فریدون حاجیپور
زمانی که مشاور ارشد موسوی به وی پیشنهاد داد که جنبش سبز باید «کت پوزیسیونیستی و شلوار اپوزیسیونیستی » بپوشد، تصور حضور ملی – مذهبیها درجریان رنگین آنها نیز چندان دور از ذهن نبود.
هدایتگران جریان رنگین که این روزها داعیه ظهور دین سبز را داشته و ملحدان و همجنسگراها را نیز در کیش جدید خود تعریف کرده و به رسمیت شناختهاند، در حال تجربه آموزههایی هستند که مشاور اعظم میرحسین شرایط آن را اینگونه تعریف و تصویر میکند«محدود و محصور نشدن در یک قالب خاص»، «قانع نبودن به ایدئولوژی خاص»، «رهبری جمعی جنبش» و...
این عناصر اصلی بیش از هرچیز از صدای پای التقاطی خبر میدهد که هدف آن کسب قدرت با بسیج تمامی نواهاست. سهیم ساختن همه نحلههای فکری- سیاسی در جریانی که بر پایه «توهم» زایش یافته چنان است که تو گویی یک شورش را هدف خود قرار داده است.
تعریف خود به مثابه نیمه وجودی دیگران، تاکتیکی است که جریان رنگین میکوشد با تعریف آن هر ظنی را یار خود ساخته و در این فرآیند ثبت گروه زیادی از حامیان را رقم بزند.
در این میان اما آنچه که مشابهتهای تاریخی را زنده میسازد، تکرار یک تجربه است. ماجرای امروز این تجربه به تلاش گروهک نهضت آزادی و ملی – مذهبیها برای مدیریت جریان سبز اموی بازمیگردد. تماس اعضای ارشد گروهک نهضت آزادی با کروبی و تاکید بر تشکیل «جبهه ملی جدید» بخشی از این مدیریت رفتاری را نشان میدهد که در جای خود قابل تأمل است.
شاید بتوان این پیشنهاد علنی را پردهبرداری از رازی دانست که میرحسین موسوی در ایام انتخابات سعی کرد اظهار نظری درباره آن نداشته و در پاسخ به سؤالات، نهضتیها و ملی – مذهبیها را فقط دوستان قدیمیخود معرفی کند. آن دوست خواندن ملیگراها و این استقبال از حضور آنان در جریان سبز، سؤالاتی تاریخی را به ذهن متبادر میکند.
تلاش برای حضور ملی – مذهبیها در جریان سبز اموی به آسیبشناسی عملکرد جبهه اصلاحات بازمیگردد. آنجایی که ابراهیم یزدی در گفتوگویی، پاشنه آشیل این جبهه را« فقدان رهبری » دانسته و تاکید میکند: «به نظر ما رهبری باید جمعی باشد و به همین دلیل در فرصتهای مختلف ما به این آقایان پیشنهاد کردیم کما اینکه دکتر صدر هم با کروبی صحبت کرد که یک جبهه فراگیر برای رهبری جنبش درست شود». تأکید بر رهبری جمعی توسط یزدی در حقیقت تلاشی برای حضور در تصمیمسازیها، تدابیر و تصمیمگیریها و در یک کلام مدیریت رفتاری جریان سبز اموی است.
تلاشی که پیش از این نیز در دوران اصلاحات رقم خورد و زمانی که به تعبیر یزدی «مرز خودی از غیر خودی» برداشته شد، مدیریت رفتاری اصلاحطلبان توسط گروهک نهضت آزادی هم عملی گردید و فرآیندهای مختلفی برای تغییر ارزشها صورت گرفت. اوج این تغییرها را میتوان در رهاورد ابراهیم یزدی از آمریکا دانست که کتاب «موج سوم دمکراسی»هانتینگتون را برای بومیسازی به اصلاحطلبان هدیه کرد. ترجمه این کتاب و منشور آنکه در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفت، آن شد که« نافرمانی مدنی و مقاومت فعال» و« آرامش فعال و تغییر ساختار» از اعماق آن ظهور و بروز یافت. گرچه درآن ایام حزب مشارکت به عنوان لایه بیرونی نهضتیها عمل کرد اما رادیکالیسم و زاویه گرفتن با ارزشهای بنیادین ملت و انقلاب موجب انزوای آنان شد.
دراین شرایط و با توجه به پیشنهاد ملی – مذهبیها و نهضتیها برای رهبری جمعی جریان سبز اموی و تشکیل یک جبهه ملی در این زمینه میتوان گفت که :
1- پیشنهاد مطرح شده و استقبال از آن علقههای فکری- عقیدتی سران جریان رنگین را به نمایش میگذارد که دامنهای از ملحدین، سکولارها و همجنسگراها را قابل جمع میداند.
2- با توجه به سابقه ملی – مذهبیها، حضور آنان در این جریان را باید به عنوان فعال شدن امکانات و خطوط فکری بیرون از نظام ارزیابی کرد. اظهارات کوشنر وزیرخارجه فرانسه که حمایت این کشور را از جریانهای سیاسی مخالف در ایران اعلام کرد در همین چارچوب و به شکل ابتدایی قابل ارزیابی است.
3- باید از این پس غلظت رفتارهای سکولاریستی و جهانی شده را- که خاتمی پیش از این آن را گریزناپذیر میدانست – درجریان رنگین شاهد بود.
4- با ورود این طیف به جریان سبز اموی قطعاً مهندسی کنش و واکنش نسبت به جریان ارزشی صورت گرفته و حجمی از تنشهای خودساخته بهصورت متوالی به سپهر سیاسی کشور تزریق خواهد شد. در مجموع بهنظر میرسد حضور ملی – مذهبیها در جریان رنگین تلاشی برای تحقق یکی از فرآیندهای پنجگانه هانتینگتون به نام «مشروعیت قهقرایی» باشد. هدف از این فرآیند تلاش برای تضعیف و بیاعتبار ساختن بخشی از حاکمیت است. تقریباً همان معنایی که به عنوان «پرندگان گردن چرخان» در تز مشاور اعظم میرحسین موسوی نیز به آن اشاره شده است؛ یعنی ایجاد فشار از پایین برای کوچ نخبگان از دایره حاکمیت.
سران جریان رنگین بی گمان این روزها چنان خود را رو به تحلیل میبینند که برای به پا خاستن دست به دامان موجهای مردهای شدهاند که پاسخ آنها را سالیان پیش امام راحل(ره) با طرد اینان داده بود. بهراستی هم پیمانی با مطرودان بنیانگذار انقلاب، قیام علیهاندیشه امام نیست؟