ویلیام برنز میگوید: اواخر دولت بوش، طرحی ارائه شده بود که بر اساس آن به ایران پیشنهاد میشد تعدادی از دیپلماتهای آمریکایی در بخش حفاظت منافع این کشور در تهران مستقر شوند و در مقابل تعدادی از دیپلماتهای ایرانی به واشنگتن بروند. من میدانستم ایران چنین پیشنهادی را نمیپذیرد؛ اما هدف این طرح بهدستآوردن جایگاه اخلاقی بالاتر در مذاکرات و ایجاد اختلاف در ایران بود.
علی عسگری/ انقلاب اسلامی حرکتی تمدنی است که اسلامیت و تداوم آن در گرو عرضه ساختارهای حاکمیتی برای اداره زندگی بشر است؛ امری که هر تمدنی برای بسط و گسترش خود ناچار از آن خواهد بود. مقدمه و لازمه تحقق این مهم ساخت و تولید علم دینی یا به تعبیر رهبر معظم انقلاب جنبش نرمافزاری است. نوع نگاه به دین و حدود و ثغور آن تأثیر شگرفی در نحوه پذیرش یا رد مسئله علم دینی دارد؛ از همین رو، این یادداشت میکوشد گزارشی در مسئله تعریف و حدود و ثغور دین ارائه دهد.
مجموع نظرات در زمینه دین را میتوان در سه دسته کلان دین حداکثری، دین گزیدهگوی و دین حداقلی تقسیمبندی کرد که توضیح این سه دسته به شرح زیر است:
دین حداکثری
این رویکرد که نحلههای گوناگونی را در ذیل خود جای میدهد، وجه مشترکی در میان زیرمجموعه خود دارد و آن اینکه معتقد است میتوان همه چیز را در دین جستوجو کرد. چنین رویکردی امکان را برای پذیرش علم دینی به نحو گسترده فراهم میکند. از جمله پیروان این رویکرد اخباریون هستند که با تمسک به آیاتی، همچون تبیان «لکل شیئ» که در وصف قرآن نزول یافته و «لارطب و لا یابس الا فی کتاب المبین» معتقدند هر مطلبی را چه به صورت کلی و چه به صورت جزئی میتوان در قرآن یافت. این دسته در پاسخ به این پرسش که کجای قرآن از شیمی، فیزیک و... سخن گفته است، معتقدند لازم است حضرت ولیعصر(عج) ظهور کنند تا اعماق و بطون قرآن به روی ما گشوده شود. نظریه ملایمتر در این رویکرد به استاد جوادیآملی تعلق دارد که طبق آن کلیات همه علوم در قرآن آمده است و همانگونه که با اجتهاد اقدام به استنباط جزئیات احکام گوناگون میکنیم، از طریق استنباط هم باید جزئیات علوم را برداشت کرد.
دسته دیگری که در این رویکرد قرار میگیرند، فرهنگستان علوم اسلامی قم با مدیریت آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری است. طبق نظر ایشان، جامعه عرصه ارادههای انسانی است؛ ارادههایی که متصف به صفت حق و باطل میشوند و کار دین مدیریت ارادهها در همه عرصههاست، در نتیجه لازم است دین در همه امور نظر داشته باشد؛ بنابراین دفتر فرهنگستان نظریه شهید صدر مبنی بر آنکه بخشهایی از اجتماع منطقه الفراغ شریعت است و به عقل سپرده شده است را رد میکنند.
