* توهین به عقاید دیگر آیینها در طول تاریخ به چه زمانی بازمیگردد و عامل اصلی آن چه بوده است؟
** از روزی که عقاید مختلف پیدا شد، مساله اهانت هم کم و بیش مطرح شد. در دوران باستان هر خدایی مخصوص قومی خاص بود و بابلیان، آشوریان، رومیان، ایرانیان و... هر کدام خدای خاص خود را داشتند و این خدا فقط متعلق به این قوم بود و به واسطه داشتن خدای برتر خود را قوم برگزیده، برتر و باارزش میدانستند، در نتیجه همین مساله باعث میشد انسانها براحتی به دیگری با دیده تحقیر نگاه کنند، وقتی به طرف مقابل خود با چشم حقارت نگاه کنند، براحتی به او اهانت هم میکنند؛ اما دنیای امروز مقداری از آن شرایط دوران باستان فاصله گرفته است، مخصوصا دنیای غرب.
* در طول تاریخ اسلام، اهانتها به شکلهای مختلف به مقدسات و حتی خود پیامبر(ص) انجام شده، آیا فرقی میان اهانتهای صدر اسلام و دوره کنونی که مثلا در حوادث اخیر به ساحت مقدس قرآن کریم اهانت شده، وجود دارد؟
** کارها و فعالیتهای دنیای امروز برنامهریزی و حساب شده اند ؛ اهانتهای گذشته به اسلام و مقدسات آن از طرف مشرکان مدینه و مکه و یهودیان و مسیحیان رخ داده است و بارها در قرآن از کلمه استهزا و ... استفاده شده است. دشمنان و مشرکان حتی به ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص) هم اهانت میکردند که این اهانتها 2 جنبه داشت. یکی از طرف متولیان ادیان مخالف بود که هدف آنها با گروه دیگر متفاوت بود. آنها نمیخواستند که جایگاه خود را از دست بدهند و بنابراین سعی میکردند دین رقیب را تحقیر و مسخره کنند. اهانتهایی هم از طرف عامه مردم انجام میشد که مسلما در هدف با گروه اول بسیار متفاوت بود، ذهن این گروه به خاطر سادگی و ناآگاهی قدرت تجزیه و تحلیل نداشت و همین که میدیدند دیگران حرفی غیر از حرفهای آنها میزنند، او را مسخره و به او اهانت میکردند.
* بروز اهانتهای مذهبی در بستری که مدعی است بر مبنای تساهل و تسامح مذهبی بنیان شده، چگونه ممکن است؟
** در دنیای امروز همه گونه انسان وجود دارند؛ انسانهای دانشمند و بسیار فهمیده هم هستند؛ اما در اروپا و آمریکا درصد زیادی از انسانهای ساده و در حد انسانهای خرافی هم هستند. بنابراین در دنیای امروز هم هیچ بعید نیست که در مواردی مثل همان گذشته و زمان صدر اسلام، عدهای از روی نادانی به اسلام اهانت کنند. اهانت در طبقه عوام، نشانه این است که اینها قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را ندارند و فقط ظواهر را میبینند و مسخره میکنند و شاید تحت تاثیر تبلیغات قرار میگیرند و همان القائات و تبلیغات یکطرفه مخالفان و دشمنان را امر مسلم و ثابت شده میانگارند. همان طور که عموم مردم اندیشهها و عقاید دانشمندان مختلف را مسخره میکردند، وقتی دانشمندی حرف تازهای میزد و مثلا برخلاف عقیده رایج میگفت زمین به دور خورشید میگردد، مردم و عوام او را مسخره میکردند. بنابراین استهزا و مسخره کردن و به طور کلی اهانت به جهل مربوط است. اهانت به ساحت مقدس قرآن که اخیرا در آمریکا اتفاق افتاد و یک کشیشی میگفت که قرآن را میسوزانم و به خاطر اعتراضات منصرف شد، ظاهر قضیه این است که چنین تفکری از نوعی جهل سرچشمه میگیرد. از تیپ این شخص و نمونه حرکات و گفتارش که از طریق تلویزیون پخش شد، او را انسان متعادلی ندیدم.
