اشاره: مبارزه عليه تروريسم بخش اعظم استراتژي امنيتي آمريكا را پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 تشكيل مي‌دهد، با وجود اين، هنوز ابعاد پنهان زيادي از اين استراتژي بايد در پي گمانه‌زنيها، تحقيقات و سناريونويسيهاي متعدد محققان به جهانيان معرفي شوند. به عبارت ديگر، عناصر استراتژي بزرگ آمريكا در مبارزه عليه تروريسم و راهكارهاي اجرايي آن هنوز به طور كامل و جزئي مشخص نشده‌اند، در حالي كه، پس از 11 سپتامبر اين استراتژي بيشترين تأثير را در شكل دادن به نظام بين‌الملل، تعيين دكترينهاي دفاعي و امنيتي و جنگهاي افغانستان و عراق داشته‌‌اند؛ بنابراين، توجه جدي به اين مسئله همچنان، يك ضرورت است، به ويژه اينكه رابطه اين سياستها با خاورميانه براي كشورهاي منطقه، به ويژه جمهوري اسلامي ايران بسيار حياتي است. مقاله حاضر دربردارنده تجزيه و تحليلهايي درباره سياست آينده آمريكا در مورد تروريسم و راهكارهاي مربوط به آن است:
معرفي و نقد كتاب
اشاره: كتاب «چرا ايران عقب ماند و غرب پيش رفت؟» توسط نشر توسعه در تهران در سال 1379 منتشر شده است. علاوه بر مقدمه‌ي ناشر، پيش‌گفتار و طرح مسأله، اين كتاب در دو بخش و سيزده فصل سازماندهي شده و شامل 505 صفحه متن، 24 صفحه فهرست منابع و 39 صفحه فهرست اَعلام مي‌باشد. متأسفانه درباره‌ي نويسنده اطلاعاتي به دست نيامد و در اين كتاب نيز هيچ توضيحي درباره‌ي او، آثار و حوزه‌ي فعاليت وي ارايه نشده است.
چكيده: در نوشتار حاضر، نقطه‌ي عزيمت نويسنده، پذيرش اين مفروض است كه جهاني شدن علاوه بر ايجاد تهديداتي در خارج از مرزها، در داخل مرزها (از نظر امنيتي) نيز موجب بروز مسائلي چند مي‌شود. از اين نظر، جهاني شدن متغيري مستقل است كه از هر دو سطح فروملي و فراملي، نظام‌هاي سياسي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. اما جهاني شدن صرفاً تهديد نيست، بلكه مي‌تواند شامل فرصت نيز باشد. چگونگي برخورد با جهاني شدن، از نظر تهديد يا فرصت بودن، بستگي به نگرش دولتمردان و مردم يك كشور نسبت به مقوله‌ي فوق دارد. نويسنده، تهديدها و آسيب‌پذيري‌هاي امنيتي را از چند منظر مختلف، نظير تهديد حاكميت سياسي، مرجعيت‌زدايي از دولت و افول مشروعيت آن به عنوان تنها مرجع امنيت، فروريزي مرزهاي ملي، افزايش تنوع منابع تهديد، گسترش دايره تهديدات و تضعيف توان پاسخ‌گويي به آنها را مورد توجه قرار مي‌دهد. در بخش‌هايي از مقاله نيز رابطه‌ي جهاني شدن و امنيت انساني مورد مطالعه قرار مي‌گيرد. نگارنده معتقد است كه به واسطه‌ي دستيابي گروه‌ها و دولت‌هاي ناراضي به ابزارهاي جديد ناشي از جهاني شدن، ميزان خشونت عليه افراد و قاچاق انسان‌ها افزايش پيدا كرده است. تخريب محيط زيست، شيوع بيماري‌هاي مسري، گسترش بيماري‌هاي شغلي ناشي از كارخانجات الكترونيكي و شيميايي، توسعه‌ي فناوري مواد مخدر و وقوع منازعاتي چند بر سر منابع طبيعي، از ديگر تهديدات جهاني شدن هستند كه مستقيم يا غير مستقيم، امنيت انساني