محمدصالح نادری
کارشناس فناوری اطلاعات
«کِلَود» یا «ابْر» که امروزه بسیار شنیده میشود، آنچنان که در ظاهر ساده به نظر میآید، نیست و بسیار پیچیده و پرکاربرد است. کلودها آینده دنیای تکنولوژی هستند. ابر را در یک تعریف ساده میتوان مجموعهای از رایانههای مرتبط به هم در نظر گرفت که مانند یک ارائهدهنده یکتا در بستر شبکههای رایانهایـ که عموماً اینترنت استـ خدمات گوناگونی میدهند. همه بخشهای تعریفِ گفته شده مهم هستند و برای ایجاد یک کلود باید وجود داشته باشند؛ برای نمونه اگر دسترسی به خدمات ارائه شده از بستر شبکههای رایانهای انجام نگیرد، مفهوم کلود برای آن ساختار دیگر صادق نیست.
امروزه سرویسهای ابری خدمات گوناگونی ارائه میدهند، شاید پرکاربردترین خدمتی که خیلی از ما حتی ندانسته در حال استفاده از آن هستیم، ذخیره فایلهای مورد نیاز در پیامرسانها برای سهولت دسترسی در مکانها و زمانهای گوناگون است. این کار استفاده از حافظههای ابری است که یکی از خدمات کلود به شمار میآید. در واقع ما فهمیدهایم که برای اطمینان از ماندگاری یک فایل و امکان دسترسی به آن در همه شرایط (خانه، محل کار، دانشگاه، سفر و...) میتوانیم آن را در یکی از برنامههای پیامرسان خود (قسمت پیامهای ذخیره شده، ابرِ من، شما و...) ذخیره کنیم؛ در حالی که میدانیم اگر همان فایل را بر روی رایانه شخصی خود قرار دهیم، حتماً در یک زمان حیاتی که به آن فایل نیاز است، امکان دسترسی به آن را نداریم! حافظههای ابری از شناختهشدهترین و ابتداییترین خدمات ارائه شده به وسیله مفهوم ابر یا کلود است. پایگاههای اینترنتی بسیاری در جهان وجود دارند که به کاربران خود فضای ذخیرهسازی فایل ارائه میکنند که یکی از معروفترین این پایگاهها «دراپ باکس» است. بسیاری از شرکتهای تکنولوژی همراه با تولیدات خود خدمات ابری ارائه میکنند. این خدمات بیشتر حافظههای ابری است؛ برای نمونه، سامسونگ سرویسِ «سامسونگ کلود»، اپل سرویسِ «آی کلود» و... بر روی تلفنهای همراه خود ارائه میکنند. با استفاده از این سرویسها میتوان به همه فایلها و اطلاعات موجود بر روی گوشی شخصی در همهجا دسترسی داشت. اگرچه خدمات حافظههای ابری عموماً رایگان است؛ اما برای استفادههای تجاری و بیشتر از حجمی خاص، باید اشتراک خریداری شود.
استفاده کامل از این خدمات در کشور ما از جنبههای گوناگونی به صرفه نیست. یکی از این جنبهها هزینه اینترنت است. فرض کنید میخواهید عکسهای آلبوم تلفن همراه خود را در یک فضای ابری ذخیرهسازی کنید، یک آلبوم معمولی در خوشبینانهترین حالت حداقل حجمی برابر با 2 گیگابایت دارد. عکسها یک بار باید به فضای اینترنت و ذخیرهسازهای ارائهدهندهِ خدمتِ کلود انتقال داده شوند و در استفادههای بعد تک تک این عکسها باید دوباره به فضای محلی کاربر منتقل شوند. رفت و برگشت اطلاعات بر بستر اینترنت در چنین حجمی در کشور ما هزینه بسیار بالایی دارد. جنبه دیگرِ به صرفه نبودن، سرعت اینترنت برای دسترسی به فایلها است که متأسفانه با وجود رشد بسیار بالایی که در چند سال گذشته داشته است، هنوز هم برای استفاده از سرویسهای ابری کفایت نمیکند. جنبه دیگر، محدود بودن حجم ارائه شده برای ذخیرهسازی فایلها است. بسیاری از خدماتدهندههایِ خدمتهایِ ابری ابتدا یک طرح استفاده پایه به صورت رایگان به کاربران خود ارائه میکنند و برای خدماتی که به واقع نیاز کاربر را رفع کند، طرحهای پولی را پیشنهاد میدهند. جنبه دیگر، امنیت این خدمات است. بارگذاری فایلها در اینترنت از امنیت آن فایل میکاهد و هر لحظه امکان دارد با هک شدن حسابتان افرادی ناشناس به فایلهایتان دسترسی داشته باشند! برای نمونه، فایلهای بسیاری از کاربران اپل به دست هکرها افتاد. به دلایل برشمرده شده میتوان گفت، رشد استفاده از چنین سرویسهایی بیشتر در کشورهایی است که هزینه دسترسی به اینترنت در آنها بسیار کم و سرعت دسترسی بسیار بالا است.
