1. امام خمینی متولد مشروطه بود و زندگی خود را در اوضاع بحرانی بعد از مشروطه آغاز نموده بود. شهادت پدرش و مبارزه با ناامنیها و طاغیان محلی، زندگی خردسالی و نوجوانی او را طوری شکل داد که در هنگام جوانی و رو به رو شدن با حکومت رضاخانی، سعی کند همهی این وقایع را در یک چارچوب، تئوریک و نظریهمند کند. چهبسا بدین سان بود که خمینی قوی و موفقی متولد شد.
2. امام در این سیر و سلوک فکری به تکامل نظامهای خود برای تأسیس حکومت اسلامی میرسد و این بهخوبی در سیرهی او روشن است. او به یکباره به نظریهی ولایت فقیه نرسید، بلکه سالها طول کشید تا وقایع سیاسی اجتماعی او را به این اعتقاد برساند و راه تحقق مردمی آن را نیز کشف کند؛ بدون عملیات نظامی و مسلحانه، راهی که از مردم شروع میشد و به مردم ختم میشد.
3. امام به نظریهی جمهوری اسلامی رسید که چون اسلامی است، لائیک و سکولار نیست و او نه شرقی و نه غربی را ندا داد که هر دو سکولار و لائیک بودند. بلکه راه سومی ترسیم کرد که الگوی تفکر جهانیان بود. چون شرق و غرب بر اساس نظام «ملی حزبگرایی نخبهگرا» استوار میشدند، ولی نظام جمهوری اسلامی بر اساس مردم و خبرگان بنا میشد که مجلس خبرگان قانون اساسی نشان کاملی از این نهضت بود.
4. قانون اساسی توسط مجلس خبرگان تدوین شد. این قانون در حکومت و تحولات سریع آن در ایران، تنگناهایی ایجاد میکند که کلیات قانونی به آنها اشاره داشت، ولی راه حلی ارائه نمیداد. برای همین مصلحت عامه -که در فقه اسلامی و شیعی یک اصل تام و وارد بر کلیهی اصول است، چرا که حفظ نظام اجتماعی وارد و حاکمترین اصل فقهی است- در قالب خبرگان دیگری که محدودتر بود، وارد صحنه شد و «تشخیص مصلحت» نام گرفت.
به خاطر بسپاریم
مصلحت یعنى چه؟ یعنى چیزى که صلاح هست، ثواب است، درست است. امروز مصلحت ملت ایران و مصلحت انقلاب ایران این هست که با هیچیک از ابرقدرتها کنار نیاید و تمایل نشان ندهد، این یک مصلحت است. مصلحتگرایى، مصلحتاندیشى یک فحش نیست؛ یک کار خلاف نیست که تا چیزى گفته مىشود، مىگویند آقا شما مصلحتگرایى مىخواهید بکنید!؟ خب بله، چه اشکالى دارد؟ مصالح بزرگ یک امت را نبایستى کوچک و حقیر و بازیچه گرفت. مصالح بزرگ یک امت حقیقتهایى هستند که در زندگى آن امت، حتماً بایستى ملحوظ نظر قرار بگیرد. وقتى گفته مىشود که شما با فلان دشمن- که امروز رویاروى شما نیست، سینه به سینهى شما نیست، پشت جبهه است؛ مباشرتاً با شما نمىجنگد- مصلحتتان نیست بجنگید؛ بگوئید آقا این مصلحتگرایى است، بنده نمىخواهم؟ مىخواهم با همهى جبههها در آن واحد بجنگم؟ این درست است؟ توجه داشته باشید که مصلحتگرایى را یک دشنام، یک کار خلاف، یک خیانت تصور نکنید.
مقام معظم رهبری - 1358/11/01
5. مصلحتگرایی به عنوان یک حکم اولیهی اسلامی بر کلیهی فقه اسلامی وارد بود و این بر کسانی که فقه شخصی و فردی را ترویج میکردند، سخت گران آمد. آنها احساس میکردند که این مسئله، فقه سنتی را راکد و نابود خواهد کرد. از طرف دیگر این مصلحتگرایی به مذاق روشنفکری دینی و غیر دینی خوش آمد و گفته شد که با مصلحتگرایی، سکولاریزه شدن حکومت اسلامی آغاز شده است و سعی کردند این فرآیند سکولاریزه شدن حکومت اسلامی را به پندار خود، تسریع کنند.
6. سنتگرایان فقهی کمکم با دریافتن رهیافت امام، سعی در بازسازی فقه شیعی کردند که امروزه در قم به صورت بالنده دنبال میشود و «فقه موضوعی» در حال شکل گرفتن است؛ فقه اقتصاد، فقه حقوقی، فقه سیاسی، فقه تربیتی و...
طلاب فاضل و جوان حوزههای علمیه با توجه به حوزههای علوم انسانی، سعی در یافتن موضوعات جدید دارند. این طلاب با مطالعهی علوم انسانی، موضوعات جدید را استخراج کرده و با توجه به این موضوعات جدید، مباحث فقهی جدید حکومتی را شکل میدهند.
7. در طرف دیگر ماجرا، مصلحتگرایان سعی در حکومت بلامنازع مصلحت بر احکام فقهی کردند و به یک افراطگرایی دچار شدند. آنها مصلحتگرایی غربی و نظامهای سکولار را منشاء تفکر خود دانستند. تا آنجا که سعی در نفی هر حکمی از احکام اسلامی داشته و دارند که منافی با تمدن غرب باشد؛ مثلاً همجنسگرایی در حقوق امروز غربی.
8. اسلام ناب، آنگونه که امام به مردم ایران شناساندهاند، دین اعتدال است و نه افراط و تفریط. این اصل در کلیهی احکام فقهی و گزارههای کلامی، خود را جاری میکند. اسلام، هم عدالت را در نظر دارد و هم آزادی را، و عدالت را بنیان آزادی قرار میدهد. همچنین انسان را و حکومت کریمهی او را نیز اصل میداند. بنابراین، هم ارزش و حقیقت را در نظر دارد و هم مصلحتها و واقعیتها را.
اسلامِ امام، افراط در آرمانگرایی و حقیقتگرایی برای نفی واقعیتها را قبول ندارد؛ همچنان که افراط در حقیقتگرایی و واقعیتگرایی را برای توجیه مصلحتگرایی. در امروز و فردای ایران، همینگونه از اسلام، راهگشا خواهد بود.