آسان‌ترين راه‌ها، راه خداست؛ چون مطابق با مذاق و فطرت بشر است. اين نفس دجال بشر است كه براي اينكه آزاد باشد، دائم منفي‌بافي مي‌كند و راه را مشكل و محال مي‌داند؛ مثلاً مي‌گويد ما كجا و اهل بيت(ع) كجا! ما كجا و رب‌الارباب كجا! بعضي‌ها چون خودشان در گردنه گير كرده‌اند، مي‌گويند راه بسته است و راه را خدا مي‌بندد. بيچاره خودش گير كرده است! اما سلمان‌ها رفتند و رسيدند به مقام اهل بيتي!

ريشه‌هاي طوبي، حاج محمد اسماعيل دولابي

امام علي‌بن‌الحسين(ع) فرمودند: اينكه وارد بازار شوم و به همراهم درهمى باشد تا با آن براى خانواده‌ام گوشتى بخرم كه به آن اشتياق دارند، براى من محبوب‌تر است از اينكه فردى را آزاد كنم. كسى كه مسئوليت خانواده‌اى را برعهده مى‌گيرد، بايد در حدّ توان مالى به آنان وسعت دهد و نيازهاي‌شان را برآورده كند، تا احساس كمبود نكنند. رسيدگى به خانواده و تأمين خواسته‌هاى آنان در حدّ معقول و متعادل، وظيفه مردِ خانه است و خدا هم به چنين كسانى اجر و ثواب عطا مي‌كند.

وسائل‌الشيعة، ج 15، ص 251، ح 6.

 اصطلاحات مجازي-13

محمدصالح نادري /در شماره پيش‌ بيت‌كوين را به عنوان مهم‌ترين ارز ديجيتال غير متمركز معرفي كرديم؛ اما بايد بدانيم كه پول‌هاي مجازي تنها به بيت‌كوين ختم نمي‌شوند، بلكه شكل‌هاي گوناگوني از آنها با اسم‌هاي متفاوت وجود دارد كه هر كدام كاركردهاي متنوعي دارند. در اين شماره، نوع ديگري از ارزهاي ديجيتال را معرفي مي‌كنيم. اين ارز «اِتر» نام دارد كه نام بستر آن «اِتريوم» است. اتريوم چيزي بيش از يك ارز ديجيتال است و جهاني از خودكارسازي فرايندها به شمار مي‌آيد.

بسياري از ارزهاي ديجيتال براي رقابت با بيت‌كوين ايجاد مي‌شوند؛ اما اِتريوم و خالق آن «ويتاليك بوترين» كاملاً هدف ديگري داشتند. بوترين بستري به نام اتريوم را ساخت. اين بستر مبتني بر بلاك‌چين به ديگر توسعه‌دهندگان اجازه مي‌دهد به صورت آزاد برنامه‌هاي غير متمركز مورد نياز خود را روي آن اجرا كنند؛ برنامه‌هايي كه هيچ مدير مركزي ندارند.

 در واقع تمركز بيت‌كوين از ابتدا بر ارزهاي ديجيتال بوده‌؛ اما اتريوم بر روي غير متمركزسازي فعاليت‌ها سرمايه‌گذاري كرده ‌است. غير متمركزسازي فعاليت‌ها در تعريف هدف ايجاد تيم اتريوم بهتر توصيف مي‌شود: «اتريوم ايجاد شد تا ما براي انجام كارهايمان به هيچ بانك، شركت و نهاد ديگري به جز خودمان نياز نداشته باشيم.» مي‌توان گفت اتريوم در حال تلاش براي تبديل شدن به ابركامپيوتر است؛ سامانه‌اي كه بتواند تمام كارها را بدون دخالت مدير مركزي انجام دهد! تا قبل از اتريوم هر شخصي كه به بلاك‌چين نياز داشت، مي‌بايست شخصاً بلاك‌چين خود را ايجاد مي‌كرد؛ اما با اتريوم ديگر نياز به اين كار نيست؛ زيرا اتريوم به كاربران خود اين امكان را مي‌دهد كه به راحتي ارز ديجيتال شخصي ايجاد كرده و در برنامه خود استفاده كنند.

