میر حسین موسوی نخست وزیر وقت پس از چند بار استعفا و تهدید به استعفا در روز 15 شهریور 1367 با ارسال نامهای به مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی استعفا داد، استعفایی که مورد عتاب شدید امام خمینی و آیت الله خامنهای، رئیس جمهور وقت قرار گرفت.
روز 15 شهریور سال 1367 روزنامه جمهوری اسلامی که در اختیار مسیح مهاجری قرار داشت، در حالی منتشر شد که تیتر اول آن از استعفای میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت خبر میداد؛ استعفایی که بدون هماهنگی رئیس جمهور و رهبر انقلاب نگاشته شده بود. زشتی کار نخست وزیر وقت تا آنجا بود که امام خمینی در پاسخی عتاب آلود خطاب به موسوی نوشتند که مردم ما از این گونه حرکات در طول انقلاب زیاد دیدهاند و این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.
اما استعفای شهریور 67 تنها استعفای میرحسین موسوی نبود و اگرچه او گفته که من فقط یک بار استعفا کردم، آن هم به دلیل پایان جنگ و گرفتن اختیار تعزیرات حکومتی از من بود که به شدت نیز مورد عتاب امام(ره) قرار گرفتم اما هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود از 2 استعفای دیگر آخرین نخست وزیر خبر میدهد! در این 2 بار، میرحسین با کوچکترین بهانهای تصمیم به استعفا میگیرد که به نوعی توسط هاشمی یا رئیسجمهور وقت منصرف می شود.
طرح مکرر بحث استعفا در حالی است که در آن سالها کشور از یک سو با مشکلات عمده اقتصادی مواجه بود و از سوی دیگر از جانب ایالات متحده امریکا مدام مورد تهدید قرار میگرفت. در واقع شرایط داخلی و خارجی کشور ثبات کافی نداشت.
استعفای اول به سال 62 برمی گردد. هاشمی در ذیل خاطرات روز یکشنبه نهم بهمن ماه در کتاب «آرامش و چالش» صفحه 348 این گونه می نویسد:«شب در دفتر رئیس جمهور، جلسه ای با حضور {دکتر ولایتی} وزیر امور خارجه و آقای محتشمی{سفیر ایران در سوریه} داشتیم. راجع به سیاستمان در لبنان بحث شد.
قرار شد شورای لبنان با اضافه شدن چند نفر، جامعتر و تقویت گردد و فرمانده سپاه در لبنان نیز تقویت شود. آقای رئیس جمهور گفتند مهندس موسوی{نخست وزیر} آمده و به خاطر عدم توافق روی وزیر مسکن، پیشنهاد استعفا داده که آیت الله خامنهای مخالفت کرده و گفته اند که وجود اختلاف به هر حال هست و با این مقدار اختلاف نباید کنار رفت و قابل حل است. نظر من هم همین است. نمی شود به روزی رسید که اختلاف نباشد.» طرح استعفا در حالی است که کشور از سوی وزیر امور خارجه امریکا رسماً تهدید به عملیات پیشگیرانه شده بود و شرایط جنگ نیز هم چنان حاکم بود. در واقع در این شرایط به خاطر دعوا بر سر اینکه وزیر مسکن چه کسی باشد، میرحسین بحث استعفا را پیش میکشد!اما استعفای دوم به سال 63 بر می گردد. درست با فاصله چند روز از بمباران مناطق مسکونی پیرانشهر که در آن 17 نفر شهید و 34 نفر مجروح شده بودند، میرحسین تصمیم به استعفا می گیرد. هاشمی رفسنجانی ذیل خاطرات روز 12 اردیبهشت ماه در کتاب «به سوی سرنوشت» صفحه 72 به این استعفا اشاره می کند. این بار نیز کمی بودجه و عدم هماهنگی با رئیس جمهور وقت یعنی حضرت آیت الله خامنهای بهانه استعفا را فراهم میآورد. اما این بار میرحسین به جای اینکه مستقیماً پیش رئیس جمهور یا امام برود، خدمت آقای هاشمی میرسد. هاشمی داستان را این گونه تعریف میکند: «با مهندس موسوی نخست وزیر ملاقات داشتیم؛ به خاطر عدم هماهنگی با رئیس جمهور و کمی بودجه استعفا و تعویض کابینه را مطرح کرد؛ مخالفت کردم و گفتم باید تفاهم ایجاد کرد.» هاشمی همچنین از همدردی خود با میرحسین سخن می گوید و ضمن اشاره به مخالفتش با بحث استعفا مینویسد: «ولی اگر مجلس آینده با ایشان خوب نباشد، استعفا را منطقی دانستم؛ البته ظاهراً چنین نخواهد شد. قرار شد برای تکمیل کابینه و ایجاد تفاهم اقدام کنیم.»
مشکلات اقتصادی و عدم توجه به مسائل کارشناسی
میرحسین موسوی در اولین بند استعفایش ماجرای استعفای روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه را مطرح می کند. روغنی زنجانی خود در کتاب اقتصاد سیاسی با اشاره به فضای قبل از پذیرش قطعنامه می گوید: «من یک نامه ای را در سال 1365 به صورت دستی برای آقای موسوی نوشتم و در آن استدلال کردم که نمی توانیم جنگ را ادامه دهیم. آن چه الآن می توانم به شما بگویم، این است که من استدلال کرده بودم ما 2 راه حل در پیش رو داریم. یا جنگ را تمام کنیم و نظام را حفظ کنیم و یا این که جنگ را با اهدافی که تعریف کرده ایم که نتیجه آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است، پیش ببریم. ولی معلوم نیست که قهرمانانه باشد. این نامه را آقای موسوی به آقای هاشمی رفسنجانی هم نشان دادند، ایشان در آن زمان فرمانده جنگ بودند.»
وزیر کابینه موسوی با ترسیم این فضا به بحث استعفا اشاره می کند و میافزاید: «آقای موسوی قصد استعفا داشت که من هم به دنبال ایشان استعفا دادم. اما امام خیلی عصبانی شدند. اگر درست یادم باشد سال 67 بود. امام عصبانی شد که به چه حقی استعفا داده اید. من باید نظر دهم. من برای آقای موسوی نامه نوشتم که در این شرایط اصلاً نمی شود کار کرد. ما یک چیزهایی میگوییم. آقایان در نظام چیز دیگری می گویند و عمل می کنند. وقتی من نمی توانم کار کنم، بروم بهتر است. وقتی آقایان حرف آدم را گوش نمی دهند یعنی من مؤثر نیستم. پس باید بروم. آقای موسوی به من تلفن زد که آیا هنوز روی استعفای خود هستید. گفتم هستم.»
وزیر برنامه دولت موسوی در ادامه با اشاره به احتمال ایجاد نارضایتی بین مردم و آسیب دیدن مشروعیت نظام در فضای تداوم جنگ می گوید: «من همه اینها را در آن نامه نوشتم. امام با عصبانیت استعفای آقای موسوی را نپذیرفتند و ما برگشتیم به سراغ داستان های خودمان... من تمام این گزارش ها را به طور مرتب به آقای موسوی می دادم. یک روز آقای موسوی تلفن کرد که آیا شما آن مسائل اقتصادی را که درباره جنگ برای من نوشتید، می توانید برای امام هم بنویسید؟ گفتم چرا نمی توانم. گفت هر چه که فکر میکنی بنویس. گفتم مینویسم... روزی که قرار شد قطعنامه پذیرفته شود، ما در دفتر آقای خامنه ای جمع شدیم. رؤسای 3 قوه و فرماندهان ارتش و سپاه هم بودند. مرحوم حاج احمد آقا هم بود. امام جمعههای کلیدی کشور هم حضور داشتند. آقای مهدوی کنی هم بود. گزارش من و وزیر اقتصاد دارایی ارائه شد و ضبط هم شد.» روغنی زنجانی البته با اشاره به نوع مواجهه نخستوزیر با سازمان برنامه، از برخوردهای موسوی انتقاد می کند: «استدلالهای ایشان عمدتاً اجتماعی و عاطفی بود و کمتر از واقعیتهای اقتصادی نشأت میگرفت. البته این استدلال های احساسی و عاطفی بود که نقطه نظرات کارشناسی را تحت تأثیر قرار می داد. معمولاً آقای موسوی هم به راه حل ها و نظرات سازمان برنامه به دیده تردید نگاه میکرد.» او بر یک نکته دیگر هم تصریح دارد و آن بها ندادن به نهادسازی و مجموعه های کارشناسی است. روغنی زنجانی گلایه هایی در این زمینه نیز دارد: «یکی دیگر از ویژگی های آقای مهندس موسوی این بود که بهای چندانی به نهادسازی در تصمیمگیریها نمی داد. این مسئله منجر به بروز بحران های متعددی شد.»
اظهارات روغنی زنجانی اشاره به شرایط دشوار جنگ و انتقادات مطرح به خاطر تداوم جنگ دارد. این در حالی است که یک استعفا هم برای بعد از پذیرفتن قطعنامه در کارنامه میرحسین ثبت شده است.
این همان استعفایی است که به بهانه انتخاب وزرا و عدم همراهی مجلس و مشخصاً اختیار سازمان تعزیرات حکومتی خطاب به رئیسجمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای نوشته میشود و امام به آن با لحنی عتابآمیز پاسخ میدهد. روغنی زنجانی در جای دیگری هم باز بر مدعای خود و شرایط دشوار جنگ تأکید می کند. او می گوید:
«نامه ای نوشتم و در آن استدلال های خودم را بازگو کردم و استعفا دادم. من دو بار استعفا دادم.
آقای مهندس موسوی به من تلفن زد و گفت چرا می خواهید استعفا بدهید؟ گفتم آقای مهندس از دست من کاری بر نمی آید ما نمی توانیم جنگ را بیش از این ادامه بدهیم. برای این کار هم 2 راه حل بیشتر نداریم. آن را با امام یا با رؤسای قوای 3 گانه در میان بگذارید. یا راه امام حسین را در پیش بگیرید و کاری هم به ماندن و نماندن حکومت و نظام نداشته باشید و آن را هم علناً اعلام کنیم و بگویید بر اساس هدف و اصولی که داریم جنگ را ادامه می دهیم، حتی به قیمت از بین رفتن نظام. شاید مردم نخواهند ما تا این میزان جلو برویم. اگر هم خواستیم که نظام را حفظ کنیم باید در سیاست های جنگی کشور تجدید نظر کنیم... بعدها آقای موسوی از صراحت و به تعبیر خودشان از شجاعت من تقدیر و تشکر کرد. فکر میکنم همه درگیر خود سانسوری بودند.»
متن استعفای موسوی و پاسخ امام
موسوی عصر روز 14 شهریور 1367 در حالی استعفانامهاش را تنظیم کرد که به تأکید امام خمینی ، نخست وزیر وقت، با رهبر انقلاب و رئیسجمهور وقت هیچگونه هماهنگی نکرده و این دو، خبر استعفا را صبح روز سهشنبه 15 شهریور 67 در روزنامه جمهوری اسلامی مشاهده کرده بودند.
در استعفای میرحسین موسوی آمده است:
برادر گرامی حجتالاسلام سید علی خامنهای
ریاست محترم جمهوری
با سلام و درود فراوان به اطلاع میرساند:
1ـ برادر گرامی و متعهد مسعود روغنی زنجانی در روز 13/6/67 از مسئولیت وزارت برنامه و بودجه استعفا دادند و این استعفا در شرایطی است که تصمیم گیری برای انتخاب وزرای نیرو، جهاد سازندگی و بازرگانی هنوز مبهم است. با توجه به جهتگیری روشن مجلس در امور مختلف و اطلاعاتی که از داخل مجلس محترم در دست است، احتمالاً بین 5 تا 8 وزیر از افراد معرفی شده رأی لازم را برای ادامه مسئولیت به دست نخواهند آورد و معنای این شرایط آن است که دولت در وضعیت کنونی کشور در تعدادی از وزارتخانههای حساس برای مدت نامعلومی وزیر نداشته باشد.
2-با توجه به جمیع جهات ذکر شده و نیز مشکلات انتخاب وزرا، با عنایت به عدم تفاهم فی مابین که در انتخاب هر فردی بروز مینماید (که حتی در مواردی انتخاب یک وزیر به بیش از یکسال انجامیده است) و از آنجا که اینجانب اصالت در اختلافاتی که بین 3 مرجع ریاست جمهوری، نخستوزیر و مجلس پیش میآید، براساس روح قانون اساسی و نیز صلاح کشور متمایل به مجلس منبعث از آرای ملت میدانم و معتقدم که در چنین مواقعی مصالح مملکت ایجاب مینماید رئیسجمهوری و نخستوزیر بدان تمکین نمایند، بدینوسیله براساس اصل 135 قانون اساسی استعفای خود را تقدیم مینمایم.
3- توضیحات اجمالی در این خصوص به پیوست تقدیم میگردد.امید است این استعفا شرایط لازم را برای دولتی که نخستوزیر آن بتواند با استفاده از رهنمودهای مقام معظم ولایت فقیه و نیز با استفاده از تمام اختیارات آمده در اصل 124 قانون اساسی (از جمله بخشهای تردیدناپذیر آن نظارت بر کار وزیران، هماهنگ ساختن تصمیمات دولت در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست داخلی و خارجی و نیز تعیین برنامه و خطمشی دولت است) با اقتدار عمل نماید- فراهم سازد.
4- با توجه به اصل 135 قانون اساسی تا تعیین دولت جدید اینجانب به وظایف قانونی خود به صورت کامل ادامه خواهم داد و اعضای دولت خدمتگزار با نشاط و قدرت وظایف خود را با توانمندی لازم انجام خواهند داد.
5- طبیعی است تا انتخاب دولت جدید، برادر دکتر ولایتی بهعنوان وزیر امور خارجه کشورمان با پشتیبانی نظام، بیانگر نظرات رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات صلح ژنو باشند و بتوانند با رهنمودهایی که به طور مستمر از رؤسای محترم 3 قوه کسب مینمایند، به وظایف خود ادامه دهند.
ضمناً فرصت را مغتنم شمرده اعلام میدارد:
الف- اگر دولت خدمتگزار در طول سالیان دشوار و سراسر جنگ و جهاد گذشته توانسته باشد با توفیقات الهی خدماتی مورد رضایت مردم مؤمن و آزاده کشورمان انجام دهد، به یقین جز در سایه حمایتهای همه جانبه رهبر کریم و عظیمالشأن انقلاب و مردم ایثارگر و شهیدپرورمان نبوده است. معجزه دفاع مقدس به ایستادگی و مقاومت 8 سال گذشته از آن امام و امت بزرگوار است و اگر دولت توانسته باشد، در این سالیان تنها لیاقت عنوان خدمتگزار محرومان را برای خود حفظ کند، بزرگترین افتخار را کسب کرده است و با این وصف، اینجانب خود را در مقابل امام امت و امت بزرگوار امام خجل مییابم.ب- بنده بهعنوان یک خدمتگزار کوچک در هر شرایطی و در حد توان زیر فرمان نخستوزیر محترم جدید و دولت او خواهم بود وانشاءالله از خدمات ناچیزی که ممکن است از دست اینجانب برآید، غفلت نخواهم کرد. قدرتهای مستکبر جهانی و ایادی آنها باید بدانند که در کشور اسلامی- انقلابی ما اختلاف سلیقه و نظر در سیاستهای داخلی و خارجی نمیتواند سبب فراموشی ضرورت وحدت صفوف در مقابل توطئههای آنان بهویژه توطئه شیطان بزرگ امریکا باشد و ملت رشید به یقین میدانند که در یک جامعه آزاد و سربلند که آثار دیکتاتوری و وابستگی از آن رخت بربسته، آمد و رفت دولتها یک امر طبیعی و انشاءالله توأم با خیر و برکات برای مردم است.
اما امام راحل در واکنش به این استعفا، مرقومه عتابآمیزی صادر فرمودند که در نهایت منجر به پس گرفتن استعفا از سوی موسوی شد.در این مرقومه که صبح روز انتشار خبر استعفای موسوی در رسانهها صادر شد، آمده است: «جناب آقای موسوی نخستوزیر محترم نامه استعفای شما باعث تعجب شد.حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمیرسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقهمندم، ان شاءالله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد مینمایم.
سید روحالله الموسوی الخمینی
بازتابهای استعفای رسانهای
زمان استعفای موسوی مصادف بود با پایان حمله مرصاد و آغاز گفتوگوهای آتش بس بین ایران و عراق. امام خمینی (ره) در حکمی دکتر علیاکبر ولایتی (وزیر امور خارجه وقت) را به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در مذاکرات آتش بس بین ایران و عراق تعیین کردند و دکتر ولایتی به سرعت عازم نیویورک شد.
استعفای میرحسین موسوی همزمان با صبح اولین روز این مذاکرات بود. تأثیرات این استعفا در مذاکرات، بعدها توسط دکتر ولایتی بسیار ناگوار و خرد کننده عنوان شد. اگرچه عده ای نیز استعفای میرحسین موسوی را ناشی از ناراحتی وی از تعیین ولایتی توسط امام به عنوان نماینده جمهوری اسلامی یاد میکنند.
البته مشخص بود نامهای که به عنوان استعفا نامه میرحسین موسوی در جراید منتشر شد دلایل اصلی استعفای نخست وزیر نیست. گفته میشود نامهای چند صفحهای از سوی میر حسین موسوی خطاب به حضرت آیت الله خامنهای - رئیس جمهور وقت - در بولتنها پخش شد که در آن، موسوی به طور دقیق دلایل استعفای خود را شرح داده بود. آن گونه که در آن نامه اشاره شده بود، اصلیترین علت استعفای نخست وزیر، چیزی نبود جز دخالتهای غیر قانونی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در امور اجرایی کشور که به هیچ وجه در حیطه اختیارات وی نبوده است. برخی از اعتراضات موسوی شامل این موارد بود:
ارتباط با برخی کشورها بدون این که موسوی از آنها مطلع باشد و آورده بود که باید به عنوان مسئول اجرایی مملکت، در یک ضیافت شام خبر آن را بشنوم.
من همواره با عملیات های برون مرزی مخالف بودم و گفتهام که انجام این گونه عملیات جز تلفات و ضرر برای ما چیزی ندارد، ولی همواره به دستور آقای هاشمی این عملیات انجام می شود.
برخی مدعی شدهاند ما از 5 کانال با امریکا رابطه داریم و من به عنوان نخست وزیر کشور، حتی از یک کانال آن نیز مطلع نیستم.