مایل بودم که امشب در مورد قدرت نرم و دیپلماسی عمومی با شما سخن بگویم. مشاهده چگونگی اوج گرفتن یک مفهوم آکادمیک بسیار جالب است. این عبارت را وقتی که در سال 1990 در حال نگارش کتابی بودم، وضع کردم؛ در آن کتاب تلاش میکردم تشریح کنم چرا به نظر من قدرت ایالات متحده رو به زوال نمینهد. قدرت نظامی و اقتصادی را به مباحث خود اضافه کردم اما احساسم این بود که چیزی کم است. بخش گم شده، توانایی یک کشور بود در تحصیل خواستههای خود از طریق جاذبه، نه اعمال زور و کیفر. من این جاذبه را «قدرت نرم» نامیدم.
قدرت نرم مفهوم جدیدی نیست و همان رفتار انسانی است. همانطور که مارتین گفت، شورای انگلستان آن را کشف و از سال 1934 تاکنون آن را به خوبی به کارگرفته است و اکنون در هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس شورا، این موفقیت را جشن گرفته است. این که هیلاری کلینتون قدرت هوشمند یا ترکیب قدرت سخت و نرم را سیاستی جدید بخواند، بسیار جالب توجه است. زمانی هوجینتائو نمایندگان هفدهمین دوره کنگره چین را مخاطب قرار داد و گفت که لازم است چین روی قدرت نرم خود بیش از پیش سرمایه گذاری کند، آنچه که بر سر این مفهوم آمد، بسیار برای من جالب توجه بود.
مقصود من از قدرت نرم چیست؟ قدرت، توانایی اثرگذاری بر دیگران برای بدست آوردن پیامد مطلوب است. شما میتوانید از سه راه اعمال قدرت کنید: از راه تهدید، از راه تطمیع، از راه جذب که دیگران را وادار میکند آنچه شما دوست دارید، دوست بدارند. اگر شما قادر باشید دیگران را به پذیرش خواسته خود وادارید، میتوانید بخش عظیمی از سیاست نامطلوب چماق و هویج را حذف کنید. لذا با در نظر گرفتن این مطلب، قدرت نرم چیزی نیست که منحصر به یک دولت خاص یا روابط بینالملل باشد. این مقوله در رفتار انسانها جاری است. یکی از راههای عملی شدن آن، این است که قدرت اغوا و گمراه سازی، جهانی است.
منابع قدرت نرم
1. اهمیت اینکه مخاطب هدف به چه میاندیشد
هنگامی که سر و کار ما با قدرت نرم است، بر خلاف قدرت سخت، اینکه در فکر مخاطب هدف چه میگذرد، بسیار اهمیت مییابد. با قدرت سخت، اگر بخواهم پول شما را بدزدم، میتوانم شما را بکشم و فوراً پولتان را تصاحب کنم. آنچه که شما در موردش فکر میکنید هم هیچ اهمیتی ندارد. اما با قدرت نرم، اگر بخواهم پولتان را بدزدم، لازم است شما را متقاعد کنم که من یک معلم مذهبی هستم و اگر شما حساب بانکی خود را در اختیار من بگذارید دنیا را نجات خواهم داد. این جاست که آنچه شما در موردش فکر میکنید اهمیت مییابد. در نتیجه، قدرت نرم به مثابه رقصی است که نیاز به همراهی یک شریک دارد.
2. فرهنگ
قدرت نرم و شیوههایی که فرهنگ میتواند از طرق آنها مورد استفاده قدرت نرم قرار گیرد، با در نظر گرفتن مضمون، به شدت تغییر میکند. ساموئل هانتیگتون همکار قبلی من در دانشگاه هاروارد از وضعیت فعلی جهان به «برخورد تمدنها» تعبیر کرد. او برای مثال، جنگ بین دولتهای کنفسیوسی در غرب، اسلام در غرب و از این دست را، پیش بینی کرد. اما بنده معتقدم که این یک تفسیر غلط است. آنچه که امروز شاهدش هستیم چیزی غیر از برخود تمدنهاست. بلکه فقط یک جنگ داخلی در یک تمدن، یعنی تمدن اسلام است. جنگ داخلی میان بخش عظیمی از مسلمانان که با کشتار زنان و کودکان مخالفاند و گروه کوچک دیگری که رهروانشان را به بازگشت به عقاید قرن هفتم وامیدارند و اینکه چگونگه باید یک مذهب را سامان داد.
در این حالت، شما میتوانید بگویید که زمانها و مکانهایی وجود دارند که قدرت نرم ممکن است در آنها اثر داشته باشد یا نداشته باشد. گاهی اوقات این موارد به صورت جغرافیایی تعیین میشوند. برای مثال ایران را در نظر بگیرید. بعضی از مردم معتقدند با قدرت نرم، ما هیچگاه نمیتوایم جذب ایران شویم، چرا که فاصله فرهنگی عمیقی در این میان وجود دارد. شما هیچگاه قادر نخواهید بود جذب روحانیون شوید. اما میتوانید جذب قشر جوانتر شوید. [از این رو] این ادعا که قدرت نرم، غربی است و فاصله فرهنگی غیر قابل رفعی وجود دارد، به سادگی رد میشود.
3. منابع اقتصادی
منابع اقتصادی میتوانند هم قدرت نرم و هم قدرت سخت، تولید کنند. یک اقتصاد موفق و روبه رشد وسیلهای برای اعمال تحریمها در اختیارتان قرار میدهد؛ اما میتواند یک مدل باشد و میتواند دیگران را جذب کند.
