محمدحسنين هيكل، متفكر مصري 40 سال قبل گفت: سعودي با يمن جنگ خواهد كرد و در يمن غرق خواهد شد و شكست خواهد خورد و اگر چنين نشد جسدم را از خاك بيرون بياوريد و همراه تمام مؤلفاتم بسوزانيد!
ياسر سعيدنژاد/ عربستان سعودي طي هفته گذشته ميزبان سه نشست اضطراري اتحاديه عرب، كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس و سازمان همكاري اسلامي، با هدف ايرانهراسي بود. انفجار چند كشتي در بندر «فجيره» امارات و اقدامات تلافيجويانه نيروهاي يمني عليه عربستان، با هدف قرار دادن مراكز حساس و امنيتي در واكنش به جنايات جنگي ائتلاف سعودي به سركردگي عربستان عليه يمن سبب شد تا آژانس خبري دولتي عربستان (SPA) در 19 مه (29 ارديبهشت) از سوي «عادل الجبير» به نقل از «سلمان بن عبدالعزيز» اعلام كند كشورهاي منطقه را براي شركت در سه نشست اضطراري در 30 مه (9 خرداد) در مكه دعوت خواهد كرد. اين نشست مانند گذشته با سخنراني پادشاه عربستان آغاز شد و «ملك سلمان»، پادشاه سعودي در سخنان خود براي افتتاح نشست شوراي همكاري خليجفارس ايران را به دخالت در منطقه متهم كرد. وي همچنين از كشورهاي حاشيه خليجفارس خواست با آنچه به گفته وي «اقدامات جنايتكارانه ايران» است، مقابله كنند.
در اين نشست برخي كشورهاي عربي مانند عراق، سوريه و قطر با بيانيه پاياني مخالفت كردند و خواستار توافق كشورهاي عربي در موضوعات مهم ديگر شدند. اكنون به منظور تبيين وضع موجود و چرايي برگزاري اين نشست در اين مقطع زماني و اهداف و چرايي موضوع ذكر چند نكته اهميت دارد:
1ـ اين نشست با محوريت عربستان سعودي در جهت موج جديد ايرانهراسي در منطقه برگزار شده كه با همراهي برخي كشورهاي عربي ديگر راهاندازي شده است. اين كشورها به گونهاي القا ميكنند كه ايران با اقدامات خود به عنوان موجوديتي، كشورهاي خليجفارس و موجوديت و امنيت آنها را تهديد ميكند. از اين منظر عربستان با سياست يك تير و دو نشان، هم ايران را متهم به انجام اقدامات تروريستي كرد و هم گروههاي مقاومت در منطقه را.
2ـ در گام دوم، عربستان به دنبال تشكيل ائتلافي سياسي عليه ايران در منطقه است.
سعوديها در مرحله ائتلافسازي به خوبي به اين امر پي بردهاند كه از بُعد نظامي توان چنداني براي مقابله با ايران نخواهند داشت و تمام تحركات خود را در راستاي ناتوي عربي با محوريت آمريكا قرار دادهاند. اكنون ائتلاف سياسي و همراهي برخي كشورها با عربستان سعودي ميتواند همسويي تهديد واهي نظامي را با ائتلاف سياسي در جهت موج جديد ايرانهراسي هموار كند.
3ـ عربستان سعودي تاكنون در اجماع كشورهاي عربي عليه ايران موفق نبوده است. هدف برگزاري چنين نشستهايي نيز ايجاد اجماع عليه ايران و وحدت و يكپارچگي در ميان كشورهاي عربي است. در اين باره فاطمه امان، تحليلگر ارشد مركز جنوب آسيا در شوراي آتلانتيك اعلام كرد: «عربستان به دليل اختلافات گسترده در اتحاديه عرب عملاً نميتواند جبهه منسجمي عليه ايران را ايجاد كند.» نمود اين شكست را بايد در مواضع برخي كشورهاي عربي از جمله عراق و قطر مشاهده كرد كه بغداد مواضع عربستان و بيانيه پاياني را به رسميت نشناخت و هيئت قطري عليرغم دعوت شاه سعودي از امير قطر بدون حضور وي و حتي مقام بلندپايهاي در اين اجلاس شركت كرد.
