آيت‌الله العظمي مكارم‌شيرازي مي‌گويد: «وهابيت»  معني كلمه «مع» در آيه  (فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً)  را نمي‌فهمد. وهابيان در حالي كه مسئله توسل، شفاعت و زيارت قبور مردگان را درك نمي‌كنند آن را انكار مي‌كنند. «محمد‌بن عبد الوهاب» پيشواي اين فرقه، مسلماناني را كه قائل به سه امر مذكورند با توجه به آيه هجدهم سوره يونس از بت‌پرستان زمان جاهليت بدتر مي‌داند؛ در صورتي كه شيعيان، امامان خود را عبادت نمي‌كنند، بلكه به ائمه اطهار(ع) توسل مي‌جويند. 

محمدرضا قضايي/ شيعيان كوفه از امام حسين(ع) دعوت كردند تا به كوفه بيايند و امامت مردم كوفه را به عهده بگيرند. امام(ع) مسلم‌بن‌عقيل را به عنوان امين و معتمد خود به سوي كوفه فرستاد تا درباره نيت حقيقي مردم تحقيق كرده و حضرت را از اوضاع كوفه با خبر كند. جناب مسلم در فقاهت و شجاعت و عمل به دستورات دين در بالاترين درجات قرار داشت. جنگ‌آوري كه صدها نفر مانند مختار در ركابش سرباز كارآموزي بيش نبودند. تبعيت ايشان از امام خود و تقوايش، او را انيس و مونس حضرت امام حسين(ع) قرار داده بود تا جايي كه امام(ع) در نامه به مردم كوفه مي‌فرمايد: «برادرم را به سوي شما مي‌فرستم...»

ايشان روز پنجم شوال سال60 هجري وارد كوفه شدند. در تاريخ تعداد بيعت‌كنندگان از 12 هزار تا 30 هزار نفر آمده است. مردم به زبان خواهان حضور امام(ره) بودند، اما در دل پاي اين بيعت نماندند. برخي از بزرگان و فقهاي كوفه كه از مكنونات قلبي مردم كوفه خبر داشتند، غير مستقيم به تفاوت بيان و عمل مردم كوفه اشاره كردند. در يكي از تجمعات، عابس برخاست و گفت: «امّا بعد، من از طرف مردم، سخن نمي‌گويم و نمي‌دانم در درون آنها چه مي‌گذرد و تو را درباره آنان نمي‌فريبم. به خدا سوگند، از آنچه خودم را بر آن آماده كرده‌ام، سخن مي‌گويم، هرگاه مرا فرا بخوانيد، شما را اجابت مي‌كنم و به همراه شما با دشمنان‌تان مي‌جنگم و با شمشيرم از شما دفاع مي‌كنم تا خدا را ملاقات كنم و از اين كار، چيزى جز رضاى خدا نمي‌خواهم.» سپس حبيب‌بن‌مظاهر همين سخنان را بيان كرد.

 تفاوت ميان گفتار و عمل نقطه ضعفي بزرگ در تاريخ مسلمانان صدر اسلام بود. پايبند نبودن بر اصول شريعت و عدم اعتماد و دلدادگي به  فرستاده امام حسين(ع)، موجب وادادگي در برابر دشمن شد و غربت و شهادت حضرت مسلم(ع) را رقم زد. 