واحد پول اتريوم «اتر» است. در بيت‌كوين استخراج وجود داشت؛ اما اتر در حال حركت به سمت استفاده از مفهوم سهام است. در اين حالت، كاربران بر اساس ميزان دارايي خود در شبكه، توان تأييد تراكنش‌ها را دارند و به ازاي آن پاداش و سهم بيشتري دريافت مي‌كنند. تعداد واحدهاي اتر بر خلاف بيت‌كوين كه 21 ميليون بود سقفي ندارد؛ اگرچه حتماً در آينده براي آن بايد سقفي در نظر گرفته شود تا مانند اسكناس‌هاي كاغذي امروزي دچار تورم‌هاي غير قابل كنترل نشود. تورم در ارزهاي ديجتال به سرعت سبب نابودي آن مي‌شود.

در بيت‌كوين براي استخراج هر واحد (حدس پاسخ معادله و رفتن از برگي به برگ ديگر) ميانگين حداقل 10 دقيقه زمان لازم است؛ اما در اتريوم اين زمان كمتر از 10 ثانيه است. همين امر سبب مي‌شود اتر ارزش بسيار كمتري داشته باشد و حتي بسياري از پذيرش آن به عنوان ارز ارزشمند سرباز زنند؛ اما هدف اصلي از ساخت اين ارز ايجاد انگيزه براي فعاليت در شبكه بوده است. مانند بنزين كه سوخت خودروهاست، اتر هم سوخت شبكه اتريوم است و اگر نباشد هيچ ‌انگيزه‌اي براي فعاليت شبكه وجود نخواهد داشت. اين به دليل هدف متفاوت اتريوم است كه بنا ندارد تنها يك ارز ديجتال باشد و مي‌خواهد بستر ارائه دهنده نرم‌افزارهاي غير متمركز محسوب شود.

آينده‌اي كه اتريوم براي خود مي‌بيند، جهاني است كه در آن تمام فرايندها خودكار شده‌اند و هيچ نيازمندي‌اي به تأييد انسان براي انجام كار وجود ندارد. اتريوم در اين زمينه قراردادهاي هوشمند را تعريف مي‌كند. فرض كنيد قراردادي با شركت بيمه براي خودروي خود منعقد كرده‌ايد. در حالت متمركز پس از تصادف بايد تمام كارها را آن شركت تأييد كند تا خسارت به شما داده شود؛ اما در غير متمركزسازي، براي تمام حالت‌هاي ممكن سناريويي محتمل وجود دارد كه در صورت رخ دادن، برخورد پيش‌بيني شده در آن سناريو انجام مي‌شود. در اين صورت ديگر به تأييد هيچ شخص، ارگان و مديري نياز نيست و پرداخت خسارت به شما خودكار انجام مي‌شود. اين حالت در مقايسه با متمركز مزيت‌هايي هم دارد. فرض كنيد كه مسئول تأييد خسارت عمداً يا سهواً تشخيص اشتباه دهد؛ اما در غير متمركز تمام مراحل براساس ضوابط و قاعده‌هاي تعيين شده از قبل پيش مي‌رود و امكان اشتباه وجود ندارد.

اين نمونه‌اي از آينده‌اي است كه اتريوم به دنبال آن است. هرچند كه چنين مفهومي بسيار جالب و مفيد به نظر مي‌آيد، خطراتي هم دارد. اصلي‌ترين خطر آن كه شايد شما هم با خواندن اين مطلب به ذهن‌تان رسيده اين است كه چگونه مي‌توان به سامانه‌اي كه رهبر و مدير ندارد اطمينان كرد و چگونه از هرج و مرج در چنين سامانه‌هايي جلوگيري مي‌شود؟ آيا اصلا امكان‌پذير است؟ پاسخ اين پرسش‌ها در شماره‌هاي آتي بيان خواهد شد.