4. قدرت نظامی به عنوان یک منبع
به همین نحو میتوان گفت نیروی نظامی ـ که به عنوان منبع قدرت سخت حائز اهمیت است ـ میتواند قدرت نرم نیز تولید کند. مثال خوبی که در این باره میتوان ذکر نمود کمکهای امدادی به هایتی و ایفای نقش سربازان در آن است. مثال دیگر مربوط به تسونامی سال 2004 در اندونزی است. نظر سنجیها در سال 2000، نشان میداد که 75 درصد مردم اندونزی، نسبت به ایالات متحده دید مثبتی دارند. وقتی به عراق حمله کردیم این میزان به 15 درصد کاهش یافت و بعد از آنکه به تسونامی زدگان کمک کردیم به 45 درصد افزایش یافت و ارتش ـ در اصل نیروی دریایی ـ بود که این کمکها را ترتیب داد. لذا ارتش میتواند به عنوان منبعی، رفتار قدرت سخت یا رفتار قدرت نرم، تولید کند.
5. استراتژی حکومت
ما باید اهمیت چگونگی تبدیل قدرت نرم به یک استراتژی حکومتی را درک کنیم. از برخی جهات، این کا سختتر از قدرت سخت است و زمان بیشتری را میطلبد. قدرت نرم با منابعی ارتباط پیدا میکند که کاملاً در اختیار حکومت نیستند. همچنین در برخی موقعیتها، به راحتی نمیتوان از این منابع بهره برد.
نتیجهگیری
در نتیجه قدرت در عصر جهانی اطلاعات، بیش از هر زمان دیگری، یک بخش نرم جاذبه را در بر میگیرد و از یک بخش سخت تهدید و تطمیع نیز برخوردار است. تنها یکی از آنها را شامل نمیشود بلکه هردو را دربر میگیرد. این منظور من از «قدرت هوشمند» همین است. در گذشته کشورهای آتلانتیک قدرت هوشمند را از طریق جنگ سرد و با به کار گرفتن هر دو قدرت سخت و نرم اعمال میکردند. قدرت سخت ما تهاجم شوروی را متنفی ساخت، اما این قدرت نرم ما بود که اصول کمونیسم را در پس پرده آهنی نگاه داشت. فروریختن دیوار برلین بر اثر آتش توپخانه نبود، بلکه بر اثر ضربه چکشها و بلدوزرها بود. این حادثه مثال بسیار حائز اهمیتی است.
ما در رویارویی با تروریسم فراملی به خوبی اقدامات گذشته عمل نمیکنیم، اما قرار است که بیاموزیم. قرار است که توانایی استفاده از نیروی جنگی قدرت هوشمند را بیاموزیم. قدرت سخت در برخی موارد کاربرد دارد. اما وقتی سخن از «قلبها و اذهان» خیل کثیری از مردم است، قدرت نرم به کار گرفته خواهد شد. در آن حال نیروی جنگی قدرت هوشمند به دیپلماسی عمومی هوشمندانه نیاز خواهد داشت. دیپلماسی عمومی هوشمند به نوبه خود به درک اهمیت اعتبار و انتقاد از خود و نقش جامعه مدنی در تولید این نوع از قدرت، نیازمند است.
اگر ما به دوران استفاده از پروپاگاندا عقب گرد کنیم، نه تنها در اقناع کردن شکست خوردهایم، بلکه ضرورتاً قدرت نرم خود را تضعیف کردهایم. قدرت نرم بر درک ذهنیت دیگران تکیه دارد. بهترین دیپلماسی عمومی، آن است که به یک خیابان دو طرفه شبیه باشد.
پرسش و پاسخ از جوزف نای
بریج کندال
ایران مورد جالب توجهی است. ماری وبستر (Mary Webster) نیز در این باره به شورای انگلستان ایمیلی ارسال نمود. او این سؤال را مطرح کرد: «پس از اینکه استراتژی قدرت سخت ایالات متحده و انگلستان به پایان رسید در جوامع پس از منازعه چه اتفاقاتی میافتد؟ به محض اینکه تانکها عقب نشستند، چگونه باید از قدرت نرم استفاده کرد؟ قدرت سخت در مورد ایران تنها به کمک تانکها اعمال نمیشود. تحریمهای جدیتر و مؤثرتری نیز وجود دارد.
جوزف نای
بله درست است.
بریج کندال
آیا شما بر این باورید که به هر نحو استفاده از قدرت سخت در مورد ایران بر به عملکرد قدرت نرم تأثیر منفی میگذارد؟
جوزف نای
خیر. من برآنم که میان استفاده از تحریمهای اقتصادی، که با آن موافقم و استفاده از حمله و اشغال نظامی، که با آن مخالفم، تمایز قائل شوم. امیدوارم بتوان تحریمهایی را به کمک یکی از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل، بر ایران تحمیل کرد. در آخرین روزهای مذاکرات، که چین دیپلماتهای تقریباً سطح پایینی را به آن گسیل داشته بود، چندان امیدوار کننده نبود.
استفاده از تحریمهای اقتصادی بسیار اهمیت دارد. این اقدامات همه چیز را در یک شب تغییر نخواهد داد، بلکه این پیام را میرساند که رفتاری که ایران در پیش گرفته است، قابل قبول نیست ـ در مورد معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی شیوهای خدعه آمیز را در پیش گرفت و شورای امنیت سازمان ملل نیز این رفتار را محکوم کرد.