4ـ تشكيل چنين جلساتي سابقه دارد و هر زمان كه عربستان سعودي در ايجاد راهبردهاي خود با شكست مواجه شده، با دعوت از چند كشور عربي كوچك و وابسته به پول سعوديها درصدد نشان دادن توان خود در اجماع عليه ايران بوده است. در پايان نشست مكه نيز با اعلام بيانيه پاياني به دنبال تلاشي هدفمند در جهت عمليات تبليغاتي و رواني عليه ايران بودند.
5ـ برگزاري اين نشست با دو اتفاق مهم همراه بود: اول، اعلام اجراي معامله قرن از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي و دوم سفر جان بولتون به منطقه. درباره بحث معامله قرن بايد گفت برخي كشورهاي عربي مانند عربستان سعودي، مصر، اردن و بحرين با همراهي آمريكا و رژيم صهيونيستي تلاش خود را براي اجراي آن بعد از ماه رمضان انجام دادهاند. مقدمات آن نيز با كنفرانس منامه در بحرين آغاز خواهد شد. سفر جان بولتون به منطقه پيش از برگزاري اين نشست نشاندهنده نقش رهبري آمريكا در تشكيل چنين جلساتي است. در واقع بولتون به دنبال پر كردن شكافهاي موجود ميان كشورهاي عربي به منظور اجراي سياستهاي ضد ايراني است. وجود رقابتهاي داخلي ميان شيخنشينان خليجفارس از نظر جذب سرمايهگذاري خارجي، رقابت در خريدهاي كلان نظامي و حتي اختلافات تاريخي در مرزهاي خود بزرگترين مانع در انسجام كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس است؛ بنابراين واشنگتن به خوبي به اين امر پي برده كه اختلافات موجود ميان كشورهاي عربي بزرگترين مانع اجراي تصميمهاي ضد ايراني آمريكاست و اجماع آنها در موضوعي واحد (ايران) كار سختي است.
6ـ در پشت پرده اين نشست و نشستهاي مشابه، نبايد راهبرد موازنه تهديد آمريكا را فراموش كرد. واشنگتن بر اساس اصل «همه تهديدها در منطقه از جانب ايران است» توانسته ميلياردها دلار سلاح به كشورهاي عربي بفروشد. در آخرين اقدام، «دونالد ترامپ» رئيسجمهور آمريكا با ادعاي تهديد ايران 1/8 ميليارد دلار تسليحات به عربستان و ساير متحدان عرب خود فروخت. پايگاه ميدل ايست مانيتور نيز در مطلبي ضمن اشاره به بيتأثير بودن كمپين فشار حداكثري واشنگتن عليه تهران مينويسد: «اعلام وضعيت اضطراري بهانهاي براي فروش ميلياردها دلار سلاح به چند كشور عربي بوده است.» در نتيجه، اين نشستها براي واشنگتن از حيث تهديدها و منافع اقتصادي بسيار مهم
است.
7ـ برگزاري اين نشست همزمان با روز جهاني قدس نشاندهنده فراموشي آرمان فلسطين در لواي معامله آن با آمريكا و صهيونيستهاست. اين نشست از يك سو تغيير تهديد امنيتي جديد در منطقه از رژيم صهيونيستي به سمت ايران را توجيه ميكرد و از سوي ديگر تغيير نگاه در ميان دولتمردان عربي به مسئله فلسطين از يك موضوع اصلي به يك موضوع حاشيهاي محسوب ميشد. آنچه اكنون سعوديها در منطقه به دنبال آن هستند، اجماع عليه ايران به جاي اجماع عليه رژيم صهيونيستي است.
8ـ برگزاري اين نشستها از سوي عربستان مؤيد اين نكته است كه اين كشور براي ايجاد جبههاي از تقابلها با ايران آماده است؛ به گونهاي كه سيانان در مطلبي جهتدار اعلام كرد: «عربستان سعودي با متحد كردن جهان عرب اكنون يك قدم به تقابل با ايران نزديكتر شده است.» در حالي كه بارها مقامات سعودي و حتي آمريكايي به اين امر اشاره كردهاند كه قصد هيچگونه اقدام نظامي عليه ايران ندارند و آنچه از ديدگاه آمريكا و همپيمانان آن وجود دارد تنها ناقوس تهديد عليه ايران است.
9ـ برگزاري اين نشستها در راستاي تلاش مكرر و هدفمند جريان رسانهاي غربي به منظور تخريب و تضعيف جايگاه منطقهاي ايران و القاي جهتدار اجماعي قوي متشكل از كشورهاي اسلامي و عربي براي مقابله با نفوذ منطقهاي ايران و محكوم كردن اقدامات ايران است.