دین گزیدهگوی
این رویکرد، رویکرد مدنظر متفکرانی همچون علامه طباطبایی، آیتالله مصباحیزدی، دکتر خسروپناه و دکتر خسرو باقری است. در رویکرد گزیدهگویی، دین یک سخن خاص دارد که آن را با زبان گویا و کامل بیان میکند. دین نه آمده است که زبان به بیان همه حقایق هستی بگشاید و نه آنقدر زبانش صامت است که نشود جز از طریق علوم بشری به آن راه یافت. دین حرف خاصی دارد که اگر بیان نمیکرد بشر نمیتوانست از طریق عقل خود به آن دست پیدا کند؛ اما برای بیان این منظور اصلی خود به حقایق دیگری هم اشاره میکند که این حقایق منظور اصلی قرآن نیست؛ بلکه تنها برای توضیح منظور اصلی گفته شده است. برای تقریب به ذهن میتوان دین را به سخنرانی تشبیه کرد که میخواهد موضوعی را توضیح دهد؛ اما در این بین برای توضیح موضوع خود به امور دیگری هم اشاره میکند و مثالهایی هم آورده میشود. از منظر این رویکرد، با توجه به آنکه موضوع دین هدایت و موضوع علم فهم واقع است، نباید علیالظاهر اختلافی میان آنان رخ دهد. وظیفه اصلی دین هدایت و ساخت زندگی اخروی انسان است؛ اما از آنجایی که آخرت از بستر دنیا میگذرد، لازم است دین هدایت برخی امور را در زندگی دنیا به عهده بگیرد. به عبارتی، مقدمه آبادانی آخرت آباد کردن دنیای انسان است.
این رویکرد در پاسخ به آیات مورد استناد در دسته اول، معتقد است سیاق این روایات و آیات را محدود میکند. برای نمونه تصور کنید در ابتدای یک کتاب فیزیک بخوانید همه چیز در این کتاب آمده است. آیا در انتهای مطالعه این کتاب به خود اجازه میدهید سؤال کنید پس چرا در زمینههای زیست، شیمی و... همه مطالب آورده نشده است؟ پس هنگامی که اول یک کتاب فیزیک میخوانید همه چیز آورده شده است، یعنی همه چیز در زمینه فیزیک آمده است. اکنون که موضوع قرآن هدایت است، هنگامی که گفته میشود همه چیز در این کتاب آمده است؛ یعنی همه چیز در زمینه هدایت آورده شده است. بنابراین طبق این نظر علیالظاهر دین و علم رابطه چندانی با هم ندارند؛ مگر در نقاطی که علم درصدد ارائه نظام ارزشی و باید و نباید برآمده یا در زمینه جهانبینی حاکم بر علم میتوان باز سخن از دینی یا غیر دینی بودن علم به میان آورد.
رویکرد حداقلی
این رویکرد در جانب حداقلی خود ارزش معرفتشناسی را از دین گرفته و دین را فاقد اخبار دارای ارزش معرفتی میداند. به دنبال این نگاه دین به یک احساس فردی فروکاسته میشود. در جانب حداکثری، دین ارزش معرفتی دارد؛ اما صرفاً سخن آن در زمینه مسائل فردی در نتیجه مسائل اجتماعی و حاکمیتی را باید به عقل سپرد. در منظر این گروه دخالت رسول گرامی اسلام در امور اجتماعی نشئت یافته از رسالت ایشان نیست؛ بلکه ایشان با عقل خود در این زمینه دخالت میکردند نه با وحی. بر اساس این نظر، راهی برای طرح مسئله علم دینی باقی نمیماند. در نقد این رویکرد باید گفت، انسانها از ابتدا به گونه برابر با هم زیست داشتند؛ اما با گذشت زمان و مسلح شدن عدهای به ابزار علم یک جریان سلطه در اجتماع به وجود آمد که با سوءاستفاده خود از علم نظام اجتماعی را منحرف کرد؛ از همین رو نمیتوان انتظار داشت با علم و عقل بشری بتوان تعالی را در سطح اجتماع برقرار کرد؛ در نتیجه اینجا تنها دین با عرضه نوعی نظام جدید اجتماعی میتواند سعی در بازگرداندن تعادل به سطح جامعه کند.
در پایان در زمینه تعاریف دین باید گفت، این تعاریف درباره دین را میتوان به دو دسته حداقلی و حداکثری تقسیم کرد. در میان تعاریف حداقلی که عمدتاً بار منفی ارزشی دارند، دین تنها یک احساس فروکاسته شده، یک اعتقاد به امر قدسی و هر چیز ورای عالم ماده، نظامی عملی که بر پایه باورهای بیچون و چرا شکل گرفته تعریف کردهاند و عدهای دیگر آن را جهانبینی دانستهاند. در قرآن هم گاهی دین به فرهنگهای باطل، مانند بتپرستی اطلاق میشود و گاهی هم تنها به فرهنگ حق گفته میشود. در تعریف حداکثری، گروهی دین را به درختی تشبیه میکنند که ریشه آن باورها، تنه آن ارزشها و شاخههای آن احکام عملی هستند.
