ابراهیم حاتمیکیا میگوید: من ۳۸ سال است که در فیلمسازی هستم؛ نزدیک به عمر انقلاب. تا یادم میآید بالا و پایینهای زیادی داشتیم در این سالها. واقعیت این است که این راهی نبوده که هموار باشد. راه را با هم ساختیم و آنچه در هنر متعهد و انقلاب باید باشد، مسائلی بود که ما در آن بسیار زحمت کشیدیم. شمایی که با اسم شهید وارد این حوزه میشوید، تعهدی به شما اضافه میشود که نباید بهراحتی از آن دست بکشید. کسی که در این مسیر شهرت پیدا میکند، نباید از این اتفاقات خسته شود. باید بمانیم. چهل سالگی انقلاب یک آغاز است. خستهایم اما باز هم پیش میرویم.
نسیم اسدپور / سال گذشته که «هزارپا» عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران را به خود اختصاص داد، حدس میزدیم که از این به بعد باید شاهد فیلمهای کمدی مبتذلتری در مقایسه با گذشته سینمای ایران باشیم؛ زیرا بسیاری از تهیهکنندگان و کارگردانان، که تنها به دنبال گیشه هستند، با استقبال مردم از چنین فیلمهایی و همچنین به دست آوردن سرمایه بیشتر به هر قیمتی، بیش از گذشته به ساخت فیلمهایی از این دست تشویق میشوند.
حدسمان درست بود. سال جدید که شروع شد، بنرها و تبلیغات فراوان از اکران فیلمی سینمایی خبر میداد که اتفاقاً نام بازیگران مشهور و توانمندی از جمله مهران مدیری و سعید آقاخانی در آن به چشم میخورد؛ فیلم «رحمان 1400».
این فیلم سینمایی خیلی زود توانست گیشه سینماها را از آن خود کند و ظرف یک هفته به فروش 5,867,267,000 تومانی دست پیدا کند؛ فیلمی که به گفته بسیاری از تماشاگرانش نمایشی بدون رعایت نکات اخلاقی است و هیچگونه چارچوبی را برای بیننده به جا نمیگذارد؛ از نکات اخلاقی گرفته تا شوخیهای جنسی، و جالبتر این که حتی از سوی شورای نمایش فیلم، هم هیچ گونه تأکیدی برای محدودیت حضور کودکان و نوجوانان برای این فیلم انجام نشد و در هیچ یک از پوسترها، استندهای تبلیغاتی و استیکرهای فیلم، هیچ اشارهای به موضوع ممنوعیت سنی نشده که همین امر منجر به واکنش بسیاری از خانوادهها بعد از حضور در سینماها با فرزندانشان شده است.
در ابتدای داستان، با یک واردکننده بزرگ روبهرو میشویم که خودش و آقازادهاش! از موقعیت و رانتهایشان سوءاستفاده کرده و به ثروت عظیمی رسیدهاند؛ اما همین افراد، خون کارمندان از جمله آبدارچی شرکت را در شیشه کردند و حتی حاضر نیستند بهراحتی دو میلیون به آنها وام بدهند. بدون شک این موضوع با توجه به مشکلات کنونی جامعه با واکنش خوبی از سوی بینندگان روبهرو شد.
وجه بارز «رحمان 1400» شوخیهای جنسی آن است تا موضوعیت خود داستان. رحمان همان آبدارچیای است که تلاش میکند بهوسیله آقازاده کشته شود تا خانوادهاش بتوانند با خونبهای او بقیه عمر را بهراحتی بگذرانند؛ اما هر بار با چکهایی به تاریخ 1400 فریب مهربانی آقازاده و پدرش را میخورد. این کشمکش و فرازونشیبها در تصمیمگیریهای رحمان، داستان را جلو میبرد؛ داستانی که شاید تا حدی حرف دل بسیاری را میزند؛ اما در این میان این داستان و جذابیتهای ذاتی آن نیست که توانسته وجه کمدی فیلم را سرپا نگه دارد، بلکه شوخیهای جنسی، ادا و اطفارهای زن رحمان و به نمایش گذاشتن اندامش در سراسر فیلم است که بیش از هر چیز دیگر به چشم میآید. در واقع میتوان گفت وجه بارز این فیلم سینمایی شوخیهای جنسی است تا موضوعیت خود داستان.
