محمدحسين رجبيدواني، استاد دانشگاه و پژوهشگر ديني و مذهبي ميگويد: بسياري اعتقاد دارند اين روزها تلويزيون براي استفاده از مجري، يك رويه بيحساب و كتابي دارد؛ اين انتقاد بهشدت بر صدا و سيما وارد است؛ چرا كه به واسطه اين نوع رفتارها و برخوردهاي غيرحرفهاي، برخي از مجريان باسابقه مذهبي و انقلابي كنار گذاشته شدند و بازيگران سينمايي به عنوان مجري روي كار آمدند. بعضاً اينها نه رنگوروي انقلابي دارند و نه مذهبي!
نسيم اسدپور/ آنچه از كودكي و از خانواده خود ميآموزيم، رسم و رسوم دعوت كردن مهمان است و در ميان اين رسم و رسومهاست كه متوجه حفظ حريم خانواده ميشويم؛ حريمي كه پدر و مادرها هر شخص نديده و نشناختهاي را به آن راه نميدهند.
متأسفانه اين روزها تلويزيون جزء جداييناپذير از خانه و خانواده شده و برنامههاي تلويزيوني مهمان دعوت ميكنند و اينها خواه و ناخواه مهمان خانههاي ما ميشوند؛ مهمانهاي ناخواندهاي كه آرام آرام ميتوانند در دل افكار و عقايد ما و فرزندانمان رخنه كنند، به دليل همين تأثيرگذاري تلويزيون است كه امام خميني(ره) از آن به عنوان دانشگاه تعبير ميكنند؛ اما اين روزها اين دانشگاه انگار در تميز خوب و بد بودن استادان و شاگردان و مهمانانش، چندان موفق عمل نميكند.
دعوت از مهمان در برنامههاي مناسبتي، مانند ايام ماه مبارك رمضان اهميت بيشتري دارد؛ زيرا مردم به دنبال اين هستند تا از رسانه ملي آن چيزي را كه با حال و هواي اين ماه مبارك تناسب دارد، ببينند. در اين يادداشت مجال آن نيست كه ويژهبرنامههايي را كه رسانه ملي براي ماه رمضان امسال تدارك ديده و نديده است، بررسي كنيم؛ بلكه قصدمان برنامهاي است كه هيچ ربطي هم به ماه رمضان ندارد، اما دقيقاً در دقايق پيش از اذان از رسانه ملي پخش ميشود، برنامه «هزار راه نرفته».
اين برنامه چند روزي است كه سوژه رسانهها شده است. هزار راه نرفتهاي كه برنامهاي اجتماعي است و هدف آن آموزش مهارتهاي زندگي از طريق روايتهاي زندگي انسانها است؛ اما در قسمت پنج خود راويان مناسبي را براي اين روايتگري انتخاب نكرد. راوياني كه از بيقيد و بند بودن گذشته خود ميگفتند و اينكه حالا توبه كردهاند، اما مراجعه به صفحه اينستاگرامي اين زوج و ويدئوي لايو از يك مجلس مختلط چيز ديگري را نشان ميداد. البته مهمان برنامه «هزار راه نرفته» ادعا كرده است، اين ويدئو مربوط به قبل از ضبط برنامه است، از طرفي برخي رسانهها هم با اشاره به پخش اين ويدئو ادعاي اين زوج را با واقعيت همخوان ندانستند و در نهايت حاشيههاي فراواني بر سر اين زوج ايجاد شد.
اين اولين بار نيست كه چنين اشتباهات بزرگي در برنامههاي رسانه ملي رخ ميدهد، سال گذشته بود كه دعوت از برخي مهمانان خاص در برنامه پربيننده «ماه عسل» حاشيهها و پيامدهاي زيادي را به همراه داشت و اتفاقاً سبب تذكر به عوامل دستاندركار برنامه ماه عسل شد. اين در حالي است كه تحقيق از مهمانان برنامه كمترين كاري است كه يك برنامهساز ميتواند انجام دهد. يك مدير پخش هم كمترين كاري كه ميتواند انجام دهد، اين است كه پيش از اينكه برنامه روي آنتن برود، از صحت و سقم سخنان مهمانان برنامه تا حدي مطمئن شود.
