فتحالله پریشان/ در روزهای آخر سال 1397 که مردم آماده استقبال از بهار و جشن عید نوروز بودند، شاهد خشم غافلگیرکننده طبیعت و سیلابهای شدیدی بودیم که بیش از یک سوم استانهای کشورمان را تحت تأثیر قرار داد و صدها هزار نفر از مردم این کشور را با مشکلاتی روبهرو کرد. همچنین جادهها، زیرساختها و منازل بسیاری بر اثر وقوع سیل آسیب دیده یا تخریب شدهاند. به نقل از وزارت کشور ایران، حدود 400 شهر و روستا در 15 استان ایران با مشکل مواجه شدهاند و تاکنون در برآورد اولیه بیش از 35 هزار میلیارد تومان خسارت وارده سیل به استانهای ایران بوده و طبق گفته رئیس سازمان پزشکی کشور در مجموع بر اثر سیل 76 نفر از هموطنان عزیزمان جان خود را از دست دادهاند.
سیل فروردین 1398 که در چند دهه اخیر از نظر میزان بارشها و جاری شدن روان آبها و بزرگی فاجعه و خسارات وارده به کشور بیسابقه بوده و به تعبیر رهبر معظم انقلاب به درستی «ویرانگر» بود، در کنار خسارات زیادی که به بار آورد و کشور و مردم سیلزده را با مسائل و مصائب زیادی روبهرو کرد، آزمونها و آموزههای زیادی هم با خود به همراه داشت که به یقین مردم و نهادهای نظامی و دولتی از آزمون همیاری و همدلی، اتحاد، صبوری بر مصائب و غمگساری و امداد به یکدیگر در نهایت حد توان سربلند بیرون آمدند و به بیان حکیمانه رهبر معظم انقلاب که در دیدار با فرماندهان ارتش، از حضور مؤثر و حیاتی نیروهای مسلح در امدادرسانی به سیلزدگان تجلیل کردند، این حادثه طبیعی اتحاد روزافزون نیروهای مسلح و زیبایی دست برادریِ ارتش و سپاه پس از اقدام زشت آمریکاییها علیه سپاه در امدادرسانی به حادثهدیدگان را به منصه ظهور رساند.
اما آموزههایی که لازم است از سیل اخیر بیاموزیم نیز زیاد است. برای مهار و مدیریت حوادث طبیعی از جمله سیلهای تخریبگر احتمالی در آینده بالضروره باید تجدید نظرهایی در بسیاری از بخشهای مدیریتی، علمی، ایجاد هماهنگی بین قوا، نهادها و سازمانهای دولتی و حاکمیتی و... صورت گیرد؛ زیرا این سیل حادثه طبیعی آخر نخواهد بود و کشور ایران از نظر میزان و سختی ابتلا به بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله جزء کشورهای حادثهخیز و بحرانی دستهبندی میشود و باید روندها و فرایندهای مطالعه، برنامهریزی و کنترل بحران و حوادث طبیعی به اقتضای اقلیم و اقتضائات خاص استانها و شهرهای کشور به صورت استان به استان و شهر به شهر و حتی روستا به روستا یک بار برای همیشه جدی گرفته شود.
سیل پدیدهای طبیعی است که در دنیا برای آن برنامهریزی کردهاند و توانستهاند آن را از سطح «تهدید» به «فرصت» برای آبادانی کشور تبدیل کنند و این دانش به همراه علوم و فناوریهای مورد نیاز در رشتههای جانبی آن مانند سدسازی و آبخیزداری علمی و حتی سنتی به سبک و سیاق پدرانمان در قدیم در دسترس است و تنها کافی است یک بخش قوی هماهنگکننده دولتی و حاکمیتی مسئولیت و مأموریت ملی پیشگیری و مدیریت بحران را از صفر تا صد مراحل علمی و عملیاتی آن را بر عهده بگیرد و تمام توانها و توانمندیهای بخشهای دیگر کشور از نیروهای مسلح تا وزارتخانهها و سازمانهای مردمنهاد هم در مواقع بحران در خدمت آن قرار بگیرد. اتفاقاً این مهمترین آزمون و آموزه سیل اخیر برای مسئولان کشور است؛ چرا که امروز با ابراز نظرات به اصطلاح کارشناسی و راه افتادن موج متهمسازی یکدیگر از سوی ارگانها و سازمانهای گوناگون، افزون بر تزاید غم و درد مردم، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی مردم به نهادهای مختلف نظام هم با چالش مقبولیت و مشروعیت مواجه میشود و جز سوءاستفاده دشمنانـ که به شدت در فضای مجازی و رسانهای بر تنور شبههسازی و ناکارآمدنمایی نهادهای مسئول کشور میدمند و نان خود را از آن بیرون میکشندـ حاصلی ندارد.
البته در بحث مدیریت بحران در حوادث سیل اخیر اتاق فکرهایی در بخشهای مختلف تشکیل شده و رئیسجمهور هم به رئیس دانشگاه تهران به همراه بیست نفر از استادان و کارشناسان رشتههای علمی مرتبط با حوادث غیر مترقبه و بلایای طبیعی مأموریت داد تا در عرض شش ماه گزارش و برآورد ملی درباره سیل اخیر به همراه علتشناسی وقوع سیل و خسارت، سهم علل و عوامل مختلف و چگونگی مدیریت بحران و اصلاح و ترمیم ضعفها و آسیبها را آماده و تقدیم دولت کند. از این رو، خیلی ما به موضوع مدیریت بحران سیل اخیر که اتفاقاً مسئله مهمی بوده و به بررسی دقیق کارشناسی و تغییر رویه و برنامهها نیاز دارد، ورود نخواهیم کرد و آن را به فرصتی دیگر و پس از مشخص شدن نتیجه بررسیها موکول میکنیم؛ اما در پرونده این هفته نشریه، ویژهنامهای پیرامون سیل برای مخاطبان تدارک دیده شده که رویکرد غالب آن مباحث علمی ناظر به ایجاد توانمندی در مخاطبان و پاسداران برای پاسخگویی به بخشی از پرسشها و شبهات مربوط به میزان تأثیر مقوله بارورسازی ابرها و مدیریت منابع روان آبها از طریق سدها و اتهامسازی عجولانه و جهولانه مجموعههایی مانند سپاه در این زمینهها را وجهه همت خود قرار داده است.
برخلاف تبلیغات دشمنان، در کشور ایران کارها و مطالعات علمی زیادی در این زمینه صورت گرفته و وضعیت ما در نقطه ابتدایی و صفر این کنترل و مدیریت حوادث طبیعی مانند سیل تعریف نمیشود؛ بلکه ایران در حوزه آبخیزداری علمی و سنتی و سدسازی و بارورسازی ابرها اقدامات و مطالعات خوبی انجام داده است که باید مدیریت بحران کشور از بحران مدیریت و هماهنگی بیرون بیاید و با انسجام بخشی و تعریف و تحدید وظایف نهادها و سازمانها و وزارتخانهها و استانداریها بتواند دقیق و به هنگام بحران را مدیریت کند. این الگو در دنیا جواب داده و از صدها سال پیش بسیاری از کشورهای توسعهیافته با وجود بارشهای بیشتر و جاری شدن روان آبهای پر حجمتر توانستهاند با به خدمت گرفتن همین مدلها، افزون بر کاهش و حتی به صفر رساندن آسیبهای ناشی از حوادثی مانند سیل، آنها را به مثابه فرصتی برای رونق کشاورزی و تولید، ایجاد اشتغال در حوزه منابع طبیعی و درآمدزایی به خدمت بگیرند.