را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند. اين نگاشته، به فرصت‌هاي ناشي از جهاني شدن اشاره دارد و اين فرصت‌ها را در سه سطح دولت‌ها، جوامع و بشريت مورد توجه قرار مي‌دهد. مقاله در تحليل نهايي خود، ‌با توجه به نكات مذكور، به اين ابهام نيز پاسخ مي‌دهد كه "آيا جهاني شدن براي كشور فرصت تلقي مي‌شود يا تهديد؟!" در عصر كنوني، ما با يك موج كوبنده‌ي اجتناب‌ناپذير، به نام جهاني شدن مواجه‌ايم؛ اما اين موج چه تعريفي دارد؟ بُعد جديد و متفاوت آن كدام است؟ آيا اين موج جهان را ناامن مي‌كند يا به امنيت آن مي‌افزايد؟ و دولت‌ها براي مقابله با چالش‌هاي آن چه مي‌توانند بكنند؟ الن. ال. فراست1
مقدمه: در دوران رياست جمهوري «رونالد ريگان» و «جرج بوش» دولت آمريكا اقدام به اجراي سياستهاي جديدي نمود كه نتايجي چون كاهش هزينه‌هاي رفاهي دولت و نيز كاهش ميزان ماليات را در پي داشت. اما چرا در دوران ياد شده دولت آمريكا اقدام به اجراي سياستهاي جديدي نمود؟ سياستهاي جديد دولت، سياستهاي دست راستي بودند و ما چنين استدلال كرده‌ايم كه بحران اقتصاد سرمايه‌‌داري جهاني و تلاش دولت براي ايجاد مشروعيت سياسي ميان مردم، دو عامل تأثيرگذار بر سياست‌گذاري دولت بودند. به علت كاهش نرخ بهره‌وري، قشر سرمايه‌دار آمريكا به دولت فشار آورد تا به طور مستقيم و با قاطعيت و جديت هر چه بيشتر براي تأمين منافع سرمايه و افزايش نرخ بهره‌وري اهتمام ورزد و در جهت كاهش هزينه‌هاي توليد و هزينه‌هاي اجتماعي گام بردارد و چون كاهش هزينه‌هاي رفاهي دولت مي‌توانست باعث ايجاد تفرقه و تنش در جامعه شود، دولت جهت اشاعه ارزشهاي دست راستي ميان مردم تلاش كرد، براي مثال مردم را به حفظ رسوم قديمي و حمايت از مالكيت خصوصي تشويق كرد و در اين راستا با جنبش راست جديد ائتلاف كرد. ما با الهام از نظريه ماركسيستي، مسئله مذكور را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهيم و با استناد به نظرات «آندره گوندر فرانك» و همچنين «يورگن‌ هابرماس» عوامل مؤثر بر سياستهاي دولت آمريكا را معلوم و مشخص مي‌نماييم در ابتدا بحث نظري ارايه مي‌شود تا از اين طريق مشخص شود كه ما چگونه به اين مطلب پي برده‌ايم كه بايد در واقع از ديدگاه ماركسيستي به مسئله مذكور نگريست و سپس سياستهاي جديد دولتهاي ريگان و بوش را توصيف مي‌نماييم. تلاش بر اين است تا در دو مقاله‌اي كه در آينده تهيه خواهد شد، ابتدا تأثير بحران اقتصاد سرمايه‌داري بين‌الملل بر موضع‌گيري و سياستهاي دولت آمريكا را بررسي نماييم و سپس به عقايد و مواضع اقشار حامي نومحافظه‌كاري و رابطه اين اقشار با دولت بپردازيم و نشان دهيم كه چگونه دولت با حمايت اقشار حامي نومحافظه‌كاري براي اشاعه يك رشته ارزشهاي دست راستي در جامعه اقدام نمود و سعي كرد تا از اين طريق به مردم القا كند كه دولت بايد مثلا ميزان مالياتها را كاهش دهد تا بدين‌وسيله بنيه اقتصادي كشور تقويت شود و كلا جامعه آمريكا بتواند بيش از پيش پيشرفت نمايد.