* آیا تمامی اهانتهای صورت گرفته در دوران معاصر نسبت به مقدسات اسلامی را به همین شکل و ناشی از جهل میدانید؟ آیا به نظر شما یک برنامهریزی سیاسی پشت هیچیک از این قضایا نبوده است؟
** اهانتها به مقدسات را میتوان به 2 دسته تقسیم و بررسی کرد؛ یکسری از آنها حساب شده و برنامهریزی شده است، مانند جریانی که سالها قبل سلمان رشدی بهپا کرد یا جریانهای مشابه این که اتفاق میافتد. این جریانات واقعا برنامهریزی شده است و تحقیرها و اهانتهای حساب شده است. این تحقیرهای حساب شده از اینجا ناشی میشود که فکر میکنند مسلمانها چندان جایگاهی در سطح بینالمللی و جهانی ندارند، بنابراین جرات پیدا میکنند که زبان به تحقیر باز کنند. برخی از گروههای افراطی مسلمانها هم کارهایی را انجام دادند که باعث شدند بهانههایی به دست این افراد بدهند، حرکتهای طالبان و... باعث میشود که زمینه فراهم شود تا رهبر یک دین تحریف شده که با اصول عقلانی و عقلانیت فاصله گرفته مدعی شود که دین ما دین عقلانی و اسلام دین غیرعقلانی و دین شمشیر و زور است. در این میان، حرکتهای افراطی و تفریطی گروههایی از مسلمانان به آنها جرأت میدهد که چنین حرفهایی را بزنند.
* آیا به نظر شما، مساله نسبت اسلام و جهان غرب، امروزه به شکل یک رقابت بین دو ایدئولوژی برای سیطره بر آینده فرهنگ و سیاست و تمدن جهان درآمده است؟
** اتفاقا یک چهره اسلامستیزی این است که آنها تشخیص دهند که اسلام یک نظامی ایجاد کرده است که هیچ نقص و عیبی ندارد و تمدنی را ایجاد کرده که حریف و رقیب تمدن جدید غرب است. اسلام، اعتبار انسانها را احیا و سبک جدیدی در اقتصاد مطرح کرده است. پس اقتصاد اسلامی یک رقیب جدی در آینده برای اقتصاد غرب خواهد بود، لااقل مثل اقتصاد چین تهدیدی برای غرب خواهد بود. غرب اسلامستیزی را پنهان نمیکند، اسلامستیزی را براساس احساس خطر استوار میکند، یعنی معتقد است که اسلام تمدنها را تهدید میکند. طالبان و القاعده را تهدیدی برای تمدن بشر میشمارد، یعنی مثلا مدعی است اگر آنها بمب اتمی داشته باشند، تمام دنیا را نابود میکنند و 6 میلیارد بشر را به خاک و خون میکشند. غرب اسلام را اینگونه معرفی میکند و اسلامستیزی را به این معنا رواج میدهد. اینگونه اسلامهراسی و اسلامستیزی به زیان جهان اسلام است.
* وقتی این رقابت یا به عبارت بهتر این نزاع وارد حوزه مقدسات میشود، مسلما ما نسبت به آنها محدودیتهایی داریم. برای مثال ما نمیتوانیم مقابله به مثل کنیم، چراکه مقدسات ادیان ابراهیمی در دین اسلام محترم شمرده میشوند. از سوی دیگر نزاع فیزیکی هم قاعدتا راهحل مناسبی نیست، چراکه در این صورت خواسته اسلامستیزان در متهم کردن مسلمین به اعمال خشونتطلبانه محقق میشود، بنابراین راهحل مناسب چیست؟
** ما در مقابل اسلامهراسی و اسلامستیزیها نباید عکسالعملهایی نشان دهیم که دشمنان، نتیجه خود را بگیرند و بعد به مردم دنیا بگویند که ببینید ما با چه کسانی طرف و مقابل هستیم. باید به جای عکسالعملهای تند و نادرست به وحدت داخل کشور بپردازیم. در داخل کشور با هم تفاهم داشته باشیم و همچنین کشورهای اسلامی دست در دست هم داشته باشند. منابع طبیعی خود را درست مصرف کنیم و آنها را هدر ندهیم. دشمنان و غربیها باید ببینند که مسلمانها در راه توسعه و پیشرفت هستند و دارند مشکلات اقتصادی و... را حل میکنند. باید کاری کنیم که الگو باشیم، الگو و رقیب برای غرب باشیم، نه یک خطر! بنابراین این زمینهها را تبدیل به فرصت کنیم و بیاییم در رفتار خود بازنگری کنیم.
* شما آینده این نزاعهای بین غرب و شرق را که اکنون وارد حوزه مسائل دینی و فرهنگی شده، چگونه میبینید. آیا این نزاعها و این اختلافات تشدید خواهد شد؟
** در چند مقاله و در بعضی از کتابها به این موضوع پرداختم. تمدنها هیچ وقت با هم سازگاری نخواهند داشت. تمدنها بسته به ارجحیت خودشان همدیگر را میبلعند. بنابراین در تمدنی که رفاه و در تمدنی که گرسنگی و فقر است و در کنار هم زندگی میکنند، این تمدنها نمیتوانند در کنار هم زندگی کنند. مردم تمدن ضعیفتر خودبهخود جذب تمدن بهتر میشوند. اگر کشوری مثل کانادا و سوئیس، دروازههای کشورش را به روی مردم کشورش باز کند و از مردم بخواهد به هر کشوری که دوست دارند بروند، این مردم به کشور افعانستان نمیروند؛ اما اگر کشور افغانستان دروازهاش را باز کند و به مردم کشورش بگوید به هر کشوری که دوست دارید مهاجرت کنید، معلوم نیست چند درصد از مردم در این کشور بمانند، مگر اینکه کشوری آنها را قبول نکند.