سيدحسين خاتمي‌خوانساري/  در بحث‌ها به اينجا رسيديم كه اگر براي مؤمن ثبات وجود داشته باشد، نشاط و سرزندگي در دينداري و احقاق حق هم به وجود مي‌آيد. در دعاي منسوب به امام سجّاد(ع) معروف به مناجات «انجيليه» آمده است: «اي پروردگار جهان! و اي فرمانرواترين فرمانروايان! و اي بخشنده‌ترين بخشندگان، از تو مي‌خواهم كه من در شهادت‌ها، با عدالت‌ترين شهادت‌ها و در عبادت‌ها، با نشاط‌ترين عبادت‌ها را داشته باشم.» اهميت نشاط در عبادت و بندگي به دليل آن است كه انسان دلش به حمايت و هدايت خداوند گرم است و از هيچ سختي و خستگي در اين جهان نگراني ندارد. خداوند خود شاهد اين نشاط در راه بندگي است و به اين نشاط مؤمنان جزاي خير مي‌دهد. كسي كه در راه دين به ثبات رسيده و تزلزلي ندارد، در اجراي احكام الهي براي خودش نيز سختگير است و حدود الهي را رعايت مي‌كند. اگر در جايگاه كارگزار اسلامي ظاهر شود، بر اجراي حدود الهي جدي و كوشا است و با اين دقتش مؤمنان را نيز از مشكلات و سختي‌ها دور مي‌كند. يك كارگزار و يك مدير در كشور ديني بر اجراي احكام دين در كشورش حساس است و با آگاهي و توجه به اجراي درست احكام مردمش را از بي‌بندوباري و بي‌قيدي و بي‌ديني دور مي‌كند. حضور دين در جامعه، يعني ايجاد علاقه به خدا، به صورتي كه اگر عده‌اي به معارف ديني آشنا نبودند هم با رفتار درست يك مسئول به دين علاقه‌مند شوند. پيامبر اسلام(ص) و اميرمؤمنان علي(ع) براي نشر معارف و اشاعه دين چنان مستحكم بودند كه هيچ حكمي از احكام الهي را رها نكرده و براي خوش‌آمد دشمنان آن را تعطيل نكردند. از سويي رفتار پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) مردم را جذب به اسلام و علاقه‌مند به دين مي‌كرد. مردم دوست داشتند همانند رسول خدا(ص) زندگي كنند و رفتار او را الگو قرار مي‌دادند. هرچند دشمنان دين هم از پا نمي‌نشستند و كارشكني‌هاي خودشان را داشتند. غيرت ديني به اين معناست كه آدمي با مشاهده خلاف شرع، بي‌تفاوت نباشد و وقتي مي‌بيند برخلاف قانون اسلام عمل مي‌شود و ضد ارزش‌ها ارزش و ارزش‌ها ضد ارزش مي‌شود، بي‌خيال و بي‌قيد نباشد. غيرت ديني از نشانه‌هاي استحكام در دين و حق است. اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «اي مؤمنان! هر كه تجاوزي را بنگرد و شاهد دعوت به منكري باشد و در دل آن را انكار نمايد، خود را از آلودگي سالم داشته است و هر كس با زبان آن را انكار كند، پاداش داده خواهد شد و از اولي برتر است و آن كس كه با شمشير به انكار منكر و باطل برخيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پَست گردد، همانا او راه رستگاري را يافته و نور يقين در دلش تابيده است!» غيرتمندان و ثابت‌قدمان با ديدن اجراي احكام در جامعه خشنود و با ديدن اجرا نشدن احكام متأثر مي‌شوند و اين خشنودي و تأثر هم به خاطر خدا است. پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «لايحق العبد حقيقة الايمان حتي يغضب للّه و يرضي الله»؛ انسان در صورتي به حقيقت ايمان نائل مي‌شود كه خشم و رضايش براي خدا باشد. كسي كه غيرتمند به دين است، براي وجود دين در جامعه تلاش و جهاد مي‌كند و از همه دارايي خود مي‌گذرد تا مردم در لواي دين آسايش داشته باشند. امام حسين(ع) درباره فلسفه قيام‌شان مي‌فرمايند: «من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر فرامي‌خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است.»

حسين معيني/ يكي از عمليات‌هاي مهم دفاع مقدس پس از خيبر، در 25 مهر 1363 انجام شد كه به عمليات «عاشورا» شهرت يافت و در پي آن بيش از 50 كيلومتر مربع از مناطق اشغالي در استان ايلام بازپس گرفته شد.

در قرارداد «1975 الجزاير»، خط‌‌الرأس ارتفاعات «ميمك» به عنوان مرز ايران و عراق تعيين شد. سپس كميته‌هاي مشترك دو كشور براي تهيه اسناد لازم و ميله‌گذاري مرز گفت‌وگو كردند. اين گفت‌وگوها كه به كندي انجام مي‌شد، تا آستانه وقوع انقلاب اسلامي به نتيجه تعيين‌كننده‌اي نرسيد و در اين ميان، رژيم عراق كه به تعيين قطعي مرزها تمايلي نشان نمي‌داد، با پيروزي انقلاب اسلامي زمينه را براي ملغي شدن قرارداد مذكور فراهم كرد و در روز 19 شهريور 1359 با حمله به ميمك، پس از دو روز آن را به تصرف خود درآورد.

چهار ماه بعد، يعني روز 19 دي 1359، طي عمليات «ضربت ذوالفقار»، اگر چه دشمن از ارتفاعات ميمك عقب رانده شد، اما شمال و غرب اين منطقه همچنان تحت اشغال او بود. اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه عمليات «عاشورا» به منظور آزادسازي ارتفاعات شمال ميمك و نيز دامنه غربي آن طراحي شد و به اجرا درآمد.

از غروب روز 25 مهر ماه سال1363، نيروها به طرف اهداف خود حركت كردند. درگيري با دشمن با رمز «يا اباعبدالله‌الحسين(ع)» حدود ساعت سي دقيقه بامداد در محور مياني (فصيل) آغاز شد و در نهايت پس از چند روز درگيري بين دو طرف، مواضع متصرفه تأمين شد و عمليات عاشورا با موفقيت به اهداف خود رسيد.

محمد گنجي/ كشور كهن مصر، از حدود هشت هزار سال پيش، مسكوني و از 6500 سال پيش، داراي حكومت مركزي بوده است. بيست سال پس از ظهور اسلام، مسلمانان اين كشور فتح كردند. در سال 969 م، فاطميان، مصر را به تصرف درآوردند و اين كشور را به تدريج مركز خلفاي فاطمي شد. در سال 1172 م، ايوبيان سلسله فاطميان را سرنگون كردند و در اوايل قرن شانزدهم، عثماني‏ها بر مصر مسلط شدند.

نخستين رويارويي سرزمين‌هاي اسلامي با استعمار حمله ناپلئون به مصر است. اشغال سه ساله اين سرزمين (1798‌ـ1801 م) كه تحت حاكميت عثماني قرار داشت، نقطه عطفي در تاريخ معاصر مسلمانان به شمار مي‌رود. اين حركت تقريباً نقطه آغاز هجوم استعماري غرب در همه ابعاد و جوانب به جهان اسلام بود. ناپلئون نيز بعد از وقوع انقلاب فرانسه، با دو چهره و رويه استعماري و كارشناسي، نماينده تمام عيار تمدن جديد غربي شد و به شخصه از سال 1796 م به بعد علاقه و دلبستگي خاصي به شرق پيدا كرد.

در سال 1805 م، پس از آنكه قواي مشترك عثماني و انگليس مصر را از اشغال چند ماهه ناپلئون خارج كردند، حكمراني اين كشور به محمدعلي پاشا سپرده شد كه وي و جانشينانش تحت عنوان خديو، حكومت مستقل مصر را در اختيار داشتند. بي‏كفايتي خديوهاي مصر در اواخر قرن نوزدهم، سبب نفوذ روزافزون انگليس در مصر شد تا اينكه دولت انگليس در پي شورش مردم، در بندر اسكندريه مصر، نيرو پياده كرد. در اوايل جنگ جهاني اول، انگليس، مصر را تحت‌الحمايه خود اعلام كرد. ادامه مبارزه مردم مصر، به ويژه پس از جنگ، سبب شد تا انگليس در 28 فوريه سال 1922، استقلال مصر را به رسميت بشناسد.

بريتانيا به رغم دادن استقلال ظاهري به مصر، تحت حكومت سلطان فؤاد اول در 1922، كنترل سياست خارجي و دفاع نظامي مصر را همچنان در اختيار داشت. همچنين سواحل كانال سوئز را به اشغال خود درآورد و تسلط بريتانيا بر مصر، تحت پيمان 1936 انگلستان‌ـ مصر از نو تثبيت شد.

در اين دوران سياه، انگليسي‌ها در مصر به جنايات گوناگوني پرداختند كه معمولاً تنها بخش محدودي از آن ثبت شده است.

يكي از اين جنايات كه به ماجراي دينشاوي در تاريخ مصر مشهور است در سال 1906 رخ داد كه ماية تحقير و خفت شديدي براي مصريان شد. ماجرا از اين قرار بود كه ميان گروهي از سربازان انگليسي، كه در حوالي دلتاي نيل به شكار كبوتر مشغول بودند و روستاييان دينشاوي نزاعي در مي‌گيرد. چند افسر زخمي مي‌شوند و يكي از آنها بر اثر «شوك» و آفتاب‌زدگي مي‌ميرد. سربازان انگليسي به تلافي، يك روستايي را مي‌كشند، سپس 52 روستايي را دستگير مي‌كنند. در محاكمه‌اي كه به رياست وزير عدليه مسيحي، پطرس پاشا غالي ترتيب مي‌دهند، چهار نفر از روستاييان به مرگ و بقيه به حبس با اعمال شاقه محكوم مي‌شوند و روز بعد با نمايشي از بي‌رحمي و قساوت، حكم اجرا مي‌شود.

انگليسي‌ها در دوران حضورشان بخشي از آثار تمدني مصر را تخريب كردند و بخشي از آن را به غارت بردند. گوستاولوبون در كتاب تمدن اسلام و عرب مي‌نويسد: «انهدام ابنيه‌ تاريخي با مهارت خاصي انجام مي‌شود؛ به طوري كه در بخشنامه‌ها نامي از عامل اصلي يعني انگليسي‌ها ديده نمي‌شود. براي تسريع در كار احداث پادگان‌ها دستور خراب كردن پنج ساختمان تاريخي قاهره را صادر كردند.»

نمونه ديگر، سرقت «سوزن كلئوپاترا» از سوي «جيمز ديكسون» است. ماجرا به «ابليسك» يكي از سمبل‌هاي فراماسونري اشاره دارد كه از قرن 16 به بعد در ميدان‌هاي مهم شهرهاي بزرگ جهان نصب شده است. ابليسك كه نشانه‌اي از بافومت، خداي بزرگ فراماسون‌ها دارد، نمادي است كه در گذشته در مصر باستان حضور داشته و يكي از نمادهاي شيطاني محسوب مي‌شود. ابليسك، درون استوانه مخصوص فلزي قرار گرفت و به وسيله قايق به انگلستان يدك‌كشي شد. در نهايت اين اثر زيبا و تاريخي، در سال 1878، روي ديوار خاكي «رودخانه تيمز» افراشته شد؛ تنها يك سال بعد از قراردادي كه «ديكسون» براي آوردن آن از مصر بسته بود.