ارزيابي نهايي
برگزاري نشست مكه با هدف ايرانهراسي بيش از آنكه نمود عيني تهديدات واقعي در جهان اسلام و منطقه باشد، نمايانگر راهبردهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي در منطقه است كه براي تهديد واقعي نشان دادن ايران در منطقه به اتخاذ سياستهاي سياسي و اقتصادي خود ميپردازند. از سوي ديگر ميزباني عربستان از اين نشست نشانه شكست رياض در سياستهاي منطقهاي خود به ويژه در يمن است. در واقع عربستان سعودي به دنبال آن است كه با سوار شدن بر موج ايجاد شده از سوي آمريكا در منطقه، نقشآفريني از دست رفته منطقهاي را احيا كند و نفوذ ايران را كاهش دهد.
فرزان شهيدي/ رصد تحولات اخير در جهان اسلام و دنياي عرب، ترديدي براي ناظران نميگذارد كه شكستهاي ابوظبي و رياض و حاميان فرامنطقهاي آنها در منطقه، به تغيير نگرش آنها منجر شده است. عربستان سعودي و امارات متحده عربي با همكاري مصر، كه اين روزها در ميان اعراب به «ائتلاف ضد انقلاب» معروف شدهاند، تلاش گستردهاي را آغاز كردهاند تا با دستكاري و مديريت تحولات كشورهايي از جمله مغرب عربي و ديگر كشورهاي جهان اسلام و روي كار آوردن عناصر وابسته، تا حدودي شكستهاي خود را جبران كنند.
اما در سودان چه ميگذرد؟ با تغيير ناگهاني بن عوف و رياست عبدالفتاح البرهان بر شوراي انتقالي اين كشور، جاي ترديدي نيست كه تحولات اين كشور ساختگي است و با حمايت برخي كشورهاي منطقه مانند امارات و سعودي در حال رخ دادن است. در مورد البرهان بايد متذكر شد كه او از افراد نزديك به حاكمان رياض و ابوظبي است و از دستاندركاران اصلي اعزام نيروهاي سوداني به يمن به شمار ميآيد. ارتباط مستمر ميان البرهان با رياض، ابوظبي و قاهره در كنار كشتار معترضان از سوي شوراي نظامي در خارطوم در شرايطي رخ ميدهد كه تحولات مصر و روي كار آمدن مجدد حكومت قبل از انقلاب در قالب السيسي را به ياد ميآورد.
در ليبي نيز چشمهاي اميد به نشست غدامس و شكلگيري توافق ميان طرفهاي درگير دوخته شده بود تا پس از آن براي برگزاري انتخابات و تدوين قانون اساسي اقدامي مشترك صورت بگيرد. از سوي ديگر نشانههاي نسبي فروكش كردن جنگهاي داخلي و تثبيت اوضاع نمايان شده بود؛ اما بار ديگر با جنگافروزي برخي طرفها، اميدها نيز از بين رفت و سه روز مانده به برگزاري اين نشست، جنگ طرابلس بار ديگر شروع شد؛ رويدادي كه دخالت برخي بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي را دوباره آشكار كرد. ژنرال خليفه حفتر، عامل اصلي اين اتفاق و آغازگر دوباره جنگ، همواره از سوي عربستان، امارات و برخي قدرتهاي غربي حمايت نشده است. حفتر در شرايطي براي تصرف ليبي و طرابلس تلاش ميكند كه گروههاي اسلامگرا و وابسته به اخوانالمسلمين در ليبي مورد اقبال عمومي قرار گرفته بودند و قدرت را در بخشهايي از ليبي از جمله طرابلس در دست داشتند. در اين ميان ممكن بود اين كشور قدمي اساسي به سوي استقلال بردارد كه بيشك اسلامگرايان نقشي تأثيرگذار در آن داشتند؛ رويدادي كه به كام برخي دولتهاي فرامنطقهاي و دستنشاندگان منطقهاي آنها يعني عربستان و امارات خوش نيامد.