سید فخرالدین موسوی/ هیچکس نمیتواند منکر نقص، ضعف یا در بسیاری از بزنگاهها عملکرد ضعیف رسانه ملی باشد؛ اما این روزها و سالها گویا انتقاد به صدا و سیمای جمهوری اسلامی و زیر سؤال بردن فعالیتهای این مجموعه بزرگ رسانهای به یک نمایش روشنفکری تبدیل شده است! در مقاطع گوناگون زمانی یا به هنگام هر رخدادی مانند سیلابهای اخیر، فارغ از کلیت عملکرد رسانه ملی از میان انبوه برنامهها و اقدامات این سازمان بهانه یا دلیل پیدا میکنند و با دست مایه قرار دادن آن صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را تخریب میکنند! در حالی که اگر با دیده انصاف به عمکلرد همه شبکههای این رسانه عمومی کشور در تعطیلات نوروز سال 98 نگاه کنیم، بیتردید رسانه ملی نمره بسیار خوبی خواهد گرفت و حتی میتوان گفت برخلاف بسیاری از حوادث دیگر، این بار در مسئله سیلهای ویرانگر اخیر نبض اخبار و اطلاعرسانی در رسانه ملی میزد و این رسانه توانست به وظیفه خود در اطلاعرسانی به خوبی عمل کند.
شبکه خبر بر اساس وظیفه ذاتی خود تمام وقت مسئله سیلاب در استانهای گوناگون را در دستور کار خود قرار داده بود و اطلاعرسانی از وضعیت استانها و شهرهای سیلزده و نحوه امدادرسانی به سیلزدگان، نمایش و اطلاعرسانی در زمینه درخواست مردم در مناطق سیلزده و گلایهها و شکایت آنها، نحوه کمکرسانی در آن مناطق، بررسی و پیگیری انجام اقدامات پیشگیرانه در استانهایی که در معرض وقوع سیل قرار داشتند، پاسخگویی به شبهات و شایعات بررسیهای مدل هواشناسی و اعلام هشدارها درباره وقوع سیلابهای احتمالی به منظور کاهش آسیبهای احتمالی، آموزش نحوه چگونگی برخورد و رفتار در زمان سیل شهروندان از جمله برنامههایی بود که این شبکه و سایر شبکههای سیما به نمایش گذاشت؛ اما فراتر از این رویکرد همهجانبه که از دلایل موفقیت این رسانه در اطلاعرسانی در این روزها بود، دو موضوع نقش بسزایی در حصول این موفقیت داشت:
1ـ پایان محافظهکاری: صدا و سیمای جمهوری اسلامی احتیاطها و محافظهکاریهای پیشین درباره منعکس کردن ضعف رسیدگیها را کنار گذاشت و ضعفها و قوتهای نحوه رسیدگی به مردم سیلزده را در کنار یکدیگر مخابره کرد همین انعکاس تصویر حقیقی از وضعیت میدانی مناطق درگیر با سیلاب توانست مرجعیت رسانهای صدا و سیما را در این حادثه تقویت کند.
2ـ توجه به شبکههای اجتماعی: یکی از اقدامات دیگر که موجب شد رسانه ملی در حادثه سیلابهای ابتدای سال 98 نمره قبولی دریافت کند، رصد شبکههای اجتماعی و پاسخگویی به شایعات در این فضا بود! برای نمونه هنگامی که شایعاتی درباره سدهای تهران و چند استان دیگر در فضای مجازی منتشر شد، صدا و سیما با پخش تصاویر زنده از وضعیت سدهای مذکور و ساخت برنامههای کارشناسمحور برای تبیین واقعیت موضوعات و شبهات مطروحه، کاملاً این شایعات را بیاثر میکرد و اعتبار اطلاعات در شبکههای اجتماعی را مخدوش میکرد؛ چنانکه به راحتی میتوان ادعا کرد رسانه ملی در ماجرای سیلابهای اخیر توانست بر موج شایعهها و فضاسازیهای مسموم در فضای مجازی غلبه کند و این بار در جایگاه مرجعیت اطلاعرسانی قرار بگیرد.
علیرضا جلالیان/ پس از بارندگیها و سیلابهای اخیر، در ارتباط با مهمترین راهکارهای مهار سیلابها و مدیریت منابع آبی کشور و به خصوص جایگاه سدهای ساخته شده یا در حال احداث (از نظر کمی و کیفی) و اساساً نقش و تأثیرات صنعت سدسازی در جلوگیری از بروز یا کاهش تبعات سیلابهای این چنینی، اظهار نظرهای فراوان ضد و نقیضی در سطح جامعه و به خصوص فضای مجازی مطرح شد. در طی سال های گذشته، همواره شاهد برخوردهای دوگانهای از سوی موافقان و مخالفان صنعت سدسازی و سازههای آبی کشور بودیم که برخی آن را مفید و برخی مضر میدانستند و حتی برخی مخالفان تا بدانجا پیش میرفتند که عامل اصلی بروز کم آبی، ایجاد گردوغبار و بسیاری مشکلات و چالش های دیگر زیست محیطی را ناشی از احداث سدها می دانستند و تعبیر میکردند!
باتوجه به اهمیت این موضوع و لزوم شفاف سازی اذهان عمومی و اطلاع رسانی درست، به سراغ مهندس رستمی رفتیم تا از نگاه کاملاً تخصصی و کارشناسانه، جنبه های مختلف این صنعت را مورد واکاوی قرار داده و مزایا و معایب آن را در نسبت با مدیریت سیلابها و بحرانهای آبی کشور مرور کنیم و همچنین نگاهی گذرا به نقش و جایگاه و خدمات قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) سپاه در صنعت سدسازی کشور داشته باشیم. مهندس محمد رستمی از مدیران حوزه آب و از متخصصان مهندسی و احداث سازههای آبی است که با بیش از بیست سال تجربه حضور در پروژههای ملی و بزرگ سدسازی، در حال حاضر مدیرعامل شرکت مهندسی سپاسد قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) سپاه است. وی معتقد است که اگر کلیه سدهای منطقه بر اساس طرح جامع تدوین شده، ساخته شده بود و همچنین سدهای احداث شده موجود به درستی مدیریت میشد، بخش قابل توجهی از سیلاب به وقوع پیوسته اخیر قابل مدیریت بود و شاهد وقوع چنین خسارات بزرگی در استان های گلستان، لرستان و خوزستان نبودیم. گفتگوی ما را با وی بخوانید:
آقای مهندس رستمی ما در شرایط امروز با دو نوع نقل قول مواجه شدیم. یکی این که سدسازی باعث نابودی محیط زیست می شود و دوم این که سدسازی باید انجام شود تا سیلاب ها مهار شود، می خواهیم در این خصوص توضیح بفرمایید.
باید به این مسئله توجه کنیم که آگاهانه یا ناآگاهانه یک موج و جو روانی کاملاً غلط و عوامانه در کشور راه افتاده که سدسازی در کشور کار بیهوده ای بوده و منابع ملی به هدر رفته و اصلاً نباید سدسازی اتفاق میافتاد. این صحبت نیز مطرح شده بود که با احداث سدها در کشور محیط زیست به هم ریخته و اکوسیستم دستکاری شده است. اینها فضاسازی و ایجاد متن عامه پسند برای افراد غیر متخصص است. حرف هایی با ظاهری قشنگ و تأمل برانگیز که این ها آمدند سد ساختند، دریاچه ها و تالاب ها خشک شده و از این دست موارد. در واقع با سوء استفاده از شرایط کوتاه مدت چند ساله اخیر با این اظهارات انحرافی مردم عامه را فریب دادند. متأسفانه حتی برخی مدیران ارشد دستاندرکار هم به هر دلیل بی میل نبودند که از این موج احساسی ایجاد شده به نفع خودشان بهره برداری کنند که در تمام سال های قبل همه اشتباه می کردند و سد نباید باشد!
