به گزارش فارس، "مؤید الحسینی العابد " تحلیلگر عربزبان در مقالهای با اشاره به مقالهای با نام "ایران و اسرائیل، کدام یک تهدید اصلی برای عربها به شمار میرود؟ "، (به قلم "وفیق سامرائی " از مقامات عالیرتبه نظامی در رژیم سابق عراق و مسئول پیگیری پرونده ایران در سازمان اطلاعات نظامی این رژیم) منتشر شده در روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط نوشت: در اینجا فرصت را مغتنم می شمارم تا به این نویسنده نکاتی متذکر شوم و به ایشان اعلام کنم که اظهاراتش مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی در زمان حاضر در وضعیتی نیست که به دنبال توسعهطلبی باشد و در صدد پایان دادن به برنامههای خود در این عرصه است، کاملا اشتباه است.
العابد نوشت: امیدوارم که جناب آقای وفیق سامرائی در پرداختن به موضوعات دیگری ـ همچون تجاوز اشغالگران قدس به نوار غزه، موضوع مقاومت و اقدامات تحریک آمیز رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان ـ که در حوزه تخصص ایشان می گنجد، موفق عمل کنند و در هنگام بررسی موضوع زرادخانههای هستهای رژیم اشغالگر قدس که به اعتقاد بنده آقای سامرائی کاملا نسبت به وجود آنها آگاه هستند، راه صواب را طی کنند.
وی افزود: بنده بر این باورم که فرآیند دستیابی به سلاحهای هستهای یا تجهیزات ضروری برای ایجاد زرادخانه هستهای برای کشورهایی که از توان علمی لازم و نیز استقلال سیاسی کافی برخوردارند، امری آسان تلقی میشود. امروز تلاش برای دستیابی به فناوری هستهای به طور کل به امری مهم مبدل شده است که کشورها برای اثبات حضور سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی خود از آن استفاده میکنند تا جایی که برخی کشورهای کوچک که از امکانات اندکی بهرهمند هستند، برای دستیابی به توان هستهای ـ البته در اشکال مختلف آن ـ با هم رقابت میکنند.
به نوشته این تحلیلگر عرب، ضمنا کشورهایی که با عنوان در حال پیشرفت شناخته میشوند و از امکانات نسبتا متوسطی در زمینه مسائل هستهای برخوردارند، تصمیمات خود را برای راه اندازی خطوط فعالیتهای عملی هستهای اتخاذ کردهاند که بهترین گواه بر این امر، اخباری است که گهگاه در مورد تلاشهای هستهای کشورهای مختلف درز میکند و نشان میدهد که آنان بشدت در این زمینه فعالیت میکنند و حتی عملا به سوخت هستهای نیز دست یافتهاند و برخی از آنان نیز چرخه سوخت و فناوری فرآوری آن را نیز برای خود راهاندازی کردهاند و به حدی از پیشرفت رسیدهاند که به راههای پیشرفته غنیسازی که مدتها در انحصار کشورهای پیشرفته بود، دست یافتهاند.
العابد نوشت: یکی از مسائل مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که نظریات و قوانین مختلف مورد استفاده در راهاندازی رآکتورهای هستهای جهت تحقق اغراض مسالمتآمیز همان نظریات و قوانین علمی است که در ساخت بمب هستهای به کار میرود. یعنی شکافت هستهای که در رآکتورهای هستهای اتفاق میافتد همان شکافتی است که در هنگام انفجار اتمی رخ میدهد. یعنی هر کشوری که دارای رآکتور ـ در هر نوع یا با هر قدرتی ـ باشد، اطلاعات علمی کافی را برای استفاده نظامی از برنامه هستهای خود دارد. رژیم صهیونیستی در زمره رژیمهایی است که امکان دستیابی به بمب را در منطقه ما داراست، البته هنگامی که به بحث در رابطه با دستیابی یک کشور به سلاح هستهای سخن می گوییم، این امر ضرورتا به این معنا نیست که کشور مذکور از این سلاح یا تولیدات زرادخانه اتمی خود استفاده خواهد کرد زیرا عواملی وجود دارد که مانع از این کار می شود.
وی افزود: ضمنا باید گفت که منظور از سلاح صرفا بمبهایی است که توسط جنگندهها یا سکوهای پرتاب موشک به سمت هدفی شلیک میشوند و هرگز مقصود ما استفاده از زبالههای هستهای که گهگاه از سوی برخی کشورها به منظور گسترش پرتوهای کشنده هستهای و نابود کردن نسل آتی در یک کشور به کار میرود، نیست.