درباره اظهارات يكي از متهمان اقتصادي

معمولاً در اتفاقات روزمره گاهي اوقات حوادثي پيش مي‌آيد كه با توجه به آنها تصورات ما از وضعيت خود و جامعه به قبل و بعد از اين جريان تقسيم مي‌شود؛ مثلاً تا پيش از اين فكر مي‌كرديم اگر مجبور نباشيم كرايه خانه و پول پوشك بچه بدهيم و نخواهيم غذايي بخوريم و گذرمان به مطب پزشكان دلسوز بيفتد، شهريه دانشگاه بچه‌ها نباشد و بانو نخواهيم گذرمان را به بازار بيندازد و نخواهيم پرايد بخريم و خيلي نه‌هاي ديگر حدود 90‌ـ95 يا 100 سالگي مي‌توانيم حدود يك ميليارد تومان آورده داشته باشيم. به همين اباطيل سرمان گرم بود تا اينكه دادگاه يكي از مفسدان محترم (!) كشور را ديديم كه در جواب قاضي كه به او مي‌گويد تو با اين دزدي 80 ميلياردي متهم كلان هستي، گفت: من متهم كلان نيستم و مفسد محترم اصلاً زير بار نمي‌رفت.

بعد از اين قضيه ما دچار يأس فلسفي خاصي شده بوديم كه چگونه چنين كسي با اين همه سرمايه خودش را مثل ما متهم ناچيز مي‌داند و حال آنكه اگر ما خودمان، خانواده‌مان، همه فاميل‌هاي وابسته و غير وابسته و حتي تمام اينهايي كه روزانه در مسير رفت ‌و آمد و توي تلويزيون مي‌بينيم، با شرايط فوق كه گفتم تلاش كنيم، در نهايت در آن ايستگاه 100 سالگي زندگي مي‌توانيم چيزي حدودي 10ـ20 ميليارد تومان پس‌انداز داشته باشيم.

در همين سرگشتگي بوديم تا اينكه كارشناسي آگاه به مسائل جاري ما را از اين بحران و يأس فلسفي نجات داد و فرمود: نه جانم اين عزيز نور ديده و متهم نورسيده، نه تنها متهم كلان است كه هست، بلكه خود هم قبول دارد؛ اما اين خود متهم‌ كلان ‌نبيني وي، ريشه در ذات احترام به بزرگ‌تر نهاد او دارد! و بايد نيمه پر ليوان را ديد.

ما كه هر چه نگاه كرديم نيمه پر ليوان يا البته در اين مقياس نيمه پر درياچه اروميه هم به چشم‌مان نيامد، تا اينكه خود كارشناس گفت: «اين عزيز چون با بزرگان نشست و برخاست مي‌كند، آنگاه كه ما مردم را مي‌بيند، مي‌گويد كه متهم كلانم و چون برخي از ابرمتهمان را مي‌بيند كه ده بيست برابر وي اندوخته دارند، خود را در برابر ايشان خرد و ناچيز مي‌بيند؛ پس شك و يأس به دل راه ندهيد كه از باب احترام به ايشان است وگرنه ايشان هم جزو متهمان كلان است!

علي بهمني

حميدرضا حيدري‌/ هفته‌اي كه گذشت پر از سوژه‌هاي مجازي بود كه كاربران شبكه‌هاي اجتماعي بدان پرداختند. 

 يكي از مسائل بسيار داغ در شبكه‌هاي مجازي اختلاف بر سر رؤيت هلال ماه شوال و عيد فطر بود؛ در حالي كه بسياري از كشورهاي عربي سه‌شنبه را عيد فطر اعلام كرده بودند، ‌در جمهوري سلامي چهارشنبه عيد فطر بود؛ از اين‌رو برخي كاربران تلاش كردند با فضاسازي اين‌طور القا كنند كه ايراني‌ها عيد فطر را هم روزه گرفته‌اند؛ اما پس از بررسي و بحث‌هاي علمي مشخص شد اين اشتباه متوجه كشورهاي عربي بوده كه آخرين روز ماه رمضان را عيد اعلام كرده‌اند. يكي از كاربران به نقل از شبكه الجزيره نوشت: «عربستان سعودي در رؤيت هلال شوال، اشتباهاً به جاي ماه، سياره زحل را رصد كرده و شب سه‌شنبه در كشورهاي منطقه اساساً امكان رؤيت ماه وجود نداشته است!!»