چكيده: تحول مفاهيم و يا راه يافتن مفاهيم و معاني جديد به جامعه بين‌المللي، از جمله خصوصيات بارز دوران پس از جنگ سرد است. مفاهيم، اموري نسبي هستند كه تحول آنها همگام با تحول مفهوم انسان است؛ و شرايط زماني و مكاني خاص همواره باعث شكوفايي و توجه به تحول مفاهيم مي‌شود. آنچه امروز در سطح نظام بين‌الملل مشاهده مي‌كنيم، نوعي بسط مفهومي و ساختاري است كه ماهيت متحول اين نظام را دستخوش تعاريف و معاني جديد قرار داده است. در بسط مفهومي، با دگرگوني در نظريات سيستمي روابط بين‌الملل و تئوري‌هاي تبيين‌كننده تحولات نظام بين‌الملل مواجهيم؛ و در بسط ساختاري، نوعي دگرگوني در نوع بازيگران و نحوه تعاملات آنها با يكديگر احساس مي‌شود. در عين حال، تعدد بازيگران و تنوع آنان و نيز ميزان وابستگي در نظام، و تحول در كاركردها و پي‌ريزي شكل نويني از ساختارها در نظام، به تدريج الگوهاي جديد رفتاري و به دنبال آن پيامدهاي جديدي را پديد آورده است. بر اين اساس مي‌توان گفت كه نظام بين‌الملل به دليل ماهيت متحول خود، دچار نوعي تحول مفهومي و ساختاري شده است. در مقاله حاضر در نظر است ضمن بررسي ابعاد مختلف تحول، نقش آن در نوع بازيگران و همين‌طور شيوه‌هاي فرضي تعاملات آنان تحليل و مدل‌هايي براي تبيين ماهيت ساختاري نظام بين‌الملل ارائه شود.
چكيده: مفهوم "دولتهاي فروريخته يا ورشكسته" (Failed States) از جمله مفاهيمي است كه در دوران جنگ سرد عمدتا از زاويه مباحث توسعه و بويژه در ادبيات سياسي (الگوي هانتينگتون) آن مورد توجه تحليلگران مسائل جهان سوم يا دولتهاي پسااستعمار قرار داشت. با پايان جنگ سرد، روند نظريه‌پردازي درخصوص اين قبيل دولتها (ورشكسته) از ويژگيهاي خاصي برخوردار شد. از يك‌سو به غناي تحليلي آن از منظر انديشه‌ورزان آكادميك افزوده شد و از سوي ديگر، اين مفهوم از كارويژه‌هاي خاصي در چارچوب رفتار خارجي آمريكا، خاصه از ابعاد امنيتي، برخوردار گرديد. سوگيري ملاحظات كابينه كلينتون (بويژه در بحران سومالي) و سياستهاي اعلامي ايالات متحده بعد از 11 سپتامبر در ارتباط با هويت بخشي امنيتي به مفهوم "دولتهاي ورشكسته"، حكايت از همين معنا دارد. كليد واژگان: دولتهاي ورشكسته (ناكام)، ملاحظات امنيتي نوين، آمريكا، نرم‌افزارگرايي، سياست خارجي - مقدمه: در ابتدا بايد توجه داشت كه بررسيهاي مربوط به دولتهاي ورشكسته يا ناكام، صرفا در چارچوب ارزيابي "چگونگي پيدايي تعادل و تعامل ميان دولت و جامعه" هويت مي‌يابد. بر اين اساس، اين طيف از دولتها بر وجود نوعي تنش، درگيري و كشمكشهاي جنگ‌طلبانه در عرصه اقتدار دولتي تصريح دارند؛ عارضه‌هايي كه در ابتدا زمينه‌هاي تضعيف، ناتواني و سپس ورشكستگي و فروريزي دولت را موجب مي‌شود. در چارچوب بررسي ويژگيهاي اين قبيل دولتها (ورشكسته) از محورهاي گوناگوني چون جنگهاي داخلي حاصل از مخاصمات نژادي، مذهبي و زباني ميان گروههاي محلي، ناهماهنگي ميان جوامع محلي، ناتواني در كنترل مرزهاي ملي و اعمال اقتدار بر بخشهايي از قلمرو