در کشور ما به تازگی ارائهدهندههای ایرانی سرویسهای ابری شروع به کار کردهاند؛ اما هنوز عجین شدن خدمات ابری با تمام نیازها و استفادههای ما خیلی زود است. بهترین حالت بهره بردن از خدمات ابری به وسیله ما، استفاده برای پشتیبانگیری از فایلهای مهم و حیاتی است. هرچند میتوان از خدمات حافظه ابری پیامرسانهای داخلی، مانند سروش هم استفاده کرد؛ زیرا در پیامرسانهای داخلی هزینه حجم استفاده شده نیمبها حساب میشود و از سرعت قابل قبولی هم برخوردار است.
در شماره بعد با خدمات دیگر مفهوم کلود آشنا میشویم.
در پی توهین اینستاگرام به مردم ایران و حذف صفحات رسمی مسئولان ایرانی، موج شدیدی از اعتراضات، مسئولان دولتی، وزارت خارجه، مجلس و... را در نوردید.
در همین راستا بعضی کارشناسان امر معتقدند مسئولی که قبلاً گفته بود دوران فیلتر و حذف گذشته است، با ممانعت از دعوت منتقدان خود به شورای عالی فضای مجازی و شورای انقلاب فرهنگی و حذف ایشان، به این رفتار زشت غربیها به سختی پاسخ داده است!
یکی دیگر از کارشناسان با رد نظر کارشناسان قبلی گفت: حذف منتقدان از جلسات شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، قبل از اقدام اینستاگرام بوده و ربطی به این اتفاق ندارد.
وی در ادامه ضمن رد هرگونه حرف و حدیثی اذعان داشت: همانطور که دولت در این شش سال نشان داده است، بیشتر از همه به نقد، انتقاد و منتقد احترام میگذارد و علت ممانعت وی، انتقاد این افراد نبوده، بلکه از آنجا که این دو بزرگوار به وقت خود اهمیت بالایی میدهند، ایشان برای جلوگیری از اتلاف وقت این بزرگواران خواستهاند آنها دعوت نشوند و ایشان هیچ وقت اعتقادی به فیلتر و حذف نداشته و اگر هم موردی بوده نهایتاً فیلتر هوشمند بوده است و رسانهها دقت کنند!
در همین راستا وزیر ارتباطات ضمن اعتراض بسیار شدید، سخن سنگینی را به کار برد که چون ما فیلم خارجی نمیبینیم، کنایه آن را متوجه نشدیم!
گفته میشود ممکن است وی در آینده در پاسخ به اینستاگرام اقدامات سخت دیگری از قبیل ارسال دیالوگهای سختتر و کوبندهتر خطاب به مسئولان اینستاگرام از فیلمهای دیگر و روز دنیا نیز استفاده کند که خواهشمند است این دفعه از فیلم و سریالهایی دیالوگ انتخاب کنند که دوبله آن در دسترس ما مردم هم باشد!
گفتنی است وزارت خارجه هم به زودی طی دو سه سال آینده پاسخ کوبنده خود را به این اقدام اینستاگرام خواهد داد!
گفته میشود نمایندگان مجلس نیز پاسخ محکم و کوبنده خود را به این رفتار زشت اینستاگرام به زودی از طریق صفحات رسمی خود در این شبکه به اطلاع موکلان خود خواهند رساند و مردم به صفحات غیر رسمی توجهی نداشته باشند!