 يكي ديگر از سوژه‌هاي مجازي، هشتگ «سد لفور» بود كه در پي انتشار تصاوير هنجارشكنانه چند خانم بي‌حجاب در حال قايق‌سواري داغ شد؛ موضوعي كه نه تنها بر فضاي مجازي تأثير گذاشت، بلكه سبب شد بسياري از شخصيت‌هاي محلي درباره اين اتفاق اظهار نظر كرده و آن را محكوم كنند؛ تا جايي كه پليس وارد ماجرا شد و گفت با خاطيان برخورد خواهد شد.

 داستان استعفاي بطحايي براي شركت در انتخابات مجلس شوراي اسلامي هم يكي از موضوعات داغ شبكه‌هاي اجتماعي بود. برخي كاربران از اين نوع استعفا انتقاد كردند و برخي ديگر معتقد بودند بطحايي متوجه شده كه دولت نمي‌تواند كاري انجام دهد؛ از اين رو ورود به مجلس را راه بهتري براي حل مشكلات ديده است.

 برخي ديگر از سوژه‌هاي پرتكرار فضاي مجازي عبارتند از: سالگرد ارتحال امام(ره)، منطق مقاومت، خامنه‌اي خميني ديگر است، اگر امام نبود، خداحافظ رمضان، نحوالقدس و نه به معامله قرن. همچنين صحبت‌هاي رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد امام خميني(ره) و عيد فطر هم موضوع مهمي در فضاي مجازي بود.

