به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در سه بخش منتشر میشود. (بخش سوم)
آبان 1360
جمعه 1 آبان: ... من درباره اختیار اخیر امام به مجلس، در مورد اعمال ولایت فقیه، صحبت کردم. قواعد و احکام اولیه و ثانویه و راه علاج هنگام تعارض دو قاعده فقهی و حق تشخیص موضوعات را تشریح کردم... یاسر عرفات، در مسکو به سفیر ما گفته صدام حاضر است پس از آتشبس، ظرف 48 ساعت بیرون برود؛ و چند شرط گفته که قابل قبول نیست. در جلسه شورای حزب، در دفتر آقای خامنهای، شرکت کردم. برای انتخاب نخستوزیر بحث شد. قرار شد آقای [محمد] غرضی، وزیر نفت، معرفی شود. چون امام گفتهاند مصلحت حزب نیست که نخستوزیر حزبی باشد، از معرفی آقایان [اکبر] پرورش و [میرحسین] موسوی خودداری شد.(ص341)
شنبه 2 آبان: آقای خامنهای، پس از ملاقات امام و موافقت حزب، تصمیم گرفتهاند آقای [محمد] غرضی را معرفی کنند. ولی موج مخالفت، وسیع است. سپاه، مجاهدین انقلاب اسلامی، [جامعه] مدرسین [حوزه علیمه] قم، متفرقهها و عده ای از حزب جمهوری اسلامی، تماس گرفتند و اظهار مخالفت کردند. بعداز ظهر، در جلسه کمیسیون داخلی شرکت کردم. طرح اطلاعات مرکزی، مطرح بود. بین سپاه و اطلاعات نخستوزیری، اختلاف بود. نقش سپاه در اساسنامهاش مبارزه با ضدانقلاب است که به همین جهت، میخواهد بخش اطلاعات مربوط به این قسمت از آنها باشد. بالاخره با میانجیگری من توافق حاصل شد. بنا شد اصلاح شود... اول شب، بهزاد نبوی و دوستانش آمدند، برای ابراز مخالفت با نخستوزیری مهندس [محمد] غرضی. گفتند چون آقای خامنهای در جلسه هیئت دولت به طور قاطع اعلام داشتهاند، کسی مخالفت نکرده و آقای مهدوی [کنی] بعداً گفتهاند من اصراری به کنارهگیری ندارم.(صص343-342)
یکشنبه 3 آبان: ... عدهای نگران معرفی شدن آقای [محمد] غرضی بودند. در حال تنفس با آقای خامنهای صحبت کردم. قرار شد امروز نامه را به مجلس ننویسند، تا وضع روشنتر شود. درست نیست که پیشنهاد ایشان، دوباره شکست بخورد. موج مخالفت با آقای غرضی قوی است... بحثها روی نخستوزیر شروع شد. قرار شد آقای دکتر [محسن] نوربخش رئیس بانک مرکزی مطرح شود؛ چون امام گفتهاند بهتر است حزبی نباشد که تهمت انحصارطلبی وارد نشود. سپس، در جلسهای با شرکت آقایان احمدآقا خمینی، [موسوی] اردبیلی، [عباس واعظ] طبسی و [سیدعلی] خامنهای شرکت کردیم. با بحثهای زیاد، قرار شد احمدآقا به عرض امام برساند که غیرممکن است آقای غرضی رأی بیاورد و بهتر است آقای مهندس [میرحسین] موسوی را معرفی کنیم.(ص343)
دوشنبه 4 آبان: بعدازظهر، در جلسه هواداران حزب جمهوری اسلامی در مجلس شرکت کردم. بحث درباره نخستوزیر آینده بود، گفتم که روی آقایان مهندس [محمد] غرضی و مهندس [میرحسین] موسوی وزیر خارجه بحث بنمائید. مخالفان و موافقان، هر یک صحبت میکردند... در دفتر، اولین جلسه [جامعه] روحانیت مبارز پس از انتخابات جدید تشکیل شد و هیئت اجرایی انتخاب شد. آقای مهدوی [کنی] راضی برای ماندن در نخستوزیری شدهاند. آقای [فضلالله مهدیزاده] محلاتی در این خصوص کار میکند. قرار گذاشته بودند فردا صبح به مجلس بیایند. گفتم صلاح نیست، اثر بدی دارد؛ پذیرفتند.(صص345-344)
سهشنبه 5 آبان: ... طبق قرار قبلی با امام و رئیسجمهور، قبل از رسمیت جلسه، از نمایندگان درباره آقای مهندس غرضی. نظرخواهی کردم. از 184 نفر صاحب رای، 60 نفر موافق و 80 نفر مخالف و 44 نفر ممتنع بودند. به آقای خامنهای اطلاع دادم و ایشان مهندس [میرحسین] موسوی را به مجلس به عنوان نخستوزیر معرفی کردند. فکر میکنم ایشان رأی بیاورند... آخر شب، احمدآقا آمد و از وضع جامعه مدرسین [حوزه علمیه] قم نگران بود که ممکن است با سمت جانشینی رهبری آقای [حسینعلی] منتظری مخالفت کنند. (صص348-345)
چهارشنبه 6 آبان: ... جلسه غیر رسمی و غیرعلنی برای مشورت درامر نخستوزیر مهندس [میرحسین] موسوی تشکیل شد. مخالفان میگفتند امام نظرشان این بوده که نخستوزیر از حزب نباشد. به اصلح بودن آقای مهدویکنی تکیه میکردند و موافقان هم جواب دادند... ساعت سه بعدازظهر، خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریختهاند و خانه را تفتیش میکنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بیحرمتی نشود. گفت. دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان بردهاند و احمدآقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوئیم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد، به آقای [سیدحسین] موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب گفتم و قرار شد فوراً آزاد کنند. احمدآقا گفت امام هم از شنیدن خبر ناراحت شدهاند.(ص348)
پنجشنبه 7 آبان: اول وقت بعد از نماز و کمی مطالعه، عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب بردهاند. بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفتهاند. تماس گرفتم. معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی، دادستان انقلاب تهران گفت: آقای لاهوتی اتهامی نداشتهاند، برای توضیح مدارک مربوط به وحید آمده بودند، که به محض ورود به زندان، دچار سکته قلبی شده و معالجات بیاثر مانده است. قرار شد پزشکی قانونی نظر بدهد. ساعت هشت صبح، جلسه علنی تشکیل شد. من خبر فوت ایشان را دادم و ضمن اعلان خبر، گریه کردم؛ نتوانستم خودم را کنترل کنم... درباره نخستوزیری مهندس [میرحسین] موسوی رأی گرفتم. 115 نفر از 202 نفر صاحب رأی موافق بودند؛ تصویب شد و ابلاغ کردم. ساعت دوازده، برای مشورت در امر کابینه در دفتر آقای خامنهای با حضور مهندس [میرحسین] موسوی جلسهای داشتیم. قرار شد ترکیب کابینه کمتر به هم بخورد. روی چند نفر از وزرا بحث کردیم... نمایندگان دفتر تحکیم [وحدت] که حرکت دانشجویی و از عوامل حرکت انقلابی دانشگاههاست، آمدند و برای تشکیلات، راهنمایی میخواستند؛ نظراتی دادم.(صص350-349)
جمعه 8 آبان: مسئله فوت آقای لاهوتی در داخل خانواده مسئله مهم ما بود. احمدآقا هم به منزل آمد و مدتی نشست. از طرف امام ابراز تاسف کرد... شب، جلسه دیگری با احمدآقا، مهندس موسوی نخستوزیر و آقای خامنهای داشتیم. درباره وزیر خارجه و وزیر دفاع تصمیم گرفتیم.(صص352-351)
شنبه 9 آبان: اول شب، با کادر مرکزی انجمن حجتیه قرار داشتیم. دیر آمدند، قرار عمل نشد. جلسهای در دفتر ریاستجمهوری با حضور رئیسجمهور، نخستوزیر، بهزاد نبوی، و [حبیبالله] عسگر اولادی برای بحث درباره اختلافاتی که بین آقایان عسگر اولادی و نبوی درباره انحصاری کردن خرید و فروش برنج و سایر موارد تجارت پیش آمده، داشتیم. ستاد بسیج اقتصادی، تصمیم گرفته دولت خریدار انحصاری برنج از کشاورزان باشد، ولی تصمیم خامی است، نه امکانات انبار و حمل و نقل و نه نیروی انسانی برای خرید و توزیع دارد و نه فکری برای چندین هزار کاسبی که بیکار میشوند، کردهاند. آقای عسگر اولادی وزیر بازرگانی مخالف است. آقای بهزاد به همین دلیل، نمیخواهد در کابینه شرکت کند. ناراحت است، فکر میکند این بینش، مانع تحول در امر اصلاح تجارت و خلع ید سرمایهداران است.(ص352)
یکشنبه 10 آبان: ... قرار بود، نخستوزیر کابینه را معرفی کند، نامه ایشان نرسید. معلوم شد آقای بهزاد نبوی، به همان دلیل اختلاف با آقای عسگر اولادی حاضر نیست در کابینه باشد. برای قانع کردن ایشان، تاخیر انداختهاند و بالاخره ایشان را به دلیل خطر بروز اختلاف، در میان نیروهای خط امام و به خصوص حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، قانع کردهاند... حزب ماهانه حدود سه میلیون تومان خرج دارد و فقط حدود صدهزار تومان حق عضویت میگیرد؛ بقیه مخارج را باید از راه سهم امام و قرض تأمین کنیم. قرار شد، راههای اساسی برای تأمین مخارج فکر شود. شب در دفتر من، جلسه شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز بود. آقای مهدویکنی را که اخیراً از نخستوزیری کنارهگیری کرده و وقت دارد، به عنوان دبیرکل جامعه انتخاب کردیم و اختیاراتی به شورای اجرایی دادیم.(ص353)
دوشنبه 11 آبان: ... نامه معرفی کابینه هم رسید و قرائت کردم... مخالفان کابینه اکثراً از دوستان خودمان و از حزب جمهوری اسلامی یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند و روی ضعف مدیریت، بعضی از وزراء تکیه میکردند. تا ساعت هشت شب جلسه ادامه داشت و بالاخره با رأی خوبی تصویب شد... رئیسجمهور پیشنهاد کرد، برای دفاع از کابینه به مجلس بیاید. گفتم ضرورتی ندارد... (ص354)
