مصطفی رحماندوست ضمن انتقاد از آثار و عملکرد صنعت نشر در حوزه ایثار و شهادت، گفت: بالای 90 درصد آثار از نظر کیفی مؤثر نیستند، چون سفارشی تولید میشوند. کیفیت یعنی کیفیت هنری و هنر چیزی است که از دل برآید و کار دل سخن مستقیم نیست. در یک اثر ادبی باید دل را هدف قرار داد؛ چرا که هنر خردگرا نیست، بلکه معناگرا است.
لیلا وطنخواه
دکترای مطالعات زنان و خانواده
ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات هر جوان در زندگیاش است؛ به طوری که اگر در این انتخاب و تصمیم بسیار مهم، درست و منطقی عمل کند آینده روشنی را برای خود رقم خواهد زد.
ضروری است درباره زمان و سن ازدواج دو نکته را در نظر داشت: 1ـ ازدواج زمان صد در صد معینشده و ثابتی براى همه افراد ندارد. 2ـ سن ازدواج همیشه تابع نیازهاى فردى نیست، بلکه از نیازهاى اجتماعى و نوعى نیز تأثیر میپذیرد.
با توجه به این دو نکته اگر شخصى به واسطه ازدواج نکردن به گناه آلوده مىشود، باید به منظور حفظ پاکى و عفت، که تنها نشان کرامت انسانى است ازدواج کند.
زمان ازدواج به چند عامل بستگى دارد:
۱ـ براى افرادى که با ازدواج نکردن به گناه آلوده مىشوند، ازدواج واجب است؛ اما بر اساس این معیار، نمىتوان زمان و سن خاصی را معین کرد. هر زمان و در هر سنى که آدمى از حفظ گوهر پاکى عاجز شود؛ به گونهاى که علىرغم تمهید مقدمات و رعایت اصول اخلاقى و احکام فقهى از تیررس شیطان و آلوده شدن مصون نباشد باید ازدواج کند.
۲ـ عامل دوم رسیدن به بلوغ جنسى و رشد فکرى و اجتماعى و اخلاقى است؛ یعنى هر چند آدمى بتواند غرایز خود را کنترل کند و خواهشهاى گذرا او را تهدید نکند، زمانی که به رشد فکرى و عقلى و اجتماعى و اخلاقى دست یابد، ضروری است برای بقاى نسل آدمى و رشد شخصیت خود و تکامل اخلاقى و معنوى خویش ازدواج کند. در اینجا نیز نمىتوان به صورت قطعى سن معینى را بیان کرد؛ اما معمولاً دختران بین ۲۲ تا ۲۴ سالگی ازدواج میکنند که البته کسانى هم زودتر یا دیرتر به این امر میپردازند.
۳ـ گاهى اوقات علىرغم رسیدن به رشد و بلوغ لازم اشتغال به تحصیل یا کار، موجب تأخیر در ازدواج مىشود. در این صورت نیز نباید سن ازدواج دختر از ۲۶ تا ۲۷ بگذرد. به هرحال از میان عوامل بیانشده عامل نخست جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا در صورت بروز آن دیگر کسی نمىتواند بگوید مىخواهم درس بخوانم و رشد اجتماعى ندارم. در اینجا باید ازدواج کرد؛ زیرا حفظ پاکى از هر گوهرى ارزشمندتر است.
اسلام در الگوی مطلوب خود، پایینبودن سن ازدواج را اصل میداند؛ اما حقیقت این است که سن مشخصی برای ازدواج مقرر نشده است. از سوی دیگر شواهد بسیاری نشان میدهد علاوه بر سن، متغیرهای دیگری نیز در تعیین زمان مناسب ازدواج تأثیر گذارند که به تبع آنها، معیار سنی نیز نوسان مییابد. در حقیقت به راحتی نمیتوان گفت مناسبترین سن برای ازدواج هر فرد چه سنی است؛ زیرا علاوه بر بلوغ شرعی (جسمیـ جنسی)، بلوغ عقلانی، بلوغ اجتماعی و شخصیتی، امکانات اولیه مادی، حمایت اقتصادی و عاطفی والدین و... نیز از جمله مسائلی هستند که زمینه را برای ازدواج افراد فراهم میکنند.