سيدمهدي حسيني /يكي از روزهاي تلخ در تقويم انقلاب اسلامي، 25 خرداد سال 1360 بود؛ زيرا در اين روز گروهي موسوم به «جبهه ملي» با همراهي جمعي از گروهك‌هاي تروريستي موسوم به چريك‌هاي فدائيان خلق، ‌سازمان منافقين و ساير ليبرال‌ها و حقوقدانان متمايل به فرهنگ غرب، با هم‌صدايي عليه لايحه قصاص، اعلام راه‌پيمايي اعتراض‌آميز كردند و با صدور اطلاعيه‌اي آن را لايحه «غير انساني» ناميدند. اين اقدام نخستين گام براي اسلامي كردن قوانين جمهوري اسلامي بود و از مجازات قوانين شرعي در امور قصاص و حدود انتخاب شده بود كه ريشه قرآني داشت؛ ‌البته مبارزان،‌ انقلابيون و قاطبه مسلمانان هم اعتقاد و انتظار داشتند كه نخستين راه اسلامي كردن قوانين كشور تحول در قوانين است؛‌ به عبارت ديگر، تبديل احكام شرعي به قانون مدنظر بود. در اين راستا، اعضاي شوراي عالي قضايي وقت اين موضوع مهم و حياتي را در دستور كار خود قرار دادند و آن را با حضور علما و فقها مانند آقايان شهيد سيدمحمدحسيني‌بهشتي،مرحوم سيدعبدالكريم موسوي‌اردبيلي، آيت‌الله جوادي‌‌آملي، ‌مرحوم محمدمهدي رباني‌املشي و شهيد علي قدوسي در 218 ماده در 8 موضوع مهم تنظيم كردند و در اختيار دولت وقت قرار دادند. دولت هم بي‌درنگ در ارديبهشت سال 1360 آن را تصويب كرد و به مجلس شوراي اسلامي ارائه داد تا روي آن بحث كنند و در نهايت به قانون تبديل شود. مصادف با اين بحث، گروه‌هاي سياسي مسلح كه همواره فتنه و آشوب را در شهرهاي مرزي ايران به خصوص كردستان دنبال مي‌كردند و پيوسته در شهر تهران به آشوب و فتنه‌گري دامن مي‌زدند، در 14 اسفند ماه 1359 در دانشگاه تهران گرد بني‌صدر ‌چرخيدند و به شدت هواداري او را دنبال ‌كردند تا اينكه در 20 خرداد ماه خبر عزل او از فرماندهي كل قوا داده شد و اين جريان‌هاي مخالف جمهوري اسلامي و امام راحل با صدور بيانيه‌اي از مواضع بني‌صدر، رئيس‌جمهور معذول حمايت كرده و به هواداران خود اعلام كردند كه جان رئيس‌جمهور در خطر است. در چنين فضاي التهابي و هيجان‌زده‌اي گروه سياسي موسوم به جبهه ملي سر برآورد و با صدور اطلاعيه‌اي، ضمن حمايت از بني‌صدر لايحه قصاص را «غير انساني» خواند و راه‌پيمايي و تظاهرات عليه اين لايحه را از مردم خواستار شد.‌ اين واقعه امام خميني(ره) را بسيار نگران و متأسف كرد. به قدري اين اقدام يعني «غير انساني» خواندن لايحه قصاص و راه‌پيمايي و قيام عليه آن براي امام خميني(ره) سنگين بود. كه شايد در هيچ يك از سخنراني‌ها ايشان به اين اندازه در فشار روحي قرار نگرفته بود. امام(ره) در سخنراني 25 خرداد سال 1360 نگراني ديگري هم داشتند؛ اينكه بعضي از ليبرال‌ها مانند گروه نهضت آزادي كه خود را مسلمان و مدافع قرآن معرفي مي‌كردند، در برابر موضع جبهه ملي ساكت بوده يا با پيام‌هايي آن را تأييد كرده بودند. اين مورد بيشتر امام خميني(ره)‌ را متأسف كرده و ايشان چندبار فرموده بود متأسفم! راه‌پيمايي در مقابل اسلام‌! در مقابل صريح قرآن! در مقابل حكم ضروري اسلام! را اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به «جبهه ملي» ‌با اينكه بعضي افرادش شايد مسلمان باشند. در مجموع من كار دارم به آنهايي كه پيوند كرده‌اند با اين جبهه، ‌پيوند كرده‌اند با منافقان،‌ پيوند كرده‌اند با منحرفان. من با اينها چه كار دارم كه شمايي كه متدين هستيد... با اين نمازخوان‌ها بايد چه كنيم؟ براي امام خميني(ره) ‌اين روز خيلي غم‌انگيز و با نهايت تأسف مي‌فرمود: «لا حول و لا قوه الا بالله»

غلامعلي حدادعادل رئيس بنياد سعدي 

خورشيد فردا

سروده‌اي تقديم به رهبر فرزانه انقلاب

 

اي دو چشمانت چراغ شام يلداي همه

آفتاب صورتت خورشيد فرداي همه

اي دل دريايي‌ات كشتي‌نشينان را اميد

اي دو چشم روشنت فانوس درياي همه

خنده‌هاي گاه‌گاهت خنده خورشيد صبح

شعله لرزان آهت شمع شب‌هاي همه

اي پيام دلنشينت بارش باران نور

وي كلام آتشينت آتش ناي همه

قامتت نخل بلند گلشن آزادگي

سرو سرسبزي سزاوار تماشاي همه

گر كسي از من نشاني از تو جويد گويمش

خانه‌اي در كوچه باغ دل،‌ پذيراي همه

لاله‌زار عمر يك دم بي‌گل رويت مباد

اي گل رويت بهار عالم‌آراي همه

 

گام دوم راهيم

 