فتح الله پریشان/ از ویژگیهای اندیشهورزان سیاسی اسلامی، از جمله علما و فقهای شیعه این است که بر اساس اصول و مبانی ثابت و استوار به گزینش گرایش و رفتار سیاسی و اجتماعی دست میزنند. در این زمینه اصول رفتار سیاسی سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروه را میتوان زبانزد دانست که به تصریح نامهها و برخوردهای سید در جریانهای سیاسی اعم از مشروطه و مداخله زورمدارانه کشورهای قدرتمند بلاد کفر در جوامع اسلامی میتوان در سه عرصه شاهد اصول ثابت رفتاری مبتنی بر آیین مبین اسلام از وی درباره سیاست خارجی متناسب با کفار، سیاست خارجی با مسلمانان غیر شیعه و سیاست داخلی در درون مرزهای کشور اسلامی بود. در شماره گذشته اصول سیاست خارجی سید در نحوه مواجهه و ارتباطگیری با کفار بررسی شد و در این مطلب با اصول سیاست خارجی وی در ارتباط با مسلمانان غیر شیعه آشنا میشویم.
۱ـ اصل تفاهم و تعاضد مسلمین؛ به اعتقاد سیدکاظم یزدی «قوام و بقای شریعت و اعلای کلمه طیبه اسلامیه و عزت و آسایش نوع مسلمین، متوقف است بر استحکام تساعد و تعاضد و تحاب و تعاهد دو دولتـ و در ادامهـ فواید این اصل را معموری کافه بلاد مسلمین و آسایش عباد»۱ دانسته است. اصل همفکری و همگرایی جوامع اسلامی با توجه به نیازها و اولویتهای امروز دنیای اسلام و دشمنی صاحبان زر و زور و تزویر بسیار ضروریتر شده است از این رو، مصلحان و صاحبان اندیشه وحدت و همگرایی در بین اندیشمندان اسلامیـ اعم از شیعه و سنیـ همانند اقبال لاهوری و کواکبی، سیدجمال اسدآبادی و محمد عبده و به ویژه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب همواره بر اصل تعاون و تفاهم مبتنی بر اصول مشترک دینی و دشمن مشترک در دنیای کفر و صهیونیسم تأکید داشته و دارند. اساساً از رئوس سیاستهای خارجی قدرتمندان دنیای امروز به ویژه کشورهای غربی تداوم و تعمیق تفرقه در بین مسلمانان و کشورهای اسلامی است که اگر به واقع کلمه وحدت نظر داشتند، حتی میتوانستند و میتوانند به حقوق از دست رفته خود از جمله دستیابی به حق وتو در سازمان ملل هم دست یابند.
۲ـ حرمت مسلمانان؛ سید به همه مسلمانان تأکید دارد که خونریزی و کشتار مسلمانان به هر بهانهای شرعاً جایز نیست. همچنین هتک مال، عِرض و خون مسلمانان بدون دلیل شرعی مباح شمرده نمیشود.۲ در دین اسلامی، صرف نظر از رنگ، قومیت و نژاد و مذهب، انسان به ماهو انسان دارای حرمت و کرامت است و باید جان و مالش محترم شمرده شود و این موضوع با ورود یک فرد به دایره مسلمانی بیشتر و محکمتر نیز میشود. پس جلوتر و کاملتر از بیانیه حقوق بشر غربی که قدمتی ندارد و در یکی دو قرن اخیر در جوامع غربی برجسته شده و حتی با استفاده ابزاری از آنها در خدمت تأمین منافع قدرتهای بزرگ قرار میگیرد، اسلام به این حقوق پرداخته و خواستار تکوین جامعهای امن و صالح در دنیاست.