24 فروردین ماه و تقریباً بعد از یک ماه اکران این فیلم سینمایی، روابط عمومی سازمان امور سینمایی و سمعی بصری اعلام میکند که بر اساس گزارشهای رسیده به اداره کل سینمای حرفهای، معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و بررسی بازرسان این اداره کل، تخلف فیلم «رحمان ۱۴۰۰» مبنی بر عدم حذف کامل برخی صحنههای اعلامی از سوی شورای پروانه نمایش در برخی از سینماها محرز شد؛ بنابراین با عنایت به مفاد ماده ۱۸ آئیننامه نظارت بر نمایش فیلم، از ادامه اکران این فیلم جلوگیری به عمل آمد.
این توقف بعد از چند هفته مایه تعجب کسانی نمیشود که فیلم را دیدهاند؛ اما از این لحاظ که حالا چطور بعد از چند هفته! این توقیف صورت گرفته است تا حدی عجیب است؛ زیرا اگر بد بوده چرا تا حالا و بدون هیچ دردسر توانسته در سینماها روی پرده نقرهای برود؛ پس بازرسان سازمان سینمایی در این مدت چه میکردند؟ اگر هم مشکلی نداشته پس چرا توقیف شده است؟ البته واکنش بسیاری از کسانی که فیلم را دیدهاند نشان میدهد فیلم واقعاً در برخی جاها پا را از گلیم فراتر گذاشته و تمام تلاش خود را کرده است که با صحنههایی نامناسب مخاطب را بخنداند.
برخی حتی معتقد بودند که ممکن است این توقیف دقیقاً ضرباهنگی قوی بوده باشد تا فیلم بتواند دوباره شارژ مجددی برای فروش پیدا کند. این فیلم که خبر توقیفش صفحات مجازی زیادی را به خود اختصاص داد، بهانهای شد تا به بررسی اجمالی درباره سینمای کمدی ایران بپردازیم؛ سینمایی که به نظر میرسد در این ورطه زمانی، بیش از هر سینمای دیگری مورد پسند و سلیقه مردم ایران شده است.
اگر به چند سال گذشته نگاه کنیم خواهیم دید که سینمای طنز بیشترین فروش را در گیشه داشته و گاهی آن چنان استقبال از این فیلمها زیاد شده که حتی خود تهیهکننده فیلم هم از این استقبال تعجب کرده است. ایرنا در گزارشی مینویسد: «استقبال از فیلمهای کمدی در سالهای اخیر به حدی بالا رفته که در 6 ماه نخست امسال (97) با وجود تعداد کمتر آثار کمدی اکرانشده نسبت به فیلمهای اجتماعی، سینمای طنز همچنان 65 میلیارد تومان بیشتر از آثار اجتماعی فروخته است.»
محمد متوسلانی که خود از مبدعان فیلم کمدی در سینمای ایران است درباره فیلمهای کمدی کنونی گفته است که ساختن فیلمهای طنز باکیفیت، کاری مشکل است. در این باره تلاشهای ارزشمندی شده؛ ولی اکثریت کارهای کمدی قابل دفاع نیست.
نزول سطح سلیقه مردم سبب سوءاستفاده سازندگان فیلم شده است. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مسائل برای این تغییر ذائقه مخاطبان سینما مشکلات زیادی است که مردم در شرایط کنونی کشور با آن مواجه هستند و ترجیح میدهند که اگر قرار است هزینه نه چندان کمی (به ازای هر یک نفر 20 هزار تومان) را صرف تماشای یک فیلم در سینما کنند، فیلمی باشد که موجب انبساط خود و خانوادهشان شود. شاید همین موضوع هم سبب سوءاستفاده بسیاری از سازندگان فیلم میشود تا از این موقعیت برای بیشتر کردن سرمایه خودشان استفاده کنند. در حالی که این تغییر ذائقه میتواند فرصت بسیار خوبی به سازندگان بدهد تا با کمدیهای خوب به سراغ حرفهای خوب بروند؛ چیزی که کاملاً خلافش را شاهد
هستیم.