شهناز سلطانی / همسایه در ذهن بسیاری از ما یک تصویر دیروزی است؛ یعنی کوچهای با چند خانه بزرگ و حیاطدار، بچههایی که همیشه در حال بازی بودند و همسایههایی که مثل خاله و عمه و دایی و عمو، رویشان حساب باز میکردیم؛ اما سالهاست که در شهرها از این شکل و شمایل همسایه و همسایهداری فاصله گرفتهایم؛ درست از همان زمانی که این خانههای باصفای حیاط و باغچهدار به مجتمعهای مسکونی تبدیل شد و حالا دیگر سالهاست نمیدانیم با این همه همسایه که فاصلهشان از دیروزیها هم کمتر است چه کنیم. آیا مثل همان همسایههای قدیمی باشیم برای هم یا نه، بیسر و صدا از راهپلهها رفتوآمد کنیم تا مبادا کسی خبردار شود و چند کلامی همصحبت.
اگر کودکیهایتان در محلههایی قدیمی سپری شده باشد، قطعاً خاطرههای زیادی از روزهایی دارید که کوچه جایی بود نه برای پارک ماشین که برای بازی و شیطنت کودکانه و بچههای همسایه بیشتر از خواهر و برادرهایی که داشتید همبازی شما بودند. همسایهها در غم و شادی هم شریک بودند و هر وقت به کمکشان احتیاج بود، زودتر از فامیل سر میرسیدند. خلاصه که همسایه و هممحلی برای خودش کلی معنا و عزت و احترام داشت.
از وقتی خواسته یا ناخواسته به زندگی به سبک جدید و آپارتمانیاش تن دادیم، قضیه از این رو به آن رو شد. از وقتی فاصله فیزیکی خانههایمان کم شد، روابط همسایگی رنگ باخت؛ تا آنجا که گاهی سالها با همسایه دیوار به دیوارمان که فاصله واحد ما با آنها به یک متر هم نمیرسد، چنان غریبهایم که اگر در راهپلهها هم رودرروی هم قرار بگیریم، شاید همدیگر را نشناسیم و اصلاً این همه غرابت برایمان عجیب نیست و راحت هضمش میکنیم.
شاید دلایل زیادی برای همسایگی نکردن! در آپارتمان داشته باشیم؛ مثل اینکه خسته از سرکار بر میگردیم و نیازی به گذران وقت با همسایه نداریم؛ برخلاف مادرهای ما که در گذشته اغلب خانهدار بودند و وقت آزاد بیشتری داشتند و به همین دلیل با همسایهها مراوده میکردند و... اما واقعیت این است که امروزه حتی اگر یک زن خانهدار باشیم، احساس تنهایی کنیم و به شدت دلمان همسایهای همصحبت بخواهد کاری نمیکنیم که به همسایهمان نزدیک شویم و گپی با هم بزنیم و از تنهایی درآییم.
اغلب ما بیشتر از حال و آینده، در گذشته سیر میکنیم و مدام از روزهای خوشی که در محله با همسایهها داشتیم یاد میکنیم، بیآنکه بپذیریم امروز شرایط تغییر کرده و حالا باید خودمان را با شرایط جدید سازگار کرده و حرکتی کنیم. حتماً میشود دوباره همسایهداری کرد و به یکدیگر مهر ورزید.
تحقیقات جامعهشناسانه نشان میدهد روابط نزدیک همسایهها در گذشته نه تنها به افزایش امنیت محله کمک میکرده که احساس امنیت درونی افراد محله را هم سبب میشده است. در شیوه جدیدی از زندگی شهری هم میتوانیم این حس خوب را بازسازی کنیم.
در زندگی پیچیده ماشینی، اتفاقاً آدمها بیشتر از گذشته به مصاحبت و گفتوگو احتیاج دارند تا کمی از سختیها و زمختیهای این زندگی فاصله بگیرند و ذهن و جان و روحشان کمی آرامش بگیرد.
