زندگی...
می‌خواهم زندگی کنم
می‌خواهم باشم و بمانم
می‌خواهم دانسته نمیرم
و نادانسته زندگی نکنم!
می‌خواهم قدر خود را بدانم، تا نگویند قدرناشناس بود
می‌خواهم به تابلوهای راهنما دقت کنم، تا دنبال دوربرگردان نباشم
می‌خواهم خوب ببینم، تا گوش‌هایم جورِ چشم‌هایم را نکشند
می‌خواهم زندگی کنم...

* بیانیه خانم موگرینی در یک‌سالگی برجام: اتحادیه اروپا خرسند است که اعلام کند برجام در حال اجرا شدن است.
ظریف‌ جان ملالی نیست جز دوری شما که آن هم امیدوارم به‌زودی زود میسر شود.
* نخست‌وزیر ترکیه: بشار اسد باید برود تا سوریه تغییر کند. 
یلدیریم جان! مطمئنی قبل از اون شما کلهم اجمعین تغییر نمی‌کنین 
* سخنگوی دولت: پول‌های دریافتی از آمریکا صرف حقوق کارمندان شد.
کاملاً صحیح می‌فرمایند. فیش‌های مربوطه هم به رؤیت همه مردم بزرگوار ایران رسید.
* نوبخت: دولت در برخورد با تخلفات خط قرمز نمی‌شناسد.
 به جان «فری» ما با هیچ کس تعارف نداریم؛ خط قرمز بی‌خط قرمز.
* وزارت ‌خارجه فرانسه: مجاهدین خلق (منافقین) غیر دموکرات و خشن هستند و تماسی با انها نداریم.
آًقا جان پس تکلیف این دم خروس چی می‌شه.
* نشریه انگلیسی میدل‌ایست آی: آمریکا تمام تلاشش را برای تخریب توافق هسته‌ای به کار گرفته است.
صرفاً جهت اطلاع و صدور تکذیبیه از سوی وزارت محترم خارجه.
* رئیس کمیسیون قضایی مجلس: دولت هزار میلیارد بودجه دفاعی را حذف کرد.
دفاع! امنیت! بودجه! ای واه...، اخوی برجام را بچسب!
* سخنگویی فراکسیون امید: با وجود مشکلات برخی از وزرا خم به ابروی مبارک نمی‌آورند. 
قربان این اَبروی مبارک‌شان بشوم که به این سال و ماه‌ها خم نمی‌شود.
* اردوغان: شورش در برابر همبستگی و وحدت مردم کاملاً شکست خورد.
صد البت شورش برای همسایه خیلی هم چیز بدی نیست.
* نماینده مجلس آمریکا: ممنوعیت فروش بوئینگ نقض برجام است. 
ای نماینده بی‌سواد، ای بی‌شناسنامه، ای اقلیت!
میرزا بی‌سواد


نمایش فیلم «هنگامه»
 درباره مدافعان حرم در بحرین
فیلم «هنگامه» نخستین اثر داستانی مدافعان حرم است که در ادامه اکران‌های خود، این بار در خارج از کشور و در بحرین به نمایش درآمد.
در حالی که با توجه به اعتراضات مردم این کشور به رژیم آل‌خلیفه و حمایت ملت بحرین از شیخ عیسی قاسم، رهبر شیعیان بحرین اوضاع امنیتی در آن کشور حاکم است، به همت یک اکران‌کننده مردمی، تعدادی از مسلمانان این کشور در یک اکران خانوادگی در استان محرق به تماشای فیلم «هنگامه» نشستند. مخاطبان بحرینی که پس از اتمام فیلم خواستار توجه بیشتر به زوایای مختلف مسئله مدافعان حرم بودند، مبلغ 10 دینار هم بابت هزینه بلیت فیلم پرداخت کردند.