علی بهمنی
در منزل گل پیچکی داشتیم که با نخ آن را بسته بودیم و این گل به سمت نقطهای که عکس امام(ره) بود، حرکت میکرد. محسن یک روز که به گلدان آب میداد، گفت: تا این گل پیچک به عکس امام برسد، من شهید شدهام و همینطور هم شد. من و محسن هیچ عکسی با هم نداشتیم. روز آخر عکسهای زیادی با هم گرفتیم. آن روز و آن عکسها برای همیشه برایم به خاطرات شیرینی تبدیل شد که با مرور گاه و بیگاهشان از آنها لذت میبرم. عکسی انداخت و به من گفت: وقتی شهید شدم از این عکس استفاده کن. محسن به جبهه اعزام شد و من در فکر چاپ کردن عکسهایی بودم که در آخرین لحظات در کنار هم بودنمان به ثبت رسانده بودیم. عکسها را چاپ کردم و با شوقی وصفناپذیر آنها را نگاه میکردم. منتظر آمدنش بودم، اما در همین اثنا بود که برادرم به تهران آمد. عکسها را به برادرم نشان دادم و گفتم اینها را چاپ کردم تا وقتی محسن آمد آماده باشد. از عکسالعمل برادرم تعجب کردم. خیلی سرد برخورد کرد! برادرم خبر مجروحیت محسن را شنیده بود و برای آنکه بتواند خبر دقیقی از وضعیت محسن پیدا کند، به تهران آمده بود و من از این موضوع بیاطلاع بودم. خواهرم، همسرش، فامیل و دوستان میدانستند که محسن زخمی و به تهران اعزام شده است، ولی من اطلاعی نداشتم. تحقیق و تفحص برادرم هم تقریباً بیفایده بود، چون همسرم به نام یک خلبان به تهران فرستاده شده بود. در نهایت بعد از شهادتش متوجه شدیم محسن در بیمارستان ساسان بود.
به نقل از پروین دربهانیها، همسر شهید محسن فرحزادی
محسن متولد ۱۳۳۴ در تهران بود. او از پاسداران دوره اولی بود که با عشق و علاقه پیراهن سبز پاسداری را به تن کرد. محسن که جزء عناصر اولیه در آموزش پادگان امام حسین(ع) بود، مسئولیت ارزیابی این پادگان را برعهده داشت. در اواخر اسفند سال 1360 به جبهه اعزام شد و در عملیات فتحالمبین ۸ فروردین ۱۳۶۱ در جبهه شوشـ رقابیه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پشت سر در ۲۷ سالگی به شهادت رسید.
انسان همیشه میخواهد از مشکلات خلاص شود و آنها را مانع پیشرفت و ترقی خود میداند و بیشتر از آن که برای حل این مشکلات تلاش کند، آرزوی نبودن آنها را میکند. مشکلات، موانع زندگی نیستند؛ بلکه پلههای ترقیاند! صبر عصای بالا رفتن از پلههای سختی است و مؤمن با صبر به قله موفقیت میرسد.
باید بدانیم مشکلات و سختیها به نوعی گشایش در زندگی هستند! همانطور که خداوند میفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»؛ به یقین با (هر) سختی گشایشی است... .
امام سجاد(ع) : حق معلم آن است که او را بزرگ داری، و مجلسش را محترم شماری، و درست به گفتارش گوش دهی، و به او توجه کنی، و وی را در تربیت علمی خود که به آن محتاجی کمک دهی؛ به اینکه فکرت را فارغ و ذهنت را حاضر سازی و با چشمپوشی از لذتها و کاستن شهوتها قلب را پاک کنی و چشم را جلا دهی و بدانی که در آن درسها که به تو میآموزد.
