پیروز غفرانی
با ظهور نشانههای اولیه بحران اقتصادی جهانی، بسیاری از اندیشمندان در توانایی نظام بین الملل برای عبور سریع از این بحران شک داشتند. تردیدهایی جدی وجود داشت که صنایعی که یکی پس از دیگری به ورشکستگی دچار میشدند قادر گردند بحران همه جانبه را پشت سر گذاشته و مجددا راه توسعه و پیشرفت را طی کنند.مقالاتی که به پایان رسیدن عصر جهانی شدن، پایان علوم مالی و شکست اقتصاد سرمایه داری را نوید میدادند از یکسو و پیشگویی هایی که بروز بحران اقتصادی سالهای اخیر را نشانههای "پایان جهان"، "پایان نظام سرمایه داری" و پایان پروسه جهانی شدن" میخواندند همگی در حداقل گفتهها و نظرات خود بر یک موضوع متفق القول بودند و آن اینکه دنیا به این زودیها قادر نخواهد بود که از این بحران سر سلامت به در آورد. نگاهی سیستمی نیز برخی از این پیشگوییها را تایید میکرد. از نظر اندیشمندان علم سیستمها استفاده قدرتهای جهانی از توانمندی هایشان برای هدایت اوضاع در بستر غیر طبیعی پروسهها باعث بحران خواهد شد. به زعم آنها بسیاری از پروسههای بین المللی و روندهای جاری با قدرت و اجبار در بستری غیر طبیعی حفظ میشد و عدم توازن مهمترین ریشه بحران بود که با افزایش مقیاس آن میتوانست تمام معادلات را بر هم زند. از دید دانشمندان علوم سیستمی، مهمترین عامل بروز بحران جهانی دهها سال عدم توجه نظامبینالمللی به پی آمدهای حرکت پروسهها در مسیری غیر عادلانه بود و اینکه معادلات سیاسی، اقتصادی واجتماعی جهانی بصورت ساختگی شکل دهی شده بود. این امر با افزایش فاصله شمال و جنوب رسیدن به نقطه سرریز را نزدیک میکرد. اندیشمندان با استناد به تئوری آشوب، بحران را نقطه سرریز این سیستم و نتیجه رشد تصاعدی تضاد درون نظام بینالملل توصیف میکردند. فاصلهای که به علت سرعت رشد و توان یک عده و عقب ماندگی عدهای دیگر بیشتر میشد و میتوانست عامل درگیری و ظهور اختلافات باشد. اختلافاتی که تنها به عرصه اقتصاد خلاصه نشده و تنها مترصد یک جرقه بود تا در همه عرصههای فرهنگی سیاسی، امنیتی و... خود را نشان دهد و معادلات حاکم بر جهان را برهم زند. بسیاری از اندیشمندان معتقد بودند که چون سیستم سرریز کرده و بحران آغاز شده وضعیت به این زودیها به مسیر تعادل باز نخواهد گشت. توقع اندیشمندان این بود که دنیا حداقل به یک دهه زمان نیاز خواهد داشت تا قادر گردد با پی آمدهای مقاومت در برابر جهانی شدن مقابله کند.جهانی شدن در عرصههای مختلف ظهور داشت و در برابر خود با مخالفت و مقاومت جدی روبرو بود :
1- جهانی شدن ارزشها، از قبل پیش بینی میشد که بسیاری از هویتهای ملی و فرهنگها در مقابل موج جهانی شدن ارزشها مقاومت کنند.
2- تاثیر پروسه جهانی شدن امور اقتصادی و مالی که موجب شکل گیری اقتصاد پسافوردیسم شده بود بر اقتصادهای سنتی و مقاومت اقتصادهای ملی و سنتی در برابر این پدیده. جهانی شدن نرمهای تجارت که در قالب سازمان تجارت جهانی ساماندهی شده بود و مخالفین خود را داشت.
3- ایجاد نرمهای فرهنگی جهانی و استانداردهای حقوقی و عرفی برای آن که طبعا از سوی شبه فرهنگها و تمدنهای مختلف به چالش کشیده میشد. انتظار میرفت که فرهنگها و تمدنهای مختلف در برابر ظهور جامعه شبکهای مقاومت کند. قطعا میتوان به این فهرست موارد بسیاری را اضافه کرد اما همین موارد کافی بود تا ابعاد واقعی بحران فراتر از شروع آن تصور شود و بحران اقتصادی تنها نماد کوچکی از بحران واقعی در نظر آید. به همین دلیل صاحب نظران معتقد بودند که جهان برای بازگشت بر روی ریل قبلی و حرکت در مسیر جهانی شدن و ظهور جامعه شبکهای جهانی که در آن پارادایم جدیدی حاکم خواهد بود، حداقل به یک دهه فرصت نیاز داشته باشد. شاید ظهور القاعده و اوج گیری بحرانهای سیاسی در دهه اخیر به این تصور دامن میزد که بحران به ابعاد اقتصادی آن محدود نخواهد ماند. اندیشمندان انتظار داشتند که ترکیب بحران اقتصادی با بحرانهای سیاسی و امنیتی، جهان را با چالشی جدی مواجه کند که عبور از آن به راحتی امکان پذیر نباشد.اما برخلاف انتظارات قبلی و بسیاری از پیش بینیهای بد بینانه،اوضاع بحرانی تر و وخیم تر نشد. بنا به دلایل متعدد و براساس آنچه که از شاخصهای اندازه گیری وضعیت و بهبود اوضاع اقتصادی و روندهای فعلی بر میآید، اوضاع نه تنها رو به وخامت نیست بلکه به سرعت رو به بهبود است. شاخصها حاکی است که بحران نه تنها در بعد اقتصادی آن بلکه در همه ابعاد آن در جهان به سرعت رو به کنترل است. بزرگترین دلیل و عامل بازگشت روند اوضاع به سوی بهبودی را میتوان همسویی کشورهای بزرگ و قدرتهای جهانی و رقیبان عرصه بین الملل دانست.درک این نکته که برای متوقف ساختن دومینوی فروپاشی اقتصادی و ورشکستگی شرکتها، همه باید دست به دست هم دهند باعث گردید که وفاقی جهانی برای کنترل بحران ایجاد شود و اعضای نظام بین الملل در قالب کنسرتی جهانی برای عبور از بحران همنوایی کنند. همنوایی که با تقویت زیرساختها و پیشرانهای پروسه جهانی شدن خواه ناخواه ظهور جامعه شبکهای جهانی را تسریع میکند. حتی کشورهایی مثل چین و روسیه که در معادلات اقتصادی و سیاسی جهان رقیبی برای آینده آمریکا تلقی میشدند نیز در این همنوایی شرکت کردند و به بهبود نظام و بازگشت اوضاع به حالت قبل کمک نمودند. این مشارکت جهانی برای عبور از بحران، درسهای زیادی برای صاحبان فکر داشته و دارد. مهمترین درس آن این است که در شرایط بحران همه آسیب میبینند و بهتر است نظم فعلی را حفظ و اصلاح کرد ؛ چه اینکه دل بستن به نظمی نوین بعد از آشوب، بدون مشخص بودن چارچوبها و جایگاه و نقش اعضا در معادلات نامعلومی که قرار است بعد از آشوب شکل گیرد به نفع هیچکس نیست. شاید به همین علت بود که کشورهای جهان جدا از عرصه اقتصادی به سمت همکاری بیشتر در قبال مسائل سیاسی و امنیتی نیز روی آوردند. مشکلات و تحفظات خود را در میان گذاشتند و به کنسرت جهانی برای اصلاح نظام بین الملل پیوستند.ظاهرا در نظم نوین، نظام جهانی میرود تا برای سرمایههای مادی و معنوی ارزش بیش از پیش قائل باشد و در روندی که اصلاح خود را مد نظر دارد به عناصر متعدد نقش بیش از قبل تخصیص دهد، ملاحظات و تحفظها و خرده فرهنگها را ببیند، تلاش کند تا آنها را بفهمد و در اصلاح نظام لحاظ نماید. اینکه گروه هشت تبدیل به گروه بیست میشود واینکه مشارکت همه در طراحی اصلاحات و بهبود اوضاع طلب میشود، با این تحلیل قابل فهم است. بنظر میرسد نظام بینالملل با رهبری که آشکار و پنهان به دست آمریکا افتاده با بهره گیری از پروسه جهانی شدن که به دلیل تقویت زیر ساختهای ارتباطی جهانی غیر قابل اجتناب شده است، در سمفونی جدید سعی میکند تا برای بازیگران مختلف نقش تعریف کند و همه را به همنوایی بخواند.
رقابت برای ارتقای جایگاه منطقهای و بین المللی و ایفای نقش موثرتر در این پارادایم حرف اول را میزند. در سمفونی جدید همه نوازندگان به دنبال ارائه بهتر توانمندیهای خود و بهبود اوضاع و جایگاه خود میباشند. در جامعه شبکهای در حال شکل گیری برخی از مهرهها نقش گره یا محل اتصال و ارتباط جریانهای مختلف را بازی میکنند و از اینرو اهمیت بیشتری دارند و برخی مهرهها نیز در تلاش برای ایفای نقشی بالاتر و برقراری خطوط اتصال و ارتباط بیشترهستند تا خود به گره و محل اتصال تبدیل شوند. بدیهی است که عدهای نیز با نادیده گرفتن قواعد جامعه شبکهای جهانی، منزوی و دور افتاده خواهند بود و تنها در ارتباط با گرههای دیگر تعریف خواهند شد. بیش از دو دهه است که اندیشمندان ظهور جامعه شبکهای جهانی را نوید میدهند. اما عبور از بحران اخیر میتواند نوید بخش این امر باشد که سرعت سیر به سمت ظهور و نظم یافتن جامعه شبکهای هم اکنون بیش از هر زمان شده است. با عبور از بحران و هماهنگی بیشتر جامعه جهانی عصر جدیدی رقم خواهد خورد که در نتیجه آن در کمتراز یک دهه آتی دنیا به شدت با دنیای پیشین متفاوت خواهد شد. همانطور که ظهور اینترنت و انقلاب تکنولوژی اطلاعات سرعت سیر پیشرفت علم و تکنولوژی و دانش بشری را چند برابر کرد و در زمانی کوتاه دنیا را متحول ساخت. ظهور جامعه شبکهای معادلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در جوامع و در نظام بین الملل درهم خواهد ریخت.شاید بتوان به جرات گفت که طی یک دهه آینده دنیا بیش از سه دهه گذشته تغییر خواهد کرد. تنها تصور اینکه طی سه دهه گذشته با ورود دنیا به عصر اطلاعات، چه تحول شگرفی در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ و... به وجود آمد مشخص خواهد کرد که دنیا در دهه آتی به چه میزان متحول خواهد گردید. شاید ذکر مجموعهای از پیش بینی هایی که در مورد آینده جامعه جهانی شده و مظاهر جامعه شبکهای را توصیف کرده بی فایده نباشد.
1- در ساختار جهان آینده ایزوهای متعددی حکومتها را کنترل خواهد کرد. از ایزوهای صنعتی گرفته تا ایزوهای حقوق بشری. اعتدال، عدالت، حق خواهی و اخلاقیات در دنیای جدید سهمی بزرگ خواهند یافت. خواستهها و حقوق اقلیتها بیش از قبل مورد توجه و مراقبت خواهد بود. آداب و فرهنگهای بومی به شرطی که در تعارض و مقابله با دیگر فرهنگها نباشند و روشهای حذفی را دنبال نکنند مورد تشویق و احترام و شناسایی قرار خواهند گرفت و اجازه عرض اندام خواهند داشت. تمام تفکرات امکان عرضه خود را در پهنهای جهانی خواهند یافت. امکان گردهمایی هم فکرها و همدردها تسهیل خواهد گردید. و دنیا در برابر تالم و رنج دیگر ملل حساس تر شده و خواهد شد. در یک کلام برخلاف انتظارات دنیا در حال حرکت به سمت عدل و داد بیشتر است.
2- از آنجا که جامعه شبکهای را نمیتوان همانند جوامع سنتی مدیریت کرد، در جهان آینده قدرت نرم و توان ساماندهی و بهره برداری از اطلاعات جای قدرت سخت را خواهد گرفت. در چرخهای که هر آن سرعت بیشتری به خود میگیرد، تکنولوژی وارد عرصههای جدید تولید دانش خواهد شد و دانش جدید تکنولوژیهای جدید تولید خواهد نمود. سرعت استخراج دانش از اطلاعات فراوان و رایگان موجود در رودخانه جهانی اطلاعات مزیت اصلی رقابتی دولتها و کشورها خواهد شد.
3- روابط بین فردی از یکسو و روابط دولت و ملت از سوی دیگر تحولی چشمگیر را شاهد خواهد بود. بازار کار بازاری جهانی خواهد شد و تخصصها نیز به سمت استانداردهای جهانی و قابل ارزیابی سوق خواهند یافت. فرهنگی جهانی بر بازار کار سلطه خواهد یافت که ایزوهای فرهنگی ارزشی و اخلاقی واحدی را بر شرکتها تحمیل خواهد کرد.
4- جمعیت مهاجرین آسیایی و آفریقایی در اروپا و غیر سفید پوستان در آمریکا برابر و یا حتی بیش از جمعیت شهروندان اولیه این نقاط خواهد بود و این امر از یکسو بنیانهای چند فرهنگه شدن این جوامع را تقویت خواهد کرد و از سوی دیگر تصویب استانداردهای جامع الشمول را در گسترهای جهانی تسهیل خواهد نمود.
5- طی یک دهه آینده دنیا به دو حوزه اصلی اعضای شبکه و کشورهای حاشیه شبکه تقسیم بندی خواهد شد. برخی از کشورهای حاشیه سعی خواهند کرد با غلبه بر مشکلات فرهنگی و موانع ذهنی و داخلی به عضویت شبکه در آیند تا از مواهب آن بهره گیرند. برخی از کشورها نیز خود را رو در روی جامعه شبکهای قرار خواهند داد اما توسط جامعه جهانی مدیریت و کنترل خواهند شد.
6- در دهه آینده جهان شهرها نقش گرههای ارتباطی را بازی خواهند کرد و از اهمیت کشورها به عنوان واحد حکومتی به شدت کاسته خواهد شد. کشورهایی که تعداد بیشتری جهان شهر را دارند ( یعنی حائز تعداد گره ارتباطی و اتصالاتی بیشتری با جامعه شبکهای هستند ) بنا به اهمیت جهان شهرهاشان و توان مالی، مدیریتی و ارتباطی آنها، اثر بخشی و قدرت و هیمنه بیشتری خواهند داشت. کشورهایی که جهان شهر در خود ندارند زیر مجموعه یک یا چند جهان شهر یا گره اطراف خود خواهند شد.
7- ساختار روابط بین الملل و معادلات منطقهای و جهانی تغییر خواهد کرد. ممکن است یک کشور از یک منطقه به جامعه شبکهای متصل باشد اما همسایگان او از این امکان بی بهره باشند. حتی درون کشورها یک قشر میتواند با جامعه شبکهای جهانی متصل باشد، در آن نقش ایفا کند و با آن در تعامل باشد، در حالیکه اقشار دیگر و یا مثلا حاکمیت آن کشور از این امر بی بهره باشد. در جهان آتی به علت اهمیت ارتباطات بین المللی و اولویت آن بر سایر روابط، ارتباطات دوجانبه کمرنگ خواهند شد و بیشتر شکل و شمایل ظاهری و تشریفاتی خواهد یافت.
8- معادلات جدیدی بر دنیای ارتباطات و حمل و نقل حاکم خواهد شد. خصوصی شدن وغیردولتی شدن پیش شرط پیشرفت و امکان رقابت خواهد شد. اقتصاد پسافوردیسم در قالبهای جدیدتر پارادایمهای نوینی را عرضه خواهد کرد و تولید محصول در قالبی جهانی و با نقش گرفتن بیشتر شرکتهای کوچک رقم خواهد خورد.
9- در ساختار جهان آینده روند پیدایش تکنولوژیهای جدید لحظهای خواهد شد. تلفیق تکنولوژیهای نانو، زیستی و اطلاعاتی به ساخت مولکول هوشمند و سلول زنده هوشمند منجر خواهد شد و بشر خواهد توانست این تکنولوژیها را برای مبارزه با فقر و بیماری و ایجاد رفاه بیشتر به خدمت بگیرد. تکنولوژی به عنوان مهمترین پیشران تغییر و تحول، قیافه زندگی و نحوه تعامل ابنای بشر را متحول خواهد نمود. شکاف دیجیتالی که در اثر تفاوت میزان بکارگیری تکنولوژی اطلاعات پدید میآید میتواند موجب عقب ماندگی در آشنایی و بهکارگیری سایر تکنولوژیها گشته و ابعاد شکاف تکنولوژیک را گسترده تر سازد. سرعت کشورها در فهم و مدیریت تکنولوژیهای جدید و نحوه به کارگیری موثر و متناسب آن با مسائل و ملاحظات بومی از مهم ترین عوامل همپایی و حفظ جایگاه یا ارتقای آن در جامعه شبکهای خواهد بود.
10- علوم و تکنولوژیهای جدید استفاده از انرژی فسیلی را به حداقل خواهد رساند و حتی صرفه اقتصادی آن را دچار تردید خواهد نمود. بشر طی دهه آینده به راندمان بالای 90 درصد خواهد اندیشید و به سوختهای غیر آلاینده روی خواهد آورد. صنایع اتومبیل سازی علیرغم پارهای مقاومتها به شدت متحول خواهند شد و سوختهای تجدید پذیر را جایگزین سوختهای غیر قابل تجدید خواهند کرد و این امر اقتصاد انرژی را متحول خواهد نمود.
11- با ساخت سلول زنده و پیشرفت علم پزشکی بسیاری از مشکلات بشر از نظر بیماریهای سنتی تغییر خواهد کرد و علم پزشکی زمینه طولانی تر کردن عمر را به شدت تسهیل خواهد کرد. سلولهای بنیادی و هوشمند تحولی چشمگیر در صنایع داروسازی و نحوه مداوای بیماران به وجود خواهد آورد.
برای برخی حتی تجسم این آینده سخت است. شاید به همان نحو که ما در دهه 80 قرن قبل، بروز اینهمه تحول را در عرصه جهانی غیر ممکن تصور میکردیم، تجسم وقوع بسیاری از این پیش بینیها دشوار و بعید باشد ؛ اما برای کسانیکه روندها را رصد میکنند تجسم این آینده دشوار نیست.
آینده پژوهان سیر جامعه بشری در این مسیرها را قبلا پیش بینی کرده اند. گرچه در سرعت دگرگونی و میزان تغییر همواره بین صاحب نظران اختلاف نظر بوده و بسیاری این حرکت را با سرعتی کمتر و با تلاطم و موانعی بیشتر پیش بینی میکردند، اما همه آینده پژوهان بر صحت وجود این مسیر حرکتی اتفاق نظر داشته اند. مدیریت و همکاری جهانی از یکسو و سرعت عبور جهان از بحران اخیر از سویی دیگر نشان داد که جهانی شدن و ظهور جامعهای شبکه ای، با شتابی غیر قابل تصور پیش میرود و باید برای عقب نماندن از این قافله چارهای اندیشید و بیشتر از پیش تلاش کرد.