سهشنبه 12 آبان: ... خانم اعظم طالقانی آمد و از بازداشت آقای مخلصی، داماد آقای طالقانی و فراری شدن، مجتبی پسر آقای طالقانی که گویا عضو پیکار بوده و اخیراً کنار گرفته، شکایت داشت... بعدازظهر، آقای منصوری از وزارت خارجه آمد و از مسافرتهایی بیرویه نمایندگان مجلس به خارج و توقعات زیادشان از سفارتخانهها، حرف زد و از برنامههای وزارت خارجه.(ص356)
چهارشنبه 13 آبان: ... سپس آقای صادق طباطبائی آمد. از خودش در مورد اتهاماتی که معاون وزارت دفاع در مورد خریدهای ایشان زده بود، دفاع کرد. ایشان با موافقت شورای عالی دفاع، شرکتی در اروپا تاسیس کرده و برای ما اسلحه میخرد. متهم است که گران خریده و یا قسمت اعظم را هنوز نخریده؛ ولی اسنادی ارائه داد که خوب کار کرده است... از اهواز آقای [محسن] رضائی فرمانده سپاه تلفن کرد. آماده برای حمله میشوند.(صص357-356)
پنجشنبه 14 آبان: آقای دکتر [علیاکبر] ولایتی آمد و از اینکه در جریان کاندیدا توری نخستوزیری و ریاستجمهوری، حرفهای نادرستی به ایشان گفته شده، چارهجوئی میکرد. گفتم مجموعاً به نفع بود و فکری هم کردیم... شب، آقای محمدزاده آمد. پیشنهاد همکاری تجاری با کمپانی بزرگ هندی- هندوجا- را میداد و فیلم عمرمختار لیبیائی را آورد که من ببینم.(صص359-357)
جمعه 15 آبان: ... اول شب، حمید و فائزه آمدند و شب را پیش من ماندند، چون تنها بودم. مقداری آنها را تسلیت دادم و ارشاد کردم؛ غیرمستقیم گله داشتند که چرا من با صراحت نگفتم که آقای لاهوتی در زندان سکته کرده و فوت شده... از اهواز، آقای محسن رضائی فرمانده سپاه تماس گرفت، درباره جنگ مطالبی گفت منتظر حمله به عراقیها هستیم، ولی به عللی عقب میاندازند. باید با پیروزی به جنگ خاتمه بدهیم.(ص359)
شنبه 16 آبان: ...احمدآقا تلفن کرد و گفت، اطلاع دادهاند گروهی حسینیه ارشاد را اشغال کردهاند؛ به عنوان اعتراض به لیبرالها و قرار شد فوراً آنها را بیرون کنند و تنبیه. عمل غلطی است، خود آنها مایلند حسینیه را تحویل بدهند.(ص360)
یکشنبه 17 آبان: ... آقای ناطقنوری آمد و از جلسهای که در زندان اوین، برای زندانیان اخیر گذاشتهاند، گفت و معتقد بود که اگر از تلویزیون پخش شود، خیلی مفید است. هزاران نفر از جوانهای زندانی، شرکت میکنند و به نفع جمهوری اسلامی و علیه منافقان، شعار میدهند و سرود به نفع جمهوری اسلامی میخوانند و افشاگری میکنند. فریب خورده بودند و تنبه شدهاند... در جلسه شورای مرکزی حزب، شرکت کردیم. بحث درباره حرکت و نظام حزب داشتیم و عدهای از نرسیدن سران به اعضا و بیجواب ماندن سئوالات آنها، گله داشتند... جلسه با آقایان [سیدعلی] خامنهای، [عبدالکریم] موسویاردبیلی و [اسدالله] لاجوردی داشتیم. درباره وضع زندانها و دادگاهها و... تصمیماتی اتخاذ شد.(صص361-360)
سهشنبه 19 آبان: بحثی با آقای موسوی خوئینیها، نایب رئیس مجلس داشتم که گفته بود اعضای حزب جمهوری اسلامی، افرادی را که از خودشان نیستند، میکوبند و از میدان بیرون میکنند و مثال را در مورد آقایان [محمد] غرضی و بهزاد نبوی آورده بود. استدلال کردم که برعکس، ما افراد لایق را پروبال میدهیم، برای ازدیاد نیرو و ترویج صلاحیتها و به دلیل عدم تعصب حزبی. عصر آقای [خسرو] تهرانی مسئول اطلاعات کشور آمد و گزارشی از پیشرفت کارهای ضداطلاعاتی داد. از عدم فعالیت اطلاعاتی اکثریت سفارتخانههای اجانب در ایران گفت. و معتقد است فقط چند سفارت، فعالیت اطلاعاتی دارند.(ص362)
چهارشنبه 20 آبان: بعدازظهر، سرهنگ [محمد] سلیمی وزیر دفاع آمد و در مورد دفتر مشاورت نمایندگان امام در شورای عالی دفاع که آقای خامنهای تاسیس کردهاند و تحت سرپرستی آقای [محمد] سلیمی است، توضیحاتی داد. قرار شد، سرپرست جدیدی تعیین شود. فعلاً در اختیار من است. هدف، نظارت بر امر ارتش است... بعد از نماز مغرب و عشا، در دفتر رئیسجمهور با حضور وزیر نفت، نخستوزیر، احمدآقا رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس بانک مرکزی، جلسه مشورتی درباره وضع ارزی کشور تشکیل شد... تصمیم گرفتیم به کشورهای خارجی کمتر حمله و فحاشی شود. صدا و سیما کنترل شود. از اینکه در جبههها تحرک نیست، ناراحتیم، ولی در انتظار تحرک، صبر میکنیم.(صص364-363)
جمعه 22 آبان: ... مقداری هم راجع به انجمن حجتیه که یکی از مسائل روز است، برای آنها توضیح دادم... آقای جنتی،عضو شورای نگهبان در نماز جمعه قم سئوالاتی در مورد آنها طرح کردهاند و تبدیل به مسئله روز شده. نباید مزاحم آنها شد. افراد مسلمان و معتقدی هستند؛ ولی انقلابی نیستند. معروف است، شاخهای از آنها ولایت فقیه را قبول ندارند؛ ولی خودشان منکر این اتهامند.(ص366)
یکشنبه 24 آبان: عصر، جلسه شورای عالی مرکزی حزب جمهوری در مجلس تشکیل شد. درباره اختلافاتی که با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به چشم میخورد، بحث شد. قرار شد سه نفر از ما و سه نفر از آنها، جلسه مشترکی برای هماهنگی و رفع اختلاف، داشته باشند.)ص368)
دوشنبه 25 آبان: عدهای از مسئولان حزب آمدند و از کم توجهی ما به مسائل حزب، گله داشتند. قانعشان کردیم که مصالح حزب و انقلاب با هم است و لازم است که ما به نیازهای فوری انقلاب توجه داشته باشیم. (ص370)
سهشنبه 26 آبان: نزدیک ظهر، احمدآقا آمد و راجع به ارتش و اختلافات سیاسی ایدئولوژیک با انجمنهای اسلامی از یک طرف، با فرماندهان نیروی هوایی و زمینی از طرف دیگر، صحبت داشت و راجع به موضوعات متفرقه دیگر نیز تصمیم گرفتیم... عصر، رهبران حزب توده آمدند و گزارشهایی کم ارزش آوردند و امتیاز میخواستند. دوستان و مسئولان بخشهای حزب جمهوری اسلامی هم آمدند و از عدم توجه کافی ما به حزب، گله داشتند.(ص371)
چهارشنبه 27 آبان:... جلسهای در همان جا با آقایان [جلالالدین] طاهری اصفهانی، امام جمعه اصفهان و [علیاکبر] پرورش وزیر آموزش و پرورش... داشتیم. درباره اختلافات در اصفهان و مخصوصاً اختلاف آنها با حزب جمهوری اسلامی نتیجهبخش بود. قرار شد در اصفهان جلسهای تشکیل دهند و آقایان پرورش و طاهری هم باشند و همکاری نمایند. (ص372)
پنجشنبه 28 آبان: ظهر، آقای سیدحسن طاهری خرمآبادی آمد... آقای منتظری، اخیراً ایشان را مسئول امور روحانی سپاه کردهاند و آقای [فضلالله] محلاتی که از طرف امام آنجاست و سپاه ایشان را تحویل نمیگیرد، ناراحت است... بعد از نماز، ملاقاتی با ابوشریف داشتم که به عنوان سفیر ایران، عازم پاکستان است. توضیحی درباره سیاست ما نسبت به پاکستان و افغانستان دادم. آقای مهدی هاشمی مسئول نهضتهای آزادیبخش آمد و گزارشهایی داد و نگران تصمیمات مجلس، درباره این واحد بود. (ص373)
شنبه 30 آبان: به ستاد ارتش رفتم که از دفتر مشاورت بازدید نمایم. این دفتر را اقای خامنهای موقعی که نماینده امام در شورای عالی دفاع بودهاند، تاسیس کرده بودند، برای نظارت بر امور ارتش؛ و من فعلاً باید آن را اداره کنم، چون من نماینده امام شدهام. فقط پنج نفر کارمند دارد و دفاع هوایی جماران، زیر نظر این دفتر است.(ص377)
آذر 1360
یکشنبه 1 آذر: ... عصر در شورای مرکزی حزب شرکت کردم. وضع مالی حزب مطرح بود. ماهی دو میلیون و هشتصدهزار تومان خرج، هشتصد هزار تومان درآمد و دو میلیون کسری داریم؛ باید فکری کرد… درباره روابط با مجاهدین انقلاب اسلامی و سیاستهای اقتصادی هم بحث شد.(ص381)
دوشنبه 2 آذر: ... آقای آزادگان از همفکران [جنبش] مسلمانان مبارز- دکتر پیمان- آمد. میخواست وسیلهای برای جذب نیروهائی که از پیمان بریدهاند و پناهی ندارند، درست شود. در حال حاضر با سوءظن با اینها برخورد میشود. به خاطراینکه از عوامل نفوذی گروهکها، مثل کلاهی و شمشیری و ضربه خوردهایم.(ص382)
سهشنبه 3 آذر: ... آقای محمدجواد حجتیکرمانی آمد. ضمن ابراز نوعی سرخوردگی از همکاری با اقلیت، ابراز تمایل داشتند، برای همکاری بیشتر با ما. از دوستان و همراهان قدیمی و مخلص انقلاب است و در عین حال تاکید دارد که نباید اقلیت را طرد کرد و از اینکه ما توضیحات کامل برای روشنتر شدند ایشان با ماهیت اختلاف ندادهایم، گله کرد.(ص382)
پنجشنبه 5 آذر: ظهر یکی از علمای گیلان آمد و درباره اینکه دولت برنج را از مردم ارزان میخرد، حرف داشت. دولت برنج اعلا را کیلوئی 18 تومان میخرد. ایشان میگفت، بیست تومان بخریم... اول شب آقای [خسرو] تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری آمد و از اطلاعاتی که درباره توطئههای قریبالوقوع عمال آمریکا رسیده، گزارشی داد. از طرف دیگر هم این اخبار میرسد. به نظر میآید، دشمنان داخلی و خارجی در تدارک توطئهای هستند.(ص385)
