«آيتالله مبشر كاشاني» گفت: «سالك بايد دائم التوسل به امام زمان(ع) باشد و حداقل روزي دو مرتبه به امام(ع) متوسل شود و هم به اين كيفيت كه بعد از سلام نماز و سه تكبير، به امام زمان(ع) به اين نحو سلام دهد: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّهَ اللهِ، بعضي از اهل عرفان كه به اين روش توسل و عمل ميكردند، آقا امام زمان(ع) را ميديدند و جواب سلام ايشان را ميشنيدند.«كتاب اين شرح بي نهايت»
محمدرضا قضايي/امام علي النقي(ع) مشهور به امام هادي(ع) امام دهم شيعيان جهان است كه در 26 ذيحجه سال 212 هجري قمري در شهر صريا (حومه مدينه) به دنيا آمد. پدرشان امام جواد(ع) و مادرشان سمانه نام دارد. حضرت هادي(ع) در هشت سالگي، پس از شهادت پدر بزرگوارشان، 33 سال عهدهدار مقام امامت شدند. امامت ايشان همزمان با خلافت شش خليفه عباسي بود و با هفت سال باقيمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، مقارن شد. واثق پسر معتصم، پنج سال، متوكل برادر واثق شانزده سال، منتصر پسر متوكل شش ماه، مستعين پسر عموي منتصر چهار سال و معتز پسر ديگر متوكل سه سال در آن دوران خلافت كردند.
امام هادي(ع) زيارت جامعه كبيره را در دوره اختناق شيعه، به منظور اصلاح و هدايت بشريت به يادگار گذاشت. زيارت جامعه كبيره دوره كاملي از امامشناسي و توصيف امامت در عين بلاغت است. امامت شرط تكاملي دين است و اگر كسي به امامان معصوم اعتقاد نداشته باشد دين او ناقص است. مضامين اين زيارت آنقدر عظيم است كه علما سفارش كردند پيش از شروع زيارت صد مرتبه تكبير بگوييد تا دچار غلو نشويد. در اين زيارت، اهل بيت(ع) جانشينان پس از پيامبر(ص) توصيف شدند و به مقامات علمي و اخلاقي و سياسي، رابطه امامت و توحيد و نيز جايگاه رفيعشان نزد خداوند اشاره شده است. صفاتي كه براي اهل بيت(ع) در اين زيارت آمده در عين اختصار معاني عميقي دارد كه شرح آنها در توان بشر نيست؛ براي نمونه امام هادي(ع) در اين زيارت ائمه هدي(ع) را معدن علم معرفي ميفرمايد. به عبارتي اگر بشر ميخواهد علم حقيقي را دريابد، بايد به منبع و معدن اصلي آن مراجعه كند و از طريق شناخت اهل بيت(ع) و زانو زدن در مكتب ايشان به علوم مادي و معنوي دست بيابد. ديگر مضامين اين زيارت هم چنين است كه ميگويد سرسلسله هر فضيلتي و برتري الهي را در وجود ائمه اطهار(ع) جستوجو كنيد.
مهدي دنگچي/پيروزي جمهوري اسلامي ايران در فتح فاو، موازنه نظامي و سياسي جنگ را به ميزان قابل ملاحظهاي به نفع ايران تغيير داد و روند جنگ را پيچيدهتر كرد. اين اقدام ايران عكسالعمل وسيعي را در محيط بينالمللي و منطقهاي به دنبال داشت. همچنين رژيم عراق واكنش تندتري در ابعاد گوناگون جنگ از خود نشان داد.
ايالات متحده آمريكا، پيروزي ايران را كه موجب قرار گرفتن در كنار مرزهاي كويت شد، يك تهديد عمده براي منافع خود قلمداد كرد و در سطح منطقه به تحركات ديپلماتيك دست زد.
رئيسجمهور اين كشور به كشورهاي عربستان، بحرين، عمان و يمن شمالي سفر و با مقامات اين كشورها ديدار كرد. «مورفي» معاون وزير خارجه آمريكا نيز با «طارق عزيز» وزير خارجه رژيم بعث ملاقات كرد كه مهمترين محور گفتوگو در اين ملاقاتها گسترش جنگ بود. همچنين آمريكاييها اعلام كردند، در صورت به خطر افتادن امنيت كشتيها در خليجفارس وارد عمل ميشوند و با همين بهانه چهار فروند قايق خود را به بهانه تضمين امنيت كويت، گشتزني و محافظت از سواحل كويت وارد شمال خليجفارس كردند.
افزون بر اين، آمريكا درصدد برآمد تا با هماهنگي شوروي خطمشي جديدي را در برابر جنگ اتخاذ كند. «شولتز» وزير خارجه وقت آمريكا اعلام كرد: «ميان دو ابرقدرت براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق، ابتكار تازهاي در جريان است.»
