غافلگیری تکنولوژیک
مقامات و افسران اسرائیلی در سطوح ارشد اطلاعاتی عنوان میکنند که بیشتر ابعاد آرایش نظامی حزبالله برایشان با وجود گذشت 6 سال از خروج نیروهای اسرائیلی از لبنان غافلگیر کننده و غیرمنتظره نبود. برخی از منابع اعلام میکنند که اطلاعات اسرائیل در طول سالها توانسته شبکه گسترده ای از خبرچینها در درون حزبالله ایجاد کند که بتوانند بر انتقال زمینی و دریایی تسلیحات نظارت کنند و سازمانهای موساد و "شینبت " و "آمان " حتی دارای "شبکههای شنود " در خطوط مقدم بودند که ارایه کننده اطلاعات مربوط به هدفگیری در زمان جنگ هستند.
مقامات موساد عنوان میکنند آنها انتقال 13 هزار کاتیوشا، راکتهای پیچیدهتر میانبرد و دوربرد توپخانهای ساخت ایران، موشکهای هدایت شونده (زلزال3)، موشکهای سام مانند SA-14، SA-16 و احتمالاً SA-8 و SA-18 و موشکهای ضدکشتی CS-801 و تسلیحات توانمند ضدتانک مانند AT-3 ساگر2 و کورنت را کشف کردهاند. آنها همچنین هواپیماهای بدون سرنشین مسلحی را شناسایی کردند که از آنها در تلاش برای حمله به اسرائیل در 8 اوت 2006، استفاده شد. مانند ابابیل 3 (مرصاد حزبالله-1).
مقامات اطلاعاتی اسرائیل عنوان کردهاند که آنها میدانستند حدود 100 مشاور ایرانیها با حزبالله همکاری میکردند و میدانستند که ایران نهتنها حجم فراوانی از تسلیحات را در اختیار حزبالله قرار داده است بلکه یک مرکز فرماندهی و کنترل برای هدف گیری و هدایت موشکهای شلیک شده با استفاده از امکانات پیشرفته فرماندهی و کنترل و ارتباط با هواپیماهای بدون سرنشین دایر کرده بود. این مقامات عنوان کردند که هشدارهایی درباره تسلیحات پیشرفتهتر، دوربینهای دید در شب، وسایل ارتباطی ارایه کرده بودند و همچنین درباره بهبود فنی در وسایل انفجاری موسوم به (IED)، بمبها و تلههای پنهان مرگباری که حزبالله از پیش از خروج اسرائیلیها از جنوب لبنان استفاده میکرد، هشدار داده بودند.
با وجود این، افسران اسرائیلی و کارشناسان بر این امر در طول جنگ تاکید کردند که نیروهای دفاعی اسرائیل با غافلگیری تکنولوژیکی و ابهاماتی در زمینههای مختلف مواجه شدند. ممکن است در برخی موارد این ابهامات بخاطر این امر بوده باشد که اطلاعات جاسوسی اسرائیل فوق سری بوده و اطلاعات مربوطه در اختیار فرماندهان میدان در جبهه شمال و لشکر 91 قرار نگرفت. به هر حال این امکان وجود دارد که شناسایی جزئیات انتقالات مربوط به سلاحهای سبک بسیار دشوار است و حزبالله در فریب اطلاعات اسرائیلی در برخی از زمینهها موفق بود.
برخی از منابع اسرائیلی عنوان کردهاند که اطلاعات اسرائیل از این امر تعجب کرد که حزبالله دارای سلاحهای ضدکشتی C-802 بوده و می توانست آنها را به کار گیرد. برخی عنوان میکنند که اطلاعات اسرائیل از دراختیار داشتن هواپیماهای بدون سرنشین توسط حزبالله و مسلح بودن برخی از آنها بیخبر بود. دیگر تردیدها درباره آگاهی اطلاعات اسرائیل از انتقال تسلیحاتی مانند AT-5، AT-13، AT-14 بوجود آمدند.