برای نمونه سال پیش منوچهر هادی فیلمی به تهیهکنندگی منصور سهرابپور و سید امیر پروینحسینی با نام «آینه بغل» ساخت که نه تنها طنزی بسیار قوی داشت، بلکه حتی در حین تماشای فیلم نکاتی اخلاقی را هم تذکر میداد. این فیلم توانست موفقیت بسیار زیادی را در گیشه به دست آورد؛ بنابراین انتظار میرفت که این بار نیز منوچهر هادی با چنین دستمایهای وارد سینما شود؛ اما ساخت کمدی «رحمان 1400» این طور به مخاطب القا کرد که آینه بغل نیز تنها نتیجه نوع نگاه تهیهکننده آن بوده است نه کارگردانی که سال بعدش با فیلمی به سینما باز میگردد که چه بخواهد و چه نخواهد، در عین رضایت برخی، نارضایتی بسیاری به ویژه خانوادههای ایرانی به همراه داشته است.
محبوبه ابراهیمی/ پیر زن با تعجب آشپزی عروسش را میدید که در دستی گوشی داشت و در دست دیگر ملاقه! نوهاش را که چشم از لپتاپ برنمیداشت و پسرش را که دنیایش در صفحه گوشی خلاصه شده بود و حتی حرفی برای مادر نداشت. اینجا اگرچه شلوغتر از خانه خودش بود و میخواست پیاله تنهاییاش را با خندهها و گفتوگوهای خانه پسرش پر کند؛ اما دلش لک زد برای یک لحظه دورهمی... بقچهاش را زیر بغلش گذاشت و بیصدا راه خانهاش را پیش گرفت. آنجا حداقل صدای قلقل سماور و آواز گنجشکها را میشنید...
تب حضور در فضای مجازی و پرسه زدن در شبکههای اجتماعی مدتهاست که خانوادهها را درگیر خود کرده و در حقیقت، تغییر فاحشی در سبک زندگی و روابط افراد ایجاد کرده است و البته این روند همچنان ادامه دارد. آمارهای رسمی در ۱۳۹۶ نشان میدهند، تعداد کاربران اینترنت در ایران به 56 میلیون نفر رسیده و نیز گزارشهای زیادی از گستره حضور ایرانیان در پیامرسانهایی، نظیر فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام و تلگرام خبر میدهند. بر اساس این، ایرانیها زمان زیادی را صرف جستوجو در اینترنت میکنند و دنیای مجازی به نوعی بخشی از دنیای آنها و حتی جایگزینی برای روابط حقیقیشان به شمار میآید.
بسیاری افراد اولین و آخرین ساعات بیداریشان را با مرور صفحات شبکههای اجتماعی رقم میزنند؛ اعضای خانوادهها یا در جمع حضور ندارند یا در صورت حضور، آنچنان در این فضا غرق شدهاند که گویی خود در جمع و دلشان جای دیگر است! البته ناگفته پیداست که اینترنت و فضای مجازی، همچون سایر جلوههای فناوری، فواید بسیاری دارد و قرار نیست تنها به جنبه منفی آن نگاه کنیم؛ دسترسی آسان به اطلاعات، سهولت در برقراری ارتباط نامحدود حتی با نقاط دیگر جهان را نمیتوان انکار کرد، پویشها و هشتگهای گوناگون در فضای مجازی که گاه سبب تغییرات اساسی میشود و نیز بالا رفتن سطح دانش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم، تنها بخشی از فواید این فضای گسترده و پرمخاطب هستند؛ اما با وجود این نمیتوان و نباید از آسیبها و آثار منفی این پدیده غافل ماند؛ وابستگیهای روانی و فکری به این فضا که سبب انزواطلبی و در نهایت افسردگی فرد میشود، آسیبهای جسمی نظیر درد دست، کمر، پشت، ماهیچهها و خستگی و ضعف چشم، فشارهای عصبی، وسواس، ترس و انبوه مشکلات روحی و روانی دیگر، آسیبهای جدی هستند که به باور کارشناسان، بر اثر گرایش افراطی به شبکههای مجازی، سلامت جسم و روح افراد را تهدید میکنند. ضمن اینکه افراد با صرف زمان طولانی در شبکهها، خواسته یا ناخواسته از ارتباطات خانوادگی خود دور میمانند و به مرور این سرمایه اجتماعی رو به زوال میرود. در واقع، افراد فضای حقیقی را قربانی روابط مجازی میکنند؛ غافل از اینکه نهاد مهم و مؤثری همچون خانواده و در نهایت اجتماع، سلامت و پایداری خود را از دست میدهد و در نهایت به تنهایی افراد منتهی میشود. دقیقتر که به روابط خانوادهها مینگریم، به روشنی میتوان تأثیر گرایش افراطی به این فضا را در روابط همه اعضا و به ویژه همسران مشاهده کرد.