۳ـ حفظ شوکت مذهب جعفری؛ سیدمحمدکاظم یزدی در عین تفاهم و همکاری با اهل تسنن بر حفظ شوکت شیعه نیز تأکید میکرد و هیچگاه در رفتار با عثمانیها عزت شیعه را زیر سؤال نبرد. سید در حفظ کیان تشیع و ترویج و تعمیق پایههای معرفتی و ایمانی مذهب شیعه سعی بلیغ داشت و دوره کامل فقه شیعی در کتاب وزین و عظیم عروهالوثقی شاهد این تلاش خستگیناپذیر سید در تبیین فقه و مبانی حقوقی اسلام مبتنی بر مذهب حقه شیعه است که امروز از منابع عظیم اسلامی و شیعی به حساب میآید و محل رجوع حوزویان و دانشگاهیان است و این امر ژرفنگری و غنای علمی مؤلف را به روشنی به اثبات میرساند.
فروعات زیاد این کتاب و نظم و نسق جدید آن سبب شده است غالباً فقها و مجتهدان با حاشیه زدن بر آن و اظهارنظر در تمامی فروعاتش اجتهاد خویش را با آن محک بزنند.۳
۴ـ اصل اتحاد مسلمانان و دول اسلامی علیه کفار متجاوز؛ رویه غالب علمای اسلامی و فقهای شیعه از جمله سیدکاظم یزدی معطوف به مقابله با استعمار از طریق متحدسازی و ایجاد وحدت کلمه در بین همه مسلمانان شیعه و سنی بوده است. تفکر وحدت در اندیشه سید بسیار پررنگ است و آن را باطلالسحر کید و ظلم عملی کفر و شرک میداند. در همین راستا، در حکم جهاد سید علیه دول ایتالیا، روس و انگلیس در سال ۱۳۲۹ قمری چنین آمده است: «امروز دول اروپا از هر طرف حمله به مملکت اسلامی آورده از یک طرف ایتالیا به طرابلس غرب هجوم کرده و از سوی دیگر روس توسط قشون خود شمال ایران را اشغال و انگلیس به جنوب ایران قشون وارد کرده و مخابره اضمحلال اسلام است. لذا بر عموم مسلمین عرب و عجم واجب است که خود را مهیای دفع خطر از مملکت اسلام نمایند... تا بعون الله مملکتین اسلامیتین عثمانی و ایرانی از تهاجم صلیبیان مصون و محروس بمانند.»۴
منابع:
۱ـ موسی نجفی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص ۶۹.
۲ـ همان، ص ۷۷.
۳ـ سیدمحسن امین، اعیانالشیعه، بیروت: دار احیاء التراث، ج ۱۰، ص ۴۳.
۴ـ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، بیجا، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، ج ۱، ص ۲۰۹.
دکتر عباسعلی عظیمیشوشتری/ در شمارههای گذشته به مواردی مانند اعتقاد و احترام همگانی به شخصیت جامعالاطراف امام، افزایش اعتماد اجتماعی، تمهید زمینههای مشارکت اجتماعی مردم و انسجام اجتماعی در ذیل بحث الزامات ثابت قدم نگه داشتن مردم در حفاظت از نظام سیاسی اشاره شد. در این مطلب پنجمین بخش از این الزامات را که گسترش و حفظ احساس مسئولیت و تعهد اجتماعی مردم نسبت به سرنوشت اجتماعی خود است، بررسی خواهیم کرد.
تعهد و مسئولیت اجتماعی
منظور این است که مردم نسبت به همدیگر، سرنوشت کشور و نظام سیاسی احساس مسئولیت و تعهد کنند. این امر سبب مشارکت فعال آنها در پیشبرد اهداف متعالی جامعه میشود که در سختترین شرایط از حمایت نظام سیاسی خودداری نمیکنند و با انگیزه کامل از آن دفاع کرده و آن را وظیفه خود خواهند پنداشت. این تعهد و مسئولیت باید شامل همه افراد جامعه شود؛ زیرا پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «کلکم راعٍ و کلکم مسئولٌ عن رعیته» که نشاندهنده مسئولیت همهجانبه اقشار جامعه نسبت به یکدیگر و نسبت به کلیت جامعه است؛ بنابراین وظیفهای اجتماعی محسوب میشود. بخش بزرگی از این تعهد ناشی از عملکرد و احساس تعهد مسئولان و دستاندرکاران نظام سیاسی است.