سرزميني، قرباني كردن ملاحظات و ارزشهاي موردنظر اكثريت جامعه و حمايت از منافع طيف معدودي از نخبگان نام برده شده است. (روتبرگ، 1381، 103-102) بدين‌ترتيب بايد گفت كه اگر ابتدايي‌ترين مرحله دولت‌سازي به استراتژيهايي مربوط مي‌‌شود كه دولت براي انباشت و تمركز قدرت در چارچوب كارويژه نهادهاي وابسته به خود به كار مي‌گيرد (Ayoob, 1996, 38)، دول ورشكسته عملا فاقد ويژگي مزبور و يا "اقتدار عام" هستند و يا اينكه از اراده و تمايل لازم براي اعمال اين اقتدار در جهت تحقق اهداف موردنظر برخوردار نيستند. اين اهداف كه پيش از اين در ادبيات هابزي به عنوان "قرارداد اجتماعي"(1) مورد تأكيد واقع مي‌شد، امروزه شامل برقراري صلح در جامعه‌اي است كه واجد اقليتها و منافع متعدد و متنوع است. (Gross, Op.Cit., 456) در همين خصوص مي‌توان گفت كه دولتهاي ناكام با شرايط خاصي كه در آن ساختار، اقتدار (قدرت مشروع)، قانون و نظم سياسي افول يافته‌اند، مواجه شده‌اند و در اين ميان گريزي جز پايه‌ريزي نظم جديد نخواهد بود. (Bilgin & Morton, Op.Cit., 64) بايد توجه داشت كه روند انديشه‌ورزي در خصوص دولتهاي ورشكسته، دست‌كم از سابقه‌اي حدود نيم قرن برخوردار است. ديدگاههاي دهه 50 درخصوص رابطه ناكامي‌هاي اقتصادي همراه با فاصله انتظارات با بروز اختلاف و درگيري كه در قالب آثار رابرت‌گر، و برينتون قابل تشخيص است، در دهه 60، در چارچوب ديدگاه هانتينگتون در بررسي ارتباط ميان "بسيج اجتماعي و توسعه اقتصادي" از رشد خاصي برخوردار شد (Oliker & Szaynan, 2003 : 10). بوزان در تبيين چگونگي تأثيرپذيري ملاحظات امنيت (در سطوح داخلي و منطقه‌اي كشورهاي جهان سومي و امنيت بين‌الملل) از وضعيت داخلي حكومتهاي ناكارآمد و نيز كارآمد، مباحث قابل تأملي را در دهه هشتاد و اوايل دهه 90 مطرح مي‌نمايد. سير تحليلهاي مربوط به شرايط حاكم بر دولتهاي ورشكسته در سالهاي بعد از جنگ سرد، مسير خاصي را در جهت پردازش ابعاد گسترده امنيتي آن طي نمود؛ روندي كه در كنار برخورداري از ظرايف تحليلي و تبييني خاص، در مسير ملاحظات نوين آمريكاي بعد از جنگ سرد از درونمايه كاربردي مشخصي برخوردار شده است و تصويري نمونه از همپيوندي ميان "مؤلفه‌هاي دولتهاي ورشكسته" و "منافع امنيتي آمريكاي بعد از 11 سپتامبر" را ترسيم مي‌نمايد. از بعد روش‌شناسي، سؤال اصلي اين مقال عبارت است از اينكه: «كارويژه‌هاي توسعه‌اي مفهوم "دولتهاي ورشكسته" در شرايط جهاني بعد از جنگ سرد، چه نوع تحول محتوايي را پذيرفته است؟ و در اين زمينه، كارويژه‌هاي امنيتي اين مفهوم چه ميزان از سياستهاي اعلامي و اعمالي آمريكا را به خود معطوف ساخته است؟» با توجه به پرسشهاي محوري پيش‌گفته، فرضيه اصلي موردنظر از اين قرار است: «مفهوم "دولتهاي ورشكسته" در ملاحظات امنيتي آمريكا بعد از جنگ سرد (بويژه بعد از 11 سپتامبر" ابعاد جديدي از تهديدزايي امنيتي را براي جهان سوم، بويژه در سطح خاورميانه، در سطوح نرم‌افزاري و سخت‌افزاري امنيت، موجب خواهد شد.»