مستندات علمی بیگانگان و همان کشورهایی که سدسازی ما را مذمت کردند نشان می دهد که آن ها سال ها قبل سدهای خود را طبق برنامه های جامعی ساخته و تمام کرده اند. ده سال پیش در سفری که به کشور نروژ داشتیم، از یک سد بزرگ و مهم آن کشور که سهم بزرگی از تولید برق مورد نیاز آنجا را در حوزه اسکاندیناوی اروپا تأمین می کرد بازدید کردیم، سوال کردیم این سد چه زمانی ساخته شده؟ گفتند 75 سال پیش! یعنی قدمتی بیشتر از سد دز، کرج و لتیان در کشور ما.
خب اگر ساخت سدها بد است، چرا آنها ساخته اند و هنوز به بهترین نحو دارند از آن استفاده می کنند؟ چرا قبل از انقلاب اسلامی ایران، تمام سدهای مورد نیاز ایران را در همین کشور مطالعه شد و نتیجه گرفتند که باید سدها ساخته شوند؟ کشورهای فرانسه، انگلستان، برزیل، مکزیک، ترکیه و کره جنوبی و چین هر یک بیش از 500 سد بزرگ دارند. همین نروژ با اینکه منابع نفتی سرشاری دارد، 99 درصد برق مورد نیاز خود را از انرژی برق آبی و سدها تولید می کند. سدسازی تقریباً به اتمام رسیده است. آنها سدهای مورد نیاز خود را سال ها پیش ساخته اند. به همین دلیل هم اکنون دوران اوج رونق سدسازی در آمریکا و اروپا گذشته است. در حالی که در ایران پتانسیل های زیادی آماده و دست نخورده برای سدسازی شناسایی شده که باید در اسرع وقت فعال شود.
باید سطحی نگری را کنار بگذاریم و منطقی، علمی و تخصصی به موضوع نگاه کنیم. با توجه به شرایط توپوگرافی، جغرافیایی، منطقه ای و اقلیم خشک و نیمه خشک ایران، باید برای مدیریت منابع آبی موجود و نیز مهار سیلابهای فصلی، سدهایی در مناطق مختلف ساخته شود. کوهستانی بودن ایران، افزایش ناگهانی دما در یک زمان کوتاه در بهار (که موجب ذوب شدن برفها و در نتیجه جاری شدن ناگهانی آب در زمین می شود)، توپوگرافی و شیب های تند که باعث ایجاد سیلاب میشود، همه و همه مؤید این حقیقت است که اگر چه به علت کمبود بارندگی و فقر منابع آب های زیرزمینی در بیشتر مناطق کشورمان با خشکی مواجهیم، اما در عین حال کشوری سیل خیز هستیم. در ایران 75 درصد سیلاب ها در فصل بهار رخ می دهد. اجازه بدهید آماری از وقوع سیلاب های خسارت بار در کشورمان را خدمتتان عرض کنم. در حدفاصل سالهای 1330 تا 1395، به دلیل وقوع 421 مورد سیل در مناطق مختلف کشور، به غیر از خسارت های مالی و زیست محیطی سرسام آور، بیش از 11 هزار و 739 نفر از هموطنانمان کشته و بیش از 2381 نفر نیز مفقود شدند. دو میلیون و 300 هزار هکتار از مزارع کشور در همین دوره آسیب جدی دید و یک میلیون و 580 هزار رأس دام در همین دوره در اثر سیل تلف شد. دلیل اصلی بروز چنین حجم بزرگی از خسارت پس از وقوع سیلاب، عدم استفاده از همه پتانسیل های سدسازی به عنوان مهمترین عامل مهار سیلاب ها بوده است. نکته قابل توجه اینکه طبق آمار رسمی سازمان حفاظت محیط زیست ایران، از 400 مورد سیل به وقوع پیوسته در ایران در حدفاصل سال های 1330 تا 1380، 74 درصد آن بین سال های 1360 تا 1380 بوده است یعنی بین سال های 60 تا 80، میزان وقوع سیل در ایران 20 برابر شده که متأثر از تغییرات اقلیمی است و نیاز مُبرم کشور را به توسعه زیرساختهای مهار سیلاب های فصلی و سدسازی نشان می دهد.
برابر مطالعات علمی که قبل از انقلاب انجام شده، در کشور ما 1330 سد در هشت حوزه آبریز اصلی معادل 123 میلیارد مترمکعب مخزن درجا باید وجود داشته باشد که از این میزان، برای ساخت 537 سد، مکانیابی و بررسی های اکوسیستمی و توپوگرافی و غیره آن انجام شده یا در حال انجام است. الان 146 سد نیمه ساز و در دست احداث داریم که اگر خیلی از این ها تا الان تکمیل شده بود، از بسیاری خسارتهای سیل اخیر جلوگیری می کرد و 647 سد هم الان در دست بهرهبرداری داریم که 32 تای آنها دارای نیروگاه برق آبی هستند که پاکترین انرژی را تولید میکنند. منبع تولید برق در زمان اوج مصرف هستند و با ظرفیت 11630 مگاوات حدود 14 درصد مجموع تولید برق کشور را تشکیل میدهند. مابقی سدها تنها کارکرد مخزنی دارند. بیش از حدود 50 میلیارد از 123 میلیارد مترمکعب مخزن آبی مورد نیاز کشور را تا به الان ساخته ایم و این یعنی هنوز 60 درصد از برنامه ساخت مخازن آبی کشور عقب هستیم. لازم به ذکر است تا به این زمان، 24 میلیارد مترمکعب از 50 میلیارد مترمکعب مخازن آبی احداث شده در کشور (یعنی حدود 50 درصد از کل این مخازن) توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) ساخته شده است.
اشاره ای کردید به سدهایی که اگر ساخته شده بود جلوی سیلاب را میگرفت. در این باره توضیح دهید.
