خط امام در گفتوگوي اختصاصي «اعتماد» با سيدعبدالواحد موسويلاري:
اشاره: «خط امام» زماني نام يك جريان سياسي بود؛ جرياني كه در صورتبندي جريانهاي سياسي ايران بعد از انقلاب آنها را به عنوان چپ اسلامي ميشناسيم كه شامل گروههايي نظير مجمع روحانيون مبارز و مجاهدين انقلاب اسلامي و همچنين گروهي از جوانان موسوم به «دانشجويان پيرو خط امام» ميشود. اما بعد از رحلت امام و به حاشيه رفتن جناح چپ، «خط امام» از قالب يك نام براي يك جريان مشخص سياسي در ساحت رسمي سياست به محاق رفت و آرام آرام تبديل به يك صفت شد؛ صفتي كه اينبار رقباي نيروهاي خط امام بيشتر سعي ميكردند خودشان را متصف به آن معرفي كنند. ضمن اينكه براي اين كار آنها از ابزار و تريبونهاي متعدد و مناسب نيز برخوردار بودند. در بخشهايي از اين جريان كه در واقع جريان رقيب خط اماميها در دوران حيات امام بودند آرام آرام مدعي شدند خط اماميهاي اوليه از مباني امام و خط امام فاصله گرفتهاند و تغيير جهت دادهاند.
اين همان موضوعي بود كه با سيد عبدالواحد موسوي لاري مطرح كرديم و او بيمحابا اين تغيير جهت را پذيرفت. وزير كشور دولت اصلاحات با تاييد اين نكته كه اصلاحطلبان امروز و خط اماميهاي سابق تغيير جهت دادهاند تاكيد كرد كه اما تغيير هدف ندادهايم.
نماينده مجالس اول و سوم معتقد است بعد از گذشت نزديك به سه دهه از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي لازم است در انديشه و آراي ايشان اجتهاد كرد تا محكمات و متشابهات انديشه ايشان از هم تمييز داده شود.
موسوي لاري همچنين در بخش ديگري از اظهارات خود با اشاره به نزديكي خط اماميها به نزديكان و بيت امام تاكيد ميكند كه امام هيچگاه اجازه نداد اين مساله تبديل به رانتي براي نيروهاي موسوم به خط امامي يا همان چپهاي اسلامي شود. به اعتقاد وي روش امام اين بود نگذارد موازنهاي كه بين مجموعه نيروهاي انقلاب وجود داشت بر هم بخورد. لاري، انتصاب آيتالله شيخ محمد يزدي به عضويت در شوراي نگهبان را توسط امام بعد از اينكه نتوانست در انتخابات مجلس سوم آراي لازم را اخذ كند شاهدي بر اين مدعا ميداند.
عضو مجمع روحانيون مبارز در بخش ديگري از اين گفتوگو با اشاره به هويتي كه براي نظام جمهوري اسلامي نزد بنيانگذار آن مطرح بود گفت : امام به عنوان معمار و موسس يك نظام از تاسيس اين نظام، يك برداشتي داشته و براي اين نظام يك هويتي را قايل بوده است. آن هويتي كه امام براي نظام جمهوري اسلامي قايل بوده اين است؛ يك نظامي شكل ميگيرد كه در مديريت آن، مردم حرف اول را بزنند و در تنظيم مناسبات فردي و جمعي قانون شريعت يعني اسلام حرف اول را بزند. آنچه در گذشته قبل از انقلاب و در حكومت سلطنتي نبود و مردم نقشي نداشتند. امام آمد نظامي را تاسيس كند كه مردم محور اداره شود. در نظامي كه امام آن را كوبيد و از بين برد يعني نظام شاهنشاهي، براي احكام شريعت آن جايگاهي قايل نبودند. پس آنكه ميتوانيم بگوييم امام به عنوان معمار و موسس نظام بر آن تاكيد داشتند اين است كه اسلاميت و جمهوريت اين نظام به عنوان دو ركن مكمل ديده شوند نه دو ركن متعارض. اين دو مكمل يكديگر هستند؛ اگر مردم از گردونه خارج شوند نظام از بخشي از هويت خود دست برداشته و اگر اسلام و محتواي اسلامي از دست برود باز هم اين حكومت، بخشي از هويت خود را از دست داده است.
فرا رسيدن سالروز ارتحال بنيانگذار جمهوري اسلامي مناسبتي شد براي مروري بر تاريخ پيدايش مفهوم «خط امام» و برداشتهاي متفاوتي كه از اين مفهوم در بين نيروهاي انقلاب و همراهان امام به ويژه در سه دهه اخير وجود دارد. اين موضوع، محور گفتوگوي ما با حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالواحد موسوي لاري بود كه اكنون متن آن پيش روي شما است.
جريان فكرياي كه امام منادي آن است، جرياني است كه از يك سو با تحجر مبارزه ميكند و بريده از بافت سنتي متحجرانه است كه معمولا بر مجامع ديني و مذهبي ما سايه افكنده است. يكي از ويژگيهاي امام اين بود كه از دل يك جريان سنتي يك انديشه نو مطرح كرد؛ انديشهاي كه ميگفت بايد متناسب با دنياي روز حركت كرد و اسلام به عنوان يك شريعت ميتواند جامعه را اداره كند؛ موسي به دين خود، عيسي به دين خود را قبول نداشت و ميگفت كه همه ما در مقابل جامعه مسوول هستيم.
کد خبر: ۲۹۲۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۶