الجزاير نيز از ديگر كشورهايي است كه عربستان و به ويژه امارات اين روزها براي حفظ نفوذ خود در آن مشغول برنامهريزي هستند. هرچند مردم اين كشور از اين موضوع آگاه شدهاند و ضمن اعتراض به منظور پايان دوران بوتفليقه براي بركناري «عبدالقادر بن صالح» رئيسجمهور موقت و «نورالدين بدوي» نخستوزير به عنوان عناصر وابسته به حكومت سابق، تلاش ميكنند، در مقابل بنصالح نيز با سفرهايي كه به ابوظبي كرده و با تلاش براي جلب نظر آمريكا در نظر دارد همچنان در رأس قدرت باقي بماند. از سوي ديگر، شاهد لغو انتخابات در اين كشور نيز هستيم؛ زيرا 77 نفري كه براي اين موضوع اعلام آمادگي كرده بودند، از تصميم خود منصرف شدند. از دلايل اصلي اين رويداد وجود عناصر وابسته به دولت قبل در تمام اركان اداره كشور الجزاير است؛ چرا كه خواست عمومي و همه فعالان سياسي الجزائر كنارهگيري اين افراد است.
نگاه كلان به سير تحولات اخير در جهان عرب به ويژه سودان، ليبي و الجزائر نشان ميدهد اين اتفاقات با برنامهريزي غرب و آمريكا براي اثرگذاري بر آنها همراه بوده است؛ از اين رو بازيگران فرامنطقهاي مذكور با استفاده از سعودي و امارات و ضمن كسب تجربه از تحولات 2011 و سالهاي بعد از آن، به دنبال دستكاري تحولات مغرب عربي بر آمدهاند كه نتيجه آن بيشك روي كارآمدن حكومتهاي دستنشانده خواهد بود.
علي كريميان/اصل سياست خارجي تركيه در سوريه بر سياست مداخلهگرا يا سياست فعال مبتني است كه حضور آنكارا را در مناطق شمالي به صورت فعال در هم آميخته است. سياست تركيه در شمال سوريه از ابتداي بحران براساس چند اصل جداييناپذير است كه مهمترين آنها استقلال نداشتن كردها، ايجاد منطقه حائل و حضور نظامي فعال در قالب حمايت از گروههاي وابسته محسوب ميشود كه سياست اعمالي تركيه را هويدا كرده است.
در وضعيت فعلي، آنكارا در شمال سوريه با برخي موانع و مشكلات دست و پنجه نرم ميكند كه ميتوان آنها را بنبستي براي تصميمهاي آتي تركيه دانست. اين موانع عبارتند از:
1ـ وجود بازيگران متعدد در سوريه و منافع گوناگون در چارچوب هزينهـ فايده بازيگرداني، هر بازيگر را با چالش مواجه كرده است. در اين ميان، تركيه با تضاد منافع روسيه، كردها و سوريه مواجه است كه همين امر عاملي براي تصميمگيريهاي خارج از چارچوب منافع بازيگردان به شمار ميآيد. مسكو به دنبال كاهش تنش و صلح در مناطق شمالي براي حفظ منافع بلندمدت خود مانند حضور نظامي در اين منطقه است. كردها همچنان داعيه استقلال و خودمختاري را در سر ميپرورانند كه همين عامل سبب تصميمگيريهاي غير براي آنها درباره تركيه شده است. سوريه نيز به عنوان بازيگر اصلي در صحنه بنا بر حفظ تماميت ارضي، خواهان حضور نداشتن و حتي مداخله نكردن بازيگران موجود است.
بازيگران متعدد با اهداف و انگيزههاي متنوع رسيدن به نتيجه دلخواه سياسي تركيه را با چالش جدي و پيچيدگي مواجه كرده است.
2ـ مناطق شمالي سوريه از حيث تجمع گروههاي تروريستي، قرابتي با سازمانهاي اطلاعاتي تركيه دارد. حضور اين گروهها حضور تركيه را در شمال سوريه بنا بر اصل تهديد امنيت ملي توجيه ميكند. تركيه از يكسو از گروههاي موجود حمايت ميكند و از سوي ديگر آنها را تهديد اصلي براي امنيت ملي خود ميداند. در نتيجه حضور اين گروهها در شمال سوريه، حداقل در كوتاهمدت زمينهساز يكي از اهداف تركيه، يعني ايجاد منطقه حائل يا فدرالي براي آنكارا است؛ اما آمادگي براي عمليات آزادسازي ادلب تصميمهاي تركيه را در اين زمينه مختل كرده است.
3ـ مناطق مورد اشاره در شمال سوريه در راستاي توافق آستانه4 به عنوان مناطق كاهش تنش مورد موافقت تركيه، روسيه و ايران قرار گرفته است. در نتيجه هرگونه عمليات با موافقت ساير بازيگران ممكن خواهد بود و توافق نداشتن بازيگران راهبردهاي پيش رو را از بين خواهد برد. اكنون حضور تركيه در شمال سوريه مورد پذيرش ساير بازيگران نيست؛ زيرا برخلاف معاهدات چندجانبه گذشته از جمله توافقهاي آستانه است. همين عامل سبب ايجاد بنبست در تصميمهاي آتي آنكارا خواهد شد.
4ـ تركيه در مناطقي از شمال سوريه خواستار ايجاد منطقه نفوذ است كه مورد مناقشه ساير بازيگران است؛ براي نمونه آمريكا اكنون در مناطق كردنشين حضور فعال و مستمري دارد و همين عامل سبب اصطكاك بين طرفين شده است؛ هر چند در برخي موارد آنكارا و واشنگتن هم سويي چشمگيري در شمال سوريه دارند.
به عنوان جمعبندي مسائل موجود بايد به اين مورد اشاره كرد كه در پيش گرفتن راهبرد مداخله فعال تركيه در شمال سوريه اكنون به راهبرد بازيگر مداخلهگر تبديل شده كه هر كنشي از سوي آن با واكنشي از سوي بازيگران درگير مواجه خواهد شد. وجود همين كنش و واكنش صحنه موجود را براي آنكارا بيش از آنكه با منافع همراه كند، با تشديد تنش و اصطكاك بين طرفين روبهرو كرده است. آنكارا بايد به اين نكته راهبردي توجه كند كه امنيت ملي تركيه از رهگذر توجه به امنيت جمعي منطقه و پايبندي به توافقات گذشته حاصل ميشود.
واپايش آخرين اخبار منطقه و جهان
بلومبرگ: ارتش آمريكا براي مطالعه شيوههاي تغيير و نحوه شكلگيري جنبشهاي اجتماعي در سراسر جهان، بالغ بر 350 ميليارد مطلب منتشر شده در شبكههاي اجتماعي را آناليز ميكند. اين پروژه با هدف تحليل مطالب منتشر شده از سوي 200 ميليون كاربر به بيش از 60 زبان در بيش از 100 كشور جهان، به دانشكده علوم دريايي كاليفرنيا واگذار شده است. پيامرسانهاي فيسبوك و توئيتر در اولويت اين پروژه مطالعاتي قرار دارند.
ايران اينترنشنال: در تحليل اظهارات ترامپ درباره مذاكره با ايران، سه فرضيه مطرح است: 1ـ ميان سياستهاي ترامپ با آنچه پمپئو و بولتون در سر دارند، تفاوت اساسي وجود دارد و چهبسا همين اختلاف، به شايعه بركناري احتمالي بولتون دامن زده است. 2ـ ترامپ موضع تند خود را نرم كرده است؛ چون دريافته كه افكار عمومي آمريكا سياست خروج از برجام و تحريمهاي شديد ضد ايراني را عامل افزايش تنشهاي منطقهاي ميدانند. 3ـ سخنان ترامپ در توكيو، ادامه همان مواضع تند قبلي عليه ايران است؛ اما با زبان ديپلماتيك و در راستاي سياست چماق و هويج تا جمهوري اسلامي را به مذاكره ترغيب كند؛ حتي اگر شده «پنهاني» و از مسير لابي با سياستمداران!
واشنگتن اگزمينر: ترامپ خواستار مذاكره با ايران نيست، بلكه به دنبال تسليم شدن اين كشور است. در واقع هدف از تحريمهاي سخت عليه ايران اين است كه اين كشور را به زانو درآورد تا خواستههاي آمريكا تن دهد؛ اما ايران هيچ نشانهاي از زانو زدن از خود نشان نداده و سياست ترامپ در عمل با شكست مواجه شده است.
بيبيسي: عربستان مدتهاست تلاش ميكند ائتلافي از كشورهاي عربي عليه ايران تشكيل دهد؛ اما تاكنون موفق نشده است. امروز امارات، همپيمان راهبردي عربستان نيز با اين كشور به ويژه بر سر يمن به اختلاف رسيده است. امروز اصلاً چيزي به اسم جهان عرب وجود خارجي ندارد.
