جریان ملی‌گرا

برچسب ها
اشاره: «من اسلام را براي ايران مي‌خواهم ولي آيت‌الله خميني ايران را براي اسلام مي‌خواهد»؛ اين جمله معروف مهندس مهدي بازرگان در كتاب «ايران بين دو انقلاب»، در بيان اختلاف ديدگاهش با امام خميني يا به تعبير ديگر اختلاف ديدگاه ملي‌گرايان با اسلام‌گرايان در محافل سياسي به طور عوامانه‌اي ترويج شد تا از يك‌سو اتهام اسلام‌گريزي را از جريان ملي‌مذهبي جدا سازد و از سوي ديگر، جريان مكتبي را به فقدان وطن‌دوستي متهم نمايد. ولي بهتر آن است كه براي راستي‌آزمايي اين سخن و تبيين اين‌كه كدام جريان، وطن‌دوست‌تر(و نه وطن‌پرست‌تر!) بود، كارنامه جريان‌هاي مختلف مورد بررسي قرار گيرد. در اين بررسي، «نهضت آزادي ايران» و تا حدودي «جبهه ملي چهارم» را به عنوان نمونه‌اي از گروه‌هاي ملي‌گرا مورد بررسي قرار مي‌دهيم و در مقابل، جريان موسوم به خط امام را كه در احزابي چون «حزب جمهوري اسلامي» يا «جامعه روحانيت مبارز» و تشكل‌هاي همسو مانند «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» و «سازمان ادوار انجمن‌هاي اسلامي(تحكيم وحدت)» نمايان مي‌شد و بهتر از آن در بيانات و اقدامات امام نمود روشني داشت، مورد پژوهش قرار مي‌دهيم. ابتدا توضيحي درباره ريشه‌ها و ويژگي‌هاي تئوريك و تاريخي ناسيوناليسم به عنوان يكي از اولين ايدئولوژي‌هاي كلاسيك غرب بيان مي‌كنيم و پس از مقايسه تطبيقي اين انديشه با كنش و منش سياسي ملي‌گرايان ايران در تاريخ معاصر، تفاوت راهبرد دو جريان فوق‌الذكر در جريان حوادث پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي را بررسي خواهيم كرد. هدف از اين يادداشت تبيين صحيح مسئله زاويه گرفتن «ملي‌گرا»ها از جريان انقلاب در مدت كوتاهي پس از پيروزي آن به دليل تفاوت برداشت و خواسته هايي است كه اسلام اصيل و اين نگرش نسبت به موضوع انقلاب داشتند.
کد خبر: ۲۹۴۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۴

پربیننده ترین