شمقدری: ماهی سه تا چهار میلیون حقوق می‌گرفتم
جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی در دولت دهم، از مسئولان کنونی این سازمان خواست تا فیش‌های حقوقی خود را منتشر کنند.
این کارگردان، در واکنش به کنایه حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی درباره حقوق مدیران سابق این سازمان گفت: درباره حقوق مدیران سینمایی دولت قبل بلوف می‌زنند؛ چرا‌که حقوق ماهیانه بنده در آن دوران متوسط در حدود سه تا چهار میلیون تومان بود که فیش‌های آن هم موجود است؛ از این جهت به مدیران سینمایی اعلام می‌کنم فیش‌های خود را هم نشان دهند که مشخص شود چقدر می‌گیرند و به پاداش‌های خود هم اشاره کنند. 

اجرای یک نمایش موهن
 به بهانه بزرگداشت امام علی(ع)
نمایش «مجلس ضربت زدن» که اجرای آن از اواخر ماه مبارک رمضان آغاز شده بود و در هفته گذشته نیز پایان یافت، به بهانه پرداختن به زندگی امام علی(ع) به یک نمایش ضدمذهبی تبدیل شد!
این نمایش به نویسندگی «بهرام بیضایی» و کارگردانی «محمد رحمانیان» تلاش کرده است نظام جمهوری اسلامی را پیرو مرام ابن‌ملجم و عمروعاص معرفی کند تا پیرو امام علی(ع)!
حتی در این نمایش ادعا شده است نسل جدید، حضرت علی را نمی‌شناسند و دلیل این مشکل هم این است اجازه نمی‌دهند چهره آن حضرت در آثار هنری به نمایش در بیاید!

شهاب حسینی: باز هم جایزه‌ام را
 به امام زمان(عج) تقدیم می‌کنم
شهاب حسینی در واکنش به اهانت رسانه‌های ضدانقلاب به وی به دلیل تقدیم جایزه خود از جشنواره کن به امام زمان(عج)، گفت: باز هم اگر جایزه‌ای بگیرم، آن را به صاحب اصلی جایزه تقدیم می‌کنم.
این بازیگر افزود: ما همیشه از کودکی از نیمه‌شعبان در ذهن‌مان خاطره خوبی داشتیم. امام زمان(عج) از همان دوره برای ما وجود بزرگی بود؛ برای همین روز تولدش همه جا جشن بود. وقتی بزرگ‌تر شدم و عقل بیشتر از احساس بر من حاکم شد و طی تعادل اندکی عقل و احساس به هم رسیدند، بیش از پیش به امام زمان ارادت 
پیدا کردم.