کافی است یکی پیشقدم باشد؛ گویا بقیه منتظر بودهاند تا یک نفر دست به کار شود و آنها هم تبعیت کنند. این یکی شما باشید و قدم اول را بردارید. کافی است ایدههایتان را با دیگران یعنی همسایهها به اشتراک بگذارید. بچهها همیشه بهانه خوبیاند! مثلاً ساعتی را برای بازی آنها در حیاط مجتمع تعریف کنید؛ البته با هماهنگی مدیر ساختمان و این پیام را روی تابلو اعلانات آپارتمانتان نصب کنید. شک نکنید که کمکم آن ساعت برای بچهها و والدین، به ویژه مادران ملکه ذهن میشود و حیاط، بچههای ساختمان را دور خودش میبیند. این ساعت و بازی نه فقط بچهها که بزرگترها را هم کنار هم جمع میکند و بابی تازه برای آشناییهای بیشتر میگشاید. بعد از آن میتوان قرارهای جدید گذاشت؛ مثلاً دستهجمعی بچهها را به پارک و سینما و یا استخر و شهربازی ببریم. با هم به خرید برویم و عصرانههای دورهمی را حتی در خانههایمان برگزار کنیم. در این صورت میفهمیم با کدام یک از همسایهها میتوانیم ارتباط نزدیکتری داشته باشیم و دامنه ارتباطمان با آنها را گسترش بدهیم.
گذشت زمان و تعامل بیشتر سبب میشود شناخت بیشتری از هم پیدا کنیم و بذر اعتماد را رشد دهیم. آن وقت میتوانیم مثل همسایههای قدیمی که خاطره خوش آنها در ذهن ما حک شده است با هم رفتوآمد خانوادگی داشته باشیم، در مواقع نیاز به هم کمک کنیم و احساس کنیم در همین نزدیکی کسی است که مثل خانواده خودمان میشود روی او حساب کرد.
به هر حال هر سبک جدیدی از زندگی مختصات خودش را دارد. مهم این است که بتوانیم به بهترین شکل ممکن خودمان را با آن سازگار کرده و از موقعیت جدید به بهترین شکل استفاده کنیم، نه اینکه سبک جدید ما را در خودش هضم و این نارضایتی درونی ما را دچار تشویش و نگرانی کند. همسایهداری هم از آن موضوعاتی است که در زندگی آپارتمانی هم میشود جایی خوب برای آن باز کرد.
ندا کرمانشاهی/ دانایی و آگاهی شرط زندگی سالم و کتاب و کتابخوانی، مسیر دانایی و آگاهی است. جامعه ایرانی از دیرباز اهل فکر و فرهنگ بوده و این منش ایرانی، بعد از پذیرش دین اسلام، عمق و شدت بیشتری پیدا کرده است؛ دینی که نخستین پیام آسمانی به پیامبرش با «اقرأ» شروع شده است.
از دیرباز تاکنون، همیشه اهالی کتاب در نحوه فکر و منش و زندگی، یک یا چند سر و گردن از دیگران بالاتر بودهاند و در شناخت و درک اتفاقات پیرامون خود و مواجهه هوشمندانه با آنها موفقتر عمل کردهاند. خلاصه اینکه «کتاب خوب خواندن» و «خوب کتاب خواندن» شرط سلامت و بالندگی فکر و روح آدمی است و اگر از سنین کودکی و نوجوانی در محیط خانواده برای افراد نهادینه شود، در بزرگسالی به راحتی و روشنی به سبک زندگی آنها تبدیل میشود که نتیجه آن، شکلگیری جامعهای بانشاط، آگاه و پیشرفته خواهد بود.
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، که امسال سیودومین دوره خود را پشت سر گذاشته، فرصتی بود برای ارائه بهترینها و جدیدترینها در حوزه کتاب و البته بهانهای برای یادآوری ضرورت و اهمیت انس گرفتن با کتاب است.