القدس العربي: عبدالباري عطوان نوشت: «سيدحسن نصرالله در سخنراني آخرش قاطعانه گفت كه جنگ عليه ايران محدود به مرزهاي جغرافيايي آن كشور نميشود و همه منافع آمريكا، اسرائيل و سعودي را در تمام منطقه به آتش خواهد كشيد. اين مرد اهل عمل است و هنگامي كه تهديد ميكند، ميداند چه ميگويد. موشكهاي مقاومت فلسطين، معامله قرن را ساقط كردند. همين موشكها در كنار موشكهاي سوريه، لبنان، عراق و ايران، جولان و قدس و ساير اراضي اشغالي را آزاد خواهند كرد.»
نيويورك تايمز: به گفته دو فرد مطلع، بن زايد پيش از روي كار آمدن دولت ترامپ با مشاوران رئيسجمهور كنوني آمريكا در تماس بوده و تلاش ميكرده به آنها درباره «خطرات ايران» هشدار دهد. «ريچارد گرسون» كه مشاور بن زايد و دوست «جرد كوشنر» داماد ترامپ است، پس از گفتوگوهايش با دستياران دولت ترامپ، در پيامي به وليعهد ابوظبي نوشته بود: «آنها عميقاً تحت تأثير شما قرار گرفتهاند و همين الآن هم متقاعد شدهاند كه شما دوست واقعي و نزديكترين متحد آنها هستيد.»
رأي اليوم: واضح بود كه شوراي نظامي انتقالي سودان به رهبري ژنرال عبدالفتاح البرهان و معاون وي محمد حمدان دقلو (حميدتي) از همان روز اول قدرت از طريق كودتايي نظامي، هيچ احساس دوستي و مودتي به جنبش مردمي سودان نداشت و منتظر فرصتي براي برهم زدن تحصنها بود تا تجربه همتاي نظامي خود در مصر را به نحوي تكرار كند.
فارين پاليسي: ائتلاف به فرماندهي عربستان در منطقه، با اختلافات داخلي روبهروست. مصر و عربستان با يكديگر اختلاف پيدا كردهاند؛ زيرا قاهره به شيوه تعامل رياض و ابوظبي با خود به عنوان شريك «كوچك و وابسته» اعتراض ميكنند.
محمدرضا مرادي/ يكي از مشكلات جامعه آمريكا آزاد بودن حمل اسلحه در اين كشور است. آمريكا يكي از سه كشوري است كه قوانين مالكيت اسلحه را به تصويب رسانده و آن را در قانون اساسي خود دارد. كشورهاي مكزيك و گواتمالا نيز چنين قوانيني دارند. بر اساس گزارش رسانههاي آمريكايي، بيش از 270 تا 300 ميليون قبضه سلاح گرم در آمريكا وجود دارد؛ يعني تقريباً به ازاي هر نفر يك اسلحه در اين كشور يافت ميشود. به گفته هيلاري كلينتون، وزير خارجه اسبق آمريكا ساليانه 33 هزار نفر در آمريكا با اسلحه به قتل ميرسند كه اين به معناي كشته شدن 90 نفر در هر روز است؛ اما در مدارس آمريكا وضع وخيمتر است و بر اساس گزارش ديلي تلگراف به طور متوسط در هر 60 ساعت يك نفر در مدارس آمريكا به ضرب گلوله جانش را از دست ميدهد. نكته مهم اين است كه با وجود وضعيت بغرنج ناشي از آزاد بودن سلاح در آمريكا، دونالد ترامپ رئيسجمهور اين كشور يكي از حاميان آزادي سلاح است. دليل اين مسئله نيز به حمايتهاي لابيهاي سلاح در آمريكا از ترامپ در انتخابات مربوط است. در واقع ترامپ بخشي از آراي خود را مديون اين لابيهاست؛ بنابراين طبيعي است مخالفت با آزادي حمل سلاح به معناي كاهش فروش سلاح در آمريكا و درنتيجه كاهش قدرت لابيهاي سلاح خواهد بود كه اين امر به معناي پايان حمايت از ترامپ نيز تعبير ميشود.
