چكيده:
تحول مفاهيم و يا راه يافتن مفاهيم و معاني جديد به جامعه بينالمللي، از جمله خصوصيات بارز دوران پس از جنگ سرد است. مفاهيم، اموري نسبي هستند كه تحول آنها همگام با تحول مفهوم انسان است؛ و شرايط زماني و مكاني خاص همواره باعث شكوفايي و توجه به تحول مفاهيم ميشود. آنچه امروز در سطح نظام بينالملل مشاهده ميكنيم، نوعي بسط مفهومي و ساختاري است كه ماهيت م تحول اين نظام را دستخوش تعاريف و معاني جديد قرار داده است.
در بسط مفهومي، با دگرگوني در نظريات سيستمي روابط بينالملل و تئوريهاي تبيينكننده تحول ات نظام بينالملل مواجهيم؛ و در بسط ساختاري، نوعي دگرگوني در نوع بازيگران و نحوه تعاملات آنها با يكديگر احساس ميشود. در عين حال، تعدد بازيگران و تنوع آنان و نيز ميزان وابستگي در نظام، و تحول در كاركردها و پيريزي شكل نويني از ساختارها در نظام، به تدريج الگوهاي جديد رفتاري و به دنبال آن پيامدهاي جديدي را پديد آورده است.
بر اين اساس ميتوان گفت كه نظام بينالملل به دليل ماهيت م تحول خود، دچار نوعي تحول مفهومي و ساختاري شده است.
در مقاله حاضر در نظر است ضمن بررسي ابعاد مختلف تحول ، نقش آن در نوع بازيگران و همينطور شيوههاي فرضي تعاملات آنان تحليل و مدلهايي براي تبيين ماهيت ساختاري نظام بينالملل ارائه شود.
کد خبر: ۲۸۵۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