حضور هر ساله و مفصل رهبر فرزانه انقلاب در این نمایشگاه و بازدید باحوصله ایشان از غرفهها، همچنین تورق مهمترین منشورات و گفتوشنود با ناشران، که همیشه با بیان نکات تحسینبرانگیزی از سوی ایشان همراه است، تلنگری برای یادآوری اهمیت کتاب و کتابخوانی و برپایی چنین نمایشگاههایی به شمار میآید.
شاید بد نباشد که هر سال کارنامه نمایشگاه کتاب ارزیابی شود و نقاط قوت آن تقویت و نقاط ضعفش اصلاح شود تا به رسالت تعریفشده برای این میعاد بزرگ فرهنگی عمل شود.
نمایشگاه کتاب در بستر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، باید فرصتی برای ارائه فاخرترین و سازندهترین آثار در حوزههای متعدد و سنین گوناگون باشد. بدونشک نمیتوان به بهانه آزادی اندیشه یا تضارب آرا، کتابهایی کمعمق یا بیمحتوا و گاهی با محتوای مخرب اخلاقی، اجتماعی و بنیادی به خورد مخاطبانی داد که با اعتماد به سلامت و وزانت نمایشگاه کتاب جمهوری اسلامی، قدم در این بوستان سالیانه فرهنگی میگذارند.
زحمات برگزارکنندگان نمایشگاه در همه سالها قابل تقدیر بوده و هست و اصلاح برخی کژیها میتواند به بالندهتر شدن این نهال جوان کمک کند؛ اما شاید آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز است انس با کتاب باشد که بدون شک شاید بتوان با برگزاری نمایشگاه هر ساله بینالمللی کتاب و حتی نمایشگاههای دائمی در سطح شهر تا حدی به این مهم دست یافت؛ اما به طور قطع سهم عمده این مهم، بر عهده وزارت آموزش و پرورش و به ویژه خانوادههاست.
به طور قطع مشکلات کنونی اقتصادی، گرانی کتاب و... معضلات فراوان دیگر هم در کاهش سرانههای کتاب نقش داشته و خواهند داشت؛ اما قطعاً مهمترین چیزی که سبب رشد یک کشور و از بین بردن همین مشکلات خواهد شد عادت دادن فرزندان به مطالعه کتاب است.
نمایشگاه کتاب مشوق بسیار خوبی برای این موضوع است؛ اما در کنار آن باید به راهکارهای دیگری از جمله پویشهای گوناگون، کانالهای مخصوص مطالعه و... مشوقهای دیگر هم بسیار جدی نگریست. از سوی دیگر دادن تقویت یارانههای ویژه به دانشجویان و دانشآموزانی که اهل مطالعه هستند، در بالا بردن سرانه مطالعه بسیار مفید است.
در هر حال مسئولان و مدیران این حوزه باید بدانند پیشگیری بهتر از درمان است و جامعهای که خودش را با مطالعه بیمه کند، هزینههای کمتری برای ناهنجاریهای اجتماعی متقبل خواهد شد.
محبوبه ابراهیمی/ قفل گوشی را باز کرد و برای هزارمین بار، صفحاتش را در شبکههای مجازی چک کرد. فارغ از همه اتفاقاتی که اطرافش میگذشت و آدمهایی که در کنارش نفس میکشیدند، دنیایش در صفحه گوشی خلاصه شده بود. با هر بازدید جدید و بالارفتن تعداد لایک، در دلش جشنی برپا میشد از این همه پسندیده شدن... این همه محبوبیت و دنبالکنندههایی که بیشتر میشدند...