ضمن اینکه تحقیقات متعدد علمی نیز رابطه معنادار استفاده از شبکههای مجازی با ایجاد سردی در روابط عاطفی همسران و در نتیجه طلاقهای عاطفی را تأیید میکنند. حضور مستمر و افراطی در شبکهها، فرصت همدلی و تنهایی همسران را به شدت محدود میکند و به نوعی افراد غریبه جایگزین این خلوت میشوند. شاید جالب باشد که بر اساس گزارشهای متعدد در ایران، در یک پنجم دادخواستهای طلاق، ردّ پایی از شبکههای اجتماعی به چشم میخورد و جالبتر اینکه در ۲۰ تا ۲۵ درصد پروندههای طلاق در دادگاههای خانواده کشور، کلمه فیسبوک ذکر شده است! به گونهای که کارشناسان مسائل خانواده، معتقدند ۵۶ درصد طلاقهای ثبت شده در ایران، به طور مستقیم یا غیر مستقیم با شبکههای اجتماعی مرتبط هستند. این آمارها البته آنچنان هم دور از ذهن نیستند؛ چرا که فضای مجازی، زمینه برقراری آسان و مخفی با دیگر افراد را فراهم کرده و بر اساس این حتی افراد متأهل، به آشنایی با افراد غیر همجنس اقدام کرده و این آشناییها به برقراری روابط فرازناشویی و در واقع خیانت به همسر ختم میشود. از دیگر سو با مشاهده تصاویر مستهجن و روابط نامشروع در این فضا، متأسفانه تنوعطلبی جنسی و عاطفی در افراد ایجاد میشود و ضمن ایجاد نارضایتی از زندگی، موجب دل بریدن و طلاق عاطفی و در نهایت طلاق رسمی همسران میشود. اینها و انبوه آسیبهای زناشویی، خانوادگی و اجتماعی، تهدیدهای مهم و انکارناپذیری هستند که نباید از کنار آنها به سادگی و بدون توجه عبور کرد. هرچند نمیتوان با ورود فناوری به جامعه و خانواده مخالفت و افراد را از آن منع کرد، اما به هر تقدیر لازم است تهدیدهای این شبکهها را به حداقل رساند. این مهم میسر نمیشود مگر با توسعه روابط صمیمی میان اعضای خانواده، فرهنگسازی و آشنایی همه افراد با مزایا و معایب این فضا و البته تلاش خودجوش همه افراد برای واکسینه شدن در برابر تبهای فضای مجازی.
ندا کرمانشاهی/ بیش از 22 بار چاپ شده است. همچنین در هشتمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس، ویژه بررسی آثار منتشر شده در سالهای 1381ـ 1382 در بخش جنگ و زندگینامه شهید، مقام اول را کسب کرده است.
اکنون بعد از سالها، در 27 فروردین ماه تقریظ رهبر معظم انقلاب بر آن رونمایی شد و بعد از 20 سال که از شهادت شهید صیادشیرازی میگذرد، بار دیگر دلها را به یاد این گل سرخ انداخت.