اگر مديران با دورانديشي به مسئله مسئوليت اجتماعي ننگرند، مشكلاتي را كه براي جامعه ايجاد ميكنند، در نهايت به بياعتمادي اجتماعي منجر خواهد شد. بايد به اين مهم اعتراف كرد كه هزينه جامعهاي كه در آن مديران نسبت به جامعه احساس مسئوليت نميكنند، به طور شديد و غيرمعقولي بالا خواهد رفت. کما اینکه در جامعهای که امام علی(ع) رهبری آن را برعهده گرفت، به دلیل عملکرد بد و ناصحیح مسئولان و بیکفایتی خلیفه سوم چنین فضای مغشوشی حاکم بود و نتیجه آن کشته شدن خلیفه و جنگهای داخلی میان مسلمانان و در نهایت انحراف و اضمحلال ساختارهای سیاسی و اجتماعی این جامعه بود. روایات و آیات متعددی درباره تعهد و مسئولیت اجتماعی وجود دارد؛ از جمله اینکه پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین ولیس بمسلم»۱ هرکس صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد، مسلمان نیست.
در مکتب انقلاب اسلامی مردم نمیتوانند نسبت به سرنوشت همنوعان و جامعه انقلابی خود بیتفاوت باشند و افراد بیمسئولیت در واقع مسلمان و انقلابی نیستند.۲ یکی از گلهها وشکواییههای امام علی (ع) از مردم کوفه، نداشتن احساس مسئولیت آنها نسبت به مسائل اجتماعی بود و اینکه منافع فردی را بر منافع کلان اجتماعی ترجیح میدادند.۳
آثار تحقق مسئولیت اجتماعی
نکتهای که در اینجا وجود دارد، این است که در نگرشهای نوین، مسئولیت و تعهد اجتماعی به مثابه پدیدهای اجتماعی نگریسته میشود که در صورت تحقق، آثار اجتماعی مثبت فراوانی خواهد داشت و نوعی احساس تعهد به وسيله مديران سازمانهاي تجاري بخش خصوصي محسوب میشود؛ به گونهای كه در تصميمگيريهايشان در كنار كسب سود براي سازمان، سطح رفاه كل جامعه را نيز در نظر داشته باشند. به كلامي واضحتر، مسئوليت اجتماعي را به صورت آلوده نكردن محيط، تبعيض قائل نشدن در امور استخدامي، توجه به نيازهاي جامعه، جلوگيري از بيعدالتي و فقر و توليد نكردن محصولات زيانآور بيان كردهاند كه موجب حفظ سلامت جامعه ميشوند.۴ به عبارت دیگر، مسئولیت اجتماعی در غرب در بستری از تفکر سودمحورانه و برای امکان استمرار سودآوری تحلیل شده است نه به منزله تکلیفی اجتماعی. در حالی که در حوزه کلان جامعه و به مثابه یک تکلیف و وظیفه فرد نسبت به سرنوشت اجتماعی خود بیشتر جنبه اخلاقی پیدا میکند.
از منظر انقلاب اسلامی، تعهد و مسئولیت اجتماعی بعد تشریعی دارد، یعنی تکلیفی شرعی و الهی است. رهبر معظم انقلاب به صراحت میفرمایند: «آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، به خصوص جوانها، به خصوص کسانی که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیاییم توی خیابان راه برویم؛ در هر کاری که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، حقوق مردم، و عزت کشور.»۵ بنابراین قرآن میفرماید: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا»؛ (نساء/ 75) چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه [به دست ستمگران] تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد، همان افراد [ستمديدهاى] كه مىگويند خدايا ما را از اين شهر [مكه] كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر و براى ما از طرف خود سرپرستى قرار بده و براى ما از طرف خود يار و ياورى تعيين فرما.» افزون بر این یک واقعیت و حقیقت اجتماعی و تعهدی نیز هست که مدیران و مسئولان جامعه نسبت به مردم دارند که مبنای آن افزایش سود و نگاه اقتصادی نیست، بلکه به نگاه بنیادین اسلام و انقلاب نسبت به رابطه فرد و جامعه برمیگردد و اینکه همانگونه که قبلاً بیان شد در چنین نگرشی فرد و جامعه هر دو اصالت دارند، برخلاف نگرشهای فردگرایانه که در آن انسان، فقط در مقابل سرنوشت خود مسئول است و مسئولیت اجتماعی او نیز در راستای منافع و مصالح فردی وی تحلیل میشود؛ چون جامعه نیز پدیدهای اعتباری و در عین حال حقیقی است. همه افراد آن نسبت به حفظ و بقای آن متعهد هستند؛ پس مبنایی کلامی نیز دارد.