نهضت چهل ساله‌ست و گام دوم راهيم

ما روزهايي بهتر از امروز مي‌خواهيم

افتاده كار دشمنان ما به فرسايش

كاري نبُرد از پيش حتي لشكر داعش

پيش خلايق خصم را بي‌آبرو كرديم

ما يك سليماني براي خصم رو كرديم

با هم‌دلي اوضاع بهتر مي‌شود بي‌شك

از داخل، آبادي ميسر مي‌شود بي‌شك

از آن مسير اشتباه رفته‌ات برگرد

تكيه به حرف چشم‌آبي‌ها نبايد كرد

اين ملت از تحريم شيطان‌ها نمي‌ترسد

فرزند عاشورا ز طوفان‌ها نمي‌ترسد

فريادها را بر سر ابليس مي‌كوبيم

گفتند ما در اضطرابيم و در آشوبيم

اي دلقك خودخواه صهيون، گوش خود واكن

باد از جهنم مي‌رسد آغوش خود واكن

دنبال آشوبي؟ قلم بردار خب بنويس

جمعه نه بلكه شنبه‌ها، تهران نه و پاريس

ظلمت بداند تا طلوع فجر بيداريم

نه جنگ خواهد شد نه قصد گفت‌وگو داريم

ايرانيان هرگز به وعده دل نمي‌بستند

مردم همه چشم انتظار يك فرج هستند

مرده و يا زنده به لطف يار محشوريم

ما با ولايت در پناه حضرت نوريم

مي‌آيد آخر يك نفر از راه مي‌آيد

با پرچم سبز ولي‌الله مي‌آيد

 

شعر از «حامد خاكي» و «حسين صيامي»

علي صوفان: عراق با بيانيه نشست شوراي  اعراب مخالفت كرد، سعد حريري ندرتاً خودش را نشان داد، شورا هنوز دچار تفرقه است. يمن در هرج‌و‌مرج است، سوريه نابود شده، ليبي تقسيم شده، سودان در لبه جنگ داخلي است، به اردن خيانت شده و الجزاير هم دچار آشفتگي است. اين وضعيت جهان عرب است.

 

سيدمحمود رضوي: متأسفانه جنايتي رخ داده. يكي از چهره‌هاي شاخص اصلاحات ابتدا مظنون به قتل بوده و بعد خود را به آگاهي معرفي كرده و ديگر متهم است. حال يك سري از فعالان سياسي اصلاح‌طلب به جاي صبر تا رسيدگي در دادگاه، به طراحي سناريو و جنگ رواني براي تطهير خود و اتهام‌زني به مقتول و ديگران مشغولند. چرا متوجه نيستيد كه هر چقدر اين اتفاق متعفن را هم بزنيد، بيشتر بوي تعفن آن منتشر مي‌شود و ابعاد آن اول و آخر فقط و فقط دامن‌ خودتان و اصلاحات را خواهد گرفت!

 

 

 علي عليزاده: نبايد بگذاريم برخي صاحبان قدرت ذهن ما را با حاشيه‌سازي، استعمار، استثمار و استحمار كنند. نبايد اصل ماجرا را فراموش كنيم. اما اصل ماجرا چيست؟ در ايران امروز كه بسياري از جوانان به خاطر مسائل مالي توان ازدواج ندارند، نجفي براي همسر دومش منزلي پانزده ميلياردي در سعادت‌آباد تهيه كرده. نجفي همسرش را 1362 سكه مهريه كرده بوده؛ يعني معادل حقوق 3941 ماه يك كارگر ايراني و معادل 328 سال كار. نجفي ادعا كرده هفته پيش براي حق‌السكوت به همسرش ماشين لكسوس داده. اين دقيقاً يعني چه؟

 

 

 عزت‌الله ضرغامي: 1ـ دوگانه فشار و مذاكره آمريكايي‌ها، يادآور مدل فشار از پايين و چانه‌زني از بالاي وطني است! 2ـ جلسه شوراي انقلاب فرهنگي، تشكيل شد. به ادامه آن اميدوار شدم. بن‌بستي در اداره كشور وجود ندارد.