«در کمین سرخ» عنوان کتابی است به قلم محسن مؤمنی شریف که زندگی شهید صیادشیرازی را روایت میکند. نویسنده در مقدمه کتاب اینگونه نوشته است: «درست فردای شهادت سپهبد صیادشیرازی، دوست نویسندهام احمد دهقان متنی در اختیارم گذاشت که نوار پیادهشده چندین جلسه مصاحبه با آن شهید بود. تا آن روز من صیاد را هم در میدان جنگ دیده بودم (در عملیات والفجر١) و هم بعد از جنگ (در حوزه هنری در بعضی مناسبتها). وقتی که او شهید شد، من نیز مانند همه مردم ایران غمگین و متأثر شدم. آن روزها من بیش از هر چیز تحت تأثیر منش خاضعانه و رفتار بیپیرایه او بودم؛ اما با خواندن این خاطرات دریافتم بزرگی او بیشتر از آن است که ما میدانیم و حق او بر گردن استقلال امروز ایران و در سرنوشت جنگ فراتر از آن است که به تعارف در مجامع و محافل گفته میشود. او به راستی قهرمانی است ملی و قابل افتخار.»
بیشک کم نیستند کسانی که با خواندن اینگونه کتابها، در این روزگار وانفسا راه را از بیراهه و بیغوله تشخیص میدهند. به طور قطع معرفی و یادآوری کردن این موضوع که چنین کتابهایی میتواند چه جایگاهی داشته باشد کم از نوشتن کتاب نخواهد بود. ارج نهادن به اینگونه کتابها با رونمایی، یادداشت درباره آنها و حتی معرفی این کتابها در ستونی حتی کوچک از روزنامهها و سایتهایمان رسالتی است که بر دوش تکتک ما قرار دارد در این میان، تمجید رهبری از یک کتاب و تقریظ بر آن سبب توجه ویژهتر به آن کتاب خواهد شد. همین موضوع موجب میشود تا جوانان بیشتری بر خواندن این کتابها اهتمام داشته باشند. نتیجه آن نیز همان خواهد شد که در اتفاقی مانند سیل لرستان و خوزستان شاهدش بودیم؛ جوانانی که با مطالعه چنین کتابهایی در مکتب شهیدان پرورش یافتند و در خط مقدم کمک به هممیهنانشان قرار گرفتند که این چیزی نیست جز آنچه از شهدا آموختهاند.
حتی علیرضا مختارپور، دبیر کل نهاد کتابخانهها، با اشاره به همین مطلب در مراسم رونمایی کتاب «در کمین گل سرخ» گفت، اگر اتفاقی که امروز در کشور رخ میدهد، آموزشی است که ما از شهدا داریم؛ بنابراین وظیفه ما تجلیل از معلمان جهاد و شهادت است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در متن تقریظشان نوشتهاند که «این نمونه جالب و بیسابقهای است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا ۸۴/۶/۷). زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است و این طبیعی است. البته برجستگیهای شخصیت شهید صیادشیرازی را در نوشته و کتاب بهدرستی نمیتوان نشان داد. او حقاً نمونهای از یک ارتشی مؤمن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
شهناز سلطانی / ما و فرزندانمان برای اینکه در جامعهای بهتر زندگی کنیم و جامعه بهتری هم بسازیم، به مهارتهایی نیاز داریم با عنوان مهارتهای اجتماعی؛ توانمندیهایی که در آن ارتباط دوسویه بین فرد و دیگری نهفته است. این مهارتها بهداشت و سلامت روانی و البته جسمی را به دنبال خود دارد. سازمان بهداشت جهانی هم چند سال قبل مهارتهای اجتماعی را در 10 بند خلاصه و آموزش آن را به کشورهای عضو تأکید کرده است.