منابع:
۱ـ کلینی، همان، ج2، ص277.
۲ـ بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی، 21/5/1371.
۳ـ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1375، ج2، ص529.
۴ـ صائبي، محمد، فرهنگ مديريت، تهران: مركز آموزش مديريت دولتي، 1371، ص579.
۵ـ دیدار مردم مازندران، 6/11/1388.
«ویلیام برنز» معاون و قائممقام وزیر خارجه اسبق آمریکا، شخصیت مجرب و تأثیرگذاری در حوزه سیاست خارجی دارد. در سوابق سیاسی وی، مشاوره سیاسی به ده وزیر خارجه و پنج رئیسجمهور آمریکا و دو دوره سفارت در اردن و روسیه و مسئول تیم مذاکراتی آمریکا در بخشی از مذاکرات هستهای مشاهده میشود. تجربه و پختگی حاصل از یک عمر کار سیاسی و حضور ویلیام برنز در مذاکرات متعدد، از جمله مذاکرات منتهی به برجام و تحلیل روزآمد وی از قضایای آمریکا در مقایسه با سران جدید کاخ سفید مشاهده میشود. وی به تازگی به مناسبت رونمایی از کتاب جدید خاطرات خود «کانال پشت پرده؛ تاریخچه دیپلماسی آمریکا و استدلالی برای احیای آن» که در لندن و در گفتوگو با روزنامه «الشرقالاوسط» صورت گرفت، سخنرانی مهمی در زمینه سیاست خارجی آمریکا ایراد کرده که حاوی نکات قابل توجهی از پشت پرده برخی از سیاستهای خارجی آمریکا و اتفاقات مرتبط با جمهوری اسلامی است. از این رو، با پوشش دادن به بخشی از حرفها، هم کتاب جدید خاطرات وی را معرفی کردهایم و هم این نکات تأملبرانگیز برای مخاطبان بازخوانی میشود تا ضمن مقایسه نظرات خبیثانه وی با رویکردهای سخیف و سطحی برخی از مسئولان احمق فعلی آمریکا، بیشتر با سیاستورزی در این کشور آشنا شویم.
برنز در بخشی از گفتوگوی خود با این روزنامه تأکید میکند: «تحریمهای آمریکا علیه ایران تأثیر چندانی نداشته و به اعتقاد من تغییرات بزرگ و چشمگیری ایجاد نخواهد کرد و به تسلیم نظام این کشور منجر نمیشود.» وی میافزاید: «اقدام «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا با به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان اشغالی سوریه مشکل ایجاد کرد.» برنز همچنین خاطر نشان میکند: «ما در سوریه مرتکب اشتباهاتی شدیم و به اعتقاد من پوتین از این اشتباهات استفاده کرد. ما گفتیم که «بشار اسد» رئیسجمهوری سوریه باید برود و سپس «باراک اوباما» رئیسجمهوری سابق آمریکا خط قرمز را تعیین کرد؛ اما اسد هیچ احترامی به این خط قرمز نگذاشت.» برنز همچنین میگوید: «پوتین پس از ۲۰ سال برای تحقق دو هدف آمده است؛ بازسازی دولت روسیه و نقش این کشور. نخستین باری که پوتین را در تابستان ۲۰۰۶ برای تقدیم استوارنامه خود و نامه رئیسجمهوری وقت آمریکا ملاقات کردم، پوتین وارد شد و دستم را گرفت و پیش از آنکه من حرفی بزنم، گفت که شما آمریکاییها باید بیشتر گوش دهید، نمیتوانید هر کاری را به میل خود انجام دهید.»
