مصطفی یاسینی
یکی از اساسی ترین پایه های ثبات و استواری هر نظام سیاسی، مشارکت مردم و حضور آنها در عرصه های مختلف اداره جامعه است. حضور و مشارکت مردم هم در اصل تاسیس و پیدایش نظام سیاسی موثر است و هم در تداوم و استمرار آن. تفکیک نظامهای سیاسی حاکم بر جوامع بشری به ” دموکراتیک ” و ” غیر دموکراتیک ” بر اساس میزان مشارکت و نقش مردم در حکومت و امور جامعه قابل ارزیابی است. از منظر جامعه شناسی سیاسی مشارکت سیاسی از مشخصه های بارز جوامع دموکراتیک به معنای واقعی کلمه به شمار می آید.
دموکراسی یا مردمسالاری را به شیوه حکومت مبتنی بر آرای عمومی و از طریق نمایندگان برگزیده مردم تعریف کرده اند. برخی نیز در تعریف آن گفته اند: “ دموکراسی حکومت به وسیله قوانینی است که نمایندگان برگزیده مردم پس از مشورت و بررسی طولانی به آنها دست یافته اند و آن قوانین چنان به آگاهی مردم رسیده است که بر هیچ کس پوشیده نیست ”. ژان ژاک روسو از عمده ترین نظریه پردازان دموکراسی، در زمینه مفهوم دموکراسی چنین می گوید: “ هنگامی که حکومت به تمام افراد ملت یا به اکثریت آنها واگذار شود به طوری که عده روسا بیش از عده مرئوسین باشد این نوع حکومت را دموکراسی نامیده اند. عده اعضای حکومت دموکراسی حداکثر برابر تعداد تمام افراد کشور می شود ولی می تواند تا نصف به اضافه یک نفر هم تقلیل یابد ”. برتراندراسل عقیده داشت: “ دموکراسی نظامی حکومتی است که در آن اداره امور مردم به دست خود مردم انجام می گیرد و آزادی فکر و بیان تامین می گردد ”. روبسپیر پیشرو انقلاب کبیر فرانسه در تعریف دموکراسی می گوید: “ دموکراسی حکومتی است که در آن ملت، از طریق قوانینی که خود وضع کرده است رهبری می شود و آنچه را که مستقیما قادر است انجام دهد، می دهد و آنچه را نتواند معمول دارد به وسیله نمایندگان خود عمل می کند ”. همان گونه که مشاهده می شود اصطلاح دموکراسی با وجود کاربرد فراوان و استعمال شایع آن، تعریف روشن و معینی ندارد و هر جامعه و رژیمی این اصطلاح را مطابق برداشت خود، با معانی نسبتا متفاوت و بعضا متضاد به کار می برد. علاوه بر این، تنوع و تکثر انواع دموکراسی ها مانع ایجاد وحدت نظر در بسیاری از اساسی ترین مفاهیم این اصطلاح گردیده و بعضا به تعارض های موجود در آن دامن زده است. با وجود تفسیرهای مختلف از دموکراسی و مردمسالاری، در این نکته نمی توان تردید داشت که رکن رکین هر مدل و یا تفسیری از دموکراسی و مردمسالاری، چیزی نیست جز پذیرش حق حاکمیت مردم و اعتقاد به موثر بودن نقش آنها در تعین سرنوشت خویش.
در اندیشه سیاسی اسلام، مشارکت و حضور مردم بسیار حائز اهمیت است. بینش سیاسی اسلام با ابطال پندار کسانی که معتقدند: “ پذیرش مبنای مشروعیت الهی حکومت، مستلزم نادیده انگاشتن نقش مردم در نظام سیاسی و بی اعتنایی به حریم آنهاست ” بر رضایت و خواست مردم در بالاترین مرتبه خود یعنی استقرار حاکمیت الهی و عینیت یافتن حکومت و نیز استمرار نظام اسلامی تاکید می ورزد. در باور اسلامی رای مردم و رضایت مندی آنها، علت تامه تحقق و عینیت یافتن حاکمیت الهی محسوب می شود. پیامبر اکرم (ص) در وصیت خود به امیر المومنین علی (ع) می فرماید: “ ای فرزند ابو طالب، ولایت بر امت من از آن توست. پس اگر از روی رضایت و رغبت حکومت تو را پذیرفتند، ولایت را به دست بگیر، ولی اگر اختلاف کردند در پذیرش حکومتت، آنها را به خودشان واگذار ”(بحارالانوار30:14) پیامبر در این روایت به طور صریح ولایت را پس از خود از آن علی (ع) اعلام می کند؛ اما برای اعمال ولایت، رضایت مردم را نیز لازم می شمارد. همچنین امیرالمومنین (ع) هنگام پذیرش حکومت فرمود: “ لو لاحضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها؛ اگر حضور بیعت کنندگان نبود و با وجود یاوران حجت بر من تمام نمی شد... مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم ”(نهج البلاغه،خطبه3) این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش و استقرار و تثبیت حکومت الهی است.
یکی از ثمرات ارزشمند انقلاب اسلامی احیای اندیشه مردمسالاری دینی بود. اساسا انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر مردمسالاری دینی و بر پایه اندیشه و تعالیم اسلامی تحقق یافته و بنا شده است. حق مردم در تعیین سرنوشت خویش که از اصول مسلم و غیر قابل انکار در اندیشه اسلامی است، مبنای تحقق انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی می باشد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشتند. رژیم پهلوی چه در قانون و چه در عمل، نقش قابل توجه و موثری برای مردم در نظر نگرفته بود، و آراء و نظرات مردم برای آنها ارزشی نداشت. اصولادر رژیم های سلطنتی، مردم نقش و جایگاه موثری در ساختار حکومتی و تعیین مقامات بلند پایه کشور و نیز تصمیم گیری های مهم و کلان حکومت ندارند.
در همین رابطه آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در رژیم پهلوی در خاطرات خود می نویسد: “ رژیم پهلوی بر دو بنیاد اصلی قدرت استوار بود که عبارت بودند از ارتش و ساواک ” این اعتراف سفیر انگلیس به عنوان کشوری که حامی رژیم پهلوی بود به خوبی نشانگر این است که مردم جایگاه و نقش موثری در رژیم پهلوی نداشتند و رژیم اتکاء به مردم نداشت. اما به برکت پیروزری انقلاب اسلامی ایران، به این سیاست و بینش پایان داده شد. این دستاورد بزرگ انقلاب موجب گردید، مردم نقش اصلی و تعیین کننده ای در مهمترین ساختارهای حکومتی، وضع قوانین و همه پرسی ها و نیز اداره کشور داشته باشند. حضرت امام خمینی (ره) چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره تاکید بر نقش مردم داشته و حقیقتا برای آن ارزش و اهمیت قائل بودند. در طول دوران مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب مخاطب و همراه اصلی امام توده مردم بودند. هم مبارزه و انقلاب، مردمی بود و هم پس از پیروزی، اداره کشور با مردم بوده است. در اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دارا بودن حق تعیین سرنوشت، از جمله اصولی است که مورد تاکید و توجه ایشان بوده است: “ از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد ”(صحیفه نور 3:42). ایشان همچنین در تبیین ماهیت حکومت اسلامی می فرمایند: “ ماهیت حکومت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است، با اتکا به آرای عمومی ملت، حکومت تشکیل شده و مجری احکام اسلام می باشد ”( همان:105). در جای دیگر می فرمایند: “ حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم و امام علی الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت می باشد و نیز شکل حکومت با مراجعه به آرای ملت تعیین خواهد گردید ”(همان:27).