مهارت اجتماعی چیست؟
آگاهیم که انسان بنا به اجتماعی بودن خود، در جامعه زندگی میکند؛ همان جایی که مدام با دیگران در تعامل و ارتباط است. پس باید چیزهایی را بیاموزد که نه تنها به این ارتباط صدمه نزند، بلکه آنها را بهبود بخشد. مهارتهای اجتماعی مجموعهای از این توانمندیهاست که ما میآموزیم تا بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم. این برقراری صحیح به ما کمک میکند تا هم ما و هم جامعه، زندگی سالمتری داشته باشد. ما این مهارتها را میآموزیم. به عبارت دیگر این تواناییها آموختنی و اکتسابی است. خانواده مهمترین عنصر در این فراگیری است؛ پس مهم است که بدانیم چرا و چگونه فرزندانمان را با این توانایی آشنا کنیم.
مهارت خودآگاهی
انسان همواره به دنبال پاسخ این پرسش است که من کیستم؛ مقوله مهمی که پاسخ آن ما را به شناخت از خودمان میرساند. ما باید بدانیم چه نقاط قوت و ضعف و چه تواناییهایی داریم. داشتن برخی اطلاعات کلی و بدیهی از خودمان کافی نیست. اگر شناخت خوب و کافی از خودمان داشته باشیم کمتر تحت تأثیر دیگران و تصمیمات آنها قرار میگیریم. داشتن شناخت کافی این امکان را به ما میدهد تا در مواقع نیاز، به کمک خودمان بشتابیم و کمتر دچار استرس شویم؛ این مقدمهای میشود برای ارتباط گرفتن خوب با دیگران.
مهارت همدلی و درک دیگران
لازم نیست و ممکن هم نیست که همیشه جای دیگران باشیم؛ به ویژه در مواقعی که آنها دچار مشکل شدهاند. مهم این است که ما آنها را در همان موقعیتی که قرار گرفتهاند درک کنیم؛ بدون تفسیر و قضاوت و سرزنش آنها. درک احساسات و هیجانات دیگران این فرصت را به ما میدهد تا دیگران به ما اطمینان کنند و این یعنی ارتباط خوب.
مهارت ارتباط موثر
تصور کنید فردی را برای بار اول ملاقات میکنید و قرار هم بر این است که با او ارتباط داشته باشید. آیا بهتر نیست شروع این ارتباط با لبخند و روی خوش باشد. حالا اگر اخم کنیم و ابرو در هم بکشیم چه خواهد شد. وقتی با طرف مقابل به گفتوگو نشستهایم، بهتر است با نگاه کردن به او یا تکان دادن سر به نشانه تأیید یا... با او ارتباط برقرار کنیم. این گونه ارتباطات به نتایج خوب، مثبت و مداومی منجر میشود.
مهارت روابط بین فردی
فرض کنید بین دو دوست تعامل و مکالمه شکل میگیرد. ما باید بدانیم چطور این رابطه و تعامل را حفظ و البته بهتر کنیم. مثلاً اگر یکی از این دوستان صحبت میکند، دیگری به اشکال مختلف نشان دهد که خوب گوش میکند و این رضایت را برای او به ارمغان بیاورد. اگر هم مشکلی بین آن دو پیش میآید این توانایی را داشته باشند که بدانند چگونه باید آن را حل کنند.
مهارت تصمیمگیری
زندگی فردی و اجتماعی سرشار از موقعیتهایی است که ما باید درست و به وقت درباره آنها تصمیم بگیریم. تصمیم درست ذهن و روان، ما را به آرامش میرساند. تصمیم نادرست هم ممکن است ما را دچار خسران و سقوط کند.
مهارت توانایی حل مسئله
مسئلههای ریز و درشت در زندگی ما فراوان است. لازم است بدانیم و شناخت کافی از خودمان داشته باشیم تا بفهمیم این مسائل را چطور حل کنیم. هر مسئلهای که حل میشود ما را پختهتر میکند و یک گام به جلو میبرد؛ اما مسئلهای که حل نمیشود مسئله بعدی را روی خود سوار میکند و این یعنی مسئله بزرگتر و راهحل سختتر. مسئلههای حلنشده ما را دچار استرس
میکند.
