ابراهیم تیموری خانمیری
در قدرت نرم، رهبری کردن به صدور فرامین خلاصه نمی شود، بلکه انجام آنچه دیگران می خواهند را نیز شامل می شود. اگر بتوان دیگران را به آنچه که می خواهند سوق داد، دیگر نیازی به استفاده از سیاست هویج و چماق برای مجبور کردن نیست . قدرت نرم امروزه ، کار آمد ترین و کم هزینه ترین و در عین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع تهدید علیه امنیت ملی یک کشور است. فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی - امنیتی و ساختارهای آن باشد.
منابع قدرت نرم
به نظر جوزف نای قدرت نرم می تواند از فرهنگ، هنجار ها، ارزش های اجتماعی و سیاست خارجی یک کشور ناشی شود. ارزش هایی که به واسطه آن دیگر کشور ها احساس می کنند که مورد مشورت قرار می گیرند و منافعشان در نظر گرفته شود و شاید از این روست، که جذب فرهنگ و ارزش های کشورهای دیگر می شوند. تبلور عینی فرهنگ در معنی است، فرهنگی که هنر، سواد، احترام به دیگر کشور ها، را ارزش گذاری می کند در واقع ریشه در قدرت نرم دارد .فرهنگی که ارزش های آن جهانی باشد میزان قدرت آن از نیرو های نظامی بیشتر است . گفتنی است فرهنگ از طرق مختلف در کشور ها نفوذ پیدا می کند، از قبیل تعاملات بینالمللی در نهاد ها و سازمان های بین المللی ، در تجارت از طریق ارتباطات مرزی ملاقات بینسران کشورها و یا از طریق بورس های تحصیلی به دانشجویان و اساتید.
از نگاه دیگر سیاست بین الملل عرصه سیاست خارجی کشور ها، مصداق تاثیر گذاری در ایجاد قدرت نرم می باشد چنانکه کشوری در سیاست داخلی و خارجی اش بر نوعی خود خواهی و دیکته سیاست خود نسبت به دیگر کشور ها بر آید قدر ت نرمی نخواهد داشت بنابر این سیاست خارجی ها نباید در ایجاد افکار مسلوبی باشند و تا حد ممکن باید محذورات و مقدورات سایر کشورها را در نظر بگیرند تا از نظر سایر کشورها طرد نگردد.
کسانی که قدرت را، در دستورات و توان نظامی می دانند، بعد دیگر قدرت، یعنی قدرت ساختاری را در نظر نمی گیرند. قدرت ساختاری که در مشابهت با قدرت ابزاری قرار دارد عبارت از ساخت دو جانبه و مستقیم توانایی بازیگران می باشد. تفاوت قدرت ساختاری با ابزاری در این است که قدرت ابزاری بر توانایی تاثیر گذاری بر نتایج تاکید دارد در صورتی که قدرت ساختاری بر تاثیر گذاری بر قواعد و نهاد ها در پیشبرد پیامدها را مد نظر قرار می گیرد.
این قدرت ساختاری اولین بار توسط کنت والتز در سال1979 به عنوان پدر نو واقع گرایی عرضه شد .والتز در همین راستا دولت- ملت ها را به عنوان سلسله مراتبی از قدرت دانسته که البته در دهه70 این مفهوم توسط کوهن و نای در داخل موضوعات سیستمی بررسی شده بود .گفتنی است این قدرت به ساختار ها و تعاملات متقابل بر آمده از وضعیت های ساختاری توجه دارد.
قدرت ساختاری به تکنولوژی اطلاعاتی ،علم و دانش و عقاید و معنی در تغییر رفتار انسانی ارزش قائل می شود که به دو صورت این تغییر رفتار انجام می شود 1- تکنولوژی ساختار امنیتی و موضوعات اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهد 2- ساختارها و نهاد های موجود تکنولوژی را شکل می دهند .همان طور که میبینیم این دو (ساختار و تکنولوژی) در روابط متقابل هم قرار دارند. به عنوان مثال در دیدگاه مارکسیستی این تکنولوژی است که در شکل دهی به روابط اجتماعی بورژوا و پرولتاریا نقش موثر بازی می کند ،از طرف دیگر این ساختار هست که تعیین می کند چه نوع تکنولوژی باید در روابط اجتماعی حاکم باشد. در اعتراضی که به این نوع ساختار می شود نای می گوید که تکنولوژی بی طرف است فقط نحوه استفاده از آن می تواند تعیین کننده امر باشد.
راهکارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم
برای رسیدن به قدرت نرم ؛ راهکارها و روش های گوناگونی از طرف اندیشمندان و اساتید علم سیاست پیشنهاد شده است ولی برای اجتناب از اطاله کلام به طور خلاصه وار به اهم موارد مورد نظر که چکیده نظرات می باشند اشاره می گردد :
1- داشتن کانال های چند گانه ارتباطی داخلی و خارجی .
2- نزدیک کردن سنت ها و ایده های فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرم و هنجار های جهانی
3- حرکتی آرام ، پراکنده و مداوم در جهت تسخیر افکار عمومی توسط رسانه های همراه و همگام با مردم ( نه رسانه ای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)
4- ایجاد گفتمان های خبری - رسانه ای در خارج و داخل به زبان های مختلف
5- پذیرش اینکه دیگر مردم مجبور به استفاده از رسانه های داخل نیستند و طراحی برنامه هایی که بتواند از مشارکت مردم در امور بالاتری استفاده نمود.
6- اعتماد به مردم حتی در صورت بیان انتقاد های تند
7- توجه به طراحی و انعکاس برنامه هایی که تفکر جهانی شدن از محلی شدن را منعکس کند (جهانی شدن برنامه ها) (باید از پنجره خارج به داخل نگریست نه از پنجره داخل به خارج)
8- توجه به وجود تنوع آراء در داخل و انعکاس آن به خارج (دیگر اینکه همه جامعه یکسان فکر کنند پایان رسیده) وجود تنوع فکری و تکثر آراء حتی در مخالفت با حکومت نقطه قوت محسوب می شود.
9- ابهام زدایی از صحنه سیاست خارجی
10- اعلام برنامه ها و اصول کلی اجرایی و تشریح دیدگاهها در مورد مسائل حساس جهانی و منطقه ای و معرفی تیم اجرایی سیاست خارجی مشخص جهت تبیین آنها
11- دادن زمینه کار به رسانه ها جهت طرح دیدگاههای انتقادی در کلیه سطوح تصمیم گیری داخلی و حتی سیاست خارجی جهت تبیین این اصول برای افکار عمومی داخل و خارج و نشان دادن وجود تکثر و تنوع فکری .
انتقادات از قدرت نرم
به طور کلی انتقاداتی که از قدرت نرم به عمل آمده بیشتر جنبه ذهنی و غیر مادی آن را نشانه رفته و بر این نکته تاکید دارند که قدرت نرم واژه گنگ و غیر شفاف می باشد . “بری. ام .بلچمن” استدلال می کند که قدرت نرم وجود داشته و ممکن است توسط تصمیمات دولت تحت تاثیر قرار گیرد ولی آن بیشتر یک فاکتور وجودی در محیط سیاسی است تا ابزاری که سیاستگذاران بتوانند در انتفاع خود از آن استفاده نمایند.
بلچمن بیش از این ادعا کرده بود که قدرت نرم هرگز به طور اساسی توسط دولت شکل داده نمی شود و نمی تواند در شرایط ویژه ای کاربرد داشته باشد. انتقاد بسیار جدی این حقیقت است که سیاستگذاران می توانند قدرت سخت را اداره کنند (تحریم های اقتصادی و مداخلات نظامی) ولی ممکن است در واکنش به تلاش های موزون استفاده از ابزار قدرت نرم مشکلاتی بروز کند. یعنی قدرت نرم موجودیت عینی و شفافی ندارد که بتوان در حین رسیدن به خواسته ای و یا در مقام دفاع از آن استفاده نمایند.
خاتمه
با مطالعه مقاله و با در نظر گرفتن تمامی جوانب امر در مفهوم قدرت و تغییرات انجام گرفته در آن می توان گفت نرم افزار گرایی در مبحث قدرت نرم شاخصه قدرت نرم به شمار می رود . قالبی که در آن منابع قدرت و ابزار های اعمال قدرت در نتیجه تحولات تکنولوژیک و پیدایش چهره قدرت در شکل پسا مدرن آن، کشور ها را به استفاده از شیوه هایی تشویق می کند که فرار از تبعات آن غیر ممکن نباشد .
هر چند بسیاری از مباحث قدرت با تاکید بر هژمونی قدرت تحلیل می شوند ولی در دنیای به هم وابسته کنونی که روز به روز هم بیشتر می شود باید به طرح گفتمانی قدرت بپردازیم که تبعات منفی هژمونی قدرت را کاهش دهد تا هنجار های مشترک بین المللی جهانی را در هر چه بیشتر شدن تفاهم جهانی یا همان دهکده جهانی را نه در سایه قدرت بلکه در اقتصاد، فرهنگ، سیاست و همه زمینه شاهد باشیم. ما باید تلاش کنیم نه تنها قدرت را بفهمیم حتی در به دست آوردن آن نیز نباید کوتاهی کنیم بلکه مهم آن است که قدرت را در جهت حق و وظیفه انسانی به کار ببریم نه در جهت استفاده یکجانبه گرایانه آن که در مقابل مصالح متقابل بشری و صلح بین المللی قرار می گیرد .