قبیله عشق - صفحه 44

برچسب ها
آتش پاتک‌های حجیم دشمن در عملیات خیبر نقطه به نقطه جزایر مجنون را شخم می‌زد. در کنار سنگر ستاد لشکر، سنگری بود که چند نفر از همرزما‌ن تخریب‌چی در آنجا بودند. برای ایجاد موانع و تخریب دژها به مهمات نیاز بود. با سعید حرمی تماس گرفتم و گفتم: «مهمات لازم را بریز پشت وانت واحد؛ بعد سیدمجتبی پیموده را هم همراهش کن و با یک هلیکوپتر شینوک بفرستش بیاد.» به خاطر آتش دشمن و شرایط جزایر مجنون راه زمینی برای انتقال مهمات امن نبود...
کد خبر: ۳۵۷۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۳

به دو کوهه و حسینیه تخریب رفته بودم و بعد از مراسم روایتگری و مداحی با دیگران سوار ماشین‌ها شدیم و برگشتیم. حمید هم در حال کمک به خادمین بود. هنوز به محل استراحتم نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه تخریب جا گذاشتم. به سمت ورودی جاده حسینیه برگشتم؛ ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا برگرداند...
کد خبر: ۳۵۷۵۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