جمعه 6 آذر: بعدازظهر آقای مهدیان آمد و از مسئول روزنامه کیهان آقای [محمد] خاتمی، گله داشت. آقای مهدیان بعد از انقلاب کیهان را خرید. کیهان به اندازه تمام دارائیش 165 میلیون تومان، مقروض بود. ایشان در مقابل تعهد پرداخت قرضها، آن را تملک کرد. بعداً اموال صاحب کیهان، مصادره شد و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت و امام، سرپرست برای کیهان تعیین کردند و آقای مهدیان مدیر امور مالی شد و فعلاً قهر کرده.(ص386)
یکشنبه 8 آذر: ظهر، همافر عظیمی آمد و خبر از داشتن تعدای رادار پیشرفته در انبارهای میداد که در اثر مسامحه از آنها استفاده نمیشود.(ص389)
چهارشنبه 11 آذر: چون در فتاوای امام صراحتی بر کفر منکر معاد ندیدم، تلفنی از احمدآقا خواستم که از امام پرسید و امام گفتند: منکر معاد به عنوان منکر ضروری اسلام، کافر است.(ص392)
جمعه 13 آذر: اول شب احمدآقا آمد و راجع به بیانیهای که امام میخواهند، راجع به محکومیت افراط کاریها و تجاوز از قوانین بدهند... یک انبار مهم اسلحه و مهمات منافقین کشف شده که دویست ژ- س، هشتاد هزار فشنگ و صد نارنجک و دویست کیلو مواد منفجره و مقداری بیسیم و ده تیربار داشته است.(صص394-393)
شنبه 14 آذر: بیشر وقت را صرف مطالعه و مخصوصاً مطالعه درباره نهضت ارتیره و اخوانالمسلمین کردم. نظر واحد نهضتهای سپاه این است که خط غربگرای این دو نهضت، غالب است.(ص394)
یکشنبه 15 آذر: در محضر امام، شورای عالی دفاع ساعت ده، صبح تشکیل شد. آقایان صیاد شیرازی و محسن رضائی که از جبهه آمده بودند، گزارش پیروزی جبهه بستان را دادند. پیروزی مهمی است. یکصد تانک و نفربر سالم، حدود یکصد ماشین بزرگ راهسازی، ماشینهای فراوان اسیر شدهاند. راه تدارکاتی میان بر دشمن قطع شده و دشمن نیروی فراوانی برای جبران این شکست جمع کرده است. متاسفانه ما هم تلفات زیاد دادهایم یکصد و بیست و پنج نفر نظامی شهید، چهارصد نظامی مجروح، هفتصد نفر از نیروهای مردمی شهید و یکهزار و هشتصد نفر مجروح داشتهایم... بین آقایان صیاد و ظهیرنژاد اختلاف است. به طور کلی اختلافات بین ستاد و نیروی زمینی و نیروی هوایی مطرح شد و امام نصیحت کردند، همکاری کنند. (ص395)
دوشنبه 16 آذر: ... خانم اعظم طالقانی آمد و در رابطه با بازداشت آقای مخلصی شوهر خواهرش، وحیده خانم و آزاد شدن و مصاحبه خواهر دیگرش مطالبی داشت... دو نفر از رهبران انجمن حجتیه، آقایان سجادی و رفیعی آمدند و اسنادی از همکاریشان با انقلاب و آماری از خدمتشان در مبارزه با بهائیها دادند. گفتند سه هزار نفر از بهائیها را هدایت کردهاند و جلوی انحراف پنجاه هزار نفر را گرفتهاند و توطئه این باند را در ایران خنثی کرده و طرفدار ولایت فقیه هستند و از فشاری که روی آنها میآید و در بعضی از جاها، آنها را پاکسازی میکنند، گله داشتند و از اظهارات من راضی بودند. من تایید کردم که به آنها باید اجازه خدمت داد... امام امروز اعلامیه دادهاند و دعوت به مراعات قانون و تنبیه متخلفها نمودهاند. (ص396)
سهشنبه 17 آذر: اول شب آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و راجع به موضوعی نگران بود و از من کمک میخواست.(ص379)
چهارشنبه 18 آذر: مسئول حزب و بعضی از مسئولان دیگر سیستان و بلوچستان آمدند. از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، شکایت داشتند که در آنجا با حزب مخالفت میکنند و استاندار میخواستند.(ص398)
پنج شنبه 19 آذر: ... آقای الویری هم صبح زود آمد و از همکاری حزب و مجاهدین انقلاب اسلامی صحبت داشت. آنها نگران اختلافاتند و مخصوصاً که سازمان متهم به مخالفت با خط امام خواهد شد... اساسنامه سپاه پاسداران مطرح بود که کلیات آن تصویب شد.(صص400-399)
جمعه 20 آذر: آقای [علی] شمخانی قائممقام فرماندهی سپاه پاسداران، در سخنرانی پیش از نماز جمعه خبر حمله عظیم نیروهای ما به ارتش عراق در گیلان غرب را داد. منتظر این حمله بودیم که با عنوان فجر انجام شد... ظهر دفتر امام اطلاع داد که با انفجار بمبی در کوچه مسیر آیتالله دستغیب امام جمعه شیراز و دوازده نفر همراهانش شهید شدهاند.(ص401)
شنبه 21 آذر: ... ظهیرنژاد از روی کار آمدن افسران جوان در سمتهای بالا ناراحت است و معتقد است، مغزهای ارتش، با این رویه کنار میروند و میگویند این خواست تودهایهاست؛ مخصوصاً از تصفیه نیروی هوایی. وزیر دفاع هم، از اینکه نیروی زمینی او را در جریان علمیات خودش را قرار نمیدهد، ناراحت است. (ص401)
یکشنبه 22 آذر: در جلسه علنی امروز، لایحه دو فوریتی مربوط به بیانیه الجزایر مطرح بود. پس از گروگانگیری، اعضای سفارت آمریکا در جریان تسخیر لانه جاسوسی، قضیه از طرف امام به مجلس احاله شد و مجلس چهار شرط برای آزادی آنها گذاشت و دولت مامور اجرا شد. با میانجیگری الجزایر، قراردادی منعقد گردید و به عنوان بیانیه الجزایر شناخته شد. کنون گروهی از طرف ما و گروهی از طرف آمریکا در لاهه، درباره ادعاها و اختلافات دو طرف به مذاکره و دادرسی نشستهاند و دولت از مجلس، اجازه خواسته است که از حقوقدانان خارجی برای دفاع از حقوق ایران، استفاده کند. شرکتها و موسسات آمریکایی ادعاهای زیادی، علیه ما اقامه کردهاند و ما هم ادعاهای زیادی داریم. تمام وقت، صرف لایحه شد و تصویب گردید.(ص403)
سهشنبه 24 آذر: ... بحث درباره دو وزیر جدید کابینه، آقایان دکتر [علیاکبر] ولایتی برای وزارت خارجه و [علیاکبر] ناطقنوری برای وزارت کشور مطرح بود... ... آقای ناطق 176 رأی از 186 رأی و آقایان ولایتی 155 رأی از 186 رای... ساعت چهار و نیم، دادستان انقلاب رشت آقای کریمی و جمعی دیگر آمدند و از استاندار و امام جمعه شکایت داشتند؛ البته آنها هم از افراط کاری اینها شکایت دارند و اینها از محافظهکاری آنها. از ضرورت برخورد قاطع در مورد تروریستهای جنگل گفتند. آقای [سیدرضا] زوارهای آمد و از اینکه دو برادرش بازداشت شدهاند، نگران بود و اتهام را ناروا میداند.(ص407)
پنجشنبه 26 آذر: بعداز ظهر به دفتر آقای خامنهای رفتم. نماز مغرب را آنجا خواندم و با آقای خامنهای، درباره پارهای از مسائل جاری کشور، منجمله سیاسی ایدئولوژی ارتش، برنامه اتمی شاه که لغو شده، بودجه کشور، ارز خارجی و چیزهای دیگر صحبت کردیم... اول شب، به اقامتگاه آقای موسویاردبیلی رفتیم. جلسه مشاوره هفتگی بود. آقای خامنهای، نخستوزیر و احمدآقا هم بودند. درباره دستگیری اعضای نهضتآزادیبخش بحرین و ادعای ارتباط آنها با ایران و اخراج سفیر ایران در بحرین و موج محکومیت ایران توسط دولتهای عرب بحث کردیم؛ معلوم شد اگر بخواهیم به موجب قانون اساسی، از نهضتهای آزادیبخش حمایت کنیم و چنین پیشامهدایی اجتنابناپذیر است، ولی قرار شد دولت کنترل دقیقی داشته باشد و مثل امروز واحد نهضتهای سپاه، فعال مایشاء نباشد که بدون توجه به سیاست دولت، مسئلهسازی شود و رابطه خوب با کشورهای اسلامی، مورد توجه باشد. (ص410)
جمعه 27 آذر: ... بعدازظهر احمدآقا آمد و درباره اشکالات سیاست هجوم به دولتهای دیگر از طرف رسانهها و شخصیتهای ما، حرف داشت و میگفت امام هم این شیوه را نمیپسندند و معتقد بود که این شیوه، مانع حرکت سازندگی کشور است و در دراز مدت، ملت را از دولت جدا میکند. باید روابط را اصلاح کرد و در محیطی آرام، مشغول سازندگی و رفع کمبودها شد. قرار شد، فردا برای بررسی این مطلب، جلسهای از سران کشور داشته باشیم.(ص411)
شنبه 28 آذر: ظهر آقایان خامنهای، موسویاردبیلی، احمدآقا و ولایتی ناهار را در مجلس، برای مذاکره درباره سیاست خارجی و کیفیت برخورد با دولتها و نهضتها، مهمان من بودند... پس از بحث طولانی تصمیم گرفتیم، افرادی را مامور کنیم که به طور غیررسمی، با حکام خلیج فارس منجمله عربستان وارد مذاکره شوند و به آنها اعتماد دهند و برای این منظور قرار شد، آقای شمس [اردکانی] سفیر ما در کویت، برای مشورت احضار شود. در مورد عملکرد نهضتهای آزادیبخش هم، کنترلی به وجود آید که هماهنگ با سیاست دولت باشد. صر، آقایان صیاد شیرازی و محسن رضائی از جبهه آمدند؛… صیاد، طرفدار سرعت در حمله بود، ولی سپاه مخالف عجله بود. برای اولین بار، فرمانده ارتشی از سپاه انقلابیتر میبینم. سپاه به خاطر شهدای زیادش در حمله گذشته، محتاط شده و معتقد شده تا افراد را کاملاً تعلیم نداده، وارد جنگ نشود.(ص412)