در شرايط كنوني، تلفيق ترامپيسم با قانون آزادي حمل سلاح سبب شده است تا خشونت منجر به تيراندازي در آمريكا رشد محسوسي داشته باشد. در اين ميان آنچه اهميت دارد اين است كه سياهپوستان بزرگترين قربانيان به شمار ميآيند. اين مسئله تنها مختص به شهروندان عادي نيست و بيشترين شمار قربانيان تيراندازيهاي پليس به شهروندان عادي نيز از ميان سياهپوستان هستند؛ اما فلسفه آزادي سلاح در آمريكا چيست؟ در واقع اين مسئله به دوران انقلاب اين كشور برميگردد كه قانونگذاران آمريكا از قدرت بيش از اندازه دولت فدرال واهمه داشتند؛ از اين رو به هر ايالت اين امكان را دادند كه با حفظ و نگهداري سلاح در مواقع لزوم از خود دفاع كنند؛ اما در شرايط كنوني دولت فدرال به اندازهاي قوي شده كه ايالتها عملاً امكان مقابله با آن را ندارند و امكان برخورد ميان ايالتها و دولت فدرال نيز كاملاً از بين رفته است؛ بنابراين اين قانون نيز به طور طبيعي بايد لغو شده و حمل سلاح ممنوع ميشد؛ اما لابيهاي سلاح در آمريكا با قدرت و نفوذي كه دارند مانع از اين كار شدهاند و مسئله اسلحه بيش از پيش موجب چندپارگي اقشار مختلف جامعه آمريكا شده است.
در واقع جامعه آمريكا به دلايل گوناگون به سمت خشونت بيشتر پيش ميرود و با توجه به آزاد بودن اسلحه همواره ميتوان شاهد تيراندازيهاي جمعي بود. اين مسئله زنگ خطري براي جامعه آمريكا است؛ به گونهاي كه در برخي ايالتها مانند فلوريدا، معلمها با اسلحه سركلاس درس حاضر ميشوند. در حال حاضر، در 42 ايالت آمريكا مردم حق دارند اسلحه را به صورت آزاد و در زير لباس خود حمل كنند. در 8 ايالت نيز ميتوانند به صورت آشكار سلاح خود را در معابر عمومي در دست بگيرند. در واقع آزادي خريد و فروش و حمل اسلحه بخشي از بازار اقتصادي و درآمدزايي سرمايهگذاران صنايع تسليحاتي آمريكا در كنار بازار پررونق صادارت تسليحاتي به ديگر كشورهاست كه دولتمردان آمريكا را بر آن داشته تا امنيت مردم را قرباني منافع سرمايهداران و صاحبان صنايع كنند. در اين ميان، انجمن ملي اسلحه نقش محوري در پيوند ميان كمپانيهاي اسلحهسازي با سياستمداران دارد و اصليترين دژ حاميان آزادي سلاح در آمريكا به شمار ميآيد. اين انجمن كه بيش از 5 ميليون نفر عضو دارد، به قدري بانفوذ است كه برخي رؤسايجمهور آمريكا مانند «جان اف كندي» و «رونالد ريگان» عضو آن بودند و رئيسجمهور كنوني آمريكا، «دونالد ترامپ» نيز عضو آن است. بايد توجه داشت كه اين انجمن اصليترين مانع در لغو آزادي سلاح در آمريكا به شمار ميرود.
محمدرضا بلوردي/ بامداد پنجشنبه (نهم خرداد 1398) پايان مهلت قانوني بنيامين نتانياهو براي تشكيل دولت جديد در سرزمينهاي اشغالي بود كه به واسطه ناتواني او در معرفي دولت جديد، قانونگذاران اسرائيلي به انحلال پارلمان اين كشور (كنست) و برگزاري دوباره انتخابات سراسري رأي دادند. بنيامين نتانياهو كه تا نيمه شب چهارشنبه فرصت داشت با تشكيل دولت ائتلافي جديد، پنجمين دوره نخستوزيري خود را آغاز كند، در نهايت براي ايجاد ائتلاف ميان احزاب راستگراي رژيم صهيونيستي ناكام ماند. نتانياهو كه از او به عنوان مرد تشكيل ائتلافهاي سخت ياد ميشود، در پي اين ناكامي مدعي شد تأمين شروط احزاب راستگرا از جمله حزب «اسرائيل خانه ما» به رهبري آويگدور ليبرمن، وزير دفاع سابق، براي شكلگيري ائتلاف بسيار دشوار بوده است. همچنين به ادعاي او ليبرمن در مذاكرات براي تشكيل دولت جديد بارها خواستههاي تازه مطرح كرده و جاهطلبي او سبب شده است تا اسرائيليها مجبور شوند يكبار ديگر پاي صندوقهاي رأي بروند؛ در حالي كه حزب «اسرائيل خانه ما» تنها پنج كرسي در پارلمان اسرائيل داشت؛ ولي حزب ليكود و بنيامين نتانياهو براي تشكيل دولت جديد به آراي اين حزب نياز داشتند. در چنين شرايطي، نتانياهو ترجيح داد با برگزاري دوباره انتخابات در ماه سپتامبر يكبار ديگر شانس خود را براي تشكيل دولت امتحان كند؛ البته برگزاري دوباره انتخابات هزينههاي سنگيني را به اسرائيل تحميل ميكند. آنگونه كه خود نتانياهو اعتراف كرده برگزاري دوباره انتخابات علاوه بر اينكه هزينههاي هنگفتي براي كشورش به دنبال داشته است اين رژيم را به مدت شش ماه ديگر فلج خواهد كرد. طبق برآورد وزارت دارايي اسرائيل، تجديد انتخابات سراسري اين رژيم در ماه سپتامبر حدود 120 ميليون يورو هزينه به دنبال خواهد داشت.