در نهايت بايد گفت حاشيه ايجاد شده درباره برنامه هزار راه نرفته اتفاقي بسيار مهم است؛ اما مهمتر از آن روالي است كه در رسانه ملي و در اثر بيدقتي مسئولان و مديران شبكه ايجاد شده است. اين بيدقتي قطعاً پيامدهاي بسيار بدي دارد، از بياعتمادي مردم به صداوسيما گرفته تا تأثيرات نامطلوبي كه در اثر معرفي چنين شخصيتهايي در جامعه ايجاد ميشود؛ در حالي كه با بررسي بسيار ساده ميتوان جلوي اينگونه اتفاقات را گرفت؛ سادهترين راه آن سر زدن به صفحه شخصي مهمانان در شبكههاي مجازي است.
محبوبه ابراهيمي/ شايد شما هم با آدمهايي مواجه شده باشيد كه همه وقتشان را صرف كار و فعاليتهاي روزمره ميكنند و از خوشيهاي زندگي غافلند؛ آدمهايي كه انگار فلسفه وجودشان با ماشينهاي كار يكي است و يادشان رفته است در كنار جسمشان، روحي هم وجود دارد كه به توجه و مراقبت نياز دارد. اين آدمها اساساً يا هر نوع تفريح را وقتگذراني و بيهودگي ميدانند و با آن مخالفند يا اينكه كار و علم و معنويت و ساير مسائل را مهمتر ميدانند و فكر ميكنند تا حد توان بايد دويد و علم و سرمايه جمع كرد و سالها بعد در هنگام بازنشستگي و فراغت از كار، با سرمايه جمع شده شاد زندگي كرد؛ اما زهي خيال باطل! سالها بعد درست همان زماني كه در انتظارش با خستگي دويدند، يكباره با روح و جسمي فرسوده از تكرارها و تلاشها و دوندگيها مواجه ميشوند و ديگر نه انگيزهاي براي تفريح دارند و نه توان و حال و اشتياق... . مهمتر اينكه در همه اين سالها، آرام آرام همه اطرافيان را از خود دور كردهاند و حالا تنها حسرت لحظههاي با نشاط و مفرح را ميخورند؛ كم نيستند پدر و مادرهايي كه با همين بيتوجهي، ناخواسته فرزندانشان را از محيط خانواده راندهاند و جوانها و نوجوانهايشان به تفريحات ناسالم در جمع دوستان پناه بردهاند و گرفتار آسيبهاي متعدد اجتماعي شدهاند. همينطور همسراني كه با اين غفلت، سقف مشترك زندگيشان را از دست دادهاند و وقتي به خود آمدهاند كه فرصتي براي جبران نبوده است. اين مهم را البته جامعهشناسان هم تأييد ميكنند و يكي از دلايل فرار نوجوانها از خانه و دوري همسران از يكديگر را، نبودن فضاي مفرح و نداشتن اوقات مشترك براي تفريح ميدانند. از سوي ديگر، با رويگرداني از تفريح، آدمها سريعتر و بيشتر به انواع بيماريهاي رواني و حتي جسمي مبتلا ميشوند. تحقيقات متعدد علمي طي سالهاي طولاني و در نقاط مختلف جهان، رابطه تفريح سالم با سلامت جسم و ذهن و فكر را ثابت كردهاند و نشان دادهاند كه اوقات مفرح و مهيج زندگي، متوسط طول عمر افراد را افزايش ميدهد و سبب ميشود با نزديك شدن به سن پيري، اختلالات مربوط به اين دوران، كمتر فرد را درگير كند. همه اين نتايج علمي، انگيزههاي خوبي هستند تا افراد، وقتي را براي تفريح به ويژه در كنار خانواده اختصاص دهند و افزون بر لذت و نشاط جمعي، دقايقي از خستگيهاي روزمره دور باشند و سلامت روح و جسم خود و خانواده را تضمين كنند. براي اين منظور راههاي متعددي هم وجود دارد كه راحت و در دسترس است و حتي در محيط خانه هم ميتوان به آن رسيد. در سالهاي اخير هم برخي برنامههاي تلويزيوني سعي كردهاند تا ايدههايي در اين زمينه ارائه كنند و تفريحات متنوعي را به خانوادهها پيشنهاد دهند، اما نكته مهم و قابل توجه اين است كه نميتوان و نبايد فرح و شادي را به ايام خاص محدود كرد. براي نمونه، درست نيست چشم انتظار ايام تعطيل باشيم تا فرصت دورهمي و نشاط فراهم شود. همانطور كه خستگي حاصل از روزمرگي و فعاليتهاي طاقتفرسا، هر روز تكرار ميشوند، پس در همه روزها و ساعتهاي زندگي بايد به استقبال تفريحهاي سالم رفت و نوع متناسب با موقعيت را انتخاب كرد.