یکشنبه 29 آذر: ... در جلسه شورای مرکزی حزب، در دفتر آقای خامنهای شرکت کردم و قبل از جلسه، با آقای خامنهای درباره مسائل خصوصیتر، مذاکره کردم. ایشان درباره یکی از کارکنان کاخ ریاست جمهوری، تردید کرده بود. دو چاشنی بمب در کشوی میز او دیده شده... پس از اخبار و نماز درباره برنامههای آینده شورا و جلسه مشترک با شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی بحث کردیم... امروز با وزارت بازرگانی مذاکره کردم و زمینه قرارداد وسیعی، در زمینه صادرات فرش و پسته و... خرید نیازها فراهم شد.(صص431-412)
دوشنبه 30 آذر: کمیسیون آئیننامه داشتیم. در کمیسیون، بحث کیفیت تعقیب و کیفر نمایندگان مجلس، مطرح بود که در قانون اساسی مصونیت پارلمانی ندارند، ولی نوعی اطمینان خاطر، مطرح است.(ص414)
دی 1360
سهشنبه 1 دی: ... آقای مهندس [محمد] غرضی، گزارشی از وضع وزارت نفت، در اسراف و تبذیرهای آنجا داد. نیاز به اصلاحات فراوان دارد؛ مخصوصاً امتیازات بیجا و تبعیضآمیز کارکنان آنها.(ص419)
چهارشنبه 2 دی: اول شب در دفتر رئیسجمهور جلسه مشورتی داشتیم، با حضور آقای نخستوزیر، احمدآقا، رئیس دیوان عالی کشور؛ درباره پیشنهاد نیروی دریایی مبنی بر توقیف کشتیهای حامل اسلحه برای عراق از طریق شیخ نشینهای خلیج فارس بحث کردیم. بنا شد قبل از مذاکره با این دولتها، اقدام نشود. با آقای شمساردکانی سفیر ایران در کویت صحبت کردم که برای مشورت در رابطه با گشایش باب مذاکره با دولتهای خلیج فارس به ایران بیاید.(صص420-419)
پنجشنبه 3 دی: .. آقای [محمد محمدی] ریشهری، پیش از ظهر به ملاقات آمد و گزارشی از پرونده کوچک دهقان معاون لجستیکی، در رابطه با اتهام جاسوسی و فساد در خریدها داد و گزارشی از توطئه یکی از شخصیتهای منزوی شده و رابطه او با آمریکا و پولهای زیادی که دارد و رابطهاش با بعضی از علما و چیزهای دیگر. (ص420)
شنبه 5 دی: رفقای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمدند و برای برنامه مشترک با مجاهدین انقلاب اسلامی، بحث کردیم.(ص422)
یکشنبه 6 دی: ... امروز بعد از انقلاب فرهنگی، مراکز تربیت معلم، با هفده هزار دانشجو، شروع به کار کرد. شب، کادر مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در دفتر آقای خامنهای، جلسه مشترک برای تفاهم و نزدیکی و همکاری بیشتر و رفع سوء تفاهم داشتند. اخیراً در ردههای پائین، اختلافاتی بین دو جمعیت دیده شده. آقای خامنهای و سخنگوی آنان و آقای [اکبر] پرورش صحبت کردند و من جمعبندی کردم. آنها چند انتقاد تشکیلاتی به ما داشتند و از صلاحیت حزب به عنوان مرکز نیروهای خط امام، یاد کردند و دوستان ما از ابهاماتی در فکر و رویه آنها گفتند و آنها پاسخ دادند.(ص422)
دوشنبه 7 دی: اول شب، در دفتر آقای خامنهای با مسئولان قضائی و اجرائی و اطلاعاتی جلسه داشتیم که تا ساعت یازده و نیم شب طول کشید. بحث درباره کیفیت برخورد با مخالفان جمهوری بود. قرار شد، شدت عمل فقط در مورد تروریستها (مجاهدین، پیکار، چریکهای فدایی خلق، رنجبران، کودتاچیان، خلق مسلمان، کومله و دمکرات) باشد. در مورد سایر مخالفان، آزادی باشد و متعرضشان نشویم؛ مگر در صورتی که با تروریستها همکاری کنند و ضابطهای برای بازداشتها ومسئولان بازداشت باشد، که خود سری نشود. قرار شد، براساس این تصمیم، پرونده بازداشتیها رسیدگی شود و آنها که مستحق آزادیاند، آزاد شوند.(ص425)
سهشنبه 8 دی: ... ملاقاتی با هیئتهای موتلفه که بیشتر از گرفتاریهای کسبه و بازاریها در رابطه با سختگیریهای اقتصادی گفتند و با مسئولان سپاه درباره جنگ. شب به خانه آمدم. احمدآقا و صادق طباطبائی و [محسن] رفیقدوست آمدند. درباره خریدهای اسلحه صادق بحث داشتیم. صادق دفاع کرد. وضع بدی پیش آمده.(ص426)
چهارشنبه 9 دی: ... برای تأمین امنیت نمایندگان از شر تروریستها تصویب کردیم که اتومبیل ضدگلوله از منابع داخلی و خارجی برای مجلس تهیه کنیم... اول شب، از دفتر مشاورت و دبیرخانه شورای دفاع آمدند و گزارشهایی داشتند. اطلاع دادند که هیئتی فنی اعلان آمادگی کرده که رادارهایی که در انبار داریم و با رفتن کارشناسان آمریکایی علمیاتی نشده، عملیاتی کنند و نیاز نداشته باشیم که رادار از انگلستان بخریم.(صص427-426)
پنجشنبه 10 دی: ... جلسه مشورتی با رئیسجمهور، نخستوزیر، احمدآقا و موسویاردبیلی در دفتر من درباره جنگ و صلح بود. (ص428)
جمعه 11 دی: ... مقدار زیادی ازجزوههای گزارشاتی را مطالعه کنم. سفیر سوریه در یکی از این گزارشها آمادگی کامل سوریه را برای همکاری با ایران و روی کار آوردن دولت مطلوب در عراق، پس از صدام، اعلام کرده است.(ص429)
یکشنبه 13 دی: عصر، جلسه شورای مرکزی حزب. در دفتر من تشکیل شد. برنامه منظمی داشت. درباره هیئتهای اعزامی برای سالگرد انقلاب، بحث شد. 240 تیم اعزام میشوند.(ص430)
دوشنبه 14 دی: بعدازظهر، سفیر شوروی به ملاقات آمد. خبر از توطئه آمریکا و تجمع نیروهای ضدانقلاب در خاک ترکیه و نفوذ دستههایی از آنها به داخل میداد و میگفت مشابه آن در بلوچستان پاکستان پایه ریزی شده. گفتم این خبر از منابع مختلف میرسد، ولی کسی سرنخ مشخصی نمیدهد.(ص430)
پنجشنبه 17 دی: ... [مرتضی] الویری آمد و مطالبی درباره ارتباط بعضی از نمایندگان با منافقان داد، در حدود کمک مالی.(ص432)
شنبه 19 دی: به مجلس رفتم. هیئت مامور رسیدگی به وضع خریدهای اسلحه آمدند و درباره ادامه کارشان مشورت کردند و به تعقیب نظراتی که داده بودند، اصرار داشتند... در خاتمه جلسه به دیدن پدر و مادر آقای خامنهای که از مشهد آمده بودند، رفتم. سپس با آقای [علیاکبر] ولایتی در حضور آقای خامنهای جلسهای داشتیم که در امور خودش مشورت داشت.(صص436-435)
یکشنبه 20 دی: ... آقای [رضا] زوارهای آمد و اطلاع داد که آقای سیدمحمد خامنهای، نماینده مجلس مورد سوء قصد قرار گرفته و سطحی مجروح شده و دو پاسدارش شهید شدهاند... احمدآقا تلفن کرد و گفت دادگاه انقلاب ارتش، آقای صادق طباطبائی را به خاطر اشکالات خریدهای ایشان، احضار کرده، میخواست که در رسیدگی حق و عدل در نظر باشد. با آقای ریشهری تماس گرفتم، گفت، دهقان معاون لجستیکی، مطالبی گفته که باید از ایشان بازجوئی شود.(صص437-436)
چهارشنبه 23 دی: با قرار قبلی، همراه هیئت دولت و رئیسجمهور، به زیارت امام رفتیم... آقای خامنهای به امام تبریک گفتند و تقاضای نصیحت کردند. امام هم مقداری صحبت پندآمیز فرمودند. به خانه برگشتم. اخوی محمد و بعضی از اعضای شورای سرپرستی رادیو تلویزیون و احمدآقابه منزل ما آمدند. اخوی محمد گفت، امام تاکید دارند که موسیقی از برنامه صدا وسیما کم بشود. امام سرودها را منع نکردهاند و چیزی غیر از سرود هم نداریم. قرار شد، سئوال شود. (ص439)
پنجشنبه 24 دی: امام همه مسئولان را با مسئولان قضائی دعوت کرده بودند، برایس مطالب مهمی. همراه آقای موسوی اردبیلی به بیت امام آمدیم. رئیسجمهور، نخستوزیر، اعضای شورای عالی قضائی، دادستان کل انقلاب، لاجوردی، بازرسی کل کشور، فهیم و احمدآقا هم بودند... امام، مسئله شایعه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند. آقای فهیم و اعضای بازرسی مواردی را ذکر کردند. امام از آقای [اسدالله] لاجوردی توضیح خواستند. ایشان گفت: تعزیر میکنیم با اجازه حکام شرع است و توضیح داده شد به خاطر وسعت عمل تروریستی و شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی، بروز چنان وضعی اجتنابناپذیر بوده، ولی دیگر از این به بعد، قابل اجتناب است. قرار شد دیگر مراعات شود.(ص440)
جمعه 25 دی: احمدآقا آمد و خبر داد که امام، ده میلیون تومان از پول سهم امام، به حزب جمهوری اسلامی کمک کردهاند. دو سه روز پیش هم، طلب پنج میلیون و دویست و پنجاه هزار تومانی که از حزب داشتند، بخشیدند.(ص442)
شنبه 26 دی: ... در دفتر آقای خامنهای در شورای عالی دفاع شرکت کردم. اختلافات ستاد مشترک با نیروها و مخصوصاً نیروی زمینی مطرح بود. آقای ظهیرنژاد، معترض است که نیروها گزارش درست به ستاد نمیدهند و حقوق اختیارات محوله از طرف امام به او را، مراعات نمیکنند و آنها دفاع کردند و چیزی ثابت نشد و آنها هم اعتراضاتی داشتند... تا ساعت یازده شب، جلسه ادامه داشت و من پس از جلسه، مصاحبه کردم. سخنگوی شورای عالی هستم. آقای خامنهای، به خاطر درد دستشان زودتر جلسه را کردند. اخیراً خانم دکتر لی پزشک طبسوزنی کرهای، دارد با سوزن دست ایشان را معالجه میکند و مدعی است، پس از ده روز دستشان خوب میشود.(صص443-442)