رساله حقوقی امام سجاد(ع)
سیدمهدی حسینی
کارشناس تاریخ
برگههای تقویم انقلاب اسلامی پر است از ماجراها و حوادث تلخ و شیرین. یکی از این حوادث ترورهایی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شخصیتهای بانفوذ و مؤثر نظام را هدف قرار داده بود. تا جایی که محور کاری مجموعهای در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و برخی کشورهای غربی طرح ترور بود. منشأ این اقدامات از کنفرانس گوادالوپ بود که سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در آن طرحهایی را برای مواجهه با انقلاب مردم ایران بررسی کردند. بر این اساس تلاش میکردند تا آینده نظام انقلاب را به هر نحو ممکن در کنترل خود داشته باشند؛ اما روند انقلاب با شتاب و سرعت غیر قابل کنترل آنها پیش میرفت و هرگونه طراحی در مهار انقلاب با شکست مواجه میشد. به ویژه پس از سرنگونی رژیم شاه، تمام تلاش خود را کردند تا «جمهوری اسلامی» شکل نگیرد، اهداف مد نظر امام(ره) تحقق نیابد و از نفوذ ایشان کاسته شود تا زمام امور را در تصرف داشته باشند؛ اما در 12 فروردین ماه 1358، ملت ایران بر مبنای رهنمودهای امام پای صندوقهای رأی رفتند و بیشتر آنها رأی آری به جمهوری اسلامی دادند؛ از این رو جریان مخالف انقلاب، در رأس آنها آمریکا، با شکست سختی مواجه شد. پس از این، واقعه ترور شخصیتهای مؤثر انقلاب را هدف خود قرار دادند و ترورها را کلید زدند که سپهبد ولیالله قرنی، رئیس ستاد مشترک ارتش در برابر توطئهگران و تجزیهطلبان، موضع قاطع گرفت و آنان را سرکوب کرد و متعاقب آن دوم اردیبهشت در منزلش هدف حمله قرار گرفت. دومین آنها نیز قهرمان نظریهپرداز و انقلابی متفکر شهید مطهری بود. در ادامه نیز مؤثرترین شخصیتها از روند انقلاب در دستور کار ترور قرار گرفتند و در نهایت این عمل تا اواخر آذرماه 1358 ادامه یافت؛ شهید دکتر محمد مفتح آخرین هدف بود که عنصری فعال در همبستگی حوزه و دانشگاه به شمار میآمد. در مجموع تروریستها با 18 ترور ناکام شدند و طرح تعیینشده قبل از انقلاب هم ناکام ماند. در این ماجرا مدیریت(ره) امام در تقویت انقلاب و شتابدهی آن بسیار تعیینکننده و موضع ایشان بسیار دقیق و هوشمندانه بود. امام(ره) در مراسم استاد شهید مطهری به صراحت بیان کردند که این اقدامات تروریستی از جانب آمریکاست و فرمودند: «آمریکا بد گمان کرده است که با کشتن و با ترور میتواند کاری انجام بدهد.» ایشان با صراحت این تهدید و خطر را فرصتی برای انقلاب دانستند و در چند پیام و سخنرانی، تحلیلهای روشنگرانهای را بیان کردند که موجب تقویت روحیه ملی و انقلابی در جامعه شد. در ادامه از این بیانات آمده است: ـ ایشان پس از شنیدن خبر شهادت استاد مطهری، بیانیهای قوی با محتوای غنی صادر کردند و پس از تبیین شخصیت شهید مطهری فرمودند: «من فرزند عزیزی را از دست دادم...» همین نکته مراسم تشییع استاد را با شکوه و منسجم کرد و هیجان دیگری به سرعت بخشی انقلاب داد. ـ 14 اردیبهشت 1358 در مراسم بزرگداشت شهادت استاد مطهری با سخنرانی انقلابی و کوبندهای خطاب به دشمنان فرمودند: «ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمیهراسیم. نمیترسیم بیایید امتحان کنید...» در این بیانات باصراحت خطاب به دشمنان و ترویستها اعلام کردند: «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید...»
عقل سرخ
در وصف شهید استاد مرتضی مطهری
حکمت حکایتی ز لب دلربای توست
جان کلام در سخن جانفزای توست
اشراق اگر به مدرسه نوری فکنده است
آن نور، نور شعله چشمهای توست
دست شفا نجات نبخشد به درد و رنج
داروی درد عشق به دارالشفای توست
حاجت به فهم شرح اشارات شیخ نیست
تا چشم ما به چشم اشارتنمای توست
با عقل سرخ، هستی و مستی به هم نساخت
خون جای باده قسمت جام بلای توست
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که میشنوم، ماجرای توست
«عادل» بگو چگونه دم از عشق میزنی
آنجا که آفتاب برآید نه جای توست
به روباهان بگو
زمین مست است، مست از عشق عالمگیر ایرانی
زمان مست است از آرامش و تدبیر ایرانی
برای دیدن ما چشمهایی نو فراهم کن
نگاهی نو برای دیدن تصویر ایرانی
ببین تاریخ را عمری رها بودیم و آزاده
نبوده حلقه زنجیر در تقدیر ایرانی
ببین تاریخ را هر جا که دشمن پای کج کرده
نشسته بر تنش ناگاه داغ تیر ایرانی
ببین تاریخ را ما پهلوانان دماوندیم
هماره بوده دست دیو در زنجیر ایرانی
به روباهان بگو از گوشهاشان پنبه برگیرند
امان از غرش رعبآفرین شیر ایرانی
مجتبی زارعی: «مگر آمریکا کدخدا نبود! با تشر او قلب نیروگاه را در آوردید، جایش بتن ریختید. دانش اتمی را فریز و سانتریفیوژها را از بیخ اره کردید. شش سال وقت ملت را تاراج و ایرانی را مقابل غرب ذلیل کردید. کار با همسایگان را فراموش و پول ملی را بیارزش کردید. حالا برخی به نام ملت، به دنبال شناسایی رژیم صهیونیستی برای بر داشتن تحریمها
هستند!»