براي نمونه، همين روزها كه در ماه مبارك رمضان قرار داريم، ممكن است كوتاهي شبها، ضعف روزهداري، انجام عبادت و بسياري دلايل ديگر، موجب غفلت از فرح و شادي شود. يا ممكن است تصور كنيم تماشاي تلويزيون و ماراتن سريالهاي ماه مبارك كافي و درست باشد؛ اما نياز نيست همه مجموعههاي تلويزيوني را تماشا كنيم. در عوض به همراه خانواده ساعاتي از شب را به محيطهاي گردشگري، زيارتي، سينما، شهربازي و بوستانهاي سرسبز رفته و تنوعي براي اعضاي خانواده به ويژه كودكان به وجود آورد يا حتي با يك دورهمي كوتاه همراه با گفتوگوي شاد و جذاب در خانه، ميتوان اوقات لذتبخشي را تجربه كرد. ميهمانيهاي افطاري هم فرصتهاي مفرح خوبي هستند كه اگر با سادگي همراه شوند، هم سنت صله رحم را احيا ميكنند و هم لحظات شادي را براي بزرگترها و بچهها فراهم ميآورند. ورزش به ويژه از نوع جمعي (مانند پيادهروي)، خريد و كتابخواني و انواع سرگرميهاي ديگر هم گزينههاي مناسبي براي شبهاي اين ماه هستند كه هيچ منافاتي با ماه عبادت و بندگي ندارند؛ بلكه در كنار آن، ضامن نشاط روحي فرد و خانواده و در نتيجه اجتماع بوده و نيز انرژي افراد را براي روزهداري بيشتر ميكند. فراموش نكنيم كه ايجاد لحظههاي شاد و مفرح براي خانواده نيازمند صرف هزينههاي سرسامآور و طاقتفرسا نيست و ميتوان بدون هيچ هزينهاي شاد و مفرح و بانشاط زندگي كرد؛ كافي است باور كنيم كه تفريح قلب تپنده زندگي است و زندگي بدون تپش قلب، يعني مرگ و نيستي... .
ليلا وطنخواه/طبيعي است وقتي دختر و پسري به يكديگر علاقه دارند و به عقد هم در ميآيند، شوق زيادي براي ديدار يكديگر دارند؛ اما بايد در نظر داشته باشيم كه براي اين ملاقاتها ضوابط خاصي در نظر گرفته شود تا به ادامه روند روابط سالم در دوران عقد لطمه نزند و زوجين را در ادامه زندگي دچار مشكل نكند.
رابطه دختر و پسر و خانوادههايشان در اين دوران بايد گرم و صميمي باشد؛ اما به افراط و زيادهروي كشيده نشود.
اگر رفتوآمدها و مهمانيها زياد شود، دو طرف خسته ميشوند و اين خستگي به محبت بين آنها لطمه ميزند؛ به ويژه اگر اين دوران طولاني شود. اين سؤال كه اندازه اين رفتوآمدها در دوران عقد چقدر بايد باشد ميتوان گفت:اندازه معين و استانداردي ندارد؛ بلكه بايد ببينيد زمينه چقدر مهيا است و پذيرش چه اندازه است. نه آنقدر كم كه دلسردي بياورد و نه آنقدر زياد كه خستگيآور شود. به عبارتي، نه تكبر و سرسنگيني و بياعتنايي و نه زيادهروي و سبك كردن خود و به زحمت انداختن ديگران. به قول معروف «اندازه نگه دار كه اندازه نكوست».
بنابراين رعايت اين نكات ضروري به نظر ميرسد:تلاش شود در ابتداي دوران عقد در زمينه ميزان رفتوآمد با هم توافق كنيد. اين امر مانع بروز چالشهاي بعدي ميشود. براي نمونه پسر ميتواند از همسر خود سؤال كند نظر خانواده شما درباره ميزان رفتوآمدها چيست؟ دختر هم پس از كسب نظر خانواده خود، نظر آنها را بگويد يا نظري را اعلام كند كه حاصل توافق او با خانوادهاش است.
