حسینعلی رحمتی / rahmatiamofidu.ac.ir
دانشگاههایی که با سبک و سیاق امروزی در جامعه ما وجود دارند، محصول تحولات انجام شده در دوران جدید و معاصر ایران هستند. نهاد کهنتری که در سنت علمی ما بوده و خود را مبلغ و مدافع سنت دینی میداند، حوزههای علمیه است. از بدو شکلگیری دانشگاهها در ایران این دو نهاد هر یک با اهداف، شرایط و اقتضائات خاص خود بعضی اوقات با یکدیگر همکاری و تعاملهایی داشتهاند که عمدهترین آنها تدریس، تحصیل یا سخنرانی و تبلیغ برخی حوزویان در دانشگاهها و مراوده برخی از دانشگاهیان با روحانیان حوزه بوده، ولی تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رابطه نظاممندی بین این دو نهاد وجود نداشته است.
این امر از طرفی معلول سیاستهای رژیم گذشته و از طرف دیگر مولود وجود برخی بدبینیها بین این دو نهاد بوده است. با پیریزی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و با توجه به نقشی که هر یک از این دو نهاد علمی در این زمینه داشتند همچنین با توجه به تحولات بنیادین که در سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به وجود آمد، مسأله دانشگاهها و نوع تعامل و ارتباط حوزویان و دانشگاهیان از همان سالهای نخستین مورد توجه مسئولان قرار گرفت.
در اینباره نکتههای فراوانی مطرح شد و فعالیتهای گوناگونی انجام گرفت که تأسیس مرکزی با عنوان «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» و نامگذاری بیست و هفتم آذرماه، روز شهادت آیتالله دکتر محمد مفتح، که از حوزویان دانشگاهی بود، به عنوان روز «وحدت حوزه و دانشگاه» از آن جمله است. اینک که نزدیک به سه دهه از نخستین گامهای برداشته شده در این زمینه میگذرد بسیار به جاست که دلسوزان جامعه و فرهیختگان این دو مرکز علمی، خوانش انتقادی مسیر طی شده را وجهه همت خود ساخته و با نگاهی به گذشته راه به سوی آینده را ترسیم کنند.
بدیهی است در این باره اکتفا به برگزاری مراسم معمول و مکرر راه به جایی نخواهد برد و چاره کار استفاده از دیدگاههای دستاندرکاران و اندیشمندان هر دو نهاد است. خوشبختانه امروزه در حوزههای علمیه و دانشگاهها افراد فراوانی هستند که هم با فضای گفتمانی این دو مرکز علمی آشنا هستند و هم دغدغه جدی رشد و تعالی همهجانبه ایران و ایرانی را دارند. اینان بهترین کسانی هستند که دیدگاهها و تجربههاشان میتواند برای بهبود فرایند همکاری حوزه و دانشگاه مورد استفاده قرار گیرد. یکی از عنوانهایی که بجاست در ذیل موضوع حوزه و دانشگاه و همکاری آنها قرار گیرد مساله اسلامی شدن دانشگاهها است.
با توجه به اهمیت این موضوع، نوشتار حاضر به بیان نکتههایی در این زمینه میپردازد. دانشگاه اسلامی و اسلامی شدن دانشگاهها یکی از دلمشغولیها و دغدغههای مسئولان نظام و بخشی از دستاندرکاران و سیاستگزاران حوزه و دانشگاه در بعد از پیروزی انقلاب بوده و هست.
به رغم تلاشهای نظری و عملی انجام شده در اینباره، هنوز هم مجال بحث و بررسی بیشتر در این زمینه هست، چرا که اگر بپذیریم دین، برنامه رشد و هدایت انسانها برای همه عرصهها و نسلهاست و اگر بپذیریم که اسلام در عصر حاضر کاملترین منشور هدایت آدمی است، همچنین اگر قبول کنیم که دانشگاه یکی از مراکز مهم تولید آگاهی و بینش و محل تربیت مدیرانی است که نگرش دینیشان تاثیری جدی برای ساختن فردای ایران دارد به ناچار باید بپذیریم که تقویت توان دینی دانشگاه و دانشگاهیان بایستی یکی از دغدغههای بنیادین دلسوزان متعهد و مسئولی باشد که چشمی به وضعیت امروز جهان، انسان و ایمان دارند و چشمی نگران به فردای اسلام و ایران.
مدعای نوشتار حاضر آن است که وجود چنین دغدغهای هر چند فینفسه ارزشمند است ولی کافی نیست؛ چرا که وصل به این مقصود مستلزم توجه به برخی مبانی تصوری و تصدیقی بحث است و بدون آن، کار به سامان لازم خود نخواهد رسید. برخی از نکتههایی که در ذیل این مبادی قرار میگیرد عبارت است از:
1ـ تعریف مفاهیم: تا وقتی مفهوم دانشگاه اسلامی و ویژگیهای آن، همچنین مقصود از اسلامی کردن دانشگاهها و این که آیا اصولاً میتوان قید اسلامی بودن را بر دانشگاه حمل کرد، مشخص نشود هرگونه برنامهریزی و اتخاذ روش در اینباره و گشودن راه مفاهمه با مخاطب با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
"وضوح تعاریف" و "تبیین اهداف" است که ابزار و روشهای رسیدن را مشخص میکند. به عنوان مثال کسی که اسلامی شدن دانشگاه را در صرف عمل به ظواهر دینی میداند، یک نوع روش را برای رسیدن به این مقصود انتخاب میکند و کسی که ایجاد روح دینی و اسلامی را مقدم میدارد راه و روشی دیگر را پیشنهاد میکند. چنین به نظر میرسد که یکی از مشکلات عمده در زمینه اسلامی شدن دانشگاهها همین "اشتراک در الفاظ" و "اختلاف در معانی" باشد. مروری بر راهکارهایی که برخی برای همکاری حوزه و دانشگاه یا تقویت بنیانهای دینی در این نهاد علمی ارائه کردهاند بیانگر این اختلاف است.