شهاب زمانی/ در سال 1362 مجلس خبرگان با وجود موافق نبودن امام آقای منتظری را به عنوان قائممقام رهبری معرفی کرد. وی پس از قائممقامی بخش زیادی از اختیارات حکومت و اداره کشور را به دست میگیرد. عزل و نصب قضات سراسر کشور، ارجاع بسیاری از احتیاطات فقهی از سوی امام خمینی(ره)، بسیاری از عزل و نصبهای نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانهها و... بخشی از اختیارات مرحوم منتظری پس از رسیدن به قائممقامی رهبری است؛ اما برای ممتحن امتحانهای سخت حوزه آزمونهای سختتری در پیش است که مهمترین آنها آزمون «ولایت» بود برای کسی که واضع و نظریهپرداز «ولایت فقیه» بود. داستان غمانگیز نفوذ اطرافیان در بیت مراجع و به دست گرفتن هدایت امور در قصه منتظری نیز تکرار میشود. یکی از مؤثرترین افراد در بیت آیتالله سیدمهدی هاشمی برادر سیدهادی هاشمی، داماد آقای منتظری است که در شمارههای گذشته احوالات وی بررسی شد. سیدمهدی از طریق برادر نفوذ زیادی در بیت منتظری پیدا کرد. وی جزء مؤسسان سپاه به شمار میرفت و شواهد نشان از این امر داشت که پیش از انقلاب، آیتالله شمسآبادی از روحانیون سرشناس اصفهان به همراه چند نفر از مردم این شهر به دست باند مهدی هاشمی به قتل رسیدهاند.(1) همچنین مدارکی دال بر همکاری مهدی هاشمی با ساواک به دست آمد که همه اینها ضرورت رسیدگی هرچه سریعتر به اعمال وی را نشان میداد.(2) اما منتظری از آنجایی که اعتماد صدر درصدی به مهدی هاشمی داشت، از دستگیری وی ممانعت به عمل میآورد و او را زیر چتر حمایت خود قرار میدهد. امام از منتظری میخواهد به حمایت از مهدی هاشمی و منافقین پایان دهد. امام در نامه هشدارآمیز خود به منتظری مینویسد: «پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشنتر از دیگران است. لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ما واجب و احتمال خدشهدار شدن آن نیز منجز است. با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجبالمراعاه به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است... این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سیدمهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقاً مرتکب چیزهایی شدند، بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً و امثال آن میباشند...»(3) اما منتظری هیچ توجهی به سخنان امام و استاد خود نکرد و بر حمایت بیحد و حصرش از مهدی هاشمی افزود. وی معتقد بود: «سیدمهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند و مفید میشناسم.»(4)
امام در پیام دیگری باز هم به وی تذکراتی را گوشزد کردند: «باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهرههای صد درصد اسلامی و انقلابی که ممکن است خدای نکرده، فاجعه به بار آوردند... در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید.»(5) ولی این تذکرات نیز مانند تذکرهای قبلی در منتظری اثر نکرد تا از دستورات ولی فقیه زمان که خود یکی از نظریهپردازان مکتب آن بود، پیروی کند. امام باز هم مدارا کرد؛ چون از یکسو میدانست کنار گذاشتن فردی همانند منتظری چه آسیبهایی را برای انقلاب دارد و از سوی دیگر، بنای بر جذب حداکثری داشت.(6) اما هرچه زمان میگذشت، نفوذ منافقین و باند مهدی هاشمی بیشتر شد.
پینوشتها:
1ـ پرونده مهدی هاشمی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازیابی 20631؛ همچنین ر.ک: واقعیتها و قضاوتها، ص 190.
2ـ پاسداشت حقیقت، مسعود رضایی و عباس سلیمینمین، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، ج 4، 1381، ص 372.
3ـ صحیفه امام، ج 20، ص 136، 12/7/1365.
4ـ سیر تاریخی مواضع سیاسی منتظری راه سرمایه امام و امید ملت در محاصره تبهکاران و منحرفان نفوذی، رجانیوز، 14 آذر 1388.
5ـ صحیفه نور، ج 18، ص 7، 22/4/1362.
6ـ محمدعلی الفتپور، بازگشت از نیمه راه، ص 87.