در هر صورت خوب است با توافق داماد، عروس و خانواده هر دو نفر روز يا روزهاي مشخصي براي ديدار معين شود. وجود چنين توافقي ميتواند محاسني را كه در ادامه ذكر ميكنيم به همراه داشته باشد:
ـ تنظيم وقت ملاقات از قبل سبب ميشود كمتر احتمال اعتراض بين طرفين صورت گيرد؛ زيرا اين برنامهريزي با مشاركت انجام شده است.
ـ به علت اطلاع خانواده عروس از زمان حضور داماد، تمهيدات لازم دراين باره به عمل ميآيد و از اين رو براي پذيرايي از وي آمادگي لازم را دارند.
ـ حفظ احترام متقابل نيز حاصل توافق در وقت ملاقات است. به طور مسلم شرايط پذيرايي و تكريم از مهمان دعوت شده و با قرار ملاقات، بسيار بهتر و مناسبتر از مهمان سرزده است.
از اين رو از رفتوآمدهاي افراطي، وقت و بيوقت و برنامهريزي نشده جدا خودداري كنيد و طوري رفتار نكنيد كه هم خانواده شما و هم همسرتان از اين همه رفتوآمد زبان به شكايت باز كنند.
ديگر اينكه ضمن رسيدگي به آراستن ظاهر خود؛ (يعني هم مرد و هم زن)، قبل از ديدار، در صورت امكان به خانواده همسر خود خبر دهيد؛ مثلاً سؤال كنيد آيا آمادگي لازم براي حضور شما را دارند يا نه؟
شهناز سلطاني / يكي از گرفتاريهاي انسان معاصر «تجملگرايي» است؛ يعني نياز كاذبي را براي او تعريف كردهاند كه او بايد همواره به دنبال پاسخ آن باشد. يافتن پاسخ و رفع اين نياز هم هميشه راحت و بيدغدغه نيست. كار طولاني مدت و چند نوبته و بهم خوردن مناسبات اقتصادي و دخل و خرج و فشار رواني زياد و استرسهاي پي در پي و پيامدهايي كه با خود به همراه ميآورد، نتيجه همين تجملگرايي است كه گريبان ما را گرفته است.
پاي تجمل در سفره افطار
اين روزها همين سفرههاي افطار نمونه خوبي است تا بدانيم چقدر با تجمل خو گرفتهايم. سفرههاي رنگين و پر نقش و نگاري كه گاهي در برخي خانهها و مهمانيها پهن ميشود، نه فقط از اصل روزه و افطاري دادن دور افتادهاند كه معناي ديگر و مهمتري هم دارند و آن اين است كه پاي تجملات به اين سفرهها هم باز شده است و ما بيآنكه متوجه آن باشيم دربست در اختيار آن قرار گرفتهايم.
زندگي ساده دوره جنگ
از سالهاي جنگ تحميلي چندان نگذشته است. در آن سالها مفهومي به نام «صرفهجويي» براي همه جامعه قابل فهم و درك بود. به بيان سادهتر، ساده زندگي ميكرديم، ساده لباس ميپوشيديم، خورد و خوراكمان ساده بود، اسباب و اثاثيه خانهمان ساده بود؛ همين طور لوازمالتحرير بچههايمان و بساط عروسي و عزايمان ساده بود. به همين دليل منهاي جنگ دغدغههايمان زياد نبود و منطقيتر با مسئله جنگ و كمبودهايش كنار آمده بوديم؛ اما حالا هر روز در ذهن ما چه چالشهايي ايجاد ميشود كه دست كمي از جنگ ندارد، تأمين نيازهايي كه حد و مرزي براي آنها تعريف نكردهايم و گمان ميكنيم همه آنها ضروري است و ما بايد به هر قيمتي شده آنها را تأمين كنيم، آن هم به بهترين حالت ممكن. حالا ممكن است قيمت آن مساوي باشد با از دست دادن آرامش ما و سلامتي ما كه هيچ جايگزيني هم براي آن تصور نميشود.
تئوريسازي
يادمان نرود در دنياي مدرن و صنعتي امروز ابتدا براي ما انسانها نيازهايي تعريف ميكنند، در مرحله بعد براي آن پاسخهايي در دسترس قرار ميدهند و براي اينكه ما به اين پاسخها فكر كنيم و آنها را راحت بپذيريم، براي آنها تئوري ميسازند. براي نمونه در علم روانشناسي ميگويند اگر حالتان بد است و احساس افسردگي و خمودگي داريد، به خريد برويد و پاساژگردي كنيد و ما خيلي خوب اين موضوع را ميپذيريم و راحت دست به جيب ميشويم و ميخريم، حتي اگر نياز نداشته باشيم.
مصلحت ما كجاست؟
شروع زندگي مشترك زير يك سقف تا چه اندازه به وسيله نياز دارد كه ما هر چه ميخريم تمامي ندارد. اين خريدها شايد و البته قطعاً براي درصد بسيار ناچيزي از جامعه كه جزء قشر مرفه تعريف ميشوند، عددي نباشد؛ اما براي غالب خانوادهها كه در خوشبينانهترين حالت قشر متوسط جامعه نام دارند، بسيار دشوار و طاقتفرساست. ما آنقدر در تجملات غرق شدهايم كه حاضريم پدري كه كارمند و كارگر است، به هر جان كندني شده جهيزيه دخترش را رنگ و لعاب بدهد. حتي با قرض و وام و قسط و هزار ترفند غير عقلاني ديگر و همه ما چه همان پدر و مادر خانواده عروس و داماد و چه خود عروس و داماد اين موضوع را راحت هضم ميكنيم؛ اما نميدانيم اين فشارهاي جسمي و رواني براي پدر پيامدهاي بدي دارد كه امروز براي آن فكري نميكنيم. داماد و خانواد داماد هم بايد تحت هر شرايطي جشن عروسي دهان پركن به پا كرده و خانهاي كه تأمين آن چيزي شبيه معجزه است، فراهم كنند. ما بيشتر از آنكه به فكر توان اقتصادي خودمان باشيم، به ديگراني ميانديشيم كه چه خواهند گفت و چه قضاوتي خواهند كرد و تنها چيزي كه به آن فكر نميكنيم، مصلحت خودمان
است.
مدرسه و كيف و دفتر آنچناني
بچههايمان را به مدرسههايي ميفرستيم كه تأمين شهريههاي آن سخت است؛ از اين رو دست به دامن وام و چك و قسطبندي ميشويم و نوشتافزار و پوشاكي براي بچهها ميخريم كه چشم همه را بگيرد.
جاي قناعت كجاست؟
اگر كمي دقيق باشيم به روشني در مييابيم تجملگرايي همه ابعاد زندگي ما را تحت تأثير قرار داده و آنقدر با زندگي ما عجين شده كه اصلاً فكر نميكنيم نامش تجمل است و با آن خو گرفتهايم. گاهي به همين سادگي فراموش ميكنيم «قناعت» هم مفهومي است كه در زندگي بايد به كار بگيريم؛ قناعتي كه با خود ثروت به همراه ميآورد. در سبك جديدي كه براي زندگي در پيش گرفتهايم، تقريباً قناعت جايي ندارد كه اگر قانع باشيم، اندوخته و پساندازي برايمان باقي ميماند كه ما را بينياز ميكند.
موجودي مكانيكي
وقتي با محاسبات غلط خودمان را درگير تأمين وسايل غير ضروري ميكنيم، ناچاريم ساعتهاي طولاني كار كنيم و از جسم و جانمان بياندازه بكاهيم. بنابراين كمتر در كنار خانواده هستيم و كمتر تفريح و استراحت كرده و كمتر به سفر ميرويم و با ديگران مراوده كمتري داريم و اين كمترهاي پي در پي از ما آدمي مكانيكي ميسازد با جسم و روحي هميشه خسته و غمزده كه احساس تنهايي بر ما هجوم ميآورد.
الگوي غلط بچهها
اين را هم يادمان باشد سبك نادرستي كه از زندگي در پيش گرفتهايم، به اضافه تصوير نادرستتري كه از زندگي در فيلمها و سريالهاي تلويزيون ترسيم ميشود، الگوهاي غلطي است كه ما ناخواسته به بچهها تحميل كرده و آنها را هم وارد اين دور باطل
ميكنيم.