این حکایت کسانی است که دل در گرو فضای مجازی نهادهاند و یک دل نه صد دل شیفته این جادوی اعجابانگیزند؛ آدمهایی که اغلب برای فرار از ملالتها و تنهاییها به گوشیهای موبایل پناه آوردهاند و در شلوغی دنیای مجازی در تلاش برای پر کردن خلأ تنهایی و بیکسی خویش هستند؛ اما آیا این فضا عطش تنهاییشان را رفع خواهد کرد یا سرابی است که باید از آن تشنه برگشت؟
بدون شک، دنیای نامحدود اینترنت با همه جاذبههای مدرن و چشمنواز، به ویژه اینکه قابلیت برقراری ارتباط بین انسانها در همه نقاط جهان را فراهم میکند، مدعی کمرنگ کردن تنهاییهاست. همین ادعا، مبنای دوستیهای مدرن و روی خطی است که بسیاری از ما آن را تجربه کردیم و برای مدتی به آن بالیدیم و دلشاد بودیم. شاید لذت نخستین روزهای ورود به این فضا را هرگز از یاد نبریم؛ لذت قدم نهادن در دنیایی مدرن و تجربه دوستیهای آنلاین و ساعتها چت فارغ از زمان و مکان. این حس غرورآفرین و نشاطبخش در کنار جاذبههای وبگردی، پرسهزدن در شبکهها و نصب بازیهای متنوع رایانهای بر روی گوشی، بهانههای زیبا و فریبندهای برای چشم دوختن به صفحه گوشی هستند که نمیتوان آنها را انکار کرد. با همین بهانهها، گوشی جایش را در دستها و ذهنها باز کرد و آرام و بیصدا، همه را به گوشهای از خانهها و اتاقها کشاند تا غرق دنیای مجازی شوند. کمکم دورهمیها به جمع فیزیکی انسانهایی تبدیل شد که حتی بر سر سفره، دستی بر قاشق دارند و دست دیگر بر گوشی! و اینگونه با ورود به فضای مجازی، انسانها از دوستان و اقوام و حتی اعضای خانواده دور و در نتیجه تنها شدند؛ اما همچنان به دورهمیها و شلوغی روی خط اینترنت دلخوش هستند و نسبت به اطرافیان احساس بینیازی میکنند.
در دنیای دیجیتال، اما واقعاً فرد برای مدتی تنهایی را حس نمیکند. گاهی آنقدر سرش شلوغ میشود که نزدیکان و حتی نیازهای همسر و فرزند را فراموش میکند و گذشت ساعت را از یاد میبرد. اینها همه تا مدتی ادامه دارد؛ اما واقعیت این است که با گذشت زمان، تب دلرباییهای این جادوی چهار ضلعی کم میشود و عطش تنهایی دوباره بر دل مینشیند. فرد با تجربه لذتهای مجازی به این باور میرسد که لذت دورهمیها و گفتوگوهای حضوری با چتهای مجازی بسیار متفاوت است! استیکرهای بامزه خنده نمیتوانند حس خنده واقعی را به دلش بنشانند و اشکهای مصنوعی و شکلکوار، گویای سوز دردهای درونیاش نیستند! گرمی و حلاوت محبتها و دوستیهای حقیقیاش با دوستیهای سطحی و ناپایدار آنلاین و روی خط قابل مقایسه و تکرار نیستند! آدمها به نگاههای مستقیم، به گرمی نفسهایی که حس میشوند، به چایی که با هم مینوشند، به نشستن در کنار هم و حرف زدن بیواسطه و بیفاصله دلشادند و اینها را نمیتوان در قاب گوشیها گنجاند! اینجاست که در حسرت یک همنشینی پر خاطره، مانده از وعدههای دنیای مجازی و رانده از لذتهای دنیای حقیقی در برهوت تنهایی سرگردان میشود. بخشی از گوشهنشینیها، انزوای اجتماعی و حتی خشونتها و پرخاشگریها حاصل همین مانده و رانده شدن و سردرگمیهاست. تا آنجا که حتی تحقیقات متعدد در سطح جهان، رابطه مستقیم استفادههای مکرر از شبکههای مجازی، با حس تنهایی را ثابت کرده است. در داخل کشور نیز پژوهشهایی بر روی جامعههای آماری مختلف از جوانان و نوجوانان همین رابطه را نشان داده و اینها همه از واقعیتی تلخ حکایت دارند. اینکه برخلاف توقع بشر که با توسعه فناوریها و وسایل ارتباطی، روابط سادهتر و فاصلهها کمتر شوند، این مهم حاصل نشده و اینترنت و گوشیهای هوشمند از سویی انسانها را نسبت به ارتباطهای واقعی بیمیل و از سوی دیگر از امیدهای مجازی ناامید کرده و یأس و ناامیدی را چاشنی تنهاییهای فرد میکند... حال آنکه زندگی بر مدار ارتباطات سنتی و دیرین، افراد را سالمتر و با نشاطتر میکرد و حس تنهایی کمرنگتر بود.
