(ماهنامه آمريكا از نگاهي ديگر ـ 1382/07/21 ـ شماره 121 ـ صفحه 68)
قسمت سوم: دورنمايي تحوليافته استراتژيك منطقهاي Middle east institute
جنگ در عراق براي ايران فرصتها و فوريت جهت تداوم پيگيري خطمشي تنشزدايي در سطوح منطقهاي و بينالمللي را افزايش داد.
در رابطه با روابط بين كشورهاي خليج فارس و سقوط بغداد سه مولفۀ جديد بدان افزود؛ آينده سياسي عراق و عوارض آن بر منطقه، بازگشت عراق به بازار انرژي و بخصوص به اوپك، و تحول در جايگاه و نقش نيروهاي آمريكايي در خليج فارس و فاكتورهاي متعددي ايران و عربستان سعودي را به سوي نوعي روابط نزديكتر سوق داد «همچون؛ تنش در روابط عربستان و ايالات متحده، تصميم پس از جنگ ايالات متحده جهت خروج نيروهايش از عربستان سعودي و نقش اصلي كه عربستان سعودي در فرايند تصميمگيري اوپك ايفا ميكند.
ايران كه در كنفرانس اضطراري منطقهاي 18 آوريل كه بنا به درخواست شاهزاده سعود الفيصل (وزير خارجه عربستان) جهت مذاكره در مورد آينده عراق تشكيل شد، شركت كرد. به نظر ميرسد منافع بالقوهاي را در قبال ديدگاهها و شايد توسعه يك تفاهم گستردهتر با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در رابطه با آميزه عراق يافت.
در اين مورد رابطه روابط، تركيه توجهات بر شمال عراق متمركز شده است جايي كه منافع دو كشور با يكديگر همپوشاني دارند. تهران و آنكارا مصمم هستند تا از ظهور يك دولت مستقل كرد در شمال عراق جلوگيري نمايند.
آنان نشستهايي را جهت تبادل فكر بر سر، ديگر مسائل مربوط به عراق و نيز انرژي برگزار كردهاند ايران احتمالاً همچون قضيه عربستان سعودي در پي آن است تا بر سر تيره شدن روابط آنكارا با واشنگتن بر سر مساله عراق سرمايهگذاري نمايد.
در رابطه با منطقه درياي خزر و قفقاز ايران تلاش فزايندهاي را به عمل آورده است تا روابط خود با آذربايجان و گرجستان را تعديل نمايد. كه آن در مواجهه با دو تحول متعارض در منطقه است.
اولين پيشرفتي است كه ايالات متحده در يك جبهه استراتژيك حاصل نموده است و با آذربايجان و گرجستان روابط تنگاتنگ نظامي برقرار نموده است.
دومي كنار گذاشته شدن ايران در قضيه تعيين رژيم حقوقي درياي خزر است. روسيه كه زماني ديدگاه مشتركي با ايران در مورد رژيم حقوقي داشت به توافقات دوجانبه روي آورد و موافقتنامههايي را با قزاقستان و آذربايجان جهت تقسيم مسيرهاي آبي از خط ميانه به امضا رسانه و آماده امضاي سند مشترك در مورد خط تلاقي مرزهاي دريايي است.
در نتيجه آن ايران در موضع دفاعي قرار گرفت و رهيافت خود را تغيير داد.
در رابطه با خاور نزديك تهران در پي ايجاد يك توازن بين اظهار همبستگي با متحدانش (سوريه و حزبالله) و اجتناب از رويارويي؛ ايالات متحده است. از زمان پايان يافتن جنگ، سوريه تحت فشار شديدي از سوي واشنگتن قرار گرفته است.
در حالي كه ديدار خاتمي از لبنان و سوريه همزمان با سفر وزير خارجه آمريكا كالين پاول به منطقه شده بود.
وي كاملاً حساب شده از هر گونه مشروعيتبخشي به ترور و تحريك ديگران به خشونت اجتناب كرد.
آقاي خاتمي ضمن اظهار همدردي با آناني كه در خط مقدم مبارزهاي؛ اسرائيل هستند اعلام نمود كه تهران هيچ طرح يا تعهدي براي دفاع نظامي از سوريه ندارد.
محدوديتهايي براي سياست تنشزدايي ايران و منافعي كه تهران به طور واقعبينانهاي انتظار حصول آن از طريق همكاري با همسايگانش دارد وجود دارد.