 مهدی امیدی/ در میان همه بزرگداشت‌ها و ستایش‌ها از عباس کیارستمی، آن هم پس از درگذشت این هنرمند، جای نقد و تأمل درباره آثار وی خالی است. پس از اعلام خبر درگذشت کیارستمی، فیلمساز برنده نخل طلای جشنواره کن، فضای رسانه‌ای کشورمان مملو از توصیفات اغراق‌آمیز درباره این هنرمند شد. هرچند که گرامیداشت یک هنرمند، به ویژه پس از رفتن او از این دنیا، امر نیکو و پسندیده‌ای است؛ اما نقد و تحلیل آثار و مرام هنری وی نیز، در جای خودش ضروری است.
این روزها در حالی فضای رسانه‌ای ما با مجموعه‌ای از مطالب و تعبیرات در راستای قدیس‌سازی از «عباس کیارستمی» پر شده است که فیلم‌های این کارگردان، جزء آثار «بی‌مخاطب» سینمای ایران بود. به جز چند فیلم این کارگردان، بیشتر آثار وی هیچ‌گاه در سینماهای ایران به نمایش در نیامدند. حتی اکران یکی از آثار اخیر وی با عنوان «شیرین» با اعتراض اندک تماشاگران آن همراه شد. به طور کلی، فیلم‌های کیارستمی تلاش‌هایی برای تجربه قابلیت‌های جدید تصویر و سینما بود. او سعی داشت به گونه متفاوتی از این ابزار هنری و رسانه‌ای استفاده کند. یکی از ویژگی‌های کار او، حذف قصه‌گویی از فیلم بود؛ به گونه‌ای که برخی از آثار او فاقد هر نوع داستانی هستند. از جمله فیلم «پنج» که فقط از پنج نما از ساحل دریا تشکیل شده است. نمای اول، یک تکه چوب را نمایش می‌دهد که امواج دریا آن را حرکت می‌دهند؛ نمای دوم، آدم‌هایی را نشان می‌دهد که کنار دریا می‌آیند و می‌روند؛ نمای سوم، سگ‌هایی را به تصویر کشیده که کنار دریا می‌آیند؛ نمای چهارم، تصویر اردک‌هایی است که می‌آیند و می‌روند و نمای پنجم هم تصویر ماه در یک برکه را نمایش می‌دهد. نمونه دیگر این گونه فیلم‌ها، «جاده‌ها» است. در این فیلم هم هیچ قصه و حتی آدم یا موجود زنده‌ای دیده نمی‌شود. مخاطب فیلم، از ابتدا تا انتها، شاهد تصاویری از جاده‌هاست. به طور طبیعی، چنین فیلم‌هایی هیچ‌گاه نمی‌تواند مردم را جذب خود کند. 
برخی معتقدند، آنچه به آثار کیارستمی ارزش بخشیده، ارائه نگاه فلسفی جدید در قاب فیلم است. درباره جهان‌بینی جاری در فیلم‌های کیارستمی، بهتر است به نوشته‌های شهید سیدمرتضی آوینی درباره این فیلمساز نگاهی بیندازیم. شهید آوینی در نقد فیلم «زندگی و دیگر هیچ» نوشته بود: 
«(در فیلم «زندگی و دیگر هیچ) آنچه اصالت دارد، نیازی حیوانی است که در هر صورت، حتی در میان امواتی که منتظر تغسیل و تدفین هستند، باید برآورده شود. «کیارستمی» به رنج و مرگ نزدیک نمی‌شود تا امکان ایجاد چنین تصوری فراهم آید... او از قربانیان زلزله طوری حرف می‌زند که گویی آنها جز لاشه‌های سد راه برگزاری عروسی و قضای حاجات جنسی بیش نیستند. این تصویر توهین‌آمیز از زندگی بیشتر به زندگی سگ‌ها نزدیک است تا انسان‌ها... همه‌ مظاهر حیات که کارگردان فیلم «زندگی و دیگر هیچ» در آن سرزمین بلازده جسته است، از همین نوع هستند.»