سد نرماب استان گلستان که در دست احداث است، چنانچه ساخت آن به اتمام می رسید. حدود 50 تا 60 درصد سیلاب با وجود این سد مهار میشد و تبعات و آسیبهای ناشی از سیل اخیر بسیار کمتر از این میزان بود. عدم تأمین منابع مالی مورد نیاز باعث شده عملیات اجرایی این سد مهم تا به امروز به اتمام نرسد. سد بختیاری در بالادست رود دز و سد معشوره در بالادست سد سیمره و برروی رودخانه کشکان از جمله سدهایی است که اگر ساخته شده بود مقدار زیادی از نزولات آسمانی در مخازن سدهای مذکور قابل مدیریت و ذخیره سازی بود و خسارات کمتری را هم شاهد بودیم. اما متأسفانه سالهاست که این پروژه ها در پیچ و خم تأمین منابع مالی مورد نیاز متوقف ماندهاند. حالا شما توجه بفرمایید همین سدهایی که ساخته شدهاند چه نقش حیاتی در جلوگیری از بروز فاجعه در جریان سیلهای اخیر داشته اند. شاید کسی تصویر دقیقی از میزان آبی که وارد رودخانههای خوزستان شده است نداشته باشد. وقتی که می گوییم 8300 مترمکعب آب در ثانیه وارد مخزن سد کرخه شده است، باید تصور روشنی از ماجرا به دست آورد. این بدان معناست که انگار در هر ثانیه حجمی به اندازه حدود صد اتوبوس آب وارد دریاچه این سد شده است! این رقم بسیار بزرگی است. باز برای اینکه تصویر روشن تری پیدا کنید، حجم آب ورودی به پشت سد کرخه طی فقط یک روز به اندازه دو برابر حجم سد امیرکبیر کرج بود و معادل مصرف آب چهارونیم ماه شهر تهران! اگر این حجم آب در پشت سدها کنترل نمی شد، خسارت های بسیار زیاد و جبران ناپذیری به مردم خوزستان وارد میآمد. رودخانه کرخه بر خلاف رود کارون، به نسبت، رودخانهای وحشی محسوب می شود و در حالی که آب معمول آن خیلی کمتر از رودخانه کارون است؛ ولی در مواقع طغیان و سیل تا هزاران مترمکعب آب در ثانیه نیز در آن جاری میشود. لذا یکی از منافع مهم حاصل از احداث سد کرخه، جلوگیری از وارد آمدن خسارت های ناشی از سیلابها است که تاکنون در چندین مرحله جان خوزستان عزیز را نجات داده است.
با توجه به حملات وسیعی که طی چند سال گذشته علیه سیاست سدسازی صورت گرفته بود، بارش های اخیر این فرصت را فراهم کرد که معاون اول رییس جمهور و وزیر نیرو بعد از سفر به خوزستان و بازدید از سدهای دز و کرخه در دفاع از منافع سدسازی چنین گفت که: «با وجود این سدها در خوزستان، در این مدت علاوه بر مهار و تسکین سیلاب، حجم آب بسیار خوبی وارد مخازن سدها شده است. در حالی که عدم وجود این سدها، باعث خسارت بسیار شدید به شهرها و روستاهای مسیر رودخانه از جمله شهر اهواز می شد» وی اشاره داشت که در سال های اخیر در حق صنعت سدسازی کم لطفی صورت گرفته است.
با بررسی عمیق در خصوص اثرات سیلاب خواهیم دید که این سدها علاوه بر اینکه در همین چند روز چندین میلیارد متر مکعب سیلاب را در خود ذخیره کردهاند، از بروز خسارتهای مادی و انسانی در پایین دست رودخانهها نیز جلوگیری به عمل آوردند. در زمان آغاز یک طرح سدسازی و در ادامه آن در زمان اختصاص اعتبار برای ساخت سدهایی که هم از نظر توجیه اقتصادی و هم ملاحظات محیط زیستی مورد تأیید هستند، انتقادهای فراوان غیر کارشناسی صورت میگیرد، اما در مواقع بحران های این چنینی می توان دید که این اعتبارها اگر برای ساخت سد استفاده نمیشد، باید چندین برابر آن برای جبران خسارت های ناشی از سیل هزینه شود. از این رو تردیدی نیست که اگر سدهای کرخه، دز و سایر سدها بر روی کارون، کرخه و دز نبود، به احتمال زیاد خسارات بسیار وسیعتر از آنچه تا کنون اتفاق افتاده، بود. به ویژه که در شرایط کم آبی، مهندسی رودخانه که بسیار با اهمیت است به فراموشی سپرده می شود و تجاوز به حریم رودخانهها و احداث تأسیسات در مسیر سیل افزایش مییابد و در زمان وقوع سیلاب همین موضوع موجب طغیان رودخانهها و افزایش خسارت می شود. در اکثر موارد سدها صرفاً با هدف جلوگیری از سیل ساخته نمیشوند. هدف اصلی آنها تأمین و مدیریت آب و تولید برق، اشتغالزایی و اهداف توریستی و کشاورزی است.
حالا در عین حال که ما هنوز نیاز به توسعه زیرساختهای مهار سیلاب در کشور داریم، با تأسف بسیار همین ظرفیتهای بالفعل خودمان را هم درست مدیریت نمیکنیم. به علت عدم تکافوی تدابیر مدیریت منابع آبی در کشور نتوانستیم از نعمت نزولات آبی که خداوند برای سرزمین خشکی مثل ایران که در مضیقه آب قرار دارد و تحت تأثیر خشکسالیهای سنوات قبل بوده و یک تهدید جدی محسوب می شد مقرر کرده به نحو مناسب و حداکثری بهره برداری کنیم و در عینحال نیز شاهد وارد آمدن این میزان خسارت به زیرساختهای کشور هستیم.
علت احداث نشدن این سدها فقط تأمین مالی است؟
بخش عمده ای بله، ولی بخشی هم به خاطر نگاه غیر ملی برخی مسؤولان و دستاندرکاران بوده است. به طور مثال برخی از نمایندگان استان خوزستان در مجلس شورای اسلامی پیشتر میگفتند چرا می خواهید ورودی آب به استان ما را کم کنید و پشت سد ذخیره کنید و یا به استان های دیگر منتقل کنید؟ الان همانها میگویند چرا آب پنج استان در استان ما سرازیر می شود و موجب خسارت در استان ما میشود؟! یا این که برخی با طرح انتقال آب از سرشاخههای کارون به سرشاخه های زاینده رود مخالفت داشتند. این در حالی است که اگر این طرحهای انتقال آب تا کنون به مرحله اجرا در آمده بود، امروز با مشکل کم آبی در فلات مرکزی و سیلاب در خوزستان مواجه نبودیم. اصولا یکی از چالشها و تأسفات اصلی ما نگاه غیرملی و ورود افراد غیر کارشناس در تصمیمگیریهای حساس و مهم تخصصی است. هم اکنون بحث مصارف شرب و صنعتی استانهای مرکزی و کم آب کشور موضوعیت دارد. با بکارگیری طرحهای مناسب می توان از ظرفیت آبهایی که آنها را سیل مینامیم و ناشی از روان آب های سرشاخه رودخانه ها هستند استفاده کرد و به استان های مذکور انتقال داد و از این نعمت خدادادی استفاده کرد. اما به دلیل لابیگریها و همین نگاه های منطقهای و بخشی نگری و غیر تخصصی، تصمیمی گرفته می شود که چندین برابر موجب اتلاف منابع کشور و بیت المال میشود.