روايت واعظ‌موسوي از جلسات خصوصي اعضاي خبرگان با رهبري:
مقدمه: در فاصله شش ماه ميان اين اجلاسيه‌ها كميسيون‌هاي مختلف اين مجلس فعال هستند. از جمله كميسيون تحقيق كه كميته‌اي براي نظارت بر عملكرد رهبري و نهادهاي تحت امر ايشان مطابق با شرح وظايف مجلس خبرگان رهبري دارد. «اعضاي اين كميسيون اگر نياز به تذكر، بحث يا توضيحي باشد،‌ آن را در جلساتي با رهبري در ميان مي‌گذارند كه هيچ گاه رسانه‌اي نمي‌شود. اين ديدارها وراي ديدارهاي عمومي پايان هر اجلاسيه برگزار شده و نقطه نظرات اعضاي مجلس خبرگان در آن بيان مي‌شود و اگر توضيحي بخواهند تا اقناع شوند در اين جلسات غير رسمي غير علني عنوان مي‌شود.» اين را حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدمحمود واعظ‌موسوي نماينده مجلس خبرگان رهبري به خبر آنلاين گفت و با برشماري شرايط احراز رهبري در مقام معظم رهبري افزود: هيچ كس انتظار ندارد كه با وجود شرايط مقام معظم رهبري در بالاترين سطح ممكن، كسي در مقام انتقاد از ايشان برآيد. البته اين به معناي استبداد نيست، به معني عدم وجود اشكال است. نايب رئيس كميسيون سياسي ـ اجتماعي و عضو كميسيون پاسداري از ولايت فقيه، استاد سطوح عالي و خارج حوزه علميه قم و رئيس انجمن ارتباطات و تبليغ حوزه علميه نيز هست. تنها روحاني عضو مجلس خبرگان كه صفحه اختصاصي در آپارات دارد. مشروح گفت‌وگوي خبر آنلاين با حجت‌الاسلام والمسلمين واعظ‌موسوي را در ادامه بخوانيد:
مقدمه: حزب عدالت و توسعه تركيه در انتخابات پارلماني ماه نوامبر، توانست كرسي‌هاي لازم براي تشكيل دولت را به تنهايي كسب كند. در اين فاصله 5ماهه از انتخابات ماه ژوئن تا نوامبر، تركيه روزهاي پرالتهاب، درگيري و نگران‌كننده‌اي را پشت سر گذاشت. علاوه بر آغاز درگيري‌ها با حزب كارگران كردستان، پ.ك.ك كه تلفات سنگيني براي كردها دربرداشت، انفجاري در آنكارا كه منجر به كشته شدن بيش از 100 نفر شد و سقوط ارزش پول ملي (لير) در پوياترين اقتصاد منطقه، مسائلي بودند كه بر انتخابات و نتيجه آن تأثير گذاشتند. رأي مردم تركيه اگر چنان كه بسياري از تحليلگران مي‌گويند در وهله اول به امنيت بود، رأي خردمندانه‌اي تلقي مي‌شود چه هم‌اكنون، فروغلتيدن تركيه به بي‌ثباتي و هرج و مرج نه تنها براي اين كشور كه براي كل منطقه هزينه زيادي دربرخواهد داشت. با اين حال، خطر براي تركيه هنوز به پايان نرسيده است. برخي از تحليل‌گران نگران حضور داعش در تركيه هستند و اينكه بازي سياستمداران اين كشور با داعش، هزينه گزافي به اين كشور تحميل مي‌كند. درباره چگونگي رقابت و شكل‌گيري نتيجه انتخابات تركيه با اسكات پيترسون، عكاس ـ خبرنگار روزنامه آمريكايي كريسيتين ساينس مانيتور گفت‌وگو كرده‌ايم. اسكات پيترسون با بيش از 2 دهه تجربه روزنامه‌نگاري يكي از پرسفرترين و باتجربه‌ترين روزنامه‌نگاران حال حاضر جهان است. وي از سال 2005 تاكنون در تركيه اقامت دارد و از نزديك حوادث و اتفاقات اين كشور را دنبال مي‌كند. پيترسون معتقد است كه رأي مردم تركيه، رأي براي امنيت بود. وي در مورد خطري كه حضور داعش در تركيه، اين كشور و مردمش را تهديد مي‌كند هم معتقد است كه مردم اين كشور، اين خطر را كاملاً احساس مي‌كنند. متن كامل مصاحبه با اسكات پيترسون را در ادامه مي‌خوانيد.
ترسيم نقشه راه انتخابات اسفندماه جريان اصلاحات توسط موسوي‌لاري
گزارش آفتاب یزد از بازتاب اظهارات رئیس سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در کمیسیون بررسی برجام مجلس
قبلی۶بعدی