 حسین کارگر/ فیلم «دختر» هم مانند آثار قبلی میرکریمی، دغدغه زنان جوان و خانواده را دارد. نگاه این کارگردان به زن، نگاهی آسیب‌شناسانه و در عین حال پاک و سالم است. میرکریمی در چهار فیلم اخیر خود، به مسئله زن در جامعه امروز پرداخته است. نگاهی که به فیلم «به همین سادگی» شروع شد، در «یه حبه قند» ادامه یافت، در «امروز» از زاویه دیگری اتفاق افتاد و در «دختر»، رابطه یک دختر جوان با پدرش، مرکز توجه فیلمساز قرار گرفته است. اینکه کارگردانی وارد فضای دخترانه می‌شود و گردهمایی‌ها و مسائل مربوط به آنها را نمایش می‌دهد و ذره‌ای از این فضا و موضوع استفاده ابزاری نمی‌کند، گویای سلامت فکری و هنری اوست. هر چند که قهرمان اصلی فیلم، پدر است.
اما مشکل اصلی فیلم، شتاب‌زدگی در شخصیت‌پردازی و منطق داستان است. به عبارتی، انگیزه آدم‌های درون فیلم، مخاطب را برای انجام کارهای آنها مجاب نمی‌کند. برای نمونه، در این فیلم دختری را می‌بینیم که قصد دارد برای شرکت در مهمانی خداحافظی دوست دوران دانشگاه خود از آبادان به تهران برود؛ اما پدرش با این مسافرت مخالفت می‌کند. مشکل این قضیه در این است که عامل ایجاد درگیری میان دختر و پدر در فیلم، بسیار ضعیف است. طبیعی است که هر پدر و مادری با سفر چند صد کیلومتری دختر جوان خود برای اینکه فقط در یک دورهمی شرکت کند، مخالف باشند. بنابراین، باید عامل دیگری برای ایجاد تنش میان دختر و پدر تعیین می‌شد.
یک نمونه دیگر، وقتی دختر به تهران فرار می‌کند، پدر مستأصل و پریشان به دنبال وی می‌گردد؛ اما وقتی پلیس از پدر درباره وجود قوم و خویش در تهران می‌پرسد، پاسخ او منفی است؛ هر چند بعد معلوم می‌شود که دختر به خانه عمه‌اش رفته است و پدر صرفاً به دلیل قهر بودن با خواهرش، وجود فامیل در تهران را نفی کرده است!‍ به طور طبیعی، وقتی یک پدر، دخترش را گم می‌کند و برای پیدا کردن او به کلانتری می‌رود، نمی‌توان باور کرد که وجود خواهرش در تهران را فراموش کند. هر کس با هوش متوسط، احتمال پناه بردن دختر به خانه عمه‌اش را می‌دهد، با توجه به اینکه عمه تنها خویشاوند آنها در تهران است.
همچنان که معلوم نیست چرا پدر، پس از سال‌ها قهر و دشمنی با خواهر و شوهر خواهرش و در شرایطی که در برخورد اول اصلاً شوهر خواهر خود را به جا نمی‌آورد، ناگهان تصمیم می‌گیرد همه بدهی‌های او را بپردازد! تا پایان هم دلیل اصلی قهر و دشمنی آنها مشخص نمی‌شود.
نکته تأمل‌برانگیز، قرار گرفتن یک دیالوگ تکراری در این فیلم است؛ «از وقتی پدر رفت، همه چیز به هم ریخت» این جمله در چند فیلم دیگر از جمله فیلم «ابد و یک روز» هم گفته شده بود و از قضا در فیلم دختر هم مطرح می‌شود! اواخر فیلم هم به ورطه شعار و خطابه می‌افتد. دختر پس از چند روز کشمکش و ایجاد عذاب و مزاحمت بی‌دلیل برای پدرش ناگهان به این نتیجه می‌رسد که «بابا گناه دارد!»

 چاره کنید غریبی‌مان را...
تو را قلم زدن سینه‌ای فراخ می‌طلبد عاری از همه تعلقات
تو را آرزو کردن دلی می‌خواهد پر ز یادت
دلی بی‌روی و ریا؛ دلی پر ز مهدی(عج)...
***
چندی است پس‌کوچه‌های دلواپسی را قدم‌به‌قدم بالا و پایین کرده‌ام
و در رهگذر هر گام دریافته‌ام؛
کلید همه قفل‌های ناگشوده این کوچه، تنها تویی؛
تو که فخر همه کوی و برزن‌‌نشینان ملتهب از انتظاری...
ولیِ زمانم!
تو، تفسیر ناگفته‌های لب‌های به سکوت‌ نشسته‌ای
تو، تبیین نانوشته‌های دستان لرزانی
دل‌های تعب‌دیده را تسکینی
و قلب‌های شکسته را تضمین...
باید کاری کرد آقا...!
باید قلم کشید بر اسباب فاصله‌ها
و به شتاب‌ قدم زد میانبرهای منتهی به دستان‌تان را
باید تکریم کرد لحظه‌های با شما نفس کشیدن را
و از خاطر نبرد خاطره‌های شیرین با خیال‌تان سر کردن را
آقا جان امرتان مطاع؛ هر چه که باشد...!
شما فقط سری به بی‌کسی‌های‌مان بکشید
و چاره کنید غریبی‌مان را...