تازه این فرض در صورت خشکسالی است نه در صورتی که نزولات آسمانی به این شدت باشد که نه تنها آب خوزستان تأمین شده بلکه خوزستان را آب می َرَد و حجم آب به حدی است که اگر سدهای خوزستان نبود، بصره و کویت را هم آب میبُرد! پس سد ضرورت دارد و باید ساخته شود. اما سد هم مثل هر پدیده ساخت دست بشر در طبیعت، هم حُسن دارد و هم عیب. دانش سدسازی خودش این را بیان میکند که در این صنعت مضراتی هم مترتب است. برهم زدن تعادل ژئوتکنیکی منطقه از این معایب است. حجم عظیمی آب پشت سد تجمع یافته و به علت بارگذاری در مخزن سد، احتمال زمین لرزه های خفیف در ابتدای آبگیری سد وجود دارد. برهم زدن تعادل هیدرولوژیکی هم در صورتی رخ میدهد که جانمایی سد خوب مطالعه نشده باشد و این قابل حل است. اینجاست که لازم است نگاه تخصصی ورود کند و آنالیز سود و زیان انجام شود. باید دید این پروژه در صورت راهاندازی، در مجموع سودش بیشتر است یا زیانش؟ بعد راهکاری اتخاذ شود که از منافع و سود آن بهرهمند شویم و طوری مدیریت کنیم که کمترین زیان را ببینیم. شکست سد یکی دیگر از مخاطرات است. بنابراین اهمیت نگهداری از سدهای احداث شده، نسبت به ساخت آنها کمتر نیست. اگر سدی ساخته نشود از منافع آن بهره مند نمیشویم و نهایتاً اگر نزولات آبی شدیدی داشته باشیم مخاطرات خاص خود را دارد لکن اگر سدی ساختهشود میتوانیم از منافع متعدد آن استفاده کنیم و در صورتی هم که نزولات جوی سنگینی مواجه شدیم در صورت اعمال تدابیر خوب و مناسب امکان مدیریت بهینه و مطلوب منابع آبی و سدها وجود دارد. اگر نسازیم مشکل آب و خطر سیلاب و کمبود برق و اشتغالزایی وجود دارد و اگر ساختیم باید دیگر با این سد مثل یک موجود زنده رفتار کنیم. نیاز به مراقبت دارد. سد که از پی ساخته شده و بالا می آید ابزار دقیق در آن تعبیه می شود که به موازات ساخت بدنه تا تراز نهایی آن ادامه دارد و در اتاق کنترل سد، اطلاعات حاصل از قرائت روزانه این ابزار ثبت و پایش میشود. همانند فردی که در اتاق بستری مرتباً با ابزار پزشکی کنترل و پایش میشود.
مثالی هم می زنید؟
البته در خوزستان هرچند دیر اما بهتر از استان های دیگر مدیریت مخازن سد صورت گرفت. طراح و مشاور سد کرخه با بهره بردار آن اول اسفند مکاتبه کرد که با توجه به پیش بینی بارندگی، لازم است مخزن سد برای آمادگی مقابله با سیلاب تخلیه شود. اما به هر دلیل این اتفاق به موقع صورت نگرفت. شرکتهای بهره بردار منطقه به خاطر ذهنیت خشکسالی سال های اخیر دنبال ذخیره آب بودند و این چنین حجم آبی را باور نداشتند. لذا این اقدام انجام نشد. البته در نیمه اسفند به این باور رسیدند و با حجم پایین شروع به تخلیه مخزن کردند که البته کمی دیر شده بود. سیلاب با دبی 8400 مترمکعب در ثانیه وارد مخزن سد کرخه شد. خدا را شکر که سد کرخه با بهترین کیفیت ساخته شده و توانست این میزان حجم را در خود جای دهد. میزان نشت آب مجاز در طراحی سد کرخه 10 مترمکعب در شرایط تراز نرمال است، این در حالی که در زمان سیل اخیر که تراز آب مخزن سد کرخه از تراز نرمال نیز عبور کرد و به تراز 224.6 رسید، میزان نشت آب اتفاق افتاده حداکثر 6 مترمکعب بوده است و این نشانه کیفیت بالای ساخت سد کرخه و استفاده از تکنولوژی دیوار آببند عمیق با دستگاه های انحصاری برای اولین بار توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) بوده است. اما در عین حال باز هم به دلیل عدم مدیریت به موقع مخزن سد، بخشی از استان خوزستان دچار سیلاب شد این درحالی است که حداکثر دبی آب خروجی سرریز سد کرخه 2400 متر مکعب در ثانیه بود در حالی که ورودی به پشت سد 8300 مترمکعب در ثانیه بوده و در عمل سیلاب تا حد زیادی توسط سد کرخه مهار شد. تصور کنید این آب گرفتگی که در پایین دست سد کرخه در خوزستان اتفاق افتاده حاصل از خروج آب با دبی 2400 مترمکعب در ثانیه از سرریز سد کرخه به پایین دست است در حالی که سیلاب همانطور که عرض کردم 8300 مترمکعب در ثانیه بود. ببینید اگر سد کرخه نبود چه فاجعه ای رخ می داد، خوزستان که هیچ، کشورهای همسایه نیز با مشکلاتی مواجه می شدند. اگر کانال های انتقال آب پیش بینی شده در طرح جامع سد کرخه در پایین دست آن احداث میشد، همین میزان خسارت هم در خوزستان رخ نمیداد.
ما چقدر توانسته ایم آب بارندگی های اخیر را ذخیره کنیم؟
الان تا این لحظه که من در خدمت شما هستم حدود 85 میلیارد متر مکعب آب باران در کل کشور نازل شده، بهترین و شیرین ترین آب را خدا به ما داده و متأسفانه تنها 20 میلیارد آن را توانستیم پشت سدها ذخیره کنیم. بخش کمی هم سفرههای آب زیر زمینی را تغذیه کرده و عمده آب حاصل از این نزولات را نتوانستیم مدیریت کنیم و از دست ما رفت. اگر ارزش هر مترمکعب آب را که معادل حدود 5/0 دلار است در حجم فوق ضرب کنیم، آبی به ارزش حدود 43میلیارد دلار به رایگان در اختیار ما قرارگرفت که بیشتر آن به هدر رفت و موجب خسارت زیادی شد که اعداد تقریبی آن را 35 هزار میلیارد تومان برآورد کردهاند.
محمدصالح نادری/ باروری ابرها چقدر میتواند موفقیتآمیز باشد و آیا میتواند سیل راه بیندازد و...؛ اینها سؤالاتی است که دانشمندان به نتیجهای قطعی درباره آن نرسیدهاند. در تحقیقات علمی، حداکثر میزان افزایش بارش از طریق بارورسازی 15 درصد است؛ آن هم در شرایطی که همه متغیرهای مورد نیاز، مانند سرعت باد، دمای هوا و... مناسب شرایط مورد نیاز باشند. در بسیاری از موارد بارورسازی میتواند حتی بیتأثیر باشد. در برخی مقالات علمی، دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که بارورسازی ابرها آنچنان که امید داشتهاند، نمیتواند مؤثر باشد. در یکی از این مقالات، دو منطقه شبیه به هم در نظر گرفته شده که در یکی عمل بارورسازی انجام و در دیگری چنین کاری نشده است، اما نتیجه بارش در هر دو منطقه یکسان بوده است. در واقع بارورسازی در زمانی که شرایط هم ایدهآل بوده، نتیجهای نداشته است و میتوان گفت تأثیر بارورسازی بر افزایش بارش آنچنان نیست که سبب به راه افتادن سیل شود و در بهترین حالت تنها 15 درصد میزان بارش را بیشتر خواهد کرد.
در سال 2009، طوفانها و سیلهایی در شمال چین رخ داد که منتقدان آن وقایع را به بارورسازی ابرها از سوی دولت چین ربط دادند. در آن زمان رسانه آمریکایی «ساینتیفیک آمریکن» با آرلن هاگینز دانشمند علوم جوی که به عنوان محقق در زمینه بارورسازی ابرها در مرکز تحقیقات دِزرت در نِوادای آمریکا مشغول به کار بود، مصاحبهای کرد. وی در این مصاحبه در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان طوفان و سیلی را به بارورسازی ابرها مرتبط کرد، گفت: «به طور کلی نمیتوان به طوفان یا سیل مشخصی نگاه کرد و گفت، آن نتیجه بارورسازی ابرها بوده است! به هر حال امکان بارشها بوده است یا نه؟ کسی نمیداند! مرکز ملی تحقیقات جوی در آمریکا مطالعات بسیاری را در فصلهای گوناگون برای مقایسه با هم انجام داده که در آن دیده شده است یک جایی بارورسازی میشود و جای دیگری تأثیرش دیده میشود! ارتباط دادن طوفانها و سیل به بارورسازی ابرها خیلی سخت است؛ مگر اینکه سامانههای جوی بالای سر شما بسیار ساده باشند، اما اصولاً با سامانههای پیچیده مواجه هستیم که هیچ وقت نمیتوان گفت صد درصد ارتباطی بین پدیدهها با هم میتواند باشد.»