مهارت تفکر نقادانه
اگر نگاه منتقدانه به مسائل زندگی داشته باشیم هر چیزی را زود نمیپذیریم، بلکه آن را با همه جوانبش خوب میسنجیم، ابعاد مثبت و منفی آن را استخراج میکنیم و درباره آن عمیق میاندیشیم. بعد درباره پذیرش یا نپذیرفتن آن تصمیم میگیریم.
مهارت تفکر خلاق
مسائل زندگی شبیه هم نیستند که راهحلهای شبیه هم داشته باشند؛ پس هر مسئلهای یک راهحل دارد که باید خوب فکر کنیم و آن راه منحصر به این مسئله را پیدا کنیم. در اصل به خلاقیت نیاز داریم تا هر بار راه متفاوتی بیابیم.
مهارت مقابله با هیجانها
هیجانی داریم به نام خشم. تجربه نشان داده اگر این هیجان بهدرستی کنترل نشود چه خسارتهایی به بار میآورد. برای نمونه چه قتلهایی که به خاطر کنترل نکردن خشم اتفاق افتاده است؛ بنابراین مهم است که ما هیجانها را بشناسیم و راهی برای کنترل و در اختیار قرار دادن آنها بیابیم.
مهارت مقابله با استرس
استرس در پیدایش بسیاری از بیماریهای جسمی و روحی نقش پر رنگی دارد و این امر اثبات شده است. زندگی ماشینی امروز با استرس عجین شده است؛ اما حالا باید با این حجم از استرس چه کرد؟ بهتر است راههایی برای خودمان تعریف کنیم که در رویایی با استرسهای احتمالی به دادمان برسد و ما را از این دشواری نجات دهد. ما به عنوان پدر و مادر در آموختن مهارتهای اجتماعی به فرزندانمان مهمترین نقش را بازی میکنیم. ما هستیم که آنها را با اعتماد به نفس راهی جامعه میکنیم یا بالعکس. اگر نقشمان را خوب ایفا کنیم، آنها را برای مقابله با آسیبهای اجتماعی آماده کردهایم و این یعنی سلامت فرد و جامعه که گام بلند و محکمی است.
پرسش: بچه من از همه چیز و همه کس میترسد، لطفاً بفرمایید چه کاری باید انجام دهم؟
پاسخ: علت و ریشه ترس کودک شما ناشی از اضطراب و استرسی است که از قبل به او وارد شده است.
ما باید ابتدا عامل ترس را شناسایی کنیم و ببینیم چه شوکی به این کودک وارد شده که سبب شده او از افراد ترس داشته باشد و از آنها فراری شود. آیا فردی از اقوام او را ترسانده یا کسی رفتار بدی با او داشته، یا مورد پرخاشگری قرار گرفته یا مورد ترس از کسی، حیوانی یا شیءای بوده است. برای نمونه، شاید قبلاً گربهای به سمت او پریده است. به هر حال ما باید ببینیم عامل ترس این کودک چه بوده است. پس از شناسایی عامل، ما باید یک بازسازی صحنهای داشته باشیم. برای نمونه، اگر آشنایان با رفتارشان در گذشته ترس و پرخاشگری در ذهن کودک باقی گذاشتهاند، در اینجا باید با روی خوش و مهربانی، گذشته را جبران کرده و با محبت با کودک برخورد کنند؛ اینگونه اضطراب و ترس او به مرور زمان
برطرف شود. اما اگر عامل ترس شناسایی نشد و مبهم ماند، خانواده باید نقش حمایتگری و محبتورزی خود را برای کودک فعال کنند و با داستانگویی نرم و لطیف، در حالی که کنار بستر خواب کودک هستند و همراهیاش میکنند و دستان او را با محبت میفشارند، فضای گرم و صمیمی برای او ایجاد کنند.
بنا بر آنچه گفته شد، اگر خانواده، این کودک را از روی مهرورزی در کانون توجه و محبت و آغوش گرم خود قرار دهند و او را سیراب کنند، این مشکل پس از گذشت ۱۰ تا ۳۰ روز درمان خواهد شد، به شرط اینکه دیگر اجازه ندهیم عاملی موجب ترس کودک شود.
لیلا وطنخواه، دکترای مطالعات زنان و خانواده و مشاوره خانواده