به نظر میرسد اتفاقنظر کاملی درباره این امر وجود دارد که اطلاعات اسرائیل با وجود آن که به نیروی هوایی کمک کرد تا پستهای آشکار دیدهبانی حزبالله را از بین ببرد اما همچنین توسعه مواضع دفاعی در نزدیک مرز توسط حزبالله را دستکم گرفت و یا این که نتوانست به طرز مناسبی این اطلاعات خود را در اختیار قرار دهد. اگر چه منابع درباره جزئیات کامل اختلافنظر دارند اما حزبالله شبکهای از مواضع دفاعی را در نزدیکی مرز اسرائیل و لبنان یا "خط آبی " ایجاد کرد.
این مواضع شامل سنگرهای زیرزمینی، تونلها و مواضع آتشبار که توسط ارتباطات فیبری-نوری به هم مرتبط بودند که به صورت 150 شبکه رزمی درآمده بودند که برخی از مواضع در کمتر از یک کیلومتری مرز قرار داشتند. اطلاعات اسرائیل از ارتباط تلفنی ماهوارهای و استفاده از پیامهای رمزدار در مراکز پخش حزبالله شگفتزده شد. حزبالله همچنین انبارهای مخفی راکت در مزارع و خانههای روستایی بنا کرده بود و شبکههایی از کشاورزان ایجاد کرده بود که برای شلیک موشک از این مواضع استخدام شده بودند. آنها سلولهای پاره وقت از مبارزانی بودند که اطلاعات اسرائیل تنها در زمان درگیری متوجه آنها شد.
برخی منابع عنوان میکنند که برخی از مواضع دارای راکتاندازهایی بودند که توسط برگدرختان استتار شده بودند اما معمولاً تا پنج متر در زیر زمین مستقر شده و دارای 10 راکت بوده و میتوانستند از راه دور یا با استفاده از ابزارهای خودکار زمانبندی [تایمر] شلیک شوند. این راکتاندازها برخی اوقات با استفاده از چادرهای ضد انتشار گرما استتار میشدند تا علائم مادون قرمز آنها از دید پنهان بماند. (استفاده از این چادرها، سطوح خیس و دیگر وسایل مخفی کننده و یا مانع گرما به زمان ویتنام باز میگردد و انواع آنها در عراق و یا توسط طالبان در افغانستان مورد استفاده قرار گرفتهاند.)
به نظر میرسد اطلاعات نیروهای دفاعی اسرائیل در شناسایی انتقال موشکهای ایران بهتر از شناسایی موشکهای سوری عمل کرده باشند. شواهد و مدارک حاکی است که سوریه نیز به همان اندازه ایران راکتهای توپخانهای میانبرد 220 و 320 میلیمتری ارسال کرد بعلاوه این که بخش اعظمی از کاتیوشاها را در اختیار قرار داد. سلاحهای ضدتانک آرپیجی 29 و احتمالا تسلیحات پیشرفتهتر هدایتشونده ضدتانک پیشبینی نشده بودند. تعیین این امر امکان نداشت که چگونه موشکهای پیشرفته "سام " به جایی منتقل میشدند که نیروهای حزبالله در آن مستقر بودند. تعیین این امر امکان نداشت که دقیقاً چه نوع و سطحی از توان موشکهای دوربرد ایران در اختیار قرار گرفتند زیرا سه نوع موشک زلزال ایران در عملکرد بسیار متفاوت از هم هستند و دیگر سیستمهای ایرانی (مانند آن دسته از سیستمهایی که دارای سیستم هدایتی بهتر هستند) مشابه آنچه هستند که اسرائیل آنها را زلزال 2 و زلزال 3 میخواند.
به هر حال این واقعیت که اسرائیل با برخی از غافلگیریهای تکنولوژیکی مواجه شد، نباید به عنوان یک عامل انتقادی مورد استفاده قرار گیرد مگر این که شواهد و مدارکی دال بر غفلت به دست آید. اگر قرار باشد از این غافلگیری درسی گرفته شود، آن درس این است که در زمانی که شمار محمولههای ارسالی زیاد باشد و زمانی که بسیاری از تسلیحات کوچک بوده و در کامیونها و یا کانتینرها ارایه میشوند و عملاً از آنها استفادهای نمیشود، امکان غافلگیری وجود دارد.
غافلگیری زمانی غیرقابل اجتنابتر است که امکان انتقال سریع تجهیزات در زمان جنگ و یا در زمانی که تاسیسات تازهای برپا میشود، وجود دارد. مانند ایجاد شدن مرکز مشترک اطلاعاتی ایران و سوریه و حزبالله که مرکزی مشاورهای بود که در طول جنگ در دمشق دایر شد تا به حزبالله حمایتهای اطلاعاتی فنی و تاکتیکی ارایه کند. درسی که باید فراگرفت این است که جنگ موید سطح تازهای از قابلیتها برای عوامل غیردولتی در استفاده از چنین تسلیحاتی است.
هزینه
یکی از جنبههای مهم این انتقالات که در ورای گزارشهای غیرمحرمانه، تبلیغاتیمحور اطلاعاتی پنهان ماند این بود که این انتقالات تا چه اندازه برای ایران و سوریه ارزان و راحت بود. آمریکا و اسرائیل برخی اوقات اعداد و ارقامی از هزینههای انتقال تسلیحاتی ارایه میکنند که به میلیاردها دلار میرسد. آنها صحبت از کمکهای سالانه 100 الی 250 میلیون دلاری ایران به حزبالله میکنند.
چنین برآوردی از هزینهها، پنهان کننده و منحرف کننده این آموزه حقیقی است که کشورهایی مانند ایران و سوریه تا چه حد آسان و ارزان میتوانند مولفه های غیردولتی را تسلیح کنند. میزان این تسلیحات از محل مازاد بر نیاز این کشورها تامین شده و این انتقالات به هیچ عنوانی محدودیتی برای سوریه و ایران ایجاد نمیکند. واقعیت این است که چنین تسلیحاتی میتوانند به صورت سیستمهایی منتقل شوند که مازاد بوده و ارزش محوری نداشته و هزینهای جز هزینههای حاشیهای ندارد. 6 سال سازماندهی و انتقال تسلیحاتی ممکن است برای ایران و سوریه در کل هزینهای معادل 50 میلیون الی 100 میلیون دلار آمریکا داشته است.
نکتهای بسیار حیاتی این است که حتی با استفاده از تسلیحات پیشرفته، ایفای نقش مخرب در تسلیح عوامل غیردولتی در مقام مقایسه با دیگر گزینههای نظامی ارزانتر است. آمریکا باید برای افزایش شدید چنین اقداماتی آماده باشد چرا که دشمنان آن فهمیدهاند این گزینه میتواند تا چه اندازه آسان و ارزان باشد.
ارزیابی مجدد سطح خطرات فنی و تکنولوژیکی در نیروهای نامتقارن و مولفه های فشار غیردولتی
کارشناسانی مانند سر "راپرت اسمیت " بر این امر تاکید کردهاند خطری که از سوی دشمنان برای نیروهای نظامی مدرن و کشورها وجود دارد این است که درگیری در سطحی پایینتر از آستانهای صورت میگیرد که ارتشهای متعارف در آن کارآمدترین هستند. جنگ عراق نشان داد که حتی انتقال بسیار اندک از فناوریهایی مانند حسگرهای حرکتی، خرج خام و تجهیزات پیشرفتهتر رهاسازی مواد منفجره میتواند نقش عمدهای در افزایش توانایی شورشیان و تروریستها داشته باشد.
حزبالله در کل سطح جنگ را تا آستانه قابلیت متعارف نیروهای دفاعی اسرائیل افزایش داد. در نتیجه در داخل کشور در آرامش بهینه با همکاری تامین کنندگان عمده خارجی عمل کرد. قابلیتی که جریانهای دیگر مانند القاعده و طالبان و شورشیان و شبه نظامیان در عراق تا حدود زیادی فاقد آن بودهاند. این تلاشها تنها گوشهای از اصل ماجرا است. به نظر نمیرسد حزبالله از موشکهای پیشرفته «سام» استفاده کرده باشد که پیش از این از آنها نام برده شد. تهدیدی که جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل و بالگردهای آن را مجبور کرد بطور مداوم از تدابیر مقابلهای درباره آنها استفاده کنند.
استفاده حزبالله از موشکهای ضدتانک ATGM و آرپیجی 29 نه تنها مانع استفاده اسرائیل از زرهپوشها شد بلکه تا حدود زیادی توانایی آنها در ورود به ساختمانها را کاهش داد و پراکندگی و سنگرگیری را ضروری کرد.
خطر حملات راکتهای دوربرد نیاز به پوشش مداوم هوایی و حسگرها در سراسر جبهه مقدم حزب الله را به همراه داشت تا این اطمینان حاصل آید که این راکتاندازها بلافاصله پس از شلیک هدف قرار گیرند. وظایف نیروهای دفاعی اسرائیل نیز زمانی به سرعت زیاد میشود اگر ایران و سوریه راکتهای دوربردتر و یا موشکهایی در اختیار حزبالله قرار دهند که هدایت دقیقی دارند. چرا که این تواناییها امکان این امر را فراهم میآورد که یک موشک بدون کمترین هشداری خسارات سنگینی به یک نیروگاه برق، کارخانه آبشیرینکن یا پالایشگاه یا تاسیسات ذخیره سوخت وارد آورد.
درسی که در اینجا مطرح است تنها تاکتیکهایی نیست که حزبالله تاکنون به کار بسته است. بلکه نیاز است تحقیقی از همه سیستمهای تسلیحاتی و فناوری صورت گیرد که شورشیان و تروریستها میتوانند در حملات و جنگهای بعدی با این فرض به کار گیرند که محدودیتهای فناوری به شدت کاهش یابد. آمریکا و همپیمانان آن با خطر گسترش انواع مختلفی از این تسلیحات مواجه هستند. باید زمینههای مختلف آسیبپذیری نیروها و تاکتیکها آمریکا که مهاجمان نامتقارن و غیردولتی از آن بهره میگیرند، شناسایی گردند. باید با دقت مواضع کشورهای حامی این جریانها بررسی شده و پایگاههای اینترنتی، دستورالعملهای آموزشی و دیگر منابع اطلاعاتی مورد بررسی قرار گیرند تا به اشتراک گذاشتن یا به کارگیری این اطلاعات را شناسایی کنند.
آمریکا مانند اسرائیل و دیگر همپیمانان خود با جنگهای طولانی با دشمنانی مواجه است که نشان دادهاند بسیار سازگار بوده و بطور مداوم به دنبال کشف نقاط ضعف و توانایی استفاده از محدودیتهای تواناییهای متعارف جنگی هستند. آمریکا باید هر موقع که میتواند پیشبینی و پیشدستی لازم را انجام دهد و باید تاکتیکهای مقابلهای و فناوریهای لازم را در اختیار همپیمانان خود بگذارد.
عملکرد نیروی هوایی اسرائیل: حفظ تناسب در نقش توان هوایی
نیروی هوایی اسرائیل در طول جنگ از نظر برتری بر دشمن به صورت بسیار مناسبی عمل کرد. حزبالله دارای نیروی هوایی نبوده و از موشکهای پیشرفته سطح به هوا برخوردار نبوده است. بالاترین موفقیت نیروی هوایی اسرائیل بخاطر حمله اولیه آن بود که به خوبی اجرا شد. این حملات با توجه به اطلاعات جاسوسی درست انجام شد و با موفقیت درصد بالایی از توان موشکی حزبالله را از بین برد. نیروی هوایی پیش از جنگ پیشبینی کرده بود که پیدا کردن و نابودی موشکهای کوتاهبرد دشوار خواهد بود و سیر تحولات و اتفاقات صحت این پیشبینی را ثابت کرد.
نیروی هوایی اسرائیل در طول جنگ مسئولیت مناطق شمال رودخانه لیتانی را برعهده داشت. این نیرو در بخشهای جنوب این رودخانه مسئولیتی مشترک با فرماندهی جبهه شمال داشت. نیروی هوایی اسرائیل با مشکلاتی مواجه شد که میتوانست با به کارگیری تهاجمات مشترک زمینی و هوایی تاثیر بهتری داشته باشد. به هر حال، عملیات در شمال رودخانه لیتانی در طول جنگ تنها برعهده نیروی هوایی بود. یکی از مهمترین شکستها در این مناطق، ناتوانی نیروی هوایی در جلوگیری از خطوط تدارکاتی حزبالله بود. نیروی هوایی اسرائیل در حمله به قاچاق راکتها و راکتاندازها از سوریه به کندی عمل کرد. نیروی هوایی اسرائیل همچنین اقدامی علیه کامیونتهایی انجام نداد که از جادههای ساحلی برای انتقال جنگجویان از مناطق شمالی به میدان نبرد استفاده میکردند. احتمالاً یکی از دلایل تعلل و خودداری از حمله به خطوط تدارکاتی حزبالله امکان هدف قرار گرفتن غیرنظامیان و یا محمولههای امدادی بود. همانگونه که در هنگام آغاز عملیات تخلیه مناطق اتفاق افتاده بود.
همانگونه که پیش از این ذکر شد، برخی از کارشناسان اسرائیلی رئیس ستاد نیروهای دفاعی اسرائیل، رئیس اطلاعات و رئیس نیروی هوایی را بخاطر وابستگی بیش از حد به توان هوایی و داشتن برآورد نادرست از آنچه که توان هوایی میتوانست انجام دهد، مورد انتقاد قرار دادند. معلوم نیست آیا این منتقدان دانش عملی از حوادث و رخدادها، آنچه که افسران میدان عملاً دستور داده بودند و جهتدهی به آنها از سوی سران سیاسی اسرائیل یا دیگر واقعیتهایی داشتهاند که برای رسیدن به چنین نتیجهای لازم است.
این برداشتها با وجود این واقعیت بوده است که موفقیتهای نیروی هوایی اسرائیل در مواجهه با تهدید موشکهای دوربرد حزبالله در روز اول جنگ اتفاق افتاد و کمتر مورد توجه و بحث و گفتوگو قرار گرفت. نیروی هوایی اسرائیل بعد از آن حدود دو هفته حمله هوایی انجام داد که هیچگونه اثر میدانی به همراه نداشت و بطور آشکار نتوانست مانع از حملات راکتی حزبالله شده و در عین حال به اهداف غیرنظامی لبنان آسیبرسانده و تلفات غیرنظامی گسترده، آسیبهای موازی با آن را به همراه داشت و منجر به تخلیه وسیع لبنان شد.
تنها بعد از گذشت دو هفته، نیروهای دفاعی اسرائیل دو تیپ به میدان نبرد علیه خطوط مقدم و استحکامات دفاعی آن در منطقه "بنتجبیل " و "مارونالراس " اعزام کرد. کابینه اسرائیل بعد از گذشت 29 روز از جنگ دستور انجام عملیات عمده زمینی برای تصرف جنوب لبنان را صادر کرد- اقدامی که عملاً از 11 اوت و زمانی شروع شد که آتش بس سازمان ملل تقریباً به آن تاریخ موکول شده بود. اقدام زمینی قرار بود که در 13 ماه اوت متوقف شود یعنی زمانی که درگیری حزبالله با نیروهای دفاعی اسرائیل ادامه داشت و این جنبش همچنان میتوانست حدود 200 راکت در روز شلیک کند. ادامه دارد...