اگر بخواهیم به طور مصداقی نقش بارورسازی ابرها در سیلهای اخیر در کشورمان را بررسی کنیم، میتوان به گفتههای فرید گلکار، مدیر مرکز ملی تحقیقات و مطالعات باروری ابرها در ایران اشاره کرد که گفته است در دو سال اخیر هیچ برنامه بارورسازی در کشور انجام نشده و کارهای این مرکز تنها به تحقیقات و مطالعه محدود شده است. او میگوید: «در بارورسازی چند نکته داریم، نکته اول این است که اگر سازمان هواشناسی اخطار بارشهای سیلآسا بدهد، این مرکز پروتکل توقف عملیات دارد و همه فعالیتها متوقف میشود و نکته دوم این است که در بارورسازی ابرها محدودیتهایی است که اصلاً نمیتوان چنین حجم از بارشها را در کل کشور با بارورسازی ایجاد کرد! دوره اثرگذاری بارورسازی نهایت سه ساعت و شعاع اثرگذاری نهایت 140 کیلومتر است.»
در حالی که ما دیدیم در بارشهای اخیر نیمی از کشور درگیر بارشها بودند و این بارشها چندین روز ادامه داشتند. از طرفی، به وضوح حرکت سامانههای بارشزا در کشور قابل مشاهده بود که از غرب کشور آغاز شده و به مرکز و شرق رسیده و خارج شده است. حتی این سامانهها قبل از ورود به کشور بارشهایی را در عربستان و عراق و ترکیه داشتهاند و خسارتهایی در آنجا به بار آوردهاند.
گلکار در ارتباط با پیشبینی این بارشها میگوید: «پیشبینیهای بلندمدت اقلیمی که برای سه تا شش ماه گذشته بود، نشان میداد بارشها در مقطع کنونی بالاتر از نرمال است؛ در سه روز مانده به وقوع بارش که بررسیها دقت بسیار بالاتری دارد، پیشبینی میشد بارشهایی بالاتر از حجم نرمال رخ دهد. به این ترتیب همه اخطارها بر اساس این پیشبینیها بود. ما هم بر اساس این پیشبینیها حتی اگر میخواستیم بارورسازیهایی انجام دهیم بر اساس پروتکل توقف، تمام فعالیتها را باید متوقف میکردیم.»
دکتر نورالدین کاظمی*/ سپاه پاسداران در سالهای گذشته، به دلیل مواجهه کشور با خشکسالی و تبعات اقتصادی و اجتماعی و امنیتی آن، درباره ترغیب سازمانهای ذیربط و همکاری با ایشان برای بارورسازی ابرها داوطلب شد. چند مورد باروری در سالهای اخیر که با همکاری مشترک وزارت نیرو و سپاه صورت گرفته، بدین شکل بوده است که در مقاطع زمانی خاصی، نخست ابرهای مستعد بارش شناسایی شدند. سپس پرندههای با سرنشین و بدون سرنشین نیروی هوافضا بر فراز آنها پرواز کردند و با پاشیدن ذرات مخصوصی موجب بارور شدن ابرها و بارش شدند. این روش دو خاصیت اساسی دارد؛ نخست اینکه در همان روزهای پاشیدن، باروری صورت میگیرد و اثر آن طولانیمدت نیست. دوم اینکه اثر آن محلی است و نمیتواند بر سطح کل کشور یا منطقه تأثیرگذار باشد.
از زمستان سال 1397 که بارشها به شکل خدادادی فزونی گرفت، عملیات بارورسازی مشترک با محوریت وزارت نیرو متوقف شد. بارندگیهای پس از آن به این دلیل که چند ماه بعد و در سطح منطقهای صورت گرفت، ذاتاً با روش بارورسازی سنخیت نداشت و ادعای ربط بارشهای سیلآسای اخیر به سپاه، صرفاً عملیات روانی دشمن بود که برای تضعیف این نهاد قدرتمند انقلابی برنامهریزی شده است.
بررسیها نشان میدهد این بارشها در سطح وسیعی از کشورهای منطقه نیز رخ داده است. آنطور که هواشناسی عراق اعلام کرده، بارشهای آن کشور در چند دهه گذشته بیسابقه بوده است. در افغانستان نیز تاکنون بیش از 150 نفر بر اثر سیل کشته شدهاند. در جنوب ترکمنستان که درست در شمال گمیشان و آققلا قرار دارد، بارندگی شدت بیشتری داشته و سیلاب و آبگرفتگی هم بیشتر بوده است؛ اما با توجه به تصاویر ماهوارهای به دلیل لایروبی به موقع رودخانهها در این منطقه و مهمتر از آن ایجاد سیلبندهای قوی در گذشته، آب به شهری مشابه گمیشان که در ساحل ترکمنستان قرار دارد، نفوذ نکرده است که این موضوع نشان میدهد دولتهای ما در دورههای مختلف از این موضع غافل بودهاند.
حال این پرسش مطرح است که آیا کشورهای استکباری میتوانند در تعمدی بودن این بارشها یا ایجاد خشکسالی و تغییر اقلیم مؤثر باشند؟ واقعیت این است که آمریکا طی 70 سال گذشته، در این خصوص فعال شده و پروژههای مختلفی را نیز تعریف کرده است که سابقه اجرایی آن اولین بار مربوط به جنگ ویتنام است. مستنداتی وجود دارد که پروژههایی نیز در دوران جنگ سرد انجام شده است؛ اما اینکه در حال حاضر تأثیرگذاری این طرحها چقدر است، در هالهای از ابهام قرار دارد. اگر چه آمریکا در صورت توانمندی تغییر اقلیم، از این کار دریغ نخواهد کرد، به نظر میرسد با وضعیت سالهای اخیر انگیزه دشمنان برای حادتر کردن خشکسالی بیشتر شده است. از جمله آنها قضیه لیوان آب نتانیاهو و تبلیغات دشمنان در سوء مدیریت نظام اسلامی و سپاه در ایجاد خشکسالی است.
در خصوص بارشهای اخیر باید گفت اگرچه احتمال دستکاری دشمنان برای بارش بیشتر در ایران بعید نیست، با ضعف همراه است؛ چرا که برکات و فواید آن صدها برابر بیشتر از خسارات آن است. کشور ما که در آستانه رویارویی با بحران خشکسالی و نزاع آن در چند استان حوزه مرکزی و جنوبی و خطر تخلیه این استانها قرار داشت و از سوی دیگر موضوع ریزگردها، جنوب و مرکز کشور را گرفتار کرده بود و نمک دریاچه خشکشده ارومیه خطر جدی بیابانزدایی در استانهای شمالی را در پی داشت، اکنون وضعیت مطلوبی در تأمین و ذخیره بارشها دارد. گفتنی است حجم آب پشت سدهای کشور در 40 سال اخیر بیسابقه شده و سطح آب تمام تالابها و دریاچهها در حد مطلوبی بالا آمده است؛ بنابراین بر ماست که برای این نعمت گرانقدر، شاکر خداوند متعال باشیم و البته به دلیل حواشی و خسارات این بارشها در بخشهای از کشور، به یاری آسیبدیدگان بشتابیم.