یکشنبه 27 دی: آقای بهزاد نبوی، متن ادعا نامهای علیه آمریکا، در مورد خساراتی که ایران از ناحیه کودتای 28 مرداد، متحمل شده، فرستاد که مطالعه کنم و اگر خوب باشد، امضاء نمایم و به هلند بفرستم که در دعاوی علیه آمریکا، در رابطه با بیانیه الجزایر مطرح شود. خواندم، بد نبود. دادم به دکتر [عباس] شیبانی، امضاء کرد و فرستاد... ساعت پنج، در جلسه شورای مرکزی حزب در دفتر آقای خامنهای شرکت کردم... بحث درباره پیگیری و کنترل حزب، برافراد حزبی شاغل در دولت را داشتیم و تصمیماتی اتخاذ شد. بعد از جلسه با آقای خامنهای، درباره سفر آقای صادق طباطبایی به خارج، برای حل مسئله تانکها و تعقیب بیمه، بحث کردیم. قرار شد موافقت کنیم.(صص445-443)
دوشنبه 28 دی: دکتر مصلحی، فرزند آقای آیتالله اراکی آمد... راجع به مشکلات کار، در پیاده کردن بیانیه الجزایر گفت، مدعی بود که احتمالاً دست مرموزی نمیگذارد کارها پیش برود و کارشکنی میشود. چند نمونه گفت که خیلی دلالت نداشت. ایشان را به آقای بهزاد نبوی معرفی کردم که به حرفهایش رسیدگی کنند. حقوقدان حزباللهیها قرار دارد، چارهجویی داشت. مشورت کرد، در مصاحبهای بگوید که نهضت آزادی و تصمیم رفتن امام از عراق به پاریس نقشی نداشته [است]. اخیراً آنها گفتهاند که ما کمک کردهایم و جریان رفتن امام را گفت که فقط خود احمدآقا و امام در این خصوص تصمیم گیرنده بودهاند و حتی فرانسه هم اطلاع نداشته و غافلگیر شده است. (ص454)
چهارشنبه 30 دی: شب، به دفتر آقای خامنهای رفتم. ستاد انقلاب فرهنگی و نخستوزیر وزرا بودند. راجع به ادغام وزرات بهداری و دانشکدههای پزشکی، به منظور تربیت بیشتر پزشک، بحث بود و طرح آنها تصویب شد. قرار شد دولت به مجلس بفرستند. سپس جلسهای با مسئولان سپاه برای بحث در حدود وظایف مسئولیتها و اختیارات سپاه داشتیم. آنها اطلاعات کار فرهنگی و بسیج را میخواهند.(ص449)
بهمن 1360
جمعه 2 بهمن: شب احمدآقا آمد و درباره اینکه خواهرش در قم، کلاسهای تعلیم بیسوادان تشکیل داده، و اکنون مورد تعرض حزب اللهیا قرار دارد، چارهجویی داشت. مشورت کرد، در مصاحبهای بگوید که نهضت آزادی در تصمیم رفتن امام از عراق به پاریس نقشی نداشته ]است[. اخیراً گفتهاند که ما کمک کردهایم و جریان رفتن امام را گفت که فقط خود احمدآقا وامام در این خصوص تصمیمگیرنده بودهاند و حتی فرانسه هم اطلاع نداشته و غافلگیر شده است.(ص454)
شنبه 3 بهمن: ... شورای عالی دفاع تشکیل شد... اخبار میگوید، عراق برای صلح دست و پا میزند. سازمان ملل خواسته میانجیگری کند. ما بر همان حرفها و شرایط سابق هستیم. خروج عراق، محاکمه متجاوز و پرداخت غرائم جنگ؛ اینها سیاست امام است. در مورد رفتن خانواده اسرای ایرانی به عراق و آمدن خانوادههای اسرای عراقی به ایران، موافقت شد و قرار شد، اعلان کنیم.(ص455)
یکشنبه 4 بهمن: آقای [علی] گلزاده غفوری که بنا بود برای دفاع از غیبت خود بیاید، نیامد و مستعفی شناخته شد. نامهای و نواری فرستاده که قابل طرح در مجلس نبود.(ص455)
سهشنبه 6 بهمن: ... ظهر گروهی از افراد سپاه بندرعباس آمدند و از فرمانده سپاه منطقه شکایت داشتند که به نفع مجاهدین انقلاب، نیروهای خط امامی دیگر را تصفیه میکند... صبح زود خبر رسید که ضدانقلاب در شهر آمل از نیمه شب دیشب، به قصد تصرف شهر، حمله وسیعی در چند نقطه شهر آغاز کرده؛ تا عصر قضیه را تعقیب کردیم، بالاخره با کمک مردم، سرکوب شدند. 32 نفر از مردم و ماموران شهید، بیش از 150 نفر مجروح، 30 نفر از ضد انقلاب کشته و 30 نفر بازداشت شدهاند و بقیه فرار کردند. گویا یک صدو پنجاه نفر بودهاند… شورای نگهبان در چهار مورد با مسئولان دیگر سه قوه مطالبی داشت:1- ترس از چپگرائی 2- افراط دادگاههای انقلاب 3- زیادی روابط با شوروی، لیبی، سوریه و احتمال مخدوش شدن سیاست نه شرقی.4- انتخابات خبرگان... بعد از شام آقای ریشهری درباره ضدانقلاب راستگرا مطالبی گفت؛ جالب بود.(صص460-458)
چهارشنبه 7 بهمن: اول شب آقا رضا مرعشی آمد، برای دکتر فریده طباطبائی که اخیراً به اتهام همکاری با چریکهای فدائی اقلیت بازداشت شده، کمک میخواست. (ص461)
پنجشنبه 8 بهمن: حمید مرعشی شکایت از سختگیریهای مسئولان درباره دانشگاه آزاد [ایران] داشت که متهم به کمونیستی هستند. این دانشگاه قبل از انقلاب تاسیس شده و جمعی از نیروهای چپ در این حضور داشتهاند.(ص462)
جمعه 9 بهمن: خانواده آقاکمال طباطبائی آمدند و برای نجات فریده کمک خواستند. قبلاً آقای طباطبائی به ملاقات امام رفته بودند. امام از پیش ایشان را میشناختند. نوه آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروهالوثقی هستند و امام ایشان را پیش من فرستادهاند، برای رسیدگی. (ص463)
شنبه 10 بهمن: ... شب جلسه شورای عالی دفاع بود. آقای [محسن] رضائی گزارش حادثه آمل را داد. یک صد نفر از اتحادیه کمونیستها به شهر حمله کردهاند. پایگاهشان در جنگل است و تقریباً تار و مار شدهاند... نامهای از آقای [احمد] غضنفرپور [نماینده مردم لنجان] از زندان رسید که توبه کرده، گذشته خودش و همراهانش را محکوم کرده، اعتراف به گناه نموده و نواری پر کرده به زبان فرانسه در همین مضمون که برای بینالمجالس بفرستیم. بینالمجالس درباره سرنوشت او، خطیبی و قامسی توضیح خواسته.(ص464)
یکشنبه 11 بهمن: در جلسه کمیسیون دفاع شرکت کردم. اساسنامه سپاه مطرح بود و درباره اختیارات و وظایف سپاه با من مشورت نمودند، بر سر اینکه اطلاعات باید داشته باشند یا خیر؟ و اینکه چگونه با دولت و مجلس مربوط شوند و اینکه کار فرهنگی هم میخواهند، یا فقط نهاد نظامیاند و اینکه واحد نهضتهای آزادیبخش، آیا باید در اختیار سپاه باشد یا خیر و ... بحث و اختلافنظر است.(ص464)
دوشنبه 12 بهمن: ظهر آقای [محمد] غرضی آمد و نگران فروش نرفتن نفت است. در این ماه معدل فروش، روزانه 300 هزار بشکه است. ماه گذشته معدل، یک میلیون و دویست هزار بشکه بوده است. علت، ارزان فروختن کشورهای دیگر و توطئه غربیهاست.(ص465)
چهارشنبه 14 بهمن: آقای [علیمحمد] بشارتی آمد. مذاکراتش را با آیتالله [العظمی] گلپایگانی، گلههای ایشان، اعتراضاتی که به دولت و مجلس دارند و تندی بعضی از اطرافیان ایشان را نقل کرد.(ص466)
پنجشنبه 15 بهمن: ... ظهر گروهی از نیروی هوایی آمدند و درباره نواقص بیانیه الجزایر و اشتباهات عملکرد آنها حرفهایی داشتند؛ منجمله اینکه ادعاهای دولت ایران بر اتباع آمریکا که بیشتر قرارداد ما چنین بوده است، در بیانیه نیست و اینکه حدود ششصد قرارداد نیروی هوائی و ارتش که با شرکتهای آمریکایی بوده و اکنون معلق است، به مشکل برخورد کرده است و چون طرف ایران، معتقد است روح بیانیه اینها را هم در برمیگیرد، آنها را در دیوان لاهه ثبت کرده و از طرفی، چون ادعاها در لاهه ثبت شده و این ثبت، ممکن است در نهایت قبول هم نشود، مانع از این است که به مراجع دیگر منجمله داوری که در خود قراردادها آمده، ارجاع شود و ممکن است شامل مرور زمان بشود. آقای کاشانی هم از طرف آقای بهزاد نبوی آمد و جوابهایی داد که تا حدی قانعکننده بود. گفت همین تعقیب قاطع و مرور زمان است و از طرفی ایران در تلاش است که اینها را هم در مفاد بیانیه بقبولاند.(ص467)
جمعه 16 بهمن: احمدآقا آمد؛ درباره گنجاندن عفو زندانیان در بیانیه 22 بهمن امام مشورت داشت... احمدآقا آمد و برای تکمیل مشورت صبح، مشورت کردیم. امام اگر بخواهد اعلان عفو کنند، باید از طرف دیوان عالی کشور پیشنهاد شود؛ طبق ماده 110 قانون اساسی. (ص468)
دوشنبه 19 بهمن: خبر رسید که یکی از خانههای کادر مرکزی مجاهدین فتح شده و موسیخیابانی، همسرش، همسر رجوی و عدهای دیگر کشته و دستگیر شدهاند. مسئول اطلاعات سپاه به امام گزارش داد که موسی زنده بازداشت شده. (ص470)
سهشنبه 20 بهمن: ... اول شب در جلسه شورای اقتصاد در نخستوزیری شرکت کردم. بحث برسر کمبود ارز به خاطر فروش نرفتن نفت بود. قرار گذاشتند در فروش سختگیری نشود، حداقل تا روزی یک میلیون و نیم بشکه. میخواستند راجع به برنامه ریاضت در صورت نرسیدن ارز بحث کنند و چیزی تهیه کرده بودند، که نوبت نرسید.(ص472)
چهارشنبه 21 بهمن: بعدازظهر سفیر فلسطین و نماینده عرفات- آقای خطاب آمدند و از تیرگی روابط ما با الفتح نگران بودند و چارهجویی میکردند... میخواستند ما با شیوخ خلیج فارس مدارا کنیم و در بهتر کردن روابط ما با آنها، عرفات واسطه باشد؛ پذیرفتم. از صلح با عراق صحبت کردند. گفتم موضع، همان موضع سابق است و شرایط همان.(صص473-472)
پنجشنبه 22 بهمن: بعد از ظهر، دکتر ولایتی وزیر خارجه آمد و از اینکه واحد نهضتها و مجلات عربی و خارجی و برنامه برون مرزی، گاهی با اصول سیاست خارجی تناقض پیدا میکند و برنامهها را به هم میزند، گله داشت. بنا شد فکری برای این مشکل بشود. به نظر میرسد، راهحل این است که اینها نظر وزارت خارجه را مراعات کنند و از تمایل بعضی از شیوخ عرب، به گرمی راوبطشان با ما مطالبی گفت. قرار شد، تعقیب کنم. به ایشان گفتم از اظهار تمایل آنها نسبت به پرداخت بعضی از خسارات جنگ، استقبال شود. چون خیلی خیلی نیاز داریم، بناست یکشنبه به الجزایر برود. قرار شد، فردا در دفتر رئیسجمهور درباره برنامه سفرش صحبت کنیم.(صص474-473)
جمعه 23 بهمن: اول شب، احمدآقا آمد و راجع به حوزه علمیه قم و روحانیت و جامعه مدرسین و رهبری بعد از امام، تذکرات مفیدی داد. افرادی را اسم برد و گفت، اینها اگر بتوانند، مانع رهبری آقای [حسینعلی] منتظری میشوند.(ص474)
شنبه 24 بهمن: ... هیئت نظامی لیبی با وزیر دفاع و دیگران آمدند. پیشنهاد ادامه جنگ تا سقوط صدام و اقدامی برای جلوگیری از حکومت عربستان برای صدور زیاد نفت داشتند.(ص475)
یکشنبه 26 بهمن: از بچههای دانشجوئی که در حزب کار میکنند، به خاطر باز شدن دانشگاه این سئوال پیش آمده بود که در حزب خدمت کنند یا به دانشگاه بروند. گفتم حتیالامکان جمع بین دو وظیفه کنند.(ص476)
دوشنبه 26 بهمن: ... ساعت دوازده آقای [علیاکبر] ناطقنوری وزیر کشور آمدند. راجع به فرمانده ژاندارمری و معاونان وزارت کشور مشورت داشتند و از برخورد افراد بیت آقای منتظری گله داشتند. خواسته بودند ایشان را هنگام ورود تفتیش بدنی کنند، ایشان امتناع کرده و برگشته بودند.(ص476)
چهارشنبه 28 بهمن: در مسیر برگشت، جمعبندی از مشاهدات و شنیدهها را داشتم. به نظر میرسد، بعد از چند پیروزی در جبههها و استقرار وضع سیاسی و تأمین امنیت نسبی در کشور، نیروها علاقهمند به جنگیدن هستند و مشکلات ناهماهنگی ارتش و سپاه کم شده و امید به پیروزیها بزرگتر و فتح نهائی قوی است، اما برای عملیات بزرگ احتیاج به نیروهای فراوان احتیاط و سلاح و مهمات زیاد است که احتیاج به زمان و پول دارد و شرایط سیاسی و مالی کشور، اجازه تأمین نظرات نیروها را نمیدهند؛ فشارهای منطقهای و بیناللملی هم اجازه صبر زیاد را نخواهد داد و ممکن است فرصت را از ما بگیرند.(ص483)
اسفند 1360
شنبه 1 اسفند: بعدازظهر سیدمنیرالدین شیرازی آمد که محصول مطالعات اقتصادیش را با من در میان بگذارد. مطلب تازهای نداشت، یک ساعت وقت برد.(ص489)
یکشنبه 2 اسفند: ... آقای یارمحمدی آمد و از اختلاف نهادها در جیرفت گفت و برای آقای فهیم اجازه رفتن خواست که دادم. آقای فهیم هم آمد و مذاکره کردیم... عصر آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و راجع به مسائل خودشان با ایشان بحث کردم... در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحث درباره اشتباهات روزنامه بود. قرار شد گروهی از دفتر سیاسی اشتباهات را اصلاح نماید. شب در دفتر آقای خامنهای مشورت در مسائل جاری داشتیم. قرار شد فردا به اتفاق نخستوزیر به دیدن امام برویم.(ص490)
دوشنبه 3 اسفند: ... صبح به اتفاق آقایان خامنهای، [موسوی] اردبیلی، [میرحسین] موسوی و احمدآقا خدمت امام رسیدیم، برای اینکه مسئله اراضی شهری و مخالفت شورای نگهبان هم مطرح شد. امام فرمودند تشخیص ضرورت که به مجلس دادهاند، با نظر اهل خبره معتبر است و شورای نگهبان در این تشخیص حق اظهار نظر ندارد. قرار شد، من این را اعلان کنم... آخر شب آقای منتظری تلفن کردند و راجع به مطالبی بحث کردیم و تذکراتی داشتند. پیشنهاد کردم که احمد منتظری فرزندشان در بیت ایشان باشند، برای نظارت بر حسن اجرای امور. (ص491)
سهشنبه 4 اسفند: ... احمدآقا آمد و راجع به موضوعات جاری منجمله جنگ، بحثهایی داشتیم و اظهار تمایل کرد که در حزب وارد شود. (ص492)
چهارشنبه 5 اسفند: ... شام را مهمان آقای خامنهای بودیم. با نخستوزیر و احمدآقا مطالب فراوانی در مورد سیاست خارجی و نظامی مورد رسیدگی قرار گرفت. (ص493)
پنجشنبه 6 اسفند: ظهر با گروهی از روسای شوراهای روستای عربی خوزستان ملاقات کردم. خواهان طرد روسای عشایر بودند... خانم شهید عراقی و امیر فرزندش، مهمان ما بودند. از بدرفتاری بعضی از مسئولان شکایت داشتند. اخیراً برادر خانم عراقی را به خاطر شرکت در گروهکهای محارب اعدام کردهاند؛ ناراحت است و در عین حال وفادار به انقلابند و بیستهزار تومان خمس و سهم امام آوردند. (صص494-493)
جمعه 7 اسفند: گزارشی خواندم از وضع سایتهای مهم آمریکایی که پس از انقلاب به دست ما افتاده ولی بلااستفاده مانده و اکنون در صدد راه انداختن آنها هستیم، مثل سایتهای بهشهر، خجیر، کبکان و ... ناهار مهمان مهندس غرضی بودم... آقایان نخستوزیر و سران دیگر بودند. از بحثهایی که داشتیم، رسیدگی به انتخابات مجلس خبرگان و انتخاب رهبر یا شورای رهبری بود که بیشتر توافق روی شخص آقای [حسینعلی] منتظری بود. به تصمیماتی رسیدیم... آقای خامنهای تلفن کردند و گفتند با اولاف پالمه فراد شب درباره صلح با عراق بحث دارند و پیشنهاد کرد که قبل از مذاکره ایشان، مذاکره داشته باشیم.(صص495-494)
شنبه 8 اسفند: ... به دفتر رئیسجمهور رفتم تا درباره جواب به [ولاف] پالمه که طرحی برای صلح با عراق ارائه کرده، مشورت کنیم. با حضور نخستوزیر و وزیر امورخارجه مشورت کردیم و روی جواب تصمیم گرفتیم. نتیجه این شد که هنوز برای صلح زود است، باید ضربهای کاری وارد کنیم که صدام کاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شکست، ولی رد کلی میانجیگری هم صلاح نیست. روی سه شرط خیلی تاکید کردیم. 1- خروج بیقید و شرط. 2- پرداخت خسارات. 3- کیفر متجاوز. سیاستهای مربوط به جنگ را با نظر امام منطبق میکنیم و ایشان هم با دقت مسئله را زیر نظر دارند؛ نظرات ما در حد مشورت دادن است... پالمه خروج عراقیها را پذیرفته. مذاکره درباره مرزها منجمله «اروندرود» میخواهد و حضور نیروهای ناظران بیناللملی در مرزها و پرداخت غرایم جنگ به دو طرف از طرف دولتهای داوطلب. (صص495-494)
یکشنبه 9 اسفند: ... ظهر در دفترم مقدار زیادی از وقتم صرف مراجعه اقلیت مجلس شد که معمولاً دچار مشکلاتند... عصر در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شرکت کردیم. درباره انتخابات میان دورهای مجلس و خبرگان، مراقبت از رهبری آقای منتظری و موضوع اهانت روزنامهها به یکی از نمایندگان مجلس، «آقای [مهدی] طیب»، بحث کردیم.(ص496)
دوشنبه 10 اسفند: ... عصر گروهی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند و خبر از اختلاف شدید در دورن سازمان و احتمال انحلال یا انشعاب میدادند. عدهای منجمله آقای بهزاد نبودی متهمند که ولایت فقیه را قبول ندارند و در اقتصاد مواضع تند غیرفقاهتی دارند؛ نصیحتشان کردم برای اتحاد و حفظ نیروها.(ص497)
چهارشنبه 12 اسفند: ... در کمیسیون امور داخلی، برای بحث در طرح اطلاعات شرکت کردم. نخستوزیر هم بود و از سپاه و اطلاعات نخستوزیری هم آمده بودند... قرار شد هفته آینده جلسه تکرار شود... آقای بهزاد نبوی آمد و خبر از اختلافات شدید دو خط در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داد که نزدیک به انفجار سازمان است. گروهی میخواهند آقای راستی [کاشانی] به عنوان نماینده امام مطاع مطلق باشد و گروهی از زعامت را قبول ندارند. منجمله بهزاد؛ و خیلی نگران بود.(صص498-497)
جمعه 14 اسفند: عصر احمدآقا آمد و نوار سخنان آقای [آیتالله العظمی محمدرضا] گلپایگانی را آورد و گوش دادیم. به شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه اعتراض دارند و از مجلس میخواهد که در تشخیص ضرورت و موضوعات احکام ثانویه، دقت و وسواس داشته باشد، ولی با خضوع و احترام صحبت کردهاند. من هم در نماز جمعه از ایشان تشکر کردم. قرار شد با مشورت با امام سخنان ایشان پخش شود. احمدآقا اطلاع داد که امام موافقند.(ص500)
شنبه 15 اسفند: ... ناخدا افضلی آمد... اطلاع داد که وابسته نظامی ایتالیا گفته: کشورهای نفتخیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است، منصرف شود. خبر داد که چهل کانتینر از اجناسی که ما در آمریکا از پیش از انقلاب داشتهایم وارد بنادر ایران شده... دکتر ولایتی آمد و از اخبار پیشرفتهای سیاست خارجی گفت. کشورهای کوچک خلیجفارس از سیاست دوستی ما استقبال کردهاند. هیت صدنفری اقتصادی ترکیه که این روزها از کشور ما دیدن میکنند، مفید و کارگشاست. ضیاءالحق پیغام داده که شرایط خودمان در مورد آتشبس را بگوئیم که از نظر ما دفاع کنند.(ص500)
یکشنبه 16 اسفند: در جلسه مشورتی با رئیسجمهور، نخستوزیر خارجه شرکت کردیم. درباره کیفیت برخورد با هیئت اعزامی کنفرانس اسلامی برای میانجیگری در جنگ با عراق مشورت کردیم. قرار شد شرایط گذشته را تأکید کنیم... عدهای از اسلحه فروشها از اروپا میخواهند بیایند و وزیزا میخواهند.(ص501)
دوشنبه 17 اسفند: عبدالمجید معادیخواه آمد و راجع به انتخابات سرپرستان حوزه علمیه قم از طرف طلاب کمک میخواست. میگفت: آیتالله گلپایگانی مخالفاند. گفتم: با امام صحبت کردم، موافقند ولی نمیخواهند منتسب به ایشان باشد. در نخستوزیری در جلسه مذاکره با نمایندگان کنفرانس اسلامی که برای میانجیگری در جنگ با عراق آمدهاند، شرکت کردم... میگفتند: آتشبس را بپذیرید و با مذاکره درباره اروند رود، موافقت کنید. مرزهای زمینی همان باشد که در قرار داد الجزایر است. صدام میگوید که پس از آتشبس، مذاکره و سپس خروج نیروهای عراق. ما روی شرطهای قبلی پافشاری کردیم: خروج بیقید و شرط، پرداخت خسارات و کیفر متجاوز و برگشت آوارگان عراق. (ص503)
سهشنبه 18 بهمن: ... شب، جلسه شورای مرکزی روحانیت مبارز در مجلس در دفتر من تشکیل شد. غیر از کارهای معمولی، درباره مجلس خبرگان و رهبری آقا [حسینعلی] منتظری تصمیم گرفتیم و برای کاندیداهای عضویت خبرگان برای تمام کشور افرادی را در نظر گرفتیم. (ص504)
چهارشنبه 19 اسفند: نمایندگان جبهه آزادیبخش بحرین امروز در مقابل مجلس تظاهرات داشتند. به خاطر جلب حمایت عمومی در خصوص محاکمه 73 نفر بحرینی که به اتهام کودتا در بحرین محاکمه میشوند. (ص506)
پنجشنبه 20 اسفند: ... آقای خامنهای تلفن کردند و از عدم مراعات سیاست خارجی در تبلیغات رادیو تلویزیون گله داشتند.(ص506)
یکشنبه 23 اسفند: جلسهای با نخستوزیر و رئیسجمهور و وزیر خارجه داشتیم. درباره مواد قرارداد با هیئت سوری که آمدهاند، بحث کردیم. مطرح است که یک میلیون تن نفت خام مجانی به سوریه بدهیم به عنوان شرکت در هزینه جهاد با اسرائیل و بقیه را تا نه میلیون تن به قیمت عادلانه بفروشیم و از آنها جنس بخریم... قطع خط لوله انتقال نفت عراق به مدیترانه از خاک سوریه و نیز قطع دسترسی عراق به بنادر سوریه در مدیترانه، تاثیر خوبی به نفع ما در جنگ دارد.(صص508-507)
دوشنبه 24 اسفند: ... شب در دفتر من آقایان خامنهای، مهدوی[کنی]، [موسوی] اردبیلی، امامی [کاشانی]، و موحدی کرمانی آمدند و راجع به کاندیداهای مجلس خبرگان مشورت کردیم. (ص509)
سهشنبه 25 اسفند: نامهای از آیتالله گلپایگانی خطاب به نمایندگان رسید که در لایحههای اراضی شهری و اراضی کشاورزی و به طور کلی لوایح در جهت محدودیت ثروت، اعتراض داشته و خطر نفوذ سوسیالیسم را گوشزد کردهاند. اکثر نمایندگان را عصانی کرده. نامه را که هفت صفحه است به دیوار چسباندیم. قرار شد جواب نامه را بدهیم. (ص509)
پنجشنبه 27 اسفند: عدهای خواستار تشکیل جلسه رسمی غیرعلنی شدند که در رابطه با لایحه اراضی شهری صحبتهای محرمانه بشود. آقای [محمد] یزدی نایب رئیس و بعضی دیگر از خطر اختلاف با آیتالله گلپایگانی و... گفتند. من لزوم ادامه کار را گفتم و تذکر دادم که بر حقیم و امام و حجت با ماست چرا کوتاه بیاییم، بالاخره تصویب شد و قیمت اراضی را همان قیمت منطقهای رسمی اعلان کردیم... نامه جواب آیتالله گلپایگانی هم تهیه شد و در مجلس غیر رسمی خوانده شد و عدهای که حضور داشتند، امضاء کردند... قرار شد فردا آقای خامنهای نماز جمعه بخوانند... باعث خوشحالی مردم خواهد شد که سلامتی ایشان در حد قابل اطمینان است.(صص511-510)
شنبه 29 اسفند: ... در مورد نامه نمایندگان مجلس به آقای گلپایگانی هم نظر احمدآقا این بود که امام مخالف نیستند ولی درست نیست که منتسب به کسب اجازه از ایشان بشود.(ص512)
------------------------------------------------------------
نقد و نظر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
کتاب «عبور از بحران» به عنوان نخستین جلد از سلسله کتابهای خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی، به بیان وقایع و رویدادهای سال 1360 میپردازد و دو واقعیت مهم را در پیش روی خوانندگان قرار میدهد. نخست آن که سال 60 را براستی باید یکی از بحرانیترین و یا شاید بحرانیترین مقطع پس از انقلاب به شمار آورد. مجموعه حوادثی که در این سال روی میدهد و فشارها و تنگناهای گوناگونی که برای نظام و مسئولان کشور به وجود میآید، بیتردید در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب، سابقه و مانندی ندارد، اما واقعیت دیگر آن است که سال 60 را باید به عنوان سال حل و رفع عمدهترین بحرانهای داخلی نیز به حساب آورد، هر چند بدین منظور، هزینه بسیار زیادی نیز پرداخت شد. بنابراین برگزیدن عنوان «عبور از بحران» برای خاطرات این سال، که هم بیانگر وجود بحران در کشور و هم نشانگر حل و رفع بحران و عبور از آن است، انتخابی در خور و شایسته به نظر میرسد.
به طور کلی آن چه «عبور از بحران» را نسبت به دیگر کتب تاریخ انقلاب اسلامی بویژه خاطرات بازگو شده از سوی دستاندرکاران مسائل کشور و انقلاب، برتری میبخشد، نگارش وقایع در زمان وقوع آنهاست، و دیگر آن که نگارنده آنها شخصیتی است که خود در بطن و متن حوادث قرار داشته است و پس از مجروح شدن حضرت آیتالله خامنهای و همچنین شهادت آیتالله بهشتی و جمع کثیری از مسئولان و شخصیتها از جمله آقایان رجایی و باهنر، مسئولیت بسیاری از امور بر عهده او قرار میگیرد، به همین لحاظ نیز از اطلاعات بسیار گستردهای در زمینه مسائل کشور و انقلاب برخوردار میگردد. اما علیرغم این همه، از آنجا که آقای هاشمیرفسنجانی شیوه حداکثر اختصار را برای ثبت روزانه خاطرات خود برمیگزیند، بالطبع باید گفت «عبور از بحران» حاوی فهرستی از وقایع ریز و درشت است که میتواند منبعی بسیار ارزشمند برای پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی به منظور یافتن سرفصلها و موضوعات مهم این دوران به حساب آید؛ به عبارت دیگر، پویندگان تیزبین مسائل تاریخی، با رجوع به سلسله کتابهای خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی قادرند بسیاری از اجزاء و تکههای گمشده تاریخی را در لابلای سطور و صفحات آن بیابند و با تجزیه و تحلیل و پیگیری روند قضایا، پاسخهای مناسبتری برای توضیح نکات مبهم و سئوالبرانگیز موجود در زمینههای تاریخی و سیاسی ربع قرن گذشته کشورمان ارائه دهند.
به طور کلی در نگاهی به «عبور از بحران»، نخستین نکتهای که جلب توجه مینماید، نقش امام خمینی (ره) و نحوه عملکرد ایشان در عبور دادن کشور و نظام از بحرانهای گسترده و پیچیده این مقطع است. در دورانی که کشور درگیر یک جنگ تمام عیار خارجی است و بحرانهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی داخلی نیز از هر سو زبانه میکشند، شخصیت حضرت امام از چنان صلابت، استواری و جذبهای برخوردار است که نه تنها هیچگونه تزلزلی در آن راه نمییابد بلکه ایشان به تمامی مسئولان و آحاد ملت نیز نیرو و قدرت میبخشند و از بروز هرگونه سستی و ناامیدی در میان آنها، جلوگیری به عمل میآورند.
تدابیر و دوراندیشیهای حضرت امام نیز بویژه در این دوران، از نقش تعیین کنندهای برخوردار است. تأکید ایشان در سالهای 58 و59 بر ضرورت تسریع در تدوین و تصویب قانون اساسی و پیریزی ساختارهای قانونی کشور موجب میشود تا در این مقطع، کلیه امور بر طبق قانون پیش رود و با برکناری یا شهادت مسئولان وقت، نوعی سردرگمی و اغتشاش در امور رخ ننماید. همچنین از خلال آن چه در «عبور از بحران» آمده است، حضرت امام از تمامی روشها، امکانات و ظرفیتهای موجود برای حل و رفع اختلافات و تنشهای سیاسی موجود میان بنیصدر و نیروهای انقلاب بهره گرفتند تا جایی که حتی میتوان گفت موجبات دلگیری و گلایه یاران و شاگردان خود را نیز فراهم آوردند که این مسئله در نامهای به امضای پنج تن از مؤسسان حزب جمهوری اسلامی و از یاران دیرینه ایشان، که در ابتدای کتاب عبور از بحران درج شده، کاملاً مشهود است. با این همه، امام بسان «پیری دانا»، با درایتی خاص مسائل را به پیش بردند و در نهایت نیز با تأکید بر ضرورت تمکین همگان از قانون در سخنرانی روز ششم خرداد ماه به مناسبت سالگرد افتتاح مجلس، زمینه را برای حل بحران از طرق قانونی فراهم آوردند.
نکته دیگری که در «عبور از بحران» جلب توجه میکند نحوه تعامل با نیروهای سیاسی و عمدتاً افراد روحانی است که تا پیش از انقلاب به طور کلی در طیف نیروهای انقلابی و پیرو امام محسوب میشدند، اما در دوران بعد از انقلاب فاصلهها و بلکه تنش هایی میان آنها به وجود آمد.