اکنون چند نفر از دانشمندان کشورهای توسعهیافته به جهان سوم مهاجرت میکنند؛ اما از جهان سوم سالی هزاران نفر به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند. یک آماری در مورد کشور خودمان گفته متوسط روزی 8 دانشمند، تحصیلکرده و کارشناس از ایران خارج میشوند. ما باید جاذبههای کشورمان را قوی کنیم. غرب میخواهد ما را تحقیر کند؛ اما ما نباید در مقابل آنها حرکتی انجام دهیم که این کارهایشان را موجه کند. باید کاری کنیم که کشور ما برای مردم آن کشورها جاذب باشد و آرزو کنند که در جایی مثل وطن ما زندگی کنند؛ از نظر اخلاق، خانواده، نبودن فاصلههای طبقاتی، آرامش زندگی، درآمد و همه چیز باید به گونهای پیشرفت کنیم که کشورهای دیگر غبطه ما را بخورند. اگر در مورد اسلام دلسوز هستیم که اینگونه هم هست، باید در مورد این موارد کار کنیم. اگرچه کارهایی مانند تظاهرات و راهپیمایی خوب است؛ اما باید با تلاش و کوشش کشور خود را بسازیم.
اکنون غرب به خاطر منافعاش با چین هم درگیر است. یکی از عوامل اصلی تزلزل اقتصادی غرب، ظهور قدرتهای اقتصادی مثل چین است. زمانی بود که تمام دنیا از آمریکا و اروپا واردات داشتند، اما اکنون اروپا و آمریکا از چین وارد میکنند. عملا دیدم 80 درصد اجناسی که در فروشگاههای بریتانیاست، از چین است، حتی اجناسی از ترکیه وجود داشت، اما متاسفانه کالایی از کشور ما وجود نداشت. این اتفاقها اقتصاد غرب را متزلزل کرده است و در نتیجه غرب با چین هم ناسازگاری دارد و با جهان اسلام هم مقابله دارد و امری طبیعی است و تعصب مذهبی هم در این امر دخالت ندارد و کاملا برنامه سیاسی است.
در مقابل این کارهای غرب، تکلیف ما این نباشد که هدف غرب را جستجو کنیم؛ بلکه باید هر دو هدف فرضی غرب را که قبلا بیان کردم، جدی بگیریم و طوری عمل کنیم که مردم دنیا را شیفته خود کنیم، چون خوشبختانه در دورانی نیستیم که فقط دولتها تصمیم میگیرند، اگر این امکانات غرب کنونی را مسیحیان قرون وسطی داشتند، شاید ریشه ادیان دیگر را از جهان میکندند، اما اکنون در دنیایی زندگی میکنیم که اگر یک غیر مسلمان آمریکایی به مسلمانی سیلی بزند، صدایش در کل جهان شنیده میشود و مردم خود آمریکا هم اعتراض میکنند. بنابراین در دنیایی زندگی میکنیم که مردم دولتها را هدایت میکنند. پس کاری کنیم که حواس مردم را به خودمان جلب کنیم و مردم دنیا را از خود متنفر نکنیم. رسانههای عمومی و برنامههای سیاسیشان روی این مسائل کار میکنند که مردم را نسبت به ما بدبین کنند و انفجارها، حوادث ناگوار جهانی و تروریستی جهانی را بهانه میکنند تا مردم جهان را نسبت به مسلمانها بدبین کنند.
بدترین وضعیت در میان کشورهای جهان را کشورهای اسلامی دارند، در اسلام هیچ وقت کشورها و مسلمانها اینقدر متفرق نبودند و همه کشورها با هم درگیری نداشتند. سران کشورهای اسلامی منافقانه با هم دست میدهند و با دولتهای دیگر رابطه صمیمانه دارند و با دیگر دولتهای اسلامی رابطه خوبی ندارند. اکنون همه کشورهای اسلامی باید دست به دست هم بدهند تا وضعیت عراق سروسامان یابد. دشمنان درصدد این هستند که این کشور هرگز از آشوب نجات پیدا نکند، افغانستان، پاکستان و مناطق مسلماننشین هندوستان هم وضعیت مناسبی ندارند. عربستان هم با این همه امکانات توریستی و منابع طبیعی وضعیت مطلوبی ندارد، وضعیت یمن هم که معلوم است. باید دعا کنیم که خداوند به ما شعور دهد. اینها نشاندهنده این است که برخی از ما مسلمانها، فهم لازم روزگار خود را ندارند.