شاید وقت آن رسیده باشد که عزممان را جزم کنیم و با ترک اعتیادهای مجازی، نوستالوژی شیرین دورهمیهای واقعی را دوباره احیا کنیم. زندگی بدون گوشی و نت در دنیای مدرن امروزی سخت و محدودیتساز است؛ اما برای گریز از تنهاییهای روی خط، گاهی لازم است از خط بیرون بزنیم و آنلاین نباشیم... .
نسیم اسدپور/ «اخراجیها»، «معراجیها» و این بار «زندانیها»؛ گروهی از یک قشر خاص که مسعود دهنمکی به آنها نگاه ویژهای دارد و خوب و بدهای زندگیشان را در فیلمهایی با همین نام نشان میدهد. پسوند «ها» گویای این است که دهنمکی دوست دارد از یک گروه صحبت کند. «زندانیها» نام فیلم سینمایی جدید ده نمکی است که موضوع آن درباره کسانی است که به هر دلیل در زندان به سر میبرند. این فیلم حواشی زیادی نداشت و به نظر میرسد، بیحاشیه بودن این فیلم به خواسته کارگردانش هم بازمیگردد؛ زیرا دهنمکی پس از دریافت پروانه ساخت زندانیها در صفحه رسمی اینستاگرام خود نوشت: «زندانیها پروانه ساخت گرفت تا رسماً وارد چرخه تولید شود. برخلاف اخبار منتشر شده، زندانیها فیلمی سیاسی یا تاریخی نیست و موضوع آن اخلاقی، معنوی و اجتماعی است. انشاءالله در یادداشتهای روزانه جزئیات بیشتری خواهم نوشت. دعا کنید تا میشود بتوانیم فیلم را در سکوت و بدون حاشیه به پایان برسانیم.»
اما برخلاف خواسته دهنمکی در ابتدا «زندانیها» با حاشیهای همراه شد و آن هم انصراف دهنمکی از حضور فیلمش در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر بود. او در صفحه اینستاگرام خود دلیل انصرافش از جشنواره فیلم فجر را قالب و مضمون فیلم مطرح کرد.
پس از آن، برخی رسانهها این گمانهها را مطرح کردند که انصراف دهنمکی برای شرکت در جشنواره به دلیل اختلافات وی با جشنواره است؛ اما روابط عمومی فیلم سینمایی «زندانیها» به صورت رسمی اعلام کرد، علت اصلی انصراف فیلم «زندانیها» تنها فضا و مضمون این فیلم بوده و قرار است این فیلم به زودی اکران شود.
اتفاقاً هم خیلی زود چنین شد و فیلم در فهرست اکران قرار گرفت و فیلم زندانیها توانست اکران نوروزی را از آن خود کند و از تاریخ 25 اسفند ماه بر روی پرده سینماها رفت؛ اما فروش نه چندان زیاد آن، فیلم را به رده پنجم در جدول فروش برد که شاید این موضوع چند دلیل داشته باشد که یکی از دلایل آن به داستان فیلم مربوط
میشود.
داستان حول محور دو دوست که در زندان هستند و یک جوان که سعی در ارشاد و راهنمایی آنان دارد قرار دارد و با ماجرای خروج زندانیها به همراه طاها که دانشجوی الهیات است و برای نوشتن پایاننامه خود دو زندانی را با گذاشتن سند آزاد میکند، میگذرد. این خروج از زندان فرصتی را ایجاد میکند تا دو زندانی به دنبال گنجی در کنار امامزاده بروند.
هدایت هاشمی، هومن برقنورد، بهنام تشکر، برزو ارجمند، بهاره افشاری، بهنوش بختیاری، اصغر نقیزاده و امیر نوری از جمله بازیگران فیلم سینمایی «زندانیها» هستند.