اقدام ديگر مقامات آمريكايي را ميتوان در ايفاي نقش در شوراي امنيت نسبت به تصويب قطعنامه جديد عليه ايران و كاهش قيمت نفت ملاحظه كرد. آنها همچنين به كمك رسانههاي غربي، موج جديدي را درباره تروريست بودن ايران و جوسازي در زمينه خريدهاي تسليحاتي ايران به راه انداختند.
سيدحسين خاتميخوانساري/ اطاعت از خداوند موجب تقويت ايمان و ثبات در دين ميشود. خداوند در سوره نساء آيه 66 ميفرمايد: «... وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا»؛ اگر به اندرزهايي كه به آنان داده ميشود عمل ميكردند قطعاً براي آنان بهتر و در جهت تثبيت [ايمان و ثابتقدمي] مؤثرتر بود. مؤمنان بسياري از احكام عبادي و اخلاقي را در جهت تثبيت ايمانشان انجام ميدهند. به عبارتي، در كنار اعمال عبادي و در كل عمل به دستورات خداوند، اعم از انجام واجبات و ترك محرمات، حالاتي معنوي و در برخي مواقع مادي به دست ميآورند كه به تثبيت ايمانشان كمك ميكند. مؤمنان هنگامي كه تأثير اعمال عبادي و اطاعت و بندگي را به چشم خود ميبينند، ايمانشان تقويت شده و استحكامشان بيشتر ميشود. قرآن درباره حالات معنوي حضرت ابراهيم ميگويد: آنگاه كه ابراهيم(ع) گفت: «پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده ميكنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد» فرمود: «پس، چهار پرنده برگير و آنها را پيش خود ريز ريز گردان سپس بر هر كوهى پارهاى از آنها را قرار ده آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو ميآيند و بدان كه خداوند توانا و حكيم است»1. تدبر در قرآن آنجا به كار ميآيد كه با دانستن حال معنوي حضرت ابراهيم(ع) ما هم به آرامش ميرسيم و ثباتمان بيشتر ميشود. هر چند اين آيه به معناي ضعف ايمان حضرت ابراهيم نيست؛ بلكه ميخواهد بگويد حضرت ابراهيم(ع) با اين درخواست، قصد داشت خود را از مقام «ايمان از روي استدلال (علم الاستدلال)» به «ايمان از روي مشاهده (علم العيان)» ارتقا دهد، همچنين درخواست حضرت ابراهيم(ع) نه براي دانستن و ايمان به اصل احيا و زنده كردن مردگان، بلكه براي درك كيفيت و چگونگي زنده كردن مردگان انجام شده است؛ زيرا از سويي حضرت ابراهيم(ع) از باريتعالي پرسيد: «كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي» به ضَمّ «تاء» كه مضارع از مصدر «احياء» است؛ يعنى «مردگان را چگونه زنده ميكنى؟» و نپرسيد: «كيف تَحي الموتي» به فتح «تاء» يعنى «چگونه مردگان زنده ميشوند». در تعبير اول، از چگونه زنده كردن مردگان پرسيده ميشود(به عبارت ديگر، درباره فعل از جنبه فاعليت فاعل پرسيده شده است) و در تعبير دوم، از چگونگي حياتپذيري مردگان و كيفيت جمع شدن اجزاي آنها در كنار يكديگر پرسيده ميشود (از چگونگي قبول حيات از جانب مردگان پرسيده ميشود) و اين نشانهاي است بر اينكه حضرت ابراهيم(ع) مشاهده و ديدن زنده شدن مردگان را از خدا نخواسته؛ بلكه نحوه زنده كردن مردگان را درخواست كرده است. همچنين از پاسخ مثبت حضرت ابراهيم(ع) به داشتن اصل ايمان برداشت ميشود، تأمين اين هدف (فزوني ايمان) تنها به وسيله انجام اين عمل به طور مستقيم حاصل ميشود و با مشاهده اصل زنده كردن چند موجود مرده در مقابل او درجهاي به ايمان ايشان افزوده نميشود. در كل ميتوان گفت، اين مشاهده براي حضرت ابراهيم(ع) يك نوع آرامش دارد و براي ديگر انسانها يك نوع آرامش. آرامش حضرت ابراهيم(ع) يعني سخن با محبوب و فروكش كردن آتش شوقش به خداوند و آرامش در ديگر بندگان خدا تقويت ايمانشان به خداوند است. به ديگر سخن، اول حضرت ابراهيم دنبال بهانهاي بود تا با خداي خود همكلام شود و دوم اين درخواست را براي آرامش ديگر بندگان خدا تقاضا كرد تا با خواندن اين ماجرا ايمانشان تقويت شود.