صدای انقلاب - صفحه 349

برچسب ها
حاج مهدی هرگاه که از جبهه به مرخصی می‌آمد، پیش از آنکه به منزل برود، یکسره به گلزار شهدا می‌رفت و مزار شهدا را شست‌وشو می‌داد و ساعتی را با آنها خلوت می‌کرد. مهدی به خانواده شهدا نیز بسیار علاقه داشت و مسائل کاری شهدا را خوب پیگیری می‌کرد. در عملیات «والفجر مقدماتی» شهیدی در کانال عراقی‌ها افتاده بود. مهدی در زیر آتش دشمن، شهید را بر دوش گذاشته و حدود دو، سه کیلومتر راه را تا مقر طی کرده بود. در حالی که با حوصله، لباس‌های خونی‌اش را تمیز می‌کرد؛‌ می‌گفت: ‌«اگر شهید را به عقب نیاورده بودم، به دست عراقی‌ها می‌افتاد و باعث نگرانی خانواده‌اش می‌شد.»
کد خبر: ۳۵۵۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۲

حبیبه آقایی پور/ دخترها لطیف‌ترند، عزیزکم! برای همین است که هیچ قلبی نبوده که پریشان آن دخترکِ گوشواره قلبیِ صورتی‌پوش نشده باشد. تو اما پسری، مردی! هشت سالت شده بود. شاید از دو سه هفته قبل هی توی‌ خانه می‌پرسیدی: «دقیقا چند روز مونده تا تولدم؟» و بعد تأکید می‌کردی که دوست داری کیک تولدت پاری‌سن‌ژرمن باشد. هرچند مادرت شنیده بود که آرام به دوستت گفته بودی: «من دیگه مسی رو دوست ندارم. شنیدم به اسرائیلی‌‌ها کمک کرده.»
کد خبر: ۳۵۵۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۲