2ـ اسلامی کردن یا اسلامی شدن؟: در یک ژرفاندیشی عقلی میتوان بین "اسلامی کردن" و "اسلامی شدن" تفاوت قائل شد. به این صورت که در اولی نوعی تحکم و الزام بیرونی قرار دارد ولی در دومی گونهای پذیرش و اقناع درونی. بدیهی است که انتخاب هر یک از این دو امر، لوازم و الزامات خاص خود را دارد. با توجه به آنچه در کتاب و سنت و در سیره عملی پیشوایان دینی در مورد دعوت دیگران به دین مطرح شده، شیوه دوم مقبولتر و قابل دفاعتر است. در این زمینه نمونههای فراوانی میتوان استناد کرد. از جمله آنکه اسلام بر پذیرش قلبی و رسوخ باورهای دینی در عمق جان افراد تأکید فراوانی داشته و دارد و صرف توجه به ظواهر را کافی نمیداند.
به همین مناسبت که وقتی برخی افراد به پیامبر(ص) گفتند ایمان آوردهایم خطاب شد به آنان بگو ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در قلبهایتان رسوخ نکرده است (سوره حجرات، آیه 14). روشن است که حقیقت ایمان چون در قلب نشست، تأثیرات بیرونی خود را نیز نشان خواهد داد. به هر صورت، دیدگاهی که معتقد به اسلامی شدن دانشگاهها باشد بیشترین سعی و تلاش خود را مصروف آن خواهدکرد که با تبلیغ و معرفی هر چه جذابتر و منطقیتر اسلام، زمینه پذیرش و جذب افراد را فراهم کند.
در این نگاه بیشترین تأکید بر استقلال عقلی و اقناع قلبی و درونی شدن باورهای دینی؛ همچنین توجه بیشتر به همدلی و همراهی است تا تقابل و موضعگیری، با پذیرش این نگاه و با داشتن برنامهریزی و استفاده از روشها و ابزارهای مناسب است که میتوان با تمسک به خدای محول الحول والاحوال، قلوب، ابصار و احوال افراد را به سوی احسن الحال متمایل کرده و انگیزه آنها را برای توجه بیشتر به دین و مناسک دینی تقویت کرد.
3ـ مخاطبشناسی: در بحث از اسلامی کردن دانشگاهها باید دید از چه و که سخن میگوییم. این که از چه سخن میگوییم را اشاره کردیم. اما این که درباره و برای که سخن میگوییم و به عبارت دیگر مخاطب امر در اسلامی شدن دانشگاهها کیست نیز امری است مهم و قابل توجه. بدون شناخت منصفانه و واقعبینانه مخاطب، هرگونه برنامه و تلاش برای دانشافزایی دینی و انگیزش او برای عمل به آموزههای دینی با مشکلات و اشکالات فراوان مواجه خواهد شد. باید توجه داشت که مخاطب ما جوان دانشجوی امروزی ایرانی مسلمان است. هر یک از این اوصاف بار معنایی خاص خود را دارد و نشانگر ویژگیها، ظرفیتها و ظرافتهای خود است.
در سیاستگزاری، برنامهریزی و اجرای برنامهها برای چنین مخاطبی باید به این نکتهها توجه کرد. برای شناخت هر چه بیشتر او لازم است از علوم متنوعی چون جامعهشناختی، روانشناسی، تعلیم و تربیت، زیباشناسی همچنین از تحقیقات میدانی کمک گرفت. تلاش در راستای تقویت نگاه دینی دانشجویان، آنگاه قرین موفقیت خواهد بود که نیازها، سؤالها و دغدغههای این نسل نوخاسته به خوبی شناخته شده و تدوین و تبویب شود، آنگاه در برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد. همچنین در این زمینه بایستی اولا نگاه به دانشجو و دانشگاه نگاهی مبتنی بر کرامت و آگاهی باشد، ثانیا از خود دانشجویان کمک و همراهی طلبیده شود.
4ـ روششناسی: جلب دانشجویان به سوی دین و تعمیق باورهای آنان امری است بسیاری مهم و حساس، چرا که با باورهای درونی آنها در ارتباط است و باور هم به اختیار شخص بستگی دارد. از این رو در این فرایند اگر به امور ظاهری اکتفا شده و روشها و شیوههای جذاب به کار گرفته نشود نه تنها بیتاثیر که میتواند تاثیر معکوس داشته باشد. سعدی، شاعر شیرین سخن و نکتهسنج ایرانی، سالیانی پیش به این مساله توجه داشته است. در داستان کسی که قرآن را با صدای نازیبا تلاوت میکرد سعدی هشدار میدهد که:
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی