4- محوریت ثبات منطقهای: انقلاب اسلامی ایران با ایفای نقش سازنده در زمینة بازتولید منافع مشترک منطقهای، مبارزه با تروریسم، توسعه همکاریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، حمایت از روند ثبات منطقهای بر اساس امنیت دستهجمعی، تباین الگوی توسعه همهجانبه و درونزا، بیداری اسلامی و احیای تفکر و ارزشهای دینی، جایگاه محوری در کمربند طلایی ایران ـ سوریه ـ لبنان در منطقه، الهام بخشی در خاورمیانه بر اساس الگوی مردمسالاری دینی، تبیین مدل بومی اصلاحات درونزا در نظامهای خاورمیانه، بهرهگیری از قدرت اطلاعاتی و رسانهای برای تبیین پیام عدالت، صلح و عزت، پیروی از الگوی تعامل مؤثر و سازنده با کشورهای اسلامی، اتخاذ دیپلماسی فعال و مؤثر در سیاست خارجی بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت، عضویت فعال و اثرگذار در سازمانهای منطقهای و فرامنطقهای در جهت ارتقای نقش دین در عرصة تصمیمسازی، تقویت راهبرد چندجانبهگرایی و نفی سیاستهای یکجانبهگرایانه امریکا در منطقه، تلاش در جهت اعتمادسازی منطقهای بر اساس گسترش همکاریهای فرهنگی و رسانهای بین ملتهای مسلمان، تقویت تشکلهای غیردولتی برای همکاری با کشورهای اسلامی در جهت حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و یا تقویت همکاریهای نرمافزاری، سرمایهگذاری در دیپلماسی عمومی، بهرهگیری از قدرت نرمافزاری در مدیریت افکار عمومی منطقهای و بینالمللی، اعتبار بخشی به فرآیند اطلاعرسانی، خنثیسازی جنگ روانی دشمنان در منطقه، تقویت مؤلفههای هویت بخش تمدنی، انتقال پیام از طریق وسایل ارتباط جمعی سنتی و مدرن، تصویرسازی و هنجارسازی ارزشی، تقویت جایگاه ایدئولوژی در نظام تصمیمگیری منطقهای و جهانی، گسترش همکاریهای سازنده، مؤثر و چندجانبه منطقهای و فرامنطقهای بر اساس "منطقهگرایی نوین " و ارتقای سطح آگاهی و بیداری ملتهای منطقه، توانست به اتخاذ تمهیداتی خلاق و سازنده برای تبدیل تهدیدها به فرصتها و یا خلق فرصتهای نوین مبادرت ورزد و نشان دهد که در عصر اطلاعات، توجه به قدرت نرم نه تنها موجب افزایش توانایی برای همکاری میشود که موجب افزایش تمایل دیگران به حرکت در این مسیر و مآلاً تحقق ثبات منطقهای میگردد. در واقع، تعامل مؤثر و سازندة انقلاب اسلامی با دیگر ملتهای جهان موجب شد وجوه و رویکردهای مشترک توسعه یابد، توان انقلاب برای مقابله با چالشها فزونتر گردد و جذابیت پیام انقلاب موج جدیدی را در ملتهای بیدار و آگاه منطقه ایجاد نماید. در این رهگذر، اهتمام انقلاب اسلامی به یافتن مشترکات بشری دینداران و افزایش آگاهی آنان در زمینة گسترش ارتباطات منطقهای و اعتلای ارزشهای مشترک اخلاقی و تقویت همکاری علمی بین دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشورهای مسلمان، تبیین اندیشة "ائتلاف برای صلح " به جای "اتحاد برای جنگ "، سرعت و عمقبخشی به جریان تولید اندیشه اسلامی و تأکید بر توسعه همراه با عدالت توانست قابلیتهای نرمافزاری فرهنگ غنی اسلامی را برای مدیریت تحول در عصر جهانی شدن ارتقاء بخشد.
جهانی کردن مبارزه با صهیونیسم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حمایت از حرکتها و نهضتهای آزادیبخش بویژه در فلسطین از نقش و جایگاه ویژهای برخوردار شد. انقلاب اسلامی ایران با تبیین اینکه "اسلام راهحل و جهاد وسیله اصلی است " به مبارزات مردم فلسطین و انتفاضة آنان جنبهای فراملی بخشید و مبارزه با رژیم صهیونیستی را جهانی کرد. اعلام آخرین جمعة ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس از سوی امام خمینی، شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از عمق توجه ایران اسلامی به مسأله فلسطین و اعتقاد به حمایت از مبارزات آنان داشت. انقلاب اسلامی ایران توانست با ارتقای بیداری و آگاهی جهان اسلام به آرمان فلسطین، مظلومیتهای مردم مبارز فلسطین را برملا سازد و از فلسطینیان بیپناه در برابر جنایات رژیم صهیونیستی حمایت جهانی به عمل آورد. بدینترتیب، خارج کردن مبارزات ضدصهیونیستی از حصارهای تنگ قومی، عربی، سرزمینی و ملّیگرایانه و بخشیدن جنبهای اسلامی و ایدئولوژیک به آن، موجب گردید مبارزات مردم فلسطین ابعاد گستردهتری یابد. از اینرو، انقلاب اسلامی ایران موجب شد تا اسلام مجدداً وارد صحنة مبارزه شده و نهضت فلسطین با محوریت اسلام به مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیست تداوم بخشد. در واقع، با پذیرش نمادها و شعارهای انقلاب اسلامی به عنوان اصول اساسی جهاد از سوی گروههای اصولگری اسلامی و تأکید آنان بر شهادت، فداکاری و سلحشوری در راه هدف، انقلاب اسلامی توانست نقش خود را در جهانی کردن مسئله فلسطین و تعمیق مبارزات آزادیبخش اسلامی در فلسطین، مبارزه با صهیونیسم را ابعادی جهانی بخشد و نقش خود را در گسترش بعد مبارزاتی جهان اسلام با رژیم صهیونیستی به منصة ظهور رساند.
ج) در سطح تحلیل بینالملل
شرایط بروز قدرت نرم طی سالهای اخیر به شکلی باورنکردنی تغییر یافته است. انقلاب اطلاعات و جهانی شدن، جهان را دستخوش تغییرات بنیادین ساخته است و موجب شکلگیری جوامع و شبکههای مجازی شده که مرزهای کشورها را در هم نوردیده و همکاریهای فراملّی و عاملان غیرحکومتی را گسترش بخشیده است. قدرت نرم سازمانهای بینالمللی غیردولتی موجب جلب و جذب شهروندان برای ایجاد ائتلافهای بینملّتی شده است. توانایی سهمبندی اطلاعات به منبعی مهم در جذب قدرت تبدیل شده است. در این رهگذر، استفاده از کانالهای چندگانه ارتباطی، برخورداری از سنتها و ایدههای فرهنگی در جهان چندفرهنگی امروز و اعتباری که با ارزشها و سیاستها با توجه به اهمیت گزینهها و انتخابها افزایش مییابد، میتواند قدرت یک بازیگر را ارتقا بخشد. منابع قدرت نرم توانستهاند از طریق غیرمستقیم به صورت شکلدهی به محیط پیرامونی به صورت نرم، آرام و پراکنده، بازیگران را در اجرای سیاست یاری دهند. در این رهگذر، قدرت اطلاعات و بازپروری و پردازش دادهها با توجه به حجم و انبوه و گستردگی اطلاعات از اهمیت بسزایی برخوردار است.
با توجه به اهمیت شبکهها و رسانهها به عنوان عوامل تسهیلکنندة سیاستهای بازیگران و گسترشدهنده به دیپلماسی عمومی، بازیگران روابط بینالملل اتخاذ رویکرد فعال، مبتکرانه و انتخابگر را در فرآیند جهانی شدن در دستور کار خود قرار دادهاند. در این میان، انقلاب اسلامی ایران با تأثیرگذاری بر قاعدهمندیها و جریانهای بینالمللی، تأکید بر عدالتگرایی و نفی تبعیض، انسانیتر کردن، منصفانه کردن و عادلانه کردن فضای جهانی و نیز افشای ماهیت سلطهطلبانه و غیرانسانی و غیراخلاقی گفتمان غالب بر روابط بینالملل، بر ضرورت عرضه کالاهای عظیم فرهنگی و پیامهای درخور توجه در تمدن اسلامی تأکید ورزیده است. انقلاب اسلامی ایران ضمن تأکید بر لزوم آگاهی از ابزارها و تکنیکهای تبلیغی کارآمد و به روز، بر مخاطبشناسی برای موفقیت در عرصة تبلیغات و اهتمام به شناخت تازه از آموزهها و فرهنگهای دیگر و کسب آمادگیهای لازم برای رقابت در جهان چند فرهنگی امروز پای میفشرد.
واقعیت آن است که در جهانی که همه از اطلاعات اشباع هستند آنچه از اهمیت برخوردار است اطلاعات نیست بلکه توجه ماست و این توجه طبیعتاً به سمت اطلاعات معتبرتر جلب میشود. در این میان، در عصر اطلاعات بازیگری میتواند سردمدار دنیای سیاست باشد که در عرصة اعتمادسازی در دنیا پرچمدار باشد. چرا که مشروعیت یک پیام بخش مهمی از قدرت نرم آن را تشکیل میدهد و جذابیت آن به قدرت قطعی آن میافزاید. در این میدان پیروزمند کسی است که دارای اعتبار است و بتواند با بهرهگیری از قدرت نرم و تصویرسازی و ارائه وجههای مطلوب و مناسب به انتقال درست پیام با تکیه بر ساختارهای غیرمادی از جمله اجتماعی، هنجاری و ارزشی و نهادی و عوامل زمینهای چون دین، فرهنگ، تاریخ و هویت اجتماعی مبادرت ورزد. از اینرو شایسته است وجود نرمافزاری قدرت بینالمللی انقلاب اسلامی از جمله به چالش کشیدن هژمونی فرهنگی غرب، گشایش جنبة ثالث در نظام بینالملل و پرچمداری انقلاب فرهنگی جهانی مورد مداقه قرار گیرد:
1ـ به چالش کشیدن هژمونی فرهنگی غرب: انقلاب اسلامی ایران با هدف متحولسازی محیط بینالملل از رهگذر تحول و دگرگونی در افکار و اذهان و فراهم ساختن شرایط ذهنی برای تغییر قواعد و هنجارهای بینالمللی توانست با تفکرات رهاییبخش خود نظام سلطه را زیر سؤال برد و پیام سیاسی اندیشة استکبارستیزی، استقلالطلبی و راهبرد نه شرقی نه غربی را برای جهانیان آشکار سازد. انقلاب اسلامی ایران نه تنها به چالش فکری و سیاسی با غرب مبادرت ورزید که توانست با اتکاء به قدرت نرمافزاری خود و باز تعریف نسبت نوین از معنویت و سیاست، الگوی روش زندگی و مدل جدید اجتماعی جایگزین را نمایان سازد.
انقلاب اسلامی با اعطای خودباوری به ملتها مبنی بر توان آنان برای مقابله با سلطهگری قدرتهای یکهتاز و شکستن قدرت دروغین آنها و دعوت ملتها به خوداتکایی و پایداری در برابر سلطهجویی غرب، جریان ثالثی را در نظام بینالمللی رقم زد و ضمن مقابله با نفوذ سیاسی و فرهنگی آنان توانست مسلمانان را به عزت و افتخار خود آگاه سازد و با تکیه بر فرهنگ مستقل اسلامی، غرب را وادار به عقبنشینی در برابر قدرت اسلام نماید. انقلاب اسلامی با پیشتازی در عرصه اندیشهورزی و سیاستپردازی و آگاهیبخشی و اطلاعرسانی و ترویج گفتمانها و آموزههای اسلام، توانست اهمیت جغرافیای فرهنگی جهان اسلام را آشکار سازد و اسلام را به عنوان یک شیوة زندگی و تمدن معنوی در عصر حاکمیت تمدنهای مادی شرق و غرب معرفی نماید. انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب فکری و فرهنگی، تفکر و اندیشة سومی را در جهان مطرح کرد تا از این رهگذر اعضای ایدئولوژیهای مادی لیبرالیسم و سوسیالیسم را به چالش کشد. انقلاب اسلامی با داعیة نظم جهانی اسلامی و با دامنه و برد جهانی توانست خود را به عنوان یک نیروی سوم در معادلات جهانی عرضه کند و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تنها تجربه واقعی مردمسالاری دینی معرفی نماید.
به منظور مقابله با تأثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی، امریکا به مقابله نرمافزاری با این انقلاب پرداخته است. عملیات نرمافزاری از قبیل بهرهگیری از شبکههای ماهوارهای برای جهتدهی به افکار عمومی جامعه بینالملل علیه ایران و سازماندهی ادراک نخبگان سیاسی و گروههای اجتماعی امریکایی در این چارچوب، در راستای سوق دادن فضای اطلاعاتی و اطلاع رسانی امریکا در جهت مقابله با نخبگان سیاسی ایرانی سازماندهی شده است. امریکا با گسترش جدال نرمافزاری و مقابلهگرایی هنجاری با ایران، سازماندهی انگارهسازی تهاجمی و الگوی تعارض بر آمریکا با دامن زدن به اسلام هراسی از رهگذر پیوند دادن بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، علیه رهبران سیاسی ایران به جنگ نرم مبادرت ورزیده است. مبنای قالبهای رسانهای، دامن زدن به اسلام هراسی از رهگذر پیوند دادن بنیادگرایی اسلام با تروریسم، به راهاندازی جنگ نرم علیه رهبران سیاسی ایران در راستای کاهش اعتماد جامعه بینالملل و تخریب چهرة سیاسی و الگوی رفتاری نخبگان و مقامات اجرائی ایران مبادرت ورزیده است. حمایت از نیروهای شورشگر و اعمال "جنگ کم شدت " (Low intensive war) علیه ایران همگی در راستای تخریب فضای سیاسی و نیز چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی ایران سازماندهی شده است. امریکا با بهرهگیری از موج "دیپلماسی عمومی " درصدد است به ایجاد تغییر در حس اعتماد مردم به نظام و دگرگونی در فرآیندهای باورپذیری جامعه بپردازد. بنابراین موج جدید مبتنی بر جلوههایی از الگوهای رفتاری و خلق واژههای جدید به منظور بسترسازی برای تحقق انگارهسازی تهاجمی علیه انقلاب اسلامی تدارک دیده شده است چرا که این انقلاب توانسته است با ماهیت قدرت نرمافزاری خود شالودة فکری و هنجاری نظام سلطه را خدشهدار سازد.
2ـ گشایش جبهه ثالث در نظام بینالملل: انقلاب اسلامی ایران بر اساس اصل "نه شرقی نه غربی " توانست علاوه بر شکستن ابهت استکبار جهانی و قطع دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورهای مستضعف، پیام و راه ثالثی را به جهانیان عرضه کند که بر استقرار و اجرای عدالت، اجرای قوانین و مقررات الهی، تکیه بر آزادی توأم با مسئولیت انسان در برابر خداوند، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی، مبارزه با کلیة مظاهر فساد و تباهی، تأمین حقوق همهجانبه مستضعفان، نفی استعمار و سلطه خارجی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حمایت از مسلمانان و مظلومان جهان، قوت بخشیدن به قدرت اسلام و مسلمانان، گسترش فرهنگ اسلامی و اعتقادات معنوی در سراسر جهان و تحکیم وحدت امت اسلامی در جهت استقرار عدالت و نفی سلطه قدرتهای استکباری تأکید میکرد.
انقلاب اسلامی با ایستادگی در برابر زورگوئیهای قدرتهای شرق و غرب و مقابله با چپاولگران جهانی، حمایت از حرکتهای ظلمستیز و استقلالطلبانه، تکیه بر بیداری ملتها و نجات آنان از دنیای سلطه، تشویق ملتها به پیروی از معنویت و فرهنگ انسانساز اسلام، نشان دادن قدرت و انرژی انقلابی اسلام به عنوان نیروبخشترین و با قدرتترین عامل تحرک و پویایی و زیر سؤال بردن هنجارهای نظام بینالملل، توانست روابط و معادلات سیاسی جهان را بر هم زند و موجبات تحقق و بروز نظم جدیدی را در مناسبات بینالمللی فراهم نماید. افزون بر این، تکیه بر ارزشهای انسانی و اسلامی نظیر عفاف، فداکاری، اخلاق، اخلاص و فرهنگ استقلالی به عنوان شالودههای فکری و سیاسی اندیشة "نه شرقی، نه غربی " در انقلاب اسلامی، دستاوردی جهانی برای کلیة مسلمانان و مستضعفان جهان و تمامی انسانهای آزادیخواه و استقلالطلب محسوب میگردید.
بدینترتیب، انقلاب اسلامی ایران توانست عملاً قدرت و قطب سومی را در جهان ایجاد کند. بروز قطب و قدرت سوم در عرصة جهانی به دلیل عدم وابستگی به قطبهای پذیرفته شدة جهانی ناشی از اعتقادات دینی، ایمانی و اسلامی و حمایت و پشتیبانی گستردة مستضعفان جهان از آرمانهای انقلاب بود که توانست نظم تحمیلی مبتنی بر سرمایهداری و کمونیسم را بشکند. انقلاب اسلامی با گشایش این جبهة ثالث توانست در جهت صدور پیام انقلاب در ابعاد سیاسی و معنوی تلاش نماید که این مهم ناشی از تقویت وحدت جهان اسلام در عرصة بینالملل، تحکیم هویت تمدن اسلامی با توجه به محصور نبودن در قلمروی جغرافیایی خاص، مخاطب قرار دادن مسلمانان و مستضعفان سراسر جهان و بهرهگیری از جاذبة قدرتمند پیام استقلالطلبانة آن بود. انقلاب اسلامی با توجه به ماهیت نه شرقی نه غربی خود توانست ابعاد صدور پیام جهانی انقلاب را با تکیه بر معنویت، استقلال، عدالت و آزادی گستردهتر سازد و الگویی ثالث را فرا راه تمامی کشورهای جهان سومی و اسلامی قرار دهد.
از این رو، انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر اهمیت قدرت نرمافزاری توانست قواعد و هنجارهای بینالمللی را زیر سؤال ببرد و نگرشی ثالث در ساختار نظام بینالملل را به ارمغان آورد که بر نفی سلطه و استقلال فکری و فرهنگی ملتهای مسلمان در روابط بینالملل استوار باشد. انقلاب اسلامی با تغییر معادلات قدرت در سطح جهانی و با اطلاعرسانی پیرامون توان اسلام در احیای مناسبات سیاسی و اجتماعی، توانست جهان اسلام را از حاشیه به متن بکشاند و با آگاهیبخشی به افکار عمومی جهانی در مورد نظام سلطه، به متحولسازی محیط بینالمللی مبادرت ورزد و از این رهگذر تعادل قدرت در عرصة بینالملل را به نفع کشورهای غیرمتعهد و جهان سومی رقم زند.
3ـ پرچمداری انقلاب فرهنگی جهانی: انقلاب اسلامی ایران با تبیین اندیشة تحول بر مبنای معنویت و اسلام و احیای دین در سطح جهان توانست ضمن به چالش کشیدن مکاتب مادی و ضد ارزش ساختن سلطهگری قدرتهای جهانی به دگرگون سازی معادلات سیاسی بینالملل مبادرت ورزد. این رستاخیز فرهنگی که بر همگرایی اسلامی و پیریزی قطب جهانی دنیای اسلام تأکید میورزید توانست پرچمداری مبارزه با تهاجم فرهنگی شرق و غرب را به عهده گیرد و با ارائه تصویری جدید از دین به عنوان مجموعهای از اعتقادات، آمال، اعمال و احساسات حول مفهوم حقیقتنمایی سامان یافته که با ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیوند و نسبت مداوم دارد به بازسازی تمدن اسلامی همت گمارد و انقلاب اسلامی توانست ضمن اهتمام به صدور پیام انقلاب، از قدرت نرمافزاری اندیشه به عنوان بستری برای تعامل پویا و تبادل سازنده استفاده نماید و بدینترتیب زمینهساز تحقق انقلاب فرهنگی جهانی گردد.
انقلاب اسلامی با ارائه تصویری کارآمد از دین به عنوان پدیدهای معنوی، ملموس و پویا و محتوی عبادات، معاملات و سیاسیات و در تعامل با مقولههای حق، اقتدار و تکلیف توانست نقش آموزهها و اعتقادات دینی را به عنوان منبع معرفتی و راهنمای زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی به منصة ظهور رساند و توان دین را به عنوان پرچم معنوی مبارزه برای رفع استیلای بیگانگان فراروی بشریت قرار دهد و با شاخصة دینباوری و آرمانخواهی، دین را به عنوان پدیدهای سیاسی و عنصری فرهنگی معرفی نماید.
رشد گفتمان دینی در پی بازخوانی تفکر دینی از سوی انقلاب اسلامی بر اساس تلفیق جمهوریت و اسلامیت موجبات بسط و گسترش کمی و کیفی هنجارهای دینی و ارتقای روند فکری جوامع مسلمان متناسب با تحولات ابزاری و تکنولوژی مدرن گردید. انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم ارتقای توسعه و کارایی عناصر درونی و بومی جوامع اسلامی و ضرورت سازگاری و انطباق پویای آنها با تحولات جهانی و متناسب با مقتضیات زمان، توانست دیدگاهی منطقی و آگاهانه نسبت به واقعیات اعتقادی و تحولات اجتماعی ارائه دهد و با تکامل بخشیدن به مبادی فکری بر اساس نگرشهای عقلانی، بین نسل جدید و سنتهای گذشته پیوند برقرار سازد.
از دیگر دلایل پرچمداری انقلاب اسلامی در انقلاب فرهنگی جهانی، ترویج روحیة استقلالطلبی در میان مستضعفان بوده است. انقلاب اسلامی با نفی وابستگی به قدرتهای بزرگ شرق و غرب، تکیه بر اسلامگرایی و معنویت باوری، تأکید بر ضرورت احقاق حق ملتها در تعیین سرنوشت خود، بر هم زدن هنجارهای سلطهجویانه بینالملل و خدشهدار کردن معادلات سیاسی و امنیتی قدرتهای بزرگ توانست جایگاه واقعی سیاست غیرمتعهد را بر اساس عزت اسلامی و افتخار جهانی بازنمایاند و استقلال عمل و نظر خود را در تصمیمگیری، سیاستگذاری و اجرای سیاست بینالملل به منصة ظهور رساند.
مبحث دوم: موانع و راهکارهای ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران گرچه توانست جایگاه و اهمیت قدرت نرم را با توجه به نقش فرهنگ و معنویت تبیین نماید لیکن باید از هرگونه افراط و تفریط در این زمینه خودداری ورزد چرا که توجه به نقش قدرت نرم بدون توجه به مقتضیات زمینهای و محیطی آن موجب آرمانگرایی محض میشود و نیز غفلت از اهمیت قدرت نرمافزاری به عنوان ظرفیت و پتانسیل عمدة انقلاب اسلامی موجبات انفعال و وادادگی را فراهم میآورد. از اینرو شایسته است متناسب با تحرک و رشد و پیشرفت جامعه بشری و با آیندهنگری در خصوص فرصتها و چالشهای پیش رو به نوآوری و خلاقیت در زمینة سیاستهای فرهنگی اهتمام ورزد. در این راستا، شایسته است نخست به آسیبشناسی سیاستهای فرهنگی که ناظر بر ارتقای نقش و جایگاه قدرت نرم است پرداخته شود و سپس راهکارهای تقویت و گسترش توان بهرهگیری از قدرت نرم مورد مداقه قرار گیرد:
الف) آسیبشناسی جایگاه و نقش قدرت نرم در انقلاب اسلامی
در زمرة آسیبهای سیاست فرهنگی به عنوان خط مشی نرمافزاری نظام مردمسالار دینی میتوان به موارد زیر به عنوان موانع فراروی تحقق قدرت نرم در فرآیند انقلاب اسلامی اشاره کرد:
1ـ عدم برنامهریزی جامع و همهجانبهنگر به دلیل نبود یک ابر سیستم ملّی در برنامهریزی آموزشی و روزمرگی و مقطعی و موقت و شتابان بودن سیاستهای فرهنگی با توجه به عدم هماهنگی سیاستهای فرهنگی با سایر برنامههای توسعه کشور و نیز عدم تناسب سیاستهای فرهنگی با جامعهشناسی فضای زندگی، آمایش سرزمینی و ژئوکالچر کشور
2ـ عدم تحقق بسترها و زیرساختهای فرهنگی به دلیل عدم هماهنگی میان کانالهای جامعهپذیری و فرهنگسازی و توسعه نیافتگی فرهنگی ناشی از تضاد بین نهادهای فرهنگپذیری شامل خانواده، گروههای همسال، گروههای مرجع، رسانهها و مراکز آموزشی و تحصیلی
3ـ سیاستهای تدافعی، سلبی، سلیقهای، سطحی، ظاهرگرا، بیثبات و شتابزده به جای سیاستهای تعاملی، پویا، ایجابی و سنجیده متناسب با پیشبینی آیندة فرآیندهای جهانی و منطبق با شناخت وضعیت طبقات و اقشار اجتماعی در داخل کشور
4ـ سیاستزدگی فرهنگی یا استیلای سیاست بر فرهنگ به جای تعامل و همگونی بین چهار حوزة سیاست، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد بر اساس نگرش پارسونزی
5ـ آمیختگی فرهنگ با ملاحظات امنیتی به گونهای که با خردهفرهنگهای قومی و میکروناسیونالیسم برخورد سختافزاری صورت میپذیرد بدون اینکه آستانه امنیت، فراتر تلقی شود و همچنین بروز هر ناهنجاری به عنوان مقولهای ضدامنیتی قلمداد میشود.
6ـ افراط و تفریط در سیاستهای فرهنگی و برنامهریزیهای آموزشی به گونهای که گاه میزان دروس فرهنگی و دینی در دانشگاهها افزایش مییابد و گاه به نام علمیگرایی به ترویج غربگرایی اهتمام میگردد؛ گاه ایرانگرایی و اسلامگرایی در تقابل با یکدیگر مطرح میشود، گاه سیاستهای فرهنگی داخلی در اولویت قرار میگیرد و گاه به دیپلماسی فرهنگی در عرصة بینالمللی اهتمام فزاینده مبذول میگردد.
7ـ تمرکز فعالیتهای فرهنگی در دست دولت به جای واگذاری بخش فرهنگی به نهادهای جامعه مدنی به گونهای که سیاستهای بوروکراتیک موجب پیچیده و غامض شدن و ناکارآمدی و کندی سیاستهای فرهنگی میشود.
8ـ دخیل بودن مراکز، نهادها و وزارتخانههای مختلف در سیاستهای فرهنگی کشور به گونهای که گاه بین سیاستهای مؤسسات تأثیرگذار بر سیاست نرمافزاری کشور تضاد و ناهمگونی وجود دارد، گاه نوعی بخشینگری بر سیاستهای فرهنگی حاکم میشود و گاه نهادهای همعرض که اختلاط کارکردی دارند بر مأموریتها و سیاستهای فرهنگی نظارت میکنند.
9ـ نامشخص بودن کار ویژههای نرمافزاری در سیاست فرهنگی به گونهای که بین تبلیغ به معنای سخن همدلانه و مفاهمهآمیز با ارشاد به معنای وعظ و اندرز یکسویه تمیز داده نمیشود و بطور کلی فقدان تعریف روشن و توافق شدهای دربارة مفاهیم اصلی و مؤثری چون فرهنگ، سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی، توسعه فرهنگی، مدیریت فرهنگی، نظارت فرهنگی و مسئولیت فرهنگی.
10ـ عدم تناسب بین سیاستهای اعلامی و اعمالی به دلیل عدم محاسبه ظرفیتها قبل از بیان وعدههای سیاسی فرهنگی، شعارزدگی، فرصتطلبی ایدئولوژیک و اعلام طرحها قبل از تأمین بودجهها و منابع مالی مورد نیاز
11ـ حاکمیت نگرش کمّی به مقولههای فرهنگی به گونهای که کیفیت فدای کمیت، ارائه آمارها و بیلانهای عملکردی میشود و بطور کلی فقدان روش مناسب جهت ارزیابی و سنجش مستمر تحولات فرهنگی و اجتماعی و میزان و محدودة تأثیر فعالیّتهای فرهنگ در جامعه
12ـ حاکمیت دیدگاه لیبرالیستی در حوزة معرفتشناسی اسلامی با عناوینی چون پست مدرنیسم با توجه به سیاستهای نرمافزاری قدرتهای بزرگ که با ابزارهای ماهوارهای و فناوریهای ارتباطی در صدد تحمیل شیوه زندگی غربی به جوامع در حال توسعه هستند و نیز با توجه به برنامهریزی قدرتهای فرامنطقهای برای فروپاشی اجتماعی از رهگذر اندلسیزه کردن فرهنگ ملّی و استحالة هویت ملّی
13ـ ناهماهنگی بین سطوح محلّی، ملّی، منطقهای و بینالمللی در سیاست فرهنگی با توجه به عدم تفکیک سطوح تحلیل و نیز نبود برنامهریزی جامع مبتنی بر هماهنگی کارکرد نهادهای دولتی، شبهدولتی و غیردولتی متکفل در امور فرهنگی
14ـ آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از فقر، فساد و تبعیض که منجر به بیثباتی و ضعف فرهنگی میگردد.
15ـ انفعال و خودباختگی روشنفکران سکولار و غربزده نسبت به فرهنگ غربی و غفلت آنان از تهاجم فرهنگی از بیرون و درون کشور
16ـ فقدان برنامهریزی در نظام آموزشی کشور در جهت اسلامی شدن محیط دانشگاهها و آموزش و پرورش و احتمال دوری مراکز آموزشی از فرهنگ و ارزشهای استقلالطلبانة انقلاب اسلامی
17ـ عدم نظارت عمومی و ملّی یا سازمانی به صورت واقعبینانه و هماهنگ بر روند اجرای مأموریتهای فرهنگی توسط سازمانها و نهادهای ذیربط و عدم تلاش لازم هماهنگساز توسط نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی کشور
18ـ فقدان راهبرد مناسب و کارآمد در جهت به کارگیری همة توانائیهای فکری و فرهنگی کشور و نیز فقدان سیاست منسجم فرهنگی برای رشد خلاقیتهای فردی و مشارکتهای جمعی و گروهی فرهنگی
19ـ افزایش تبلیغات رسانههای غربی علیه اسلام جهت ایجاد جو اسلام هراسی در جوامع خویش از رهگذر تبلیغ مواردی چون پیوند بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، عدم سازگاری اسلام با دمکراسی و استفاده ابزاری از دین در کشورهای اسلامی و بطور کلی القای برداشتهای نادرست از برخی مفاهیم دینی
20ـ برداشتهای غلط و یکسویه از فرهنگ بر مبنای تلقیات شخصی و گروهی و یا سلایق سیاسی و یا باورهای خاص خود و یا اهداف و منافع فردی و گروهی
21ـ فقدان سیستم مناسب ارزیابی و کنترل کیفی عملکردهای فرهنگی در داخل کشور و نیز ارزیابی فعالیتهای فرهنگی بینالمللی و تأثیرات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف و بطور کلی روشن نبودن مفهوم و محدودة نظارت بر فعالیتهای فرهنگی به دلیل نقص و نارسایی در تشکیلات، طرح و منابع فعالیتهای فرهنگی
22ـ وجود شکاف بین مدیریتهای فرهنگی و مراکز تحقیقاتی و بطور کلی بیتوجهی به امر مطالعه و پژوهش در امور و فعالیتهای فرهنگی و نیز روزمرگی و عملزدگی ناشی از فراموش نمودن آموزش و تحقیق در عرصة مدیریت فرهنگی
ب) راهکارهای تقویت و گسترش توان بهرهگیری از قدرت نرم در انقلاب اسلامی
به نظر میرسد بهترین راه ارتقای توان بهرهگیری از قدرت نرم در فرآیند انقلاب اسلامی اهتمام به اصلاح مدیریت فرهنگی در کشور باشد. این مدیریت باید دارای ویژگیهایی از قبیل طراحی برای پیشبرد سیاستهای فرهنگی، اجرایی کردن سیاستهای فرهنگی به صورت صریح و روشن، هماهنگی و سازگاری بین سیاستهای فرهنگی در سطوح محلّی، ملّی، منطقهای و بینالمللی و نیز بین سطوح دولتی، غیردولتی یا شبهدولتی نهادهای اجتماعی و فرهنگی باشد. افزون بر این، مدیریتهای فرهنگی باید از ویژگیهای مطلوب در حوزة تمایلات و گرایشها، اندیشهها و آگاهیها، رفتارها و کارکردها، بینشها و نگرشها برخوردار باشد. در این زمینه میتوان به برخی راهکارها برای ارتقای سیاست فرهنگی کشور و توان نرمافزاری انقلاب اسلامی اشاره کرد:
1ـ هماهنگی میان سیاستهای فرهنگی بخش دولتی و غیر دولتی، سازگاری، هماهنگی و همسویی بین سیاستهای فرهنگی در سطوح مختلف محلّی، ملّی و منطقهای، تطابق سیاستهای اعلامی با سیاستهای اعمالی در عرصة فرهنگی و تطبیق ساختارهای اجتماعی با اهداف و سیاستهای فرهنگی
2ـ مشخص کردن ضوابط و قوانین حاکم بر سیاستهای فرهنگی، صراحت و روشنی در سیاستهای فرهنگی، کارآمدسازی ساختار و تشکیلات فرهنگی، ارتقای تعامل سازمند میان کارکنان درون سازمانی و برون سازمانی دستگاههای فرهنگی و بطورکلی اصلاح ساختار و کارکرد بخشهای فرهنگی کشور
3ـ ایجاد انگیزه و تشویق فعالیتهای فرهنگی در ابعاد اجتماعی، راهبردی، مالی و رسانهای به منظور زمینهسازی برای بروز ابتکارات، نوآوریها، خلاقیتها و سیاستهای نوین فرهنگی
4ـ برنامهریزی جامع و فرابخشی و طراحی فرهنگی با در نظر گرفتن اصول ارزشی، امکانات و تسهیلات و ابزارهای موجود و ارادة مردم و نخبگان و نیز تدوین سیاستهای فرهنگی جامع، صریح، روشن و هدفمند بر اساس ملاحظات فرهنگی جامعه داخلی و بینالمللی به دور از استیلای سیاست بر فرهنگ ملّی و بطور کلی نهادینهسازی نگاه راهبردی مسئولان کشور به اولویت برنامههای فرهنگی
5ـ ایجاد وفاق بین نخبگان فکری، فرهنگی و سیاسی به منظور برقراری وحدت و ثبات سیاسی و فکری در جامعه و سرمایهگذاری در ایجاد و گسترش مشارکت جمعی بر اساس تقویت ارزشهای مشترک فرهنگی و نیز توزیع گستردة برخی مفاهیم و واژههای فرهنگی و مفهومسازی ارزشی
6ـ تقویت آموزش در جهت ترویج و گسترش فرهنگ عمومی کمالجویی، علمطلبی، صداقت و سلامت و ارتقای آگاهیهای مدیران و کارکنان نهادهای فرهنگی به منظور تحقق ابر سیستم ملّی فرهنگی و آموزشی در راستای ترجیح منافع ملّی بر منافع فردی و جناحی، جامعهپذیری ارزشی و تقویت استقلال فرهنگی و فرهنگ استقلالی
7ـ ترجیح کیفیت و اصالت دادن به آن با توجه به میزان اثربخشی فعالیتهای فرهنگی و شناخت ابعاد آگاهی بخشی و اندیشهورزی در سیاستهای فرهنگی به منظور بسترسازی برای تسهیل و تقویت امور برنامهریزی، نظارت و ارزیابی فعالیتهای فرهنگی متنوع و تکثر و افزایش تحرک و اجتهاد فرهنگی
8ـ گسترش میزان تبادل فرهنگی میان بخشهای دولتی و غیردولتی در جهت افزایش تحرک فرهنگی ـ اجتماعی و اعتلای روحیة تحقیق و ابتکار و ارتقای دانش و آگاهی عمومی بر اساس مبادله و مرابطة فرهنگی میان نهادهای دولتی و غیردولتی
9ـ هماهنگسازی بین سیاستهای دارای فصل مشترک و روابط متقابل آشکار از جمله ایجاد
10ـ توجه به عوامل بروز دگرگونیها و تغییرات فرهنگی شامل توسعه آموزش، تقویت نقش رسانههای جمعی، رشد جمعیت و شهرنشینی، آمایش سرزمینی، تغییرات ارزش فردی و جمعی، اصلاح نظام بوروکراسی و افزایش سهولت دستیابی به وسایل ارتباطی بینالمللی
11ـ اهتمام به مدیریت متنوع، منعطف، پویا، شبکهای، چند بخشی، میان رشتهای، مشارکتگرا، کارآمد، برنامهریز، خلاق و با ثبات رأی.
12ـ محوریت قانون و قانونگرایی در تمامی کنشهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی، رعایت حقوق شهروندی و منزلت و کرامت انسانی و حیثیت اجتماعی و پرهیز از بروز بحرانها و تنشهای قومی
13ـ بها دادن به توسعه فرهنگی و تنوعیافتگی با اهتمام به نقش نهادهای واسط اجتماعی و فرهنگی و نهادینه شدن مشارکت فرهنگی و فرهنگ مشارکتی به عنوان سرمایه اجتماعی
14ـ اتخاذ سیاستهای متعادل و متوازن به گونهای که بین هویت اسلامی و هویت ایرانی، بین امنیت و آزادی و بین آرمانگرایی و واقعگرایی تلائم برقرار شود و امکان ارائه جامعهای الگو، الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام فراهم آید.
15ـ طراحی، برنامهریزی و آیندهنگری فرهنگی بر اساس قواعد وسع و تدرج، تفکیک اصول از فروع، تقدم و اولویت بخشی به عناصر دینی و ارزشی، توجه به ظرفیتها و واقعیتهای اجتماعی و امکانات و ابزارهای فرهنگی و ارزشی و بسترسازی برای سرمایهگذاری در بخش فرهنگی به گونهای که بخش فرهنگ نه تحت استیلای سیاست که در پیوند و ارتباط مداوم و مستمر با آن به عنوان حوزهای مستقل باشد.
16ـ ترویج و تحکیم آموزههای مکتب اسلام و اندیشه حضرت امام در باور و عمل مسئولان و آحاد جامعه، بسیج دستگاههای تعلیم و تربیت کشور و تحرّک جدی و تلاش عمیق و هماهنگ آنان در جهت گسترش ارزشهای و هنجارهای بومی و تقویت فرهنگ بسیجی شامل فرهنگ ایثار، شجاعت، عزتنفس، تواضع، اخلاص، تسلیم و بندگی در برابر خدا، غیرت و حیا، حقمداری و مسئولیتپذیری
17ـ تحرک فعال نهادهای فکری، آموزشی، تبلیغاتی و فرهنگی در جهت ارتقای قدرت نرمافزاری ایران از رهگذر تصویرسازی مثبت رسانهای، تحرک سازمانیافتة نرمافزاری، نظریهپردازی و اندیشهورزی و تقویت جنبش نرمافزاری در حوزههای فردی و اجتماعی
18ـ تلاش مسئولان و مدیران سیاسی و فرهنگی در جهت ارتقای بنیادهای فکری و رفتاری و ایجاد و تقویت روحیة خودباوری، اعتماد به نفس و استقلالخواهی و سرمایهگذاری اجتماعی در جهت تحکیم و حفظ عصمت، سلامت نفس و عفت عمومی و سالمسازی فضای عمومی و فرهنگی جامعه در جهت رشد و ترویج فضائل اخلاقی و انسانی در جامعه و پرورش روحی و معنوی سرمایههای انسانی در کشور و بطورکلی تقویت فرهنگ شعور و فراجمعی مشترک از طریق تأکید بر مشترکات فرهنگی بویژه اسطورههای ادبی، فرهنگی، علمی و سیاسی در حوزة تمدنی ایران و اسلام
19ـ اتخاذ راهبرد تبیینی، پویا، کیفی، شفاف و آگاهیبخش، ایجاد موج فرهنگی با ابداع واژههای فرهنگی و استفاده از ادبیات و واژگان مناسب، نو و روزآمد، اندیشهورزی و مفهومسازی و زایش اندیشه بر اساس زمان آگاهی در عرصة شناخت و زمانبندی در عرصة ملل و آفرینندگی و جهتدهندگی فرصت، توجه به افکار عمومی بر اساس تبلیغات صحیح و تصویرسازی مناسب
20ـ توجه به دیپلماسی غیردولتی در عرصة فرهنگ، تبلیغات، اطلاعات و ارتباطات و بهرهگیری از دیپلماسی عمومی و فرهنگی از طریق تقویت رسانهها و وسایل ارتباطجمعی به منظور تجدیدنظر در نحوة بیان مواضع بر اساس اصول تدرج و وسع و سادهزیستی مفاهیم و واژههای ثقیل برای درک پیامهای انقلاب اسلامی توسط دیگران و تلاش برای انتقال مفاهیم به صورت زیبا و جذاب در راستای ارتقای توان تغییر در ذهنیت دیگر بازیگران و تلاش برای زدودن چهرة افراطیگری از اسلام و خرافهزدایی از دین
نتیجهگیری
با عنایت به آنچه گذشت مشخص گردید که انقلاب اسلامی با تکیه بر قدرت نرمافزاری بویژه ارزشهایی چون ایثار، شهادتطلبی، معنویتگرایی، عدالتباوری، حقگرایی و استقلالطلبی توانست ضمن ایجاد تحول فرهنگی در سطح داخلی، به احیای خودباوری دینی و بیداری اسلامی در عرصه منطقهای و تأثیرگذاری بر مناسبات جهانی بپردازد و اقتدار نرمافزاری خود را در عرصة بینالمللی به منصة ظهور رساند. در واقع، انقلاب اسلامی با حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضتها و حرکتهای آزادیبخش توانست به احیای مجدد عظمت و شکوه تمدن اسلامی در عرصة بینالملل همت گمارد. انقلاب اسلامی توانست به عنوان انقلابی واقعی، مردمی، مترقی و اصیل و دارای نیروی عظیم معنوی در جهان نوین و با تبیین پیام وحدت و قدرت جهان اسلام چهرة حقیقی قدرت نرمافزاری خود را بر جهانیان نمایاند، با پیام معنوی و اخلاقی خود به عنوان انقلابی نیرومند تمامی معادلات جهانی را درهم شکند و با گشودن جبههای ثالث در نظام بینالملل فارغ از سلطه قدرتهای استکباری، نظم نوین نرمافزاری را در روابط بینالملل رقم زند.