بنيامين نتانياهو در حالي در تشكيل دولت جديد ناكام ماند كه احزاب راستگرا نسبت به دوره قبل كرسيهاي بيشتري را به دست آورده بودند؛ از اين رو در نگاه اول پيشبيني ميشد كه بدون مشكل خاصي دولتي راستگرا و در عين حال افراطيتر از قبل روي كار آيد كه اهدافي از قبيل انضمام كرانه باختري به سرزمينهاي اشغالي و اجراي طرح معامله قرن را در سر ميپروراند؛ اما مجموعهاي از موانع و چالشها سبب شد نتانياهو نتواند به خواسته خود برسد كه در اين خصوص موارد زير قابل ذكر است:
1ـ بنيامين نتانياهو و خانوادهاش با مجموعهاي از اتهامهاي فساد مواجه هستند. به رغم اينكه نتانياهو تمام اتهامات را رد كرده است، سه پرونده اصلي مربوط به فساد او سبب شده تا از نظر سياسي در مقابل مطالباتي كه شركاي ائتلاف او داشتهاند ضعيف عمل كند. 2ـ برخي اختلافات داخلي بين حزب تندروي «اسرائيل خانه ما» به رهبري آويگدور ليبرمن، وزير دفاع سابق رژيم صهيونيستي با حزب يهودات هتوراه درباره موضوع قانون جذب سرباز براي ارتش و معافيتهاي در نظر گرفته شده براي كساني كه در مراكز ديني تحصيل ميكنند، سبب شد تا مذاكرات براي تشكيل ائتلاف حاكم به بنبست برسد. 3ـ هر چند كه همراهي نكردن ليبرمن با نتانياهو براي تشكيل دولت به اختلاف بر سر قانون جذب سرباز براي ارتش نسبت داده ميشود، برخي صاحبنظران بر اين باورند كه انگيزه اصلي ليبرمن اين است كه در نهايت خودش جانشين نتانياهو شود و به همين دليل تلاش ميكند با ابزارهاي موجود نتانياهو را از نظر سياسي تضعيف كند.
با توجه به بنبست سياسي كه رژيم صهيونيستي با آن مواجه شده است، اولين پرسشي كه پيش ميآيد درباره طرح صلح موسوم به «معامله قرن» است كه دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريكا براي صلح ميان رژيم صهيونيستي و فلسطينيان و كشورهاي عربي تدارك ديده است. قرار است تيم ترامپ به رهبري جرد كوشنر، داماد و مشاور او در جريان كنفرانس سرمايهگذاري بينالمللي كه قرار است در اواخر ژوئن در بحرين برگزار شود، جزئيات اين طرح را ارائه كند؛ اما با وضعيتي كه در اسرائيل به وجود آمده نميتوان انتظار داشت گشايش خاصي در اين خصوص ايجاد شود. در واقع ترامپ قبل از اينكه حركتي در اين زمينه انجام دهد، مجبور است تا زماني كه انتخابات در اسرائيل برگزار و دولت جديد تشكيل ميشود منتظر بماند. هر چند برخي منابع فلسطيني از به تعويق افتادن طرح معامله قرن تا سال 2020 خبر ميدهند.