نكته: ابوعمرو زاذان (متوفي 82ق) از تابعين و اصحاب نزديك حضرت علي(ع) بود كه احاديث و داستان‌هاي بسياري در فضيلت اهل بيت از او نقل شده است، يكي از داستان‌ها اين است كه ‌من با قنبر، غلام امام علي(ع) محضر اميرالمؤمنين وارد شديم. قنبر گفت: يا اميرالمؤمنين چيزي براي شما ذخيره كرده‌ام. حضرت فرمود: آن چيست؟ عرض كرد: تعدادي ظرف طلا و نقره! چون ديدم تمام اموال غنايم را تقسيم كردي و از آنها براي خود برنداشتي، من اين ظرف‌ها را براي شما ذخيره كردم. حضرت علي(ع) به قنبر فرمود: واي بر تو! دوست داري كه به خانه‌ام آتش بياوري! خانه‌ام را بسوزاني! سپس آن ظرف‌ها را تقسيم كرد و نمايندگان قبايل را طلبيد و ظرف‌ها را به آنان داد تا عادلانه بين مردم تقسيم كنند(بحار، ج 41 ص 135؛ داستا‌ن‌هاي بحارالانوار، ج 1 ص46).

نظر: در ايام نمايشگاه كتاب، بن كتاب‌هايي را به يكي از فرزندان رهبر معظم انقلاب مي‌دهند كه با آن كتاب تهيه كند؛ اما وقتي معظم‌له با خبر مي‌شوند، به فرزندشان مي‌فرمايند كه اين بن‌ها را خودت استفاده نكن و به طلبه‌هاي ديگر بده تا استفاده كنند. رعايت بيت‌المال با چنين ويژگي‌هايي در سي سال گذشته زعامت امام خامنه‌اي، در رفتار وي بسيار مشاهده شده است. حضرت آيت‌الله جوادى‌آملى (زيد عزه) كه يك وعده غذا مهمان بيت رهبري بوده‌اند، در مورد رعايت بيت‌المال ايشان مي‌فرمايند: يك روز مهمان مقام معظم رهبرى بودم. سفره را كه گستردند، فرزند ايشان آقا مصطفى نيز نشسته بود. آيت‌الله خامنه‌اى به وى نگاهى كردند و فرمودند: پاشو برو! من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند. من از او خواستم كه با هم باشيم. آقا فرمودند: اين غذا مال بيت‌المال است، شما هم مهمان بيت‌المال هستيد. براى بچه‌ها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. آنها به منزل بروند و از غذاى خانه بخورند. من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به ايشان داده است.

مسلم‌وار حتي اگر در ميان كوچه‌هاي شهر، تنها و غريب و دورمانده از وطن باشي يا اگر در دل خيانت‌ها و جنايت‌ها و پشت‌كردن‌هاي امتي كه امام‌شان را نمي‌فهمند گرفتار و اسير شده باشي يا اگر جماعتي تو را فرا خوانده باشند و چهار هزار نفري پشت سرت نماز خوانده باشند و بعد يك شب، در ميان تاريكي‌ها ‌و سياهي‌هاي شب بفهمي تمامي اين شهر دل‌شان از اين سياهي‌ها، سياه‌تر و چركين‌تر است؛ اينجاست كه حسيني بودن و بر پاي امام و ولايت ماندن معنا مي‌دهد، اينجاست كه ماندن و دست نكشيدن از ولايت معنا مي‌دهد، اينجاست كه امامت تو را مي‌خرد و مي‌گويد: «يا دهر اف لك لا عيش بعد هولاء».

آقا جان!

فرياد «هل من ناصر ينصرني» جدتان سال‌هاست در دل انسان‌هاي آزاد و حر زمان فرياد مي‌شود، سال‌هاست غريبي و تنهايي‌اش، ياري‌ از جنس مسلم مي‌خواهد، ياري كه وقتي تمام عالم به او پشت كردند و صدايش را نشنيدند، برخيزد و بايستد و صدايش را به گوش انسان‌هاي خفته تاريخ برساند، برخيزد و حقيقت ايمان و حقيقت مودت و دوستي و حقيقت ياري به امام را در دل‌هاي بيدار ديكته كند.

مولاي من!

هنوز همانند حضرت مسلم حال و روزم براي‌تان مضطر نيست، هنوز در كوچه پس كوچه‌هاي شهر براي‌تان بغض نكرده‌ام، هنوز غصه غربت‌تان را به جان نخريده‌ام، هنوز زنده‌ام و آمدن‌تان را تنها در زبانم اسير كرده‌ام و هنوز لطف شما فيض است و استحقاقي نيست.