اگرچه خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی در «عبور از بحران» متعلق به مسائل سال 60 است، اما نگاهی دقیق به آن چه در همین مقطع در مورد نحوه رفتار و عملکرد نیروهای مختلف سیاسی آمده و تأمل در علل و انگیزههای برخی صف بندیها میان نیروهای فعال در حوزه انقلاب، میتواند به نمایاندن ریشه پارهای از مسائل سیاسی امروز جامعه ما نیز کمک کند. بنابراین برای علاقهمندان به مبحث جریانشناسی انقلاب، مطالعه کتاب «عبور از بحران» یک ضرورت به شمار میآید. البته گفتنی است که این خاطرات، بعضاً خود سئوالات و ابهاماتی در ذهن ایجاد میکنند که باید به دنبال پاسخ مناسبی برای آنها بود. به عنوان نمونه در جریان انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت آقایان رجایی و باهنر، آنگونه که بعداً مشخص شد، عامل آن مسعود کشمیری دبیر جلسه شورای امنیت کشور بود، اما در ساعات و روزهای نخست، کسی از مسئولان از این مسئله اطلاع نداشت. به همین لحاظ نیز تابوتی حاوی یک کیسه خاکستر- به عنوان بقایای جسد کشمیری- تدارک دیده میشود و در مراسم تشییع جنازه شهیدان رجایی و باهنر در روز نهم شهریور 58، در کنار تابوت آنها جای میگیرد. آقای هاشمیرفسنجانی در این باره در خاطرات خود اظهار داشته است: «مقداری گوشت هم، در کیسه نایلونی (جمع) کرده بودند و به عنوان فرد دیگری بنام مسعود کشمیری منشی جلسه، (در این باره بعداً مطلب را درست و مفصل مینویسم)...» و سپس در پانوشت آمده است: «مسعود کشمیری کارمند نخستوزیری و منشی جلسه شورای امنیت عامل انفجار و فاجعه 8 شهریور بود. این کار برای این بود که منافقین فکر کنند نظام نمیداند که مسعود کشمیری عامل انفجار بوده و از غفلت آنها، برای دستگیر کردن او استفاده شود.» (عبور از بحران، ص263)
بدیهی است با توجه به وعدهای که آقای هاشمی برای توضیح مفصل پیرامون مسئله تابوت تدارک دیده شده برای کشمیری میدهد و بویژه با عنایت به طرح این ادعا در پانوشت که از همان ساعات اولیه، نقش کشمیری در این جنایت برای مسئولان نظام روشن گردیده است، خوانندگان انتظار دارند تا در صفحات بعدی، این توضیحات را بخوانند و از چگونگی طرحریزی نقشه برای تدارک دیدن یک تابوت به عنوان کشمیری و عوامل دستاندرکار این مسئله اطلاع یابند، اما به این وعده عمل نمیشود و لذا سؤالات و ابهاماتی برجای میماند.
موضوع دیگری که در خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی حائز اهمیت است، نحوه سازوکار درونی حزب جمهوری اسلامی و روشن شدن برخی صفبندیهای داخلی یا به وجود آمدن چنین مسائلی بویژه در جریان انتخاب نخستوزیر پس از انتخاب آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری است. به طور کلی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در زمان تشکیل این حزب، با عضویت افرادی شکل گرفت که اگر چه در یایبندی به اسلام و انقلاب و اطاعت از امام خمینی به عنوان رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی، با یکدیگر اشتراک عقیده و عمل داشتند، اما به هر حال دارای تفاوتهایی در سوابق مبارزاتی و گروهی و همچنین اختلافنظرهایی در پارهای مسائل سیاسی و عقیدتی نیز بودند. با این حال این مسائل تا هنگامی که بنیصدر و طیف هواداران او مشغول فعالیت در کشور بودند، هیچ گاه بروز و ظهور نیافت و تقریباً به حالتی نهفته به حیات خود ادامه داد. بنابراین در این دوران، شاهد همکاری و انسجام میان اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و همچنین نمایندگان عضو یا هوادار حزب در مجلس هستیم. اما با حل بحران بنیصدر و در شرایط جدید، زمینه برای آشکار شدن دیدگاههای سیاسی، اقتصادی و عقیدتی متفاوت فراهم میشود که نخستین نشانههای آن در جریان انتخاب نخستوزیر توسط آیتالله خامنهای - رئیس جمهور وقت- به چشم میخورد. با نگاهی به روند وقایع در «عبور از بحران» نقش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در جریان این مسائل، بسیار پررنگ به نظر میرسد: «اول شب مهندس طاهری آمد و توضیحاتی داد، درباره تلاشهایی که مخالفان دکتر ولایتی برای زدن رأی نمایندگان مینمایند و سپس بهزاد نبوی و دو نقر دیگر از اعضای کادر مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند، برای منصرف کردن من از موافقت با نخستوزیری دکتر ولایتی و بیش از یک ساعت صحبت کردند. نه آنها قانع شدند و نه من... بیشتر روی پرورش و مهندس موسوی تکیه میکنند.» (عبور از بحران، ص335) و نهایتاً نیز علیرغم مطرح شدن چند نفر دیگر، سرانجام نمایندگان مجلس به مهندس موسوی رأی اعتماد دادند. البته اگرچه آقای هاشمیرفسنجانی در خاطرات خود، ماجرای رأی نیاوردن دکتر ولایتی در مجلس را این گونه تعبیر میکند که «استقلال رأی مجلس را نشان داد و معلوم شد که مجلس در اختیار حزب جمهوری اسلامی نیست.» (عبور از بحران، ص335) اما باید گفت این مسئله، نکات بسیار دیگری را نیز در دل خود نهفته داشت که به مرور ایام آشکار گردید و سرانجام، فعالیت حزب را به تعطیلی کشاند.
در همین راستا باید به اختلاف دیدگاههای اقتصادی میان دو طیف از نیروهای انقلاب نیز اشاره کرد که در واقع به نظر میرسد مهمترین بخش از اختلافنظرها را در آن دوران تشکیل میداد و بسیاری از مسائل بعدی، براساس و مبنای آن در طول زمان شکل گرفتند و البته به مرور ایام از پیچیدگیهای زیادی برخوردار شدند. در «عبور از بحران» میتوان آثار و نشانههای این اختلافنظرها را یافت و عوارض سیاسی ناشی از آن را نیز مشاهده کرد. اختلاف آقایان حبیبالله عسگراولادی و بهزاد نبوی به عنوان دو فرد شاخص از این دو طیف، بر سر تصمیم ستاد بسیج اقتصادی کشور مبنی بر انحصار خرید برنج از کشاورزان توسط دولت، از جمله نخستین مسائلی است که قبل از تشکیل دولت مهندس میرحسین موسوی، برفضای سیاسی دولت تأثیر میگذارد تا جایی که آقای بهزاد نبوی به خاطر حضور آقای عسگراولادی در دولت مهندس موسوی به عنوان وزیر بازرگانی، از حضور در آن امتناع میورزد و پس از مذاکراتی که با وی صورت میگیرد، به عنوان وزیر مشاور در امور اجرایی وارد کابینه میشود. البته در طول سالهای بعد، بالا گرفتن اختلاف نظرها میان اعضای کابینه در مورد مسائل اقتصادی و همچنین برخی مسائل سیاسی و عقیدتی، به خروج تعدادی از وزرای منتسب به جناج راست از هیئت دولت میانجامد و یکدستی بیشتری بر کابینه حاکم میشود، اما در عین حال از آنجا که این مسئله بیانگر عدم امکان تجمیع نظرات مختلف در دولت بود، به بروز فاصله بیشتر میان نیروها در دو طیف سیاسی میانجامد.
درخواست آقای هاشمیرفسنجانی از امام برای تنفیذ اختیارات ولایت فقیه به مجلس در تصویب قوانین بر مبنای ضرورت و با عناوین ثانویه، نکته مهم دیگری است که در «عبور از بحران» جلب توجه میکند. آن چه در این ماجرا، بسیار در خور توجه است اینکه حضرت امام با مشاهده ضرورت انجام این اقدام برای پیشبرد امور مملکت و نظام، اگرچه با آن موافقت مینمایند، اما در عین حال این ضرورت، مانع از تأکید مؤکد ایشان بر حفظ موازین و قواعد شرعی و پرهیز از افراط در بهرهگیری از این اختیارات نمیشود و حتی بر این نکته اصرار میورزند که «هر یک از متصدیان اجرا از حد مقرر تجاوز نمود، مجرم شناخته میشود و تعقیب قانونی و تعزیر شرعی میشود.»
به این ترتیب مشخص میشود که از نظر امام، گردش امور مملکتی و رعایت موازین شرعی، به مثابه دو روی یک سکه به شمار میآیند و هیچیک نباید به خاطر دیگری نادیده گرفته شود. لذا برمبنای این دیدگاه باید گفت این وظیفه بر دوش متفکران و پژوهشگران مسلمان و همچنین تمامی مسئولان بوده و هست تا به یافتن مدلها و شیوههای مناسب برای اداره کشور بر مبنای اصول و قواعد اسلامی همت گمارند و از تمامی ظرفیتها در این زمینه بهره گیرند.
از جمله موضوعات دیگری که باید در این کتاب به آن توجه کرد، مسئله مخالفت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با جانشینی آقای منتظری است: «احمد آقا آمد و از وضع جامعه مدرسین (حوزه علمیه) قم نگران بود که ممکن است با سمت جانشینی رهبری آقای (حسینعلی) منتظری مخالفت کنند.» (عبور از بحران،ص 348)
اساساً در شرایط حساس سالهای نخست انقلاب و بویژه پس از عارضه قلبی حضرت امام در اواخر سال 58 که به انتقال ایشان از قم به تهران انجامید، یکی از مسائلی که بشدت ذهن مسئولان بلندپایه نظام را به خود مشغول داشته بود، فراهم آوردن شرایطی بود که در صورت ضرورت، بتوان بسرعت جایگاه رهبری انقلاب را پر کرد. بدین منظور آیتالله منتظری مورد نظر بسیاری از مسئولان قرار گرفت و برای مطرح شدن ایشان به عنوان جانشین، تلاشهایی به عمل آمد. در این حال به نظر میرسد آن چه موجبات بروز مخالفتهایی را در درون جامعه مدرسین فراهم آورد، بیش از آن که به شخص آیتالله منتظری بازگردد، مربوط به بیت و اطرافیان ایشان، بویژه مهدی هاشمی که آن هنگام مسئولیت واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه را بر عهده داشت، میشد. این مسئلهای است که در سال 64 و هنگامی که رسماً بحث جانشینی آیتالله منتظری در مجلس خبرگان رهبری مطرح میگردد، در نامه آیتالله مشکینی به ایشان مجدداً عنوان و درخواست میشود تا با دقت بیشتر در مورد اطرافیان، از نگرانی اعضای مجلس خبرگان، جلوگیری به عمل آید. اما متأسفانه تمامی این تذکرات دلسوزانه و خیرخواهانه که علیالخصوص از سوی حضرت امام به آقای منتظری در مورد تصفیه بیت و اطرافیانشان صورت میگیرد، مورد بیاعتنایی کامل ایشان واقع میشود و لذا در نهایت، امام چارهای جز کنار گذاردن ایشان از قائم مقامی رهبری در پیش روی خود نمییابد.
به هر تقدیر با عنایت به اهمیت، کثرت و تنوع چشمگیر مسائل و رویدادها و کنشها و واکنشها در سال 1360، باید این سال را به عنوان نقطه عطفی در شکلگیری بسیاری از مسائل بعدی در کشور به شمار آورد و باید گفت کتاب «عبور از بحران» علیرغم اختصار یادداشتها و خاطرات مندرج در آن، از جمله بهترین و غنیترین کتابها برای درک بهتر ریشه بسیاری از مسائل است. به عبارت دیگر «عبور از بحران»، کتاب سرنخهاست؛ باید آنها را بدقت جست و با هوشیاری دنبال کرد.
با تشکر
دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران