تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۱۶۱۹۱۱
مقدمه: رسانه آن دسته از وسایل ارتباط جمعی است که در تمدن جدید به وجود آمده‌اند و مورد استفاده گسترۀ وسیعی از افراد هستند. از ویژگی آن می‌توان به قدرت و توانایی زیادشان در انتقال پیام به تودۀ مردم اشاره کرد. (1) رسانه‌ها یک صنعت روبه رشد و در حال تحول‌اند که تأمین‌کنندۀ اشتغال، تولیدکنندۀ کالا و خدمات و تغذیه‌کنندۀ سایر صنایع مرتبط با این تکنولوژی هستند؛ در عین حال به نهادی تبدیل شده‌اند با قواعد و هنجارهای خاص خود که این نهاد را به جامعه و سایر نهادهای اجتماعی پیوند می‌دهد.(2) یکی از مهم‌ترین حوزه‌ها که رسانه با آن در نسبت پیچیده‌ای قرار دارد، حوزه دین است. منظور از دین اعتقادات، اخلاقیات و احکام، آیین‌ها، آداب و مناسک و تمامی اعمالی و آموزه‌هایی است که نشأت گرفته از وحی الهی و سنت رسول(ص) می‌باشد. در این‌جا، ابتدا می‌خواهیم به شناختی صحیح از نسبت رسانه و دین دست یابیم و سپس به بررسی نقش رسانه در سکولاریزه کردن دین و به تبع جامعه دینی بپردازیم. بررسی این موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. زیرا اساس زندگی اجتماعی در ایران بر پایۀ دین و دین‌داری می‌باشد. تا جایی که حتی سیستم سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی در تلاش است خود را به آرمان «اجرای کامل دستورات اسلام» نزدیک سازد. از این‌رو، شناخت درست این پدیده (سکولاریزه کردن دین توسط رسانه) در جامعه نشانه‌هایی را در اختیار ما قرار می‌دهد تا با دوری از لغزش در پرتگاه سکولاریزم، به مقابله‌ای آینده‌نگرانه در جهت درمان این مرض ایدئولوژیک دست زنیم. عدم برخورد با یان معضل، علاوه بر درهم ریختن سازه‌های مبتنی بر دین در جامعۀ ایرانی موجب قربانی شدن اهداف متعالی انقلاب اسلامی در پای «سکولاریزم رسانه‌ای» خواهد شد و آرمان موعودی نظام اسلامی، دچار انحراف و مسخ شدن خواهد گردید.

فاطمه جناب اصفهانی
اقتضائات،تکنولوژیک
رسانه، نوعی تکنولوژی است که در «غرب» تعیّن یافته، در شعاع وسیعی در جهان گسترده شده است. مارتین هایدگر در رسالۀ «پرسش در باب تکنولوژی» معتقد است که تکنولوژی با ماهیت آن معادل نیست.(3)، بدین معنا که برای رسیدن به شناخت حقیقی از چیستی تکنولوژی، باید از مرحلۀ شناخت ابزارهای تکنولوژیک فراتر رفت و در پی درک ماهیت تکنولوژیک بود. از دیدگاه هایدگر تکنولوژی نحوی انکشاف است که وجود را از خفا به ظهور می‌رساند.
ماهیت این انکشاف پوئسیس (poiesis) است که در فارسی «ابداع» ترجمه شده است. (4) و آنچه این پوئسیس را صورت‌بندی می‌کند، گِشتل نام دارد. در واقع گِشتل، چارچوب و قالب‌بندی‌ای است که وجود را به صورت «منبع ذخیرۀ انرژی آزاد می‌کند». لازمۀ گِشتل، توجه به این معناست که وجود «طبیعت» منبع ذخیره انرژی و امکانات است که با تسلط مداوم بر آن می‌توان این انرژی را آزاد کرد و به ظهور رساند.(5) این خصیصۀ برنامه‌ریزی کردن طبیعت و تسلط پیوسته چیزی است مربوط به ذات تکنولوژی و انسان نیز نمی‌تواند در وقوع این انکشاف دخل و تصرف کند، تنها قادر است شکل رویداد آن را معین سازد.(همان، 46). از آن جایی که ماهیت تکنولوژی خارج از ارادۀ انسان می‌باشد، علاوه بر محیط خارج خود انسان نیز در معرض سلطۀ تکنولوژی است و اشتغال به تکنیک با غفلت از ماهیت تکنولوژی، انسان‌ها را نیز در صورت‌های مختلفی اسیر «اقتضائات تکنولوژیک» می‌سازد.
مارشال مک لوهان، با نگاهی معرفتی به رسانه (تکنولوژی) می‌گوید: «رسانه همان پیام است». (6) یعنی صورت تکنیکی رسانه‌ها، اثرات بزرگی بر زندگی اجتماعی انسان‌ها، روند تاریخ و وجود انسان (شرایط وجودی انسان) به گونه‌ای مستقل و ذاتی می‌گذراند که فراگیرتر از اثراتی است که محتوای رسانه بر فرد و جامعه دارد. نظریۀ مک لوهان، به حضور اقتضائات تکنولوژیک رسانه- ورای محتوا و پیامی که توسط آنها منعکس می‌شود- در شرایط اجتماعی- انسانی اشاره‌ای صریح دارد.
این قول با توجه به ماهیت تکنولوژی از منظر هایدگر، ما را به این باور می‌رساند که شکل تکنولوژیک رسانه، ضرورت و الزامات خود را نظیر سلطه همه جانبه، تفوق بر جامعه و انسان و بازتولید آن در قالب اشکال سیاسی- اجتماعی استعمار، از خود بیگانگی و پیشرفت و آسایش مادی به همراه دارد. (7) یکی دیگر از این اقتضائات را به قول اریک و گلین «جهان بیگانگی» شکل می‌دهد. ظهور تکنیک مستلزم دوری جهان از واقعیت اصیل وجودی آن است.(8)
اقتضائات رسانه‌ای
رسانه علاوه بر پذیرش الزامات تکنولوژیک- در مقام تکنولوژی- دارای لوازم و اقتضائاتی مختص به خود نیز هست. الزاماتی که به غایت، کارکرد و ظرفیت‌های وجودی آن مرتبط است و بدون این الزامات ذاتی نمی‌توان از چیزی به نام رسانه سخن گفت.
رسانه‌ها در سیر تمدن غرب تکوین یافته‌اند و اصولاً در بردارندۀ مفهوم فرهنگی «غرب» می‌باشند. ابعاد مفهوم غرب حول توجه به سطوح مادی زندگی انسانی قابل درک می‌باشد. بدین معنا که رسانه‌ها- با توجه به انحصار آنها در دست قدرت مسلط سیاسی- اقتصادی ماهیتاً گرایش به سرمایه‌داری با خود به همراه دارند و معمولاً محتوای فرهنگ سرمایه سالار را به نمایش می‌گذارند و با توجه به مهم‌ترین ویژگی ساختاری آنها (توده‌وار کردن جوامع)، افراد را ناآگاهانه وادار می‌کنند تا همگی در جهت اهداف سرمایه‌داری فکر و عمل کنند.
مکانیزم آنها برای این فعالیت، «اقناع» است و از این طریق تغییراتی شناختی و معرفتی در اشخاص بر جای می‌گذارند. «از این جا انسان تمایز خود را با سایر موجودات از دست می دهد و از مرتبۀ خاص و اوج وجودی به پایین‌ترین سطح وجود تنزل می‌یابد. نه تنها انسان، دیگر نظم درونی و ماهیت خویش را از کیفیت روح و فضیلت‌های متعالی تحصیل نمی‌کند، بلکه مبدل به موجودی می‌گردد که به راحتی با زنجیرۀ ارتباطات فیزیکی- حسی یا ساز و کارهای رنج و لذت مادی توضیح داده می‌شود». (9) «نشانه‌های ظهور انسان تازه‌ای را مشاهده می‌کنیم که انسان این دنیایی یا سکولار خوانده می‌شود. در این تصویر، شهوات و غضب که در انسان‌شناسی دینی منشاء بی‌نظمی و انحراف انسان و نابسامانی جامعه دانسته می‌شد، به نیروهای تعیین‌کننده رفتار و نظم اجتماعی تبدیل می‌گردد... تا حدی که هر نظمی در حیات انسانی و جامعه بدان متکی است». (10)
این واژگونی که با«نوعی فهم ابزار انگارانه از انسان» نیز توأم است، تلاش می‌کند تا رسانه انسان را از خارج مهار و هدایت کنند. و «از طریق تبلیغات مستمر بدون طرح هر گونه پرسشی در باب اخلاق، انسان‌ها را به زائده‌های مصرفی و یا موجوداتی که با هر سیاست، جنایت و اقدام غیرانسانی دولت‌ها هماهنگی می‌کنند، در آورند».(11)
افراد در جوامع به ظاهر مدرن از زمانی که از خواب برمی‌خیزند تا هنگامی که به خواب میروند تحت تأثیر رسانه قرار دارند؛ آنچه رسانه می‌گوید می‌خورند، آنچه نمایش می‌دهد می‌پوشند و هر آنچه او بخواهد می‌گویند و این خاصیت تخدیر کنندگی رسانه است که با فنون متفاوت هم‌ذات پنداری، تبلیغات... فرد را متأثر کرده، او را به عروسک خیمه‌شب‌بازی خود مبدل می‌کند. (12) در واقع رسانه برای ادامۀ حیات خویش مجبور است نیازهای مخاطب را هر چند در سطوح نازل و مبتذل ارضا کند که این را به اصطلاح استفاده و رضایتمندی مخاطب توصیف می‌کنند. تبلیغات تجاری رسانه‌ها، از عناصر جذاب دنیوی استفاده می‌کنند و از طرح رفاه و برخورداری مادی در قالب یک آرمان اجتماعی ابایی ندارند و حق را همیشه به مصرف کننده می‌دهند بنابراین در ساختی صلح‌آمیز جلوه می‌کنند. (13)
پس اقتضائات رسانه نظیر وجود انسان به مثابۀ حیوانی مصرف کننده و مقید به احکام سکولار رسانه‌ای، اشاعۀ درکی تهی از معنا از جهان هستی، تصور پررنگ ارزش‌‌های مادی در متن رسانه، تبلیغات گمراه کننده، فهم ابزار انگارانه از انسان و... رسانه‌ها را به تکنولوژی مخاطره‌آمیز تحویل می‌برد. و نشان می‌دهد که جهت‌گیری رسانه‌ها در تناقض با فطرت انسانی است. زیرا با نگاهی تک‌بُعدی به انسان «مصرف کنندۀ منفعل) اثراتی غیرانسانی و مخالف با آموزه‌های الهی بر فرد و زندگی خصوصی و اجتماعی می‌نهند.
دین و رسانه
در این بخش سؤال این است که آیا دین و مفاهیم دینی را می‌توان در ظرف رسانه ریخت؟ و یا چه نسبتی میان دین و رسانه وجود دارد؟ اگر بپذیریم که اقتضائات تکنولوژیک رسانه نظیر گرایش به تسلط بر طبیعت و بشر و محیط فرهنگی- اجتماعی و نیز اقتضائات رسانه‌ای نظیر گرایش به مادی‌ گرایی و اصالت به غرایز و دنیاگرایی عریان، جهت‌گیری‌های اصلی رسانه‌ها را ذاتاً متأثر می‌سازند، اجازه دهید بگوییم که دین اسلام، نمی‌تواند رسانه را به عنوان جایگاهی مناسب برای حضور و ظهور خود، در نظر بگیرد. نسبت متباین این دو فرصتی باقی نمی‌گذارد تا رسانه و دین در یک نقطه به اشتراک برسند. دلیل این موضوع واضح است: اصل دین (اسلام) بر اساس مبانی وحیانی و سراسر معنوی استوار است. این آموزه‌‌های وحیانی هرگز به انسان به مثابۀ موجودی ابزارساز که فقط در فکر تأمین خوراک و پوشاکش باشد، نمی‌نگرد. بلکه با رد نگاه تک ساحتی به انسان، و با تکیه بر ساحات سه‌گانۀ آگاهی انسانی، شأن انسان را تا هم سخنی با ذات الهی بالا می‌برد. (14) و چارچوبی اخلاقی- حقوقی طرح‌ریزی می‌کند تا انسان به نقطۀ مطلوب و کمال‌نمایی زندگی مادی و معنوی خویش دست یابد. دین هستی و وجود را در ارتباط با منبع متعالی وجود، تفسیر می‌کند.
در این تفسیر جهان «منبع ذخیره انرژی» نیست بلکه مخزن اسرار و رموز الهی است تا انسان با رمزگشایی از صورت اجمالی دنیا، تصویری آکنده از معنا و آیه‌هایی روشن‌گر به دست آورد. آیه‌هایی که علاوه بر راهبری آدمی به ماوراء دنیا، ابعاد مادی و معنوی حیات آدمی را در راستای رسیدن به کمال مطلوب، به نحوی شایسته لحاظ می‌کنند. (15) اما منطق رسانه، منطق تجدد است. این منطق می‌گوید: «متقی [انسان دیندار] نه خوب است و نه بد، او در نزد ما هیچ نیست». (16)
از این‌رو، رویه کنونی رسانه‌ها با «نفس پیام ما و مفاهیم دینی» در جدال و تناقض قرار می‌گیرد. این تناقض زمانی برای مخاطب آشکار می‌شود که پیام‌های دینی در چنین بافتی که باارزش‌ها، هنجارها و مبانی دینی مطابقت ندارد. مجال بروز می‌یابند. برنامه دینی همچون کالایی مصرفی تلقی می‌شود که تولید کننده و توزیع کنندۀ آن، دست تحریف و وارونه‌سازی مفاهیم دینی را در جهت ارضای حق مفروض مخاطب، باز می‌بیند. علت این امر از وجهی نیز به فشارهای ساختار اقتصادی (بازار)- سیاسی (قدرت) باز می‌گردد که به هیچ‌وجه اجازه نمی‌دهد که رسانه اصول و اهداف خاصی را- جدا از اهداف معطوف به مصرف مادی در رویکرد رسانه‌ای لحاظ و تلاش کند مخاطب را از وضعیت موجود به یک وضعیت مطلوب (انسانی) برساند. (17)
عناصر تکنیکی و الزامات رسانه‌ای که منجر به آشکار شدن شکاف‌های بنیادی میان رسانه و دین می‌گردد، نشانه‌ای است از این که رسانه از لحاظ وجود شناسی فاقد ظرفیت‌های لازم برای ارتباط متناسب با ابعادی از حوزۀ دین است. بنابراین دین را نمی‌توان در «ظرف» رسانه ریخت زیرا این ظرف در ارتباط با مظروف‌های خاصی خلق شده است و دین در زمرۀ آنها نیست.
متذکر این نکته نیز می‌شویم که قول به این‌که رسانه به طور کل تناسبی با دین ندارد، سخن درستی نیست. زیرا دین یکی از مهم‌ترین مقولات (و شاید مهم‌ترین مقوله) در حوزه حیات آدمی است. ولی آنچه مهم است نوع این تعامل است که با نظر به مطالب بالا به تعاملی برخلاف ذات و ماهیت دین تغییر حالت می‌دهد.
سکولاریزم رسانه‌ای
با تبیین شدن نسبت رسانه و دین، به بحث اصلی یعنی رابطۀ سکولاریزم و رسانه در مواجه با دین می‌پردازیم. ابتدا توجه به یک نکته لازم است: تفاوت میان سکولاریزم و سکولاریزاسیون را این‌گونه در نظر می‌گیریم که سکولاریزم یک ایدئولوژی است در حالی که سکولاریزاسیون فرآیندی اجتماعی است که به صورت پدیده‌ای تاریخی- اجتماعی واقع می‌شود. (18)
سکولاریزم (دنیاگرایی ایدئولوژی است که بر اساس آن، آموزه‌های دین طبق «خواست مردم» یا «شرایط اجتماعی» تغییر می‌کند و به تدریج از جنبه قدسی و الهی تهی می‌شود. این امر زمینه را فراهم می‌سازد تا دین در چارچوب فاقد شریعت تعریف شود. مشخصۀ دین منهای شریعت، سلوک سراسر فردی و شخصی است که موجب می‌شود دین الهی با آیین‌ها و مذاهب ساختگی و حتی شرک‌آمیز تفاوت قابل توجهی نداشته باشد.
قلمرو معنوی دین نیز از سکولاریزم مصون نمی‌ماند، هستۀ دین (معنویات و اخلاقیات) در یک روند فرسایشی به سوی عرفی شدن گام برمی‌دارد. در این روند اصول، فرعیات و احکام دینی در سطوح بیرونی رنگ و بوی دین را دارند ولی بر طبق پیش‌فرض‌های بشری و دنیوی صورت‌بندی مفهومی می‌شوند. (19) در حوزه اجتماعی نیز سکولاریزم تلاش می‌کند ساحت مناسبات اجتماعی- سیاسی را از احکام و اصول دینی بزداید. تا مرحله‌ای که دین در حاشیۀ اجتماع قرار گیرد و بشر خود مستقلاً به صدور احکام مقتضی در باب مسائل اجتماعی- سیاسی اقدام کند و این وجهی از پروژه‌ای است که از آن به افسون‌زدایی از عالم تعبیر می‌کنند. (20)
حضور دین در جامعه سکولار در بستری فرهنگی- تاریخی معنا می‌یابد و یا بهتر است بگوییم توجیه می‌شود. دین جزئی از فرهنگ یک قوم قلمداد می‌شود که دارای صورتی تاریخی است و فقط در قالب‌های سنتی و متروک نظیر آداب و مناسک نمادین در عرصه اجتماع ظاهر می‌شود.
اکنون این سؤال مطرح است که آیا رسانه، ابزاری است که در سکولاریزه کردن دین و جامعه دین نقش دارد؟ برای یافتن پاسخ باید به مطالب پیشگفته رجوع کرد. ضرورت‌‌های تکنیکی- رسانه‌ای و تناقض و تعارض میان دین و رسانه نشان از آن دارد که این تعارض در هیأت سکولار کردن دین و جامعه دینی نمایان می‌شود. ظرفیت‌های رسانه همبستگی قوی با گرایش به سرمایه‌داری و ایدئولوژی سکولاریزم دارند. حضور دین به نحو اصیل و قدسی در رسانه به تناقض ساختاری تبدیل می‌شود و با توجه به این که شرایط بقای رسانه نیز در توجه تام به سرمایه‌داری و سکولاریزم می‌باشد؛ رسانه ناچار است از میان گزینه‌های دین اصیل و سکولاریم یکی را بر گزیند و می‌دانیم که رسانه به نفع سکولاریزم با دین به گونه‌ای نامعقول برخورد می‌کند. این برخورد به صورت تحمیل مؤلفه‌های سکولاریم بر دین است که رسانه ذاتاً به آن تن می‌دهد.
رسانه‌ها برای سکولار کردن دین و به تبع جامعه دینی، از مکانیزم‌های متناسب با کارکردها و نمادهای خویش بهره می‌گیرند که به اختصار به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
روش‌های سکولاریزم رسانه‌ای
اولین مکانیزم (روش) سکولاریسم رسانه‌ای، ایدئولوژی‌زدایی از دین می‌باشد. این نحو سکولاریزه کردن دین، زمانی رخ می‌دهد که رسانه شأن دین را در چارچوب مفاهیم معرفی و در ساختاری موزاییکی از نمادهای زندگی روزمره تقلیل می‌دهد. رسانه‌ها به عنوان عضوی از اعضای نظاممند جامعه غربی و سمبل و حافظ وضع موجود- وضعی که لزوماً مطلوب نیست- سعی می‌کنند مفاهیم دینی را از صورت‌های احکامی (ارزشی) به قالب‌های توصیفی و عصری متناسب با عصر حاضر در بیاورند.
پیش انگارۀ این موضوع پیروی کامل از روش اول از پنج روشی است که توسط هانس فرای (Hans frei) الهیدان آمریکایی برای پیوند میان زندگی عصری و دین پیشنهاد می‌شود. (21) در این روش فرد یکی از مکاتب بشری را که- بیشر او را ارضا می‌کند- انتخاب می‌کند و با اصل قرار دادن آن و نیز التزام عملی و نظری به آن به سراغ دین می‌رود و آنچه از آموزه‌های دین با ایدئولوژی بشری وی سازگار بود برمی‌گیرد و آنچه را ناسازگار است وامی‌نهند. (22)
در واقع رسانه‌ها نیز با اصالت دادن به ایدئولوژی سکولاریزم و توجه مطلق به اطفای غرایز مخاطب در صدد برمی‌آیند که دین را تا حد امکان، تراش داده و به صورتی کاملاً موافق با سکولاریزم و فرهنگ مصرف در آورند و از سوی دیگر به این سمت گرایش می‌یابند که با معیارهای توده که حول گرایش‌های نفسانی و طبیعی آنان دور می‌زند، به سراغ قرائتی دیناگرا از دین بروند و آن را تقویت کنند.
ما در دین غیر ایدئولوژیک و عرفی شده توسط رسانه، صرفاً با مجموعه‌ای ناهمگون و تفسیرپذیر از مفاهیم توصیفی که التزام عملی را ایجاب نمی‌کنند، مواجه‌ایم و در حقیقت این دین چیزی نیست جز تشخیص مسائل فردی و خصوصی افراد که این تشخیص ضرورتاً همراه با معالجه و درمان نیست. (23) دومین مکانیزم سکولاریزم رسانه‌ای، ایجاد افتراق ساختاری در دین و متکثرسازی وظایف آن است. شکی نیست رسانه‌ها در افتراق ساختاری سیاسی- اجتماعی دین نقش دارند. به این معنا که نماد دین به علت پیچیده شدن مناسبات زندگی اجتماعی و تخصیص نقش‌ها همچون دیگر نماد متکثر شده، وظایف خود را واگذار می‌کند. (24)
امیل دورکیم نظریه‌پردازی که فرآیند عرفی شدن را در کانون توجه خویش قرار داده، معتقد است عمیق‌ترین افتراقی که در زندگی بشر رخ می‌دهد، انفکاک بین دو امر مقدس و مفید است: اگر از عرصۀ قدسی به عرصه عرفی برویم، فرسایش (در عرصه قدسی) رخ می‌دهد؛ یعنی اشیا و پدیده‌ها، غایت‌های ارزشی خود را از دست می‌دهند. این امر یا به واسطه جایگزینی قدسی‌های جدید روی می‌دهد یا در اثر شکاکیت عقلانی. (25) در این‌جا آنچه در رابطه با جایگاه رسانه به واقعیت رسیده، جایگزین شدن آن به جای مناسک، اعتقادات و باورها... است.
رسانه‌ها به‌گونه‌ای تمرّدآمیز به تنهایی بسیاری از کارکردهای دین را - البته نه در سطح دین و در قیاس با کیفیت کارکرد دین – انجام می‌دهند. آنها باور می‌سازند، باورها را تغییر می‌دهند، قدسیت می‌کشنند، قدسیت می‌آورد و حتی با شبیه‌سازی مناسک دینی در خود رسانه، فعالیت‌های نهاد‌های دینی – سنتی را انجام می‌دهند. حتی به جرأت می‌توان گفت: رسانه امروزه به معبدی دروغین مبدل شده که انسان مدرن برای پاسخ به نیاز‌های عاطفی خود و فرار از واقعیت روزمره به آن پناه می‌برد. سومین مکانیزم رسانه‌ها برای سکولاریزه کردن دین، استفاده از دین برای مشروعیت بخشی به برنامه‌های غیردینی است.
رسانه‌ها مایلند برای جلب توجه مخاطب و نیز ارائه چهره‌های انسانی‌ از خود، برنامه‌هایشان را در چارچوب به ظاهر مشروعیت بخشی عرصه می‌کنند. یکی از این چارچوب‌ها که به علت سیاست‌گذاری رسانه استفاده می‌شود، چارچوب ساخته شده توسط رسانه از دین است که با قرارگرفتن در کنار سایر برنامه‌ها به آنها نیز مشروعیت می‌بخشد.
این مکانیزم دو مرحله‌ای است؛‌در مرحله اول مفاهیم و ارزش‌های والای معنوی – اخلاقی دین را به مفاهیمی که در «ادبیات رسانه‌ای» معنایی متفاوت (غیر دینی) دارد؛ فرو می‌کاهند. در مرحلۀ دوم شاهد در هم‌شکستن صورت‌بندی معنوی دین در راستای انطباق با سیستم ارزش‌های رسانه‌ای می‌باشیم. رسانه به دنبال عناصر مشروعیت دهنده در متن دین ناگزیر است که با نگاهی تخریبی و گزینشی بخش‌ها و عناصری که گمان می‌رود می‌توانند به ساختار برنامه‌ها مشروعیت بخشند،‌گزیده می‌شوند.
در واقع مکانیزم‌های سکولاریزم رسانه‌ای فراتر از این سه موردی هستند که ما برشمردیم و شاید قابل احصا نباشند. در هر صورت، وجه مشترک تمام آنها، نگاهی سراسر مدرن و سکولار به دین و دورکردن دین از ذات و حقیقت اصیلش می‌باشد.
نتیجه
در بخش‌ پایانی مقاله،‌ اجمالاً به سؤالی اساسی پاسخ می‌دهیم:« چگونه می‌توان بر اقتضائات تکنیکی – رسانه‌ای و سکولاریزم رسانه غلبه کرد؟ در پاسخ به چند نکته اشاره می‌شود. کلید غلبه بر سکولاریزم رسانه‌ای، احاطۀ کامل بر الزامات رسانه‌ای است و این احاطه صورت تحقق نمی‌یابد مگر آن‌که ابتدا بر اقتضائات تکنیکی رسانه غلبه کرد.
هایدگر راه غلبه بر اقتضائات تکنولوژیک را، اشعار و توجه به ماهیت اصلی تکنیک می‌داند. لازمۀ این آگاهی، این است که ما با «پرسش‌گری مداوم» از تکنولوژی بتوانیم به نسبت حقیقی خود با آن واقف شویم. «با پرسش‌گری است که راهی باز می‌شود و فکر [انسان در مواجهه با تکنیک] کنترل، هدایت، مراقبت و محافظت می‌شمرد... بنابراین پرسش‌گرتر شرن همان و گام نهادن محققانه و با بصیرت در برقراری نسبتی آزاد با حقیقت همان».(26) این «نسبت آزاد با حقیقت»،‌راهی است به اُفق دوری از سیطرۀ اقتضائات تکنولوژی و حتی مقدمه‌ای برای غلبه بر آنها است. «پس آدمی به جای این‌که مات و مبهوت دستاورد‌های تکنولوژی شود می‌یابد توجه خود را به آنچه که در تکنولوژی به حضور و ظهور می‌رسد معطوف کند». و این همان وظیفه‌ای است که آدمی در جهت پیدایش نیروهای نجات‌بخش برعهده دارد.(27)
پیمودن درست این مرحله همراه با شناخت کافی از اقتضائات رسانه‌ای، مقدمه و یابی است برای ورود در میدان مقابله با این اقتضائات. در حقیقت نسبت اقتضائات تکنیکی و رسانه‌ای، نسبتی طولی است و نه عرضی، از این جهت می‌توان امیدوار بود با غلبه بر اقتضائات تکنیکی، بنیان و شالوده‌های سنخیت و ارتباط میان رسانه و رویکردهای غیر دینی و سکولار سست و در نهایت ویران شود. این به معنی تغییر در ماهیت رسانه می‌باشد، هرچند این تغییر نمی‌تواند تغییر وجودی تلقی شود ولی از منظر نوع نگاه و معرفت تغییری مهم و اساسی است. به عبارت دیگر، ما می‌توانیم با تغییر در مؤلفه‌های معرفت شناختی رسانه آنها را به مؤلفه‌های دینی نزدیک سازیم.
حضور دین در ساحات مختلف و بدون تعرض به حقیقت الهی آن را در رسانه می‌تواند، به تقویت گرایش‌های دینی در رسانه منجر شود. به تعضیف قرائت‌های سکولار و مادی از دین که از طریق رسانه ترویج می‌شود، کمک کند.
نکته دیگر برای غلبه بر سکولاریزم رسانه‌ای، بازگشت به وجود الهی انسان است. این بازگشت، کنار زدن حجاب‌های ظلمانی و انسان‌ گرایانۀ عصر جدید و نیز رویکردهای طبیعی و سخیف در مورد آمال و غایت عالم است که به قول «مارتین» موجب شده «انسان بر فراز هیچ بایستد». (28) و از این طریق (بازگشت به حقیقت وجود) است که می‌توانیم از «خط شیطانی سکولاریزم عبور کنیم». به تعبیر ارنست یونگر بر اژدهای قدرت غلبه کنیم. (29)