* عضو هیئت علمی دانشکده برهان نیروی هوافضای سپاه
سیدحسین خاتمی/ سین هشتم سفرههای هفت سین امسال مردم ما سیل بود که خاطرات تلخی از خود برجای گذاشت. از همان روز اول عزمها جزم شد و کمکرسانیها آغاز گردید؛ هرچند وسعت خرابیها بیشتر از آن است که فکرش را میکنیم، اما به طور حتم خروش یاری مردم بر خرابیها فائق میآید.
اخبار سیل اخیر در همه نقاط جهان پخش شد، کشورهایی اقدام به ارسال کمک کردند و برخی نیز پیام همدردی فرستادند. در میان اخبار متعدد، خبرهایی هم بود که چیزی جز سیاهنمایی در آنها دیده نمیشد؛ سیاهنماییهایی که اقیانوس کمکهای مردمی و حکومتی را قطرهای نشان داد و دروغها و تهمتها و نفرتهای بیشماری به وجود آورد. همدستی رسانههای غربی در خارج از کشور و نوچههای سازمانی آنها در داخل و وجود برخی افراد ناآگاه از بدذاتی دزدان حقیقت در دروغگویی و کوچک کردن کمکها در چشم مردم ما و جهان، تلخی خاطره مردم را دوچندان کرد. کسانی هم در شبکههای اجتماعی مانند اینستا و توئیتر با بیتوجهی به کمکهای حضوری و غیر حضوری انقلابیون، چنان در تنور بیعقلی خود دمیدند که همه را حیرتزده کردند. به گمان آنها مردم کشور ما فقط فیلمها و اخبار این افراد را رصد میکنند و قبول دارند؛ در حالیکه شبکههای اجتماعی دربرگیرنده اخبارهای متعددی از این اتفاق بزرگ بوده
و هست.
اکنون این پرسش مهم در ذهنها مطرح میشود که وقتی در فیلمی، روستایی نشان داده و در آن گفته میشود همه راههای مواصلاتی قطع است، سه روز است آب و برق وجود ندارد و هیچکس به آنها توجه نمیکند، چطور فردی با تلفن همراه پر از شارژ و اینترنت پرسرعت، خودش را به آنجا رسانده؟! آیا فردی که تلفن همراه دارد و به اینترنت متصل است، اهالی را از اتفاقات شهرهای دیگر و کمکهایی که در راه است آگاه نمیکند؟ تمارض کسانی که رسانه مردم سیلزده و مصیبتدیده و مخبر مهندسان دروغ در خارج کشور هستند، بیش از پیش نمایان نیست؟ با کمترین دقت میتوان دریافت این افراد نه دردمند از درد مردم هستند و نه مصیبت و بیخانمانی آنها برای ایشان اهمیت دارد، بلکه قصدشان از این تصویربرداریها تنها تخریب، سیاهنمایی و دروغپراکنی علیه مردم و نظام است و نیتی جز خوشخدمتی برای دشمنان این ملّت و مردم در ذهنشان نیست. اینکه شهروند ایرانی خبرنگار بیجیره و مواجب بیبیسیفارسی و... بشود خجالتآور است و جای تأمل دارد. بدتر آنکه رسانه مذکور هم طوری وانمود میکرد که مأموری از هلالاحمر برای آنها فیلمی میفرستد و گزارش میدهد.
مردم ما باید بدانند کمترین وظیفهای که بر دوش دارند حقطلبی است؛ یعنی یافتن حقیقت در این طوفان رسانهای و مراجعه به عقل و وجدان بدون سوءنیت. همه ما باید بدانیم دشمنان و خائنان قابل اعتماد نیستند و هر خبری از سوی ایشان باید با دقت و وسواس دریافت شود؛ امّا سیاهنمایی چیست؟ سیاهنمایی لزوماً به معنای دروغگویی نیست؛ به این معناست که فرد سیاهنما همه حقیقت را نمیگوید و اگر هم بگوید دنبال یافتن راه درمان و ترمیم نیست و اراده باطل از این نوع سخن گفتن و خبرپراکنی دارد. مگر امیر بیان(ع) نمیفرمایند که: كَلِمَهُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا الباطِل...؟ اینجاست که حق هم باید از زبان این رسانهها با دقت شنیده شود و همه جوانب آن مدنظر قرار بگیرد.
مهناز افشار: هر وقت یادت نرفت که عزیزانمون توی جنگ با کدوم کشور از دست رفتن، اون وقت رگ غیرت این مرد رو میفهمی.
واکنشها
فرید ابراهیمی: «پروفسور مهناز افشار ناراحت شده که چرا عراقیهایی که با ما هشت سال جنگیدن حالا برای سیل اومدن کمک. اولاً، عراقیها نبودند. صدام و حزب بعث بودند که مردم خودشون رو هم میکشتند. ثانیاً، اروپاییها دو جنگ جهانی با هم داشتند. الآن در مشکلات به همدیگر کمک نمیکنن؟ ثالثاً، سلاح صدام رو همون آلمانی میداد که رفتی آقازاده رو اونجا به دنیا آوردی بزرگوار!»
مهدی غفاری: «بسیاری از عراقیها در زمان جنگ به همراه ایرانیان با صدام جنگیدند. اونقدی که مهناز افشار ایران رو بمببارون کرده، خلبانان عراقی نکردند. خلبان ایدن مصطفی حمید، خلبانی بود که بمباران شیمیایی حلبچه را رد کرد و به دستور صدام اعدام شد. او قبل از اعدامش گفت: آیا ملت ایران از من سالهای بعد یاد میکنند؟»
رسول شکرینیا: «اگه نهادهای قانونی کشور با جوسازی و دروغپردازیهای مهناز افشار درباره دنیا ویسی، تبلیغ داروی موادمخدر داریوش، تابوشکنی در استادیوم، درآمدهای مشکوک، کشف حجاب، حمایت از زندانیان خاص و همسویی در بزنگاهها با رسانههای ضد مردم ایران برخورد میکردند، دیگه بیحساب و کتاب حرف نمیزد؟!»
آرش پژوه: «با منطق خود مهناز افشار باید از ایشون پرسید، از نقش آلمان در تأمین سلاحهای شیمیایی عراق خبر نداشتند یا به کل از عزیزان شیمیاییشده بیخبر بودند که بچهشون رو آلمان به دنیا آوردند؟»
عباس طاهری: «تا دیروز میگفتن آب شما رو به کویت صادر میکنن، برق رو به عراق! به عراقیها میگفتن آب شما رو به ایران صادر میکنن به جای برق! قصد دشمن تفرقه است، یه روز با شایعات انگلیسی، یه روز با مهناز افشار!»
زهرا: «واقعاً چرا سلبریتیهای ما، از جمله همین مهناز افشار حس میکنن باید تو همه مسائل سیاسیـ اجتماعی کشور نظر بدن؟ (اونم حتماً مصرانه برخلاف منافع ملی ما) یعنی وزارت ارشادی؛ جایی نیست اظهار نظرهای غیر مسئولانه اینها رو محدود کنه؟ قاعدتاً با توجه به تعداد دنبالکنندگان باید محدود بشن.»
سعید صدرائیان: «خانم افشار! دوست عراقی عزیزی دارم که مردهای خاندانش به جهت حمایت از ایران اعدام شدند و جنازهشان هم تحویل داده نشد. مادربزرگش را آنقدر کشیدند تا پایش جدا شد و شهید شد. از قضا دو تا دایی من را منافقین ایرانی شهید کردند. برای این حد از نژادپرستی چند دهه دیر
دنیا آمدید.»
فامیل دور: «برو بچتو تو کشوری که به رژیم بعث سلاح شیمیایی داده به دنیا بیار. برو به کسی که از آمریکا درخواست کرده ایران رو بیشتر تحریم کنه، تولدش رو تبریک بگو؛ ولی فقط وقتی مردم عراق به سیلزدهها کمک میکنن رگ غیرت نداشتت باد کنه!»
Zeno: «کسانی که برای آمریکا و اسرائیل هورا میکشند و دنبال تحریم و حمله به ایرانند و عاشق تسلیم، ناگهان نگران خدشهدار شدن استقلال ایران در همکاری و کمک همراهان عراقیمان شدهاند. نه خندهدار است نه گریهدار. مشکوک است. به وضوح میشود ردی از سازماندهی مشاهده کرد.»
امیرحسین: «اگه از اول دستگاه قضا با امثال مهناز افشار درست و قاطع برخورد کرده بود، بعد از عوض کردن جای شهید و جلاد اینطور نمیآمد نژادپرستی رو به جای غیرت به خورد ملت بده! همینقدر وقیح.»
رزنانس: «میخواستم بنویسم چرا با مهناز افشار برخورد نمیشه، یادم اومد: نویسنده نامه به اوباما در راستای تحقیر مردم ایران بازداشتی امنیتی سال ۸۸ دوست صمیمی کاوه مدنی (جاسوس فراری محیط زیست) الآن مدیر عامل برج میلاد تهران است!»
عصر روز شنبه 17 فروردین ماه اعضای یک کارگروه تخصصی هواشناسی و کمیته آب و چند نفر از استادان دانشگاهها در نشستی با حضور دکتر جلیلی وضعیت سیلابهای اخیر در چند استان کشور را بررسی کرده و نقطه نظرات تخصصی خود را در این باره ارائه دادند. نگاهی به برخی از یافتهها و نکات علمی این جلسه میتواند به سؤالات متبادر به ذهن پاسخ دهد.
«سامانه سودانی» در آسمان ایران
در ابتدای این جلسه دکتر پروین غفاریان، پژوهشگر علوم جوی و عضو کارگروه «هواشناسی، اقلیم و اقیانوس شناسی» درباره شرایط جوی و منشأ بارشهای اخیر در کشور گفت: «منبع رطوبتی اولین سامانهای که در ۲۹ اسفند باعث بارش در دو استان مازندران و گلستان شد، دریای خزر بود که الگوی آن جزء موارد نادر بوده است. دومین سامانه نیز به علت فشار کم در جنوب مدیترانه و شمال دریای سرخ بود که باعث شد رطوبت بسیار زیادی از سمت اقیانوس هند وارد کشور شود.»
وی درباره علل وقوع سیلابهای اخیر براساس شاخصههای هواشناسی اظهار داشت: «در زمان گذر از فصل سرما به گرما و به علت تضاد دمایی امکان بارشهای شدید موضوعی طبیعی است. این سامانه با توجه به سابقه الگویی خود در خاورمیانه که موسوم به سامانه «سودانی» است، در گذشته نیز سبب بارشهای شدید در جنوب و جنوب غرب کشور شده بود و از این جهت قابل پیشبینی بوده است.»
تغییر اقلیم رخ نداده
دکتر زمانیان، رئیس سابق سازمان هواشناسی نیز در این باره گفت: «از نظر کارگروه، تغییر اقلیم صورت نگرفته است.»
جدی نگرفتن هشدارهای هواشناسی از سوی دستگاههای اجرایی و مردم مبحثی بود که دکتر حبیب رستمی، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی دانشگاه شریف آن را مطرح کرد. در تکمیل این سخنان، دکتر زمانیان، ضعف سیستمهای پیشبینی کمیتی هواشناسی کشور در مقایسه با دانش روز جهان و همچنین ضعف نیروی انسانی در این حوزه را یکی دیگر از عواملی عنوان کرد که در رابطه مستقیم با دقت هشدارهای هواشناسی است.
خانه رود اشغال شد
دکتر هدایت فهمی از اعضای کمیته آب کارگروه نیرو اقداماتی نظیر آبخیزداری را در حوزه اقدامات نرم در مدیریت آب تلقی کرد و اذعان داشت: «وقتی ما رودخانه، یعنی خانه رود را اشغال میکنیم، آن سیستم طبیعی نیز پاسخ خود را با حادثه به ما نشان میدهد. اگرچه حوادثی مانند سیل شیراز قابل پیشگیری بود؛ اما باید توجه داشت در تمام جهان نیز همه مشکلات ناشی از پدیدههای طبیعی قابل پیشگیری تام نیست و همانطور که سایرین گفتند، به جای مقابله با آنها باید آن را مدیریت کرد.»
دکتر فهمی کانالهای انتقالی از سدها در مواقع اضطراری، مدیریت بهینه آبهای آزاد شده از سدها برای افزایش منابع زیرزمینی و ایجاد سیستم تأخیری در سازه سدهای آتی را از جمله اقدامات زیرساختی مهمی دانست که باید انجام شود.
تنها رهبر معظم انقلاب گفت
دکتر ضیاءالدین شعاعی، نیز در این نشست عنوان کرد: «تعیین دقیقتر میزان بارش در پیشبینیها، پیگیریها در حوزههای مختلف با توجه به جنس زمین را میتواند نسبت به وقوع سیلاب یا آبگرفتگی تسهیل کند. روی آوردن به ساخت سدهای متعدد کوچک به جای یک سد بزرگ از مواردی است که میتواند مدیریت را به نسبت خوبی راحتتر کند. مدیریت روان آبها با استفاده از حوزههای آبخیز و آبخوانداری مسئلهای است که با رودربایستی در کشور مطرح میشود و تنها کسی که با صدای بلند آن را مطرح کرد، رهبر معظم انقلاب بود تا توجهها به این نوع از راهحلها نیز جلب شود و مشخص شود در کنار سدسازی میتوان از کمک آبخیزداری نیز بهرهمند شد.»
پوشش گیاهی بالادست سد
دکتر سینیساز از کارشناسان و اعضای کمیته آب نیز ابراز داشت، میتوان با هزینهای در حدود یک چند دهم ساخت سد پوششهای گیاهی در بالادست سدها را تقویت کرد تا در مواقع ضروری همچون امروز که مخازن و ظرفیت سدها در معرض تهدید است، به کمک بیاید.» وی افزود: «آبخیزداری حتی به بهای آنکه مقداری از ظرفیت سدها را کاهش بدهد، میتواند به درگیر کردن ظرفیتهای مردم در رونق کشاورزی نیز کمک کند. ایجاد پوشش گیاهی هم در مقابله با سیل، هم در رونق کشاورزی یک راه حل قابل پیگیری
است.»
مشکل کم آبی و مشکل سیلاب با هم منطقی نیست
در انتهای این نشست، دکتر جلیلی با اشاره به وجود پدیده کم آبی توأمان با وقوع سیل در نقاط گوناگون کشور، مسئله مدیریت صحیح منابع آبی کشور را حائز اولویت اصلی دانست و گفت: «اینکه بگوییم در کشور هم مشکل کم آبی داریم و هم مشکل سیلاب، منطقی نیست. باید به مسئله کم آبی از یک طرف و مسئله وقوع سیل از طرفی دیگر به صورت یکپارچه و ذیل موضوع مدیریت منابع آبی نگریست و این دو را با هم مدیریت کرد.»