هيچ يك از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس خواهان تقسيم عراق و تشكيل يك دولت شيعه در مرزهاي شمالي خود و نه يك عراق واحد تحت سلطه شيعيان با دولتي اسلامي متمايل به تهران نيستند. مشابه آن، تركيه و ايران نگران طرحهاي ديگري در شمال عراق هستند و از اين رو هر يك در پي شيوههايي جهت كنترل و محدودسازي ايجاد حوزه نفوذ توسط ديگري در آنجا هستند.
هيچ يك از همسايگان خواهان معامله با ايران بر سر روابطش با واشنگتن نيست.
در سطح بينالمللي ايران در پي آن بوده است تا روابط دوجانبهاش را با اتحاديه اروپا و كشورهاي اروپايي به طور مجزا تحكيم بخشد. ايران با اروپا سه دور مذاكره اقتصادي و دو نشست گفتگوي سياسي قبل از جنگ برقرار كرد. ايران به نظر ميرسد در پي آن است كه روابط خود را با اروپا از روابطش با واشنگتن مجزا نمايد.
عاديسازي روابط با بريتانيا در نوامبر 2002 يكي ديگر از علايم ارتقاي روابط با اتحاديه اروپا بود. از زمان پايان جنگ مذاكرات تجاري ميان ايران و اتحاديه اروپا با شتاب تداوم داشته است.
حداقل از سوي بريتانيا، علايم اميدواركننده بودند. ريچارد دالتون (سفير بريتانيا در ايران)، در 12 آوريل گفت كه دولتش نگرانيهاي ايران را در مورد وضعيت عراق و لزوم دخالت سازمان ملل در بازسازي عراق و نيز اهميت كار جهت حل مسائل مختلف، باقي مانده از جنگ ايران و عراق درك ميكند، ما يك اوبرين مسئول خاورميانه وزارت خارجه انگلستان به ايران جهت مشاوره در مورد وضعيت عراق به ايران رفت.
توني بلر (نخستوزير انگلستان) و جك استراو (وزير خارجه اين كشور) بعد از جنگ از «رهيافت سازنده» ايران در قبال مساله عراق قدرداني كردند.
ايران مصمم به تقويت روابط اقتصادي خود با اروپا است.
در حال حاضر اتحاديه اروپا مهمترين شركت تجاري ايران است، در سال 2002 ارزش صادرات ايران به اعضاي اتحاديه اروپا 6/6 ميليارد يورو بود و در عين حال واردات اين كشور از اعضاي اتحاديه اروپا به همان ميزان بود.
ايران در زمينه انرژي و توسعه صنعت نفت خود همكاري گستردهاي با اروپا دارد و وزير نفت ايران اعلام كرد كه زمينههاي لازم جهت سرمايهگذاري اروپا در اين بخش فراهم شده است و فرصتهاي پرجاذبهاي براي شركتهاي اروپايي جهت سرمايهگذاري در ايران وجود دارد.
اما از اين واقعيت نميتوان چشم پوشيد كه روابط اقتصادي ايران و اروپا در چنبره سياسي روابط ايران و ايالات متحده گرفتار آمده است و ايران از اين مساله خلاصي ندارد. شكاف ميان اروپا و آمريكا بر سر عراق ميتواند احتمالاً به روشي به نفع ايران باشد.
اگرچه تهران نميتواند بر سر اين مساله كه بتواند از آن بهرهبرداري نمايد حساب كند.
در حال حاضر در حالي كه ايالات متحده در حال تشديد فشار خود بر ايران است به نظر ميرسد لندن نيز از خطمشي آمريكا پيروي ميكند.
بلر نخستوزير انگلستان با هشدار در اين مطلب كه ايران نبايد در امور داخلي عراق دخالت نمايد خاطرنشان ساخت كه دو متحد بايد «علايم يكساني بفرستند» در نشست سران گروه هشت در نشست ژنو، رهبران اروپايي هماهنگي بيشتري با بوش بر سر تكثير تسليحات هستهاي از خود نشان دادند. حركتي در كنگره در حال شكلگيري است كه بر اعمال سرسختانه نظارت بر قانون تحريمهاي ايران و ليبي و مجازات شركتهاي خارجي كه با ايران مبادله تجاري مينمايند تاكيد دارد.