قهرمانی خلق نمیشود
داستان برای بسیاری از چراها جواب ندارد و بیننده هر لحظه منتظر اتفاقی است که شاید داستان را جذابتر کند؛ اما این اتفاق هیچ جای داستان رخ نمیدهد و تنها در پایان داستان است که تا حدی این جذابیت شکل میگیرد، داستان ساده است و سادگیاش مخاطب را به یاد فیلمهای قدیمی و معمولی دهه 70 میاندازد. از سویی دهنمکی نشان داده است در داستانهایش یک نفر را قهرمان یا کاراکتر اصلی داستان نمیکند و تلاش میکند داستانش را در یک جمع یا بهتر بگویم یک گروه جلو ببرد، مانند اخراجیها، گروهی که با دیگر رزمندگان تفاوت دارند؛ اما در نهایت از این جمع که بعد کمدی و طنز داستان را پررنگ کردهاند، یک نفر به مقام شهادت میرسد. در زندانیها هم با گروهی سه نفره مواجهیم؛ اما واقعیت این است که این سه نفر آن طور که باید و شاید با قدرت ظهور نمیکنند و نمیتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند و این هم باز به جذابیت کم داستان باز میگردد. بنابراین برخلاف اخراجیها که نام «مجید سوزوکی» ماندگار میشود، این بار از خلق شخصیت ماندگار خبری نیست.
بدون دغدغه تماشا کنید
دغدغه دیگر کارگردان بحث انتظار برای فرج امام زمان(ع)است که این محتوا در قالب صحبتها و دیالوگهایی در دل داستان جا داده شده است. خواندن دفترچه یادداشت طاها از سوی خواهر یکی از زندانیان مشخص میشود، طاها 39 هفته است که برای ادای عهد و امید به وصال به جمکران میرود و تنها یک هفته مانده است تا عهد 40 هفته خود را ادا کند؛ اما به دلیل نجات دو زندانی در زیر آوار سفر به جمکران را رها کرده و از نیمههای راه بازمیگردد. در سکانس آخر و پلانهای پایانی فیلم رد پایی را میبینیم که نشان میدهد اگر برای خدمت به خلق خدا قدم برداری، به وصال نائل خواهی شد و سالها عبادتت با کمک به خلق خدا تکمیل میشود.
به این محتوای کاملاً درست، بسیار مستقیم پرداخته شده و شاید اگر داستان به گونه دیگری مطرح میشد تا محتوا را به طور مستقیم به مخاطب القا نکند، بهتر بود؛ زیرا در دنیای امروز و جامعه امروزی پرداخت غیرمستقیم به موضوعات خواهان و تأثیر بسیار بیشتری دارد؛ با این حال همین پایان هم به دل مخاطب مینشیند.
در هر حال شاید بتوان «زندانیهای» دهنمکی را از نظر این محتوا متمایز از دیگر فیلمهای تاریخ سینمای ایران حتی فیلمهای خودش دانست؛ زیرا کمتر فیلمی است که این چنین بتواند با جسارت موضوع انتظار را به تصویر بکشد.
درباره وجه کمدی و طنز «زندانیها» هم باید گفت، فقط با تکهپرانیهای یکی از زندانیان است که این وجه پررنگتر میشود، البته هیچگونه ابتذال و بیادبی در شوخیها وجود ندارد و خانوادهها برعکس بسیاری از کمدیهای دیگر هیچ نگرانی بابت بردن فرزندانشان به سینما نخواهند داشت.
در پایان باید گفت، زندانیهای دهنمکی نتوانست مانند اخراجیها توجه مخاطبان و فیلمدوستان را به خود جلب کند، اما این نشانه ضعف نیست و کاملاً عادی است که برخی فیلمهای یک کارگردان از دیگر فیلمهایش قویتر باشند. به نظر میرسد، تا حدی سخت باشد که دهنمکی به دوران طلایی اخراجیها برگردد؛ فیلمی سهگانه و در گیشه بسیار موفق، به گونهای که اخراجیهای(2) توانست با میلیاردها تومان فروش به پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران مبدل شود.