همان طور که میدانید رژیم صهیونیستی در حمله خود به مصر، در هجوم خویش به جنوب لبنان و هنگام هدفگیری تاسیسات هستهای عراق در آغاز دهه هشتاد از زبالههای هسته ای نیز استفاده کرد.
رژیم صهیونیستی از زمان اعلام موجودیت در سال 1948 در اندیشه دستیابی به فناوری هستهای بود و برای تحقق این هدف برنامهریزی میکرد. این رژیم میخواست برنامه هستهای را با تمام جزئیات و تفاصیل در اختیار داشته باشد تا در حد امکان به خودکفایی برسد. بنده در این مقاله تلاش میکنم تا توجه خوانندگان عزیز را متوجه برنامه هستهای رژیم اشغالگر قدس نمایم.
العابد در ادامه نوشت: رژیم اشغالگر قدس تاسیساتی ویژه برای استخراج پولوتونیم دارد که برای اهداف نظامی و منحصرا برای ساخت بمبهای اتمی به کار میرود که پرتاب آن توسط جنگندهها و سکوهای ویژه پرتاب موشکهای دوربرد صورت میگیرد که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت.
بهترین گواهی که بر استفاده از پولوتونیم در اهداف نظامی وجود دارد، مطالبی است که در گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی ذکر آن آمده است. (ر.ک: گزارش های آژانس، جلد 19، شماره 5 و همچنین دکتر تیسیر الناشف، کتاب سلاح هسته ای اسرائیل).
العابد افزود: به اعتقاد بنده، گزارش آژانس بهترین دلیل بر اقدام رژیم صهیونیستی در استفاده نظامی از انرژی هستهای است، البته بماند که برای پی بردن به ماهیت فعالیتهای هستهای تلآویو نیازی نیست که انسان خود را به زحمت بیاندازد.
نویسنده افزود: رژیم غاصب عبری با کمک فرانسه موفق به احداث اولین پایگاه هستهای در اراضی اشغالی شد. ولی همان طور که وانونو، جاسوس هستهای اسرائیل در گزارشهای خود گفت و در روزنامههای مختلف نیز منتشر شد، این رژیم تماما وجود پایگاه هستهای که در زیر یک ساختمان کوچک و قدیمی احداث شده بود، را در طول دهه شصت پنهان نگاه داشت. میزان پولوتونیومی که در اراضی اشغالی تولید میشود به ده کیلوگرم با هفتاد درصد اغنا میرسد و در گزارشهایی که توسط وانونو به بیرون درز کرده است، این نکته مشخص میشود که تلآویو راه خود را برای تولید پولوتونیوم بیشتر ادامه میدهد و تا سال 1980، قریب به صد کیلوگرم از این عنصر رادیو اکتیو را در اختیار داشته است.
وی نوشت: مخفی ماندن فعالیتهای هستهای، رژیم صهیونیستی را بر آن داشت تا در مسیر فعالیتهای هستهای خود گامهای جدیدتری بردارد؛ البته این رژیم فعالیت خود را به دور از چشمان ناظران بینالمللی و همچنین عربها و مسلمانان انجام میداد یعنی در وضعیتی که جهان اسلام و عرب توجهشان معطوف به دشمنان توهمی و فرضی بود که آنها در ذهن خود به وجود آورده بودند و هیچ عنایتی به دشمنان شان که عملا برنامهها و پروژههای شیطانی خود را به اجرا در میآوردند، نداشتند. تل آویو برای تکمیل برنامه اتمی خود با شماری از کشورها و تعداد زیادی از شرکتها تماس گرفت که از آن جمله میتوان به کشورهایی همچون آرژانتین، آفریقای جنوبی (در دوره حاکمیت آپارتاید)، بلژیک، ایتالیا و ایالات متحده آمریکا اشاره کرد.
به نوشته العابد، رژیم صهیونیستی از مارس 1993 تاکنون، 225 تن اورانیوم را که به شکل بمب بود، تبدیل به سوخت برای نیروگاههای هستهای کرد. این رقم برای 9000 مورد تجهیزات تسلیحاتی هستهای کافی است یعنی این رژیم این مقدار از توان هستهای خود را از حالت بمب درآورده و برای مصارف غیرنظامی به کار برده است. تصور کنید اگر این مقدار که برای اهداف غیرنظامی مورد استفاده قرار گرفت، برای بمب به کار برده میشد چه قدرت تخریبی فراوانی برای جهان داشت. مقدار 225 تن که از آن سخن گفتیم، تقریبا معادل همان مقداری اورانیومی است که آمریکا و روسیه قرار است از حالت بمب خارج کرده و در راه تولید انرژی از آن استفاده کنند. بر اساس توافقنامهای که میان دو کشور آمریکا و روسیه به امضا رسید، دو طرف متعهد شدند تا هر کدام 250 تن (در جمع 500 تن) اورانیوم غنی شده مورد استفاده در تسلیحات هستهای خود را برای مصارف غیرنظامی به کار گیرند.
این تحلیلگر عربزبان افزود: رژیم صهیونیستی در اختیار داشتن تسلیحات هستهای با کیفیت و کمیت بالا را حق خود میداند، ولی از زمان آغاز فعالیت اتمی خود هیچ صحبتی در خصوص توان هستهای خود نکرده است و تنها تا حد امکان تلاش میکند که شکها و تردیدها را از تمامی کشورهایی که انگشت اتهام به سمتش دراز میکند، بزداید. البته ذکر این نکته نیز ضروری مینماید که تلآویو در طول تاریخ شکلگیری خود و در طول دورهای متجاوز از چهل سال، آزمایشها و تجربههای اتمی متفاوتی در پرونده اتمی خود ثبت کرد و در این چارچوب همکاریهای گستردهای نیز با نظام آپارتاید حاکم بر آفریقای جنوبی داشت که البته این رابطه تا دهه نود ـ و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم تا آوریل سال 1997 ـ بشدت ادامه داشت.
بنا بر این گزارش، برخی کشورهای عربی مسئله تسلیحات هستهای رژیم صهیونیستی را در آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح کردهاند که البته تاکنون هیچ گوش شنوایی را نیافتهاند. کشورهای عربی در آژانس از تهدیداتی که سلاح اتمی تلآویو ـ به طور کل ـ برای منطقه به دنبال دارد، سخن میگویند و تاکید میکنند که عدم امضای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای خاورمیانه را در معرض تهدید قرار میدهد.
این نویسنده عربی نوشت: البته نماینده عمان در سازمان ملل یادداشتی را به نمایندگی از طرف کشورهای عربی در خصوص تواناییهای هستهای رژیم صهیونیستی و تهدیدات ناشی از آن تقدیم آژانس کرد که البته این اولین یادداشت نبود. آژانس نیز در پاسخ به این یادداشتها، تنها کاری که کرد از رژیم صهیونیستی خواست تا به بازرسان اجازه بررسی تاسیسات هستهای و آگاهی نسبت به فعالیتهای اتمی این رژیم را بدهد؛ ولی تلآویو با این امر مخالفت کرد و آژانس نیز هیچ گونه شکایتی را در خصوص خودسریهای این رژیم تقدیم شورای امنیت یا دیگر نهادهای بینالمللی نمیکند. البته شاید این رفتار آژانس نیز همچون گفتههای رفیق سامرائی قابل توجیه باشد.
العابد تصریح کرد: سیاست رژیم صهیونیستی نقش آشکاری را در القای این تفکر داشته است که رویکردها و برنامههای هسته ای این رژیم از موضوع بغرنج و پیچیده "بافت جمعیتی " نشات میگیرد، بافتی که به نفع عربها است. اگر در پی دانستن حقیقت باشیم، باید بگویم که حقیقتی چیزی غیر از اینها است زیرا توافقنامههایی که تلآویو با برخی نظامهای عربی همچون مصر و اردن امضا کرده، باعث شده است تا این کشورها به طور کلی از دایره چالش با رژیم صهیونیستی خارج شوند.
بنا بر این گزارش، مصر و اردن هیچ فعالیتی که از آن بوی خصومت با این رژیم شنیده شود، انجام ندادهاند تا جایی که دولت مصر و اردن حتی از انجام سادهترین اقدامی که در راستای حمایت از امت عربی باشد، استنکاف[خودداری] ورزیدهاند. برای اثبات این حرف کافی است به موضع این دو کشور در قبال حمله سال 2006 تل آویو به لبنان و یورش وحشیانه اشغالگران صهیونیست به نوار غزه در اواخر سال 2008 و اوایل سال 2009 نگاهی بیاندازیم.
مؤید الحسینی العابد تاکید کرد: ضمنا از جمله دیگر فاکتورهایی که باعث میشود تا عربها هیچ گونه خطری برای اسرائیل نداشته باشند، طرحهایی است که برای پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل ارائه میشود و از جمله آنها میتوان به طرح صلح اعراب اشاره کرد که در یک مکان مشهور تنظیم و به نام امیر عبدالله معرفی گردید. ادامه دارد...