4- به سوي يك خط مشي بدون ابهام
براي ايران برآيند جنگ در عراق خلاصي از تهديدي كه صدام حسين در مرزهاي غربياش فراهم نموده بود به ارمغان آورد. با اين وجود اين تهديد فوراً با فشار استراتژيك فزاينده آمريكا جايگزين شد.
در حال حاضر ايران علاوه بر تحريمهاي اقتصادي يكجانبه از سوي آمريكا به شدت از سوي ايالات متحده تحت فشار و از هر سو در محاصره قرار گرفته است و مدام توسط مقامات آمريكايي مورد تهديد قرار ميگيرد. ايران در حالي با اين چالشهاي خارجي مواجه است كه در داخل با روند دموكراسيخواهي و وضعيت وخيم اقتصادي دست به گريبان است.
براي ايالات متحده، غره از پيروزي نظامي در عراق و مصمم به تغيير در خاورميانه زمان براي اقدام قاطع فرا رسيده است.
اين شرايط رو بسوي شرايط اغواكننده اما خطرناكي دارد. ايران با توجه به حسن شديد آسيبپذيري ممكن است اقدام شديد و واكنش تندي نسبت به فشار آمريكا از خود نشان دهد و در نتيجه برخورد سختي را كه خواهان اجتناب از آن است باعث شود، ايالات متحده نيز با توجه به اعتماد به نفسي كه دارد ممكن است در اتخاذ اين فشار زيادهروي نمايد در نتيجه رژيم را به سوي ايجاد بيثباتي كه از آن در هراس است سوق دهد. چگونه از اين خطرات ميتوان جلوگيري نمود.
در واشنگتن كساني كه مدتهاي مديدي در تلاش بودهاند تا رفتار ايران را معتدل نمايند دريافتهاند كه آن كارها همه بيثمر بوده و ريشه مشكل در خود رژيم است. اين ديدگاههاي مشابه استدلال ميكنند كه اكنون زمان اقدام قاطع فرا رسيده است و خطمشي تغيير رژيم هر اخلاقي و هم ضروري است.
چنين سياستي قطعاً قاطع ميباشد اما آيا آن عاقلانه و دورانديشانه نيز خواهد بود؟ حتي اگر تغيير رژيم يك هدف درست باشد. دلايل چندي وجود دارد كه ثابت ميكند اكنون زمان چنين اقدامي براي ايالات متحده فرا نرسيده است و شرايط مناسب نيست.
اول اينكه؛ اين خطمشي باعث سوق دادن ايران به دستيابي به تسليحات هستهاي ميشود و ايران را تبديل به يك كره شمالي ديگري ميكند چيزي كه كابينه بوش خواهان جلوگيري از آن است.
دوم اينكه، آن به احتمال قوي باعث نزديك شدن و همگرايي هر چه بيشتر اصلاحطلبان و محافظهكاران جهت حفظ رژيم ميشود و دولت ايران از اين رويكرد ايالات متحده به عنوان توجيهي جهت اقدامات سركوبگرانه و سختگيرانهتري در داخل استفاده ميكند و اصلاحات دموكراتيك در آينده را عقيم خواهد گذاشت.
سوم اينكه، آن ايران را تحريك ميكند تا در امور عراق، افغانستان و خاور نزديك مداخله نمايد جايي كه ايالات متحده به شدت در اين سه منطقه درگير است.
چهارم اينكه؛ فشار مضاعف الزاماًً بر آينده مطلوب را در پي نخواهد داشت. چرا كه اين تصور كه رژيم به سرحد انقلاب رسيده است در بهترين حالت بر يك سري دلايل ضعيف و سست استوار است.
اگر وضعيت موجود غير قابل قبول ميباشد اما خطمشي تغيير رژيم غير منطقي و ناعاقلانه است چرا كه آن مملو از مخاطرات و ريسكهايي است كه ايالات متحده، تمام تلاش خود را جهت اجتناب از آنها به عمل آورده است. پس چه بايد كرد؟
اگرچه خارج از حوصله اين مقاله است كه يك استراتژي همهجانبه جهت تعامل موثر با ايران ارائه دهد، با اين وجود ميتوان در اين مقال پيشنهاداتي بنيادين ارائه داد؛
تداوم ارتباط محدود ديپلماتيك؛
گفتگوهاي آزمايشي از آن نوع كه طي يك سال گذشته در جريان بود بايد به عنوان يك ضرورت و نه يك پاداش مدنظر قرار گيرند اين گفتگوها باعث همكاريهاي از سوي تهران شد. تداوم گفتگوها ميتواند نتايج ثمربخشي در مسائل مربوط به عراق پس از صدام و افغانستان بعد از طالبان در پي داشته باشد نتايجي كه هنوز حاصل نشده است و از طرق ديگر نيز در حال حاضر قابل حصول نيستند.
مضاف بر آن با توجه به اطلاعات ناكافي در مورد ايران تداوم گفتگوها ميتواند تصوير واضحتري از وضعيت پيچيده سياسي حاكم بر ايران ارائه دهد و شواهدي جهت روشن شدن اين مساله كه چه نوع فشارهايي ميتواند بهترين نتيجه را بدست دهد فراهم آورد.
عكس آن، عدم تداوم گفتگوها ميتواند آنهايي را كه در داخل ايران مشتاق برقراري روابط با ايالات متحده هستند دلسرد نمايد.
در پيشگيري راههاي جديدي جهت همكاري دوجانبه؛
هيچ دليلي وجود ندارد كه ايران و ايالات متحده بايد جهت همكاري الزاماً از طريق كانالهاي چندجانبه بر سر علايق مشترك به تعامل بپردازند.
همكاري دوجانبه ميتواند بر سر مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مشكلات زيست محيطي، و بيماريهاي عفوني صورت گيرد.
در مورد مسائل زيست محيطي صرفاً حذف موانع فعاليت شركتهاي مشاوره آمريكايي در ايران ميتواند زمينه چنين همكاري را فراهم آورد.
از هم جدا كردن مسائل بحثبرانگيز و موارد اختلاف و همراه كردن برآيندهاي مثبت با پاداش؛
مسائل دوجانبه و ديگر موارد متعددي وجود دارد كه منافع ايران و ايالات متحده را شامل ميشوند.
در بعضي موارد، دورنماهاي همكاري ميتوانند اميدواركننده و يا حتي در حال حاضر در حال تحقق باشند.
در حالي كه در مواردي ديگر واشنگتن و تهران شديداً در اختلاف ميباشند. تحت اين شرايط بهتر است به جاي موارد اختلاف بر همكاريهاي تاكيد شود.
مضاف بر آن هر گاه شواهد منظمي دال بر همكاري ايران وجود داشته باشد ايالات متحده ميتواند به طور انتخابي با دست برداشتن از مخالفتش جهت ارائه وام به ايران توسط بانك جهاني و ورود ايران به سازمان تجارت جهاني يك ساختار مشوق و اميدواركنندهاي ايجاد نمايد.
سياست كلاً چماق و بدون هويج به راحتي جواب نخواهد داد.
تقويت دموكراسي به صورت ابتكاري و از طريق شيوههاي غير تهديدآميز:
وارد شدن توده مردم ايران در يك تلاش درازمدت جهت پيشبرد دموكراسي خودشان با اطلاعات شروع ميشود.
هدف اوليه ايالات متحده بايد پخش اخبار و اطلاعات به صورت هدفمند از طريق راديويي و اينترنت باشد.
هدف اين مبارزه اطلاعاتي بايد جامعه ايران بخصوص جمعيت جوان تحصيلكرده باشد به جاي رژيم روحاني اما تقويت دموكراسي در كشوري همچون ايران كه پيشرفتش در گذار از اقتدارگرايي متوقف شده است چندان وظيفه سادهاي نيست.
در اينجا جهت كمك به باز كردن سيستم سياسي ايالات متحده ميتواند با برچيدن تدريجي محدوديت سرمايهگذاري و تجارت بخش خصوصي در بخشهاي غير انرژي و كمك به ايران در جهت انجام آنچه كه براي چنين تجارتي ضروري است بدين روند سرعت بخشد.
پايبندي به حل مناقشه اعراب ـ اسرائيل؛
پيشرفت در مسيرهاي سوريه و فلسطين يكي از مهمترين اقداماتي است كه ايالات متحده ميتواند جهت كمك به خود ايران و از اين رو به پيشبرد روابط ايران و ايالات متحده به عمل آورد. تا حدي كه رهبران سوري و فلسطيني نسبت به چنين پيشرفتي راضي باشند.. رژيمهاي عرب كه تهران مقدرا متنابهي انرژي جهت جلب نظر آنها صرف كرده است راضي خواهند بود. از اين رو عناصر افراطي در درون دولت ايران كه از افراطگرايي در خاور نزديك حمايت ميكنند در بهترين وضعيت جهت كنار گذاشته شدن قرار ميگيرند.
اتخاذ يك رهيافت واقعگرايانه قابل پذيرش نسبت به برنامه هستهاي ايران؛
تاكنون كابينه بوش يك رهيافتي را اتخاذ كرده است كه بايد پيروي از آن تداوم يابد. مولفههاي اين رهيافت عبارتند از:
1- فشار بر ايران جهت امضاي پروتكل الحاقي معاهده منع تكثير هستهاي
2- حمايت از روند بازرسيها و گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي
3- فشار جانبي بر روسيه جهت توقف يا حداقل تاخير در تكميل فعاليتهايش در برنامههاي هستهاي ايران
اما ايالات متحده بايد براي مدتي هدف خود جهت جلوگيري از فرار هستهاي ايران را محدود كند به جاي اينكه خواستار اين شود كه ايران برنامه هستهاي خود را برچيده و رها نمايد. تاكيدها بايد بر دسترسي نامحدود آژانس بينالمللي انرژي اتمي بر تاسيسات هستهاي اعلام شده يا مظنون قرار گيرد. اين مساله ايالات متحده را در وضعيتي قرار ميدهد كه نگرانيهاي خود مبني بر تكثير تسليحاتي ايران را تسكين دهد. كسب و بيرون كشيدن اطلاعات از ايران ممكن است مستلزم جلب حمايت كامل متحدان در جمعآوري اطلاعات و اتخاذ هر اقدامي باشد.
اذعان آشكار به منافع مشروع ايران در عراق؛
ايالات متحده انرژي زيادي صرف كرد تا ايران را تشويق نمايد از مداخله در عراق خودداري نمايد. در مقايسه توجه كمتري به مسائل لاينحل ميان دو كشور همسايه باقي مانده از جنگ 88-1980 بين عراق و ايران شده است. ايالات متحده ميتواند تضمينهاي لازم را جهت حل عادلانه اين مسائل فراهم آورد.
طراحي و تخصيص يك «چارچوب براي همكاري زير منطقهاي»؛
در
سالهاي اخير بيشتر تنش و دشمني كه روابط ميان ايران و همسايگان عرب خليج فارس به
جز عراق را شكل بخشيده است فروكش نموده است ايالات متحده به جاي دامن زدن به شكاف
ميان ايران و ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس بايد در راستاي گسترش و تعميق روابط
ميان آنها تلاش نمايد. جهت نيل به اين هدف، ايالات متحده با همكاري اتحاديه اروپا
و از طريق چارچوب شوراي همكاراي خليج فارس +2 بايد به شكلگيري يك سيستم امنيتي
زير منطقهاي در خليج فارس كه فراگير بوده و اشكال منظم همكاري، از سرمايهگذاري
متقابل گرفته تا اقدامات اعتمادسازي نظامي را سامان دهد، كمك نمايد. نتيجه اينكه
داشتن يك نگاه هم به گذشته و هم به آينده بسيار سازنده ميباشد. 16
آگوست 2003
پنجاهمين سالگرد كودتا در ايران است كه سيا در آن دست داشت، واقعهاي كه بعد از
وقوع آن داغي را بر حافظه تاريخي نسلهاي ايران از خود بر جاي گذاشت. اين تاريخ ميتواند
مناسبترين وقت براي ايالات متحده جهت در پيشگيري روابط سازنده با ايران باشد.
اگرچه در زمان ميانجيگري اين خطر وجود دارد كه واشنگتن و تهران خود را در ميانه
عرصه دشمنيهاي فزاينده روابطشان بيابند. هر روندي كه ايالات متحده در هفتهها و
ماههاي آتي در پيش گيرد، ايران ممكن است دشمني در پيش گيرد و سرسخت و لجوجآميز
رفتار نمايد. با اين حال شايسته است كه ايالات متحده گزينههايش را به طور كامل
بررسي نمايد تا راهحل خود را مدبرانه و با خويشتنداري به پيش ببرد. براي زمان
حاضر حداقل سياست گفتگوهاي محدود اگرچه بدون هيچ تضمين موفقيت باشند بر سياست مبهم
خطرناك مرجح است.
ش.د820374ف