محمدجواد ظریف: بعد از چشم بستن به روی مثله کردن یک روزنامهنگار منتقد سعودی، حالا عربستان سر ۳۷ نفر را در یک روز از تن جدا میکندـ و حتی یک نفر را دو روز بعد از عید پاک به صلیب میکشدـ کوچکترین صدایی از دولت ترامپ شنیده نمیشود. عضویت در «تیمـB » بولتون، بنسلمان، بنزائد و بنیامین نتانیاهو، باعث مصونیت در برابر ارتکاب به هر جنایتی میشود.
سیدیاسر جبرائیلی: یک ایرانی کارمند دولت انگلیس نوشته است: «ایران هرگز تحريم کامل نفتی نشده بود، حالا چه خواهد شد؟» پاسخ ساده است! پس از تحریم کامل نظامی چه شد؟ تجارت تسلیحاتی ایران متوقف نشد؛ اما قدرت برتر نظامی منطقه شد. تجارت نفت ایران متوقف نمیشود، اما اقتصادش از وابستگی به نفت آزاد میشود.
مهدی محمدی: دولت آقای روحانی در مقابل فشارهای فزاینده غرب باید راهی برای عمل پیدا کند. سخن گفتنـ ولو درشت و سختـ چاره کار نیست؛ آغاز مقدمات اجرایی برخی تهدیدهایی که این روزها از قول مقامهای دولتی مطرح شده، شروع مناسبی است. آمریکاییها در همین چند روز باید نشانههایی از آن را در عمل ببینند. تولید چند نشانه کوچک، به هیچ وجه دشوار نیست؛ درک این نکته که معاملهای که ما در میانه آن قرار داریم، معامله وحشت است و طرف مقابل فقط به میزانی که بترسد در محاسبات خود تجدید نظر خواهد کرد.
نکته: بهش میگفتن مجید بربری، از بس برای قهوهخونه محل نون بربری میخرید و پاتوقش قهوهخونهها بود.
اهل نماز و روزه نبود. تا اینکه یک شب در روضه حضرت زینب(س) دلش شکست و قول داد تا آخرین نفس از حرم اهل بیت(ع) دفاع کنه.
رفت سوریه... شد مدافع حرم... چهار ماهه شد نورانی و خالص؛ از اون دلهایی که رفته؛ اما پشیمون برگشته...
شب آخر داشت جورابهای همرزمانش رو میشست. همرزمش گفت: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار، خالکوبی روی دستته.
مجید گفت: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه یا پاک.
و فردای آن روز داداش مجید محله یافتآباد، برای همیشه رفت...
یک تیر به بازوی چپش خورد و دستش مجروح شد. با همون حال سه تا از تکفیریها را کشت. سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش خورد و بعد شهید شد. محل شهادتش جنوب حلب، خان طومان، باغ زیتون بود.
پیکر مطهرش امسال بعد از چهار سال چشمانتظاری، در ایام ولادت علیاکبر حسین به وطن بازگشت تا دست دلهای زیادی را بگیرد که برگردند و بمانند و هوس هیچ جایی به جز خیمه یار را
نکنند.
نظر: تشییع باشکوه مجید قربانخانی و بیداری هزاران جوان در یافتآباد برای نامنویسی در جمع مدافعان حرم نشان داد، علیرغم جنگ فرهنگی و ناتوی فرهنگی علیه جوانان کشورمان، هنوز هم رویشهای انقلاب با لطف و عنایت الهی بسیار بیشتر از گذشته است. همین که وزیر امور خارجه آمریکا تأکید دارد که به دنبال حمله نظامی به ایران نیستیم، به خاطر این رویشها و قدرت معنوی جوانان انقلابی است.
با کدامین نشانه بخوانمت ای آخرین فریاد دل خسته مظلومان جهان، ای تنها امید دلهای شوقزده و امیدوار، برای دیدنت چشمهایمان تار است و دلهایمان بیفروغ خیره به تک پنجره انتظار است.
ای اول و آخر دعای ما! موسم ولادتتان چه خوب بود، زبانها از شما میگفتند و گوشها از شما میشنیدند و اشکها شما را فریاد میزدند و شانهها دست نوازشتان را طلب میکردند و بادها چه غریبانه نام مبارکتان را در حرکت بیرقها بانگ میزدند و چراغهای رنگی برای لحظه آمدنتان نورافشانی میکردند؛ کاش تمام لحظهها و ثانیهها رنگ و بوی شما را میگرفت.
ای بر دل نشسته! میلاد شما میلاد امید بود و انتظار شما در این روزهای غیبت چیزی جز رنج و سختی نبود؛ ما در این رنجها و سختیها شما را صدا زدیم و شما در اوج این نگرانیها و دلواپسیها و بیتابیها بر دل ما نشستی و فریاد انتظارمان را به حرکت مبدل کردید و اکنون انتظار همان اقدام است.
ای آیه محبت! در این روزها دانستهام که با شما بودن دلی به وسعت دریای طوفانی و دستی به محکمی یک پیمان میخواهد، ولی چه کنم که دلم اسیر برکه کوچکی است و دستانم شکسته و عهدم سست و از هم گسیخته است. با تمام اینها تنها دلخوشی سالهای زندگیم حضور گرمای محبت شماست که غیر شما را نخواستهام.
ای مولای مهربان! از حضور مهر شما در خلوتهای شبانه شهدا و در دل نوجوانان جامانده از قافله و در نگاه حسرتبار جانبازان بیتاب رفتن و در بین بغضهای گاه و بیگاه اسرا شنیدهام؛ مهربانترینم من غایبم، چرا که تمام بند بند وجودم همچون کرم مانده در پیله اسیر و گرفتار بازیهای دنیاست. من غایبم، ولی گرمای محبت شما را پای به پای هر گرفتاریام دیدهام.
ای منتخب عترت پاک پیامبر(ص)! از جاری شدن اشکها در جشن میلاد شما فهمیدم آسمان زمین با تمام بلندیش برای ما منتظران، همچون سقف کوتاهی است که سرهای آرزوهایمان را به زانوی غم میکشاند و گرمای محبت زمین برای ما که گرمای محبت شما را چشیدهایم، زمستان است.
کتاب «سامان عشق» را انتشارات کتابستان معرفت به تازگی چاپ کرده است تا در نمایشگاه کتاب به علاقمندان عرضه کند. این کتاب را
زهرا سلگی بر اساس خاطرات همسر شهید مدافع حرم، سعید سامانلو در قالبی داستانی نوشته است.
این کتاب حاصل عاشقانههای فرزند شهید با دو نفر از عزیزترین انسانهای زندگیاش است؛ پدر و همسرش که هر دو به شهادت رسیدهاند.
در بخشی از کتاب میخوانید: «سه ماه از عقدمان به همین منوال گذشت و من تغییری در احوالم نمیدیدم. آخر هفته بود و سعید آمده بود قزوین. طبق معمولمان راهی سینما شدیم. بلیتها را که خریدیم متوجه شدیم بیست دقیقه از فیلم گذشته. سعید رو کرد به من و گفت: «سارا یه پیشنهاد!»
گفتم: «چی؟»
مثل همیشه پرانرژی و مهربان گفت: «ببین الآن تقریباً نیم ساعت از فیلم گذشته. ما قاعدتاً الان از فیلم چیزی متوجه نمیشیم. موافقی بریم زیارتگاهی که نزدیک سینماست یه زیارت بکنیم تا سانس بعدی فیلم؟
دیدم درست میگوید. سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و گفتم: «باشه بریم.» بلیتها را پس دادیم و رفتیم زیارتگاهی که چهار پیغمبر در آن دفن شده بودند و معروف بود به «چار پیغمبریه». قسمت زنانه و مردانهاش جدا بود. با هم قرار گذاشتیم یک ربع بعد داخل حیاط همدیگر را ببینیم. وارد که شدم رفتم نزدیک ضریح و شبکههای ضریح را در دستم گرفتم. چشمانم را که بستم یاد درگیریهای این روزهای دلم افتادم و سعیدی که آن طرف ضریح عاشقانه مرا دوست دارد و من...! دلم شکست و به حال خودم گریه کردم و قسمشان دادم که کمکم کنند؛ یا مهر سعید را در دل من بیندازند یا مهر مرا از دل او بیرون کنند.»
شهید سامانلو دی ماه ۱۳۶۰ در قم به دنیا آمد و ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ در منطقه نبل الزهرای سوریه به فیض شهادت نائل شد.
کتاب سامان عشق در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و با قیمت ۰۰۰/۱۴ تومان روانه بازار کتاب شده است.