تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۱۸۳۳۶۰
هادی نخعی در گفت‌وگو با ایسنا:

‏هادی نخعی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا ضمن ارایه بحث مفصلی در باب «جمهوری اسلامی» معتقد است دسته پنجمی در تقسیم‌بندی‌های او وجود دارد که در واقع روح نظام را بیشتر نمایندگی می‌کند و مناسب‌ترین وجهی که می‌توان برای برداشت و تلقی از کلمه جمهوری اسلامی در نظر گرفت، برداشت پنجم است که وی نامش را «ترکیب» می‌گذارد.
‏وی همچنین معتقد است در واقع اگر کسانی قید «‏منتخب خبرگان منتخب مردم» را خط می‌زنند، این احتمال وجود دارد که می‌خواهند خودشان را در جایگاه ‏انتخاب رهبر قرار بدهند.
آنچه درپی می‌آید گفت‌وگوی ایسنا با هادی نخعی مدرس دانشگاه ‏و پژوهشگر در باب «جمهوری اسلامی» است.
هادی نخعی در ارتباط با جایگاه مردم و مقوله جمهوریت دردیدگاه ‏حضرت امام می‌گوید: راجع به نقش و جایگاه رای مردم و جمهوریت در نظام اسلامی ما، بخصوص در اندیشه امام خمینی، اخیرا بحث‌های زیادی مطرح شد است. نظرات بسیار متفاوتی در این زمینه می‌بینیم که البته خوب هم هست؛ مبتنی بر چارچوپ‌های بینش و ارزشی مختلفی که هرکس دارد. برداشت‌های مختلفی از آنچه که میراث امام هست به ذهن افراد می‌رسد و آن را ارایه می‌کنند. مهم این است که بعضی از این نظرهای مختلف را می‌توان کنار هم قرار داد و آن را جمع کرد. در واقع صاحبان این نظرات مختلف می‌توانند در جهت تقویت و توسعه نظام جمهوری اسلامی کار مشترک ‏بکنند، ولی بعضی از این نظرات ممکن است عامل ایجاد بحران مشروعیت و لااقل عامل کندی کار باشد و صاحبان آن نمی‌توانند درکنار بقیه قرار بگیرند. برای تببین این مطلب که کار مشکلی هم هست، من ابتدا می‌کوشم کلیه نظرات ‏قابل تامل را دسته‌بندی کنم و بعد نشان بدهم کدام می‌توانند همراه باشند و کدام خیر و چرا. در این دسته‌بندی، نظرات مختلف در پنج دسته قرار می‌گیرند.
‏این استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا در توصیف دسته اول اظهار می‌کند: این دسته کسانی هستند که برداشت آنها از عبارت ‏«جمهوری اسلامی» در قالب صفت و موصوف می‌گنجد. در این نظر، نظام کنونی یک جمهوریت است، مثل همه کشورهای جمهوری که مبنایشان بر رای عامه است و بر رای مردم بنا شده است، ولی چون اکثریت قریب به اتفاق مردم ما مسلمانند جمهوری ما صفت اسلامی گرفته است. این نظر هر چند که در ذات خودش به جمهوریت تقدم می‌دهد، نسبت به اسلامیت و چه بسا در بزنگاهی در تببین حرکت نظام، دچار مشکل تئوریک می‌شود. ولی در عمل و از این جهت که صاحبان این نظر با دیگران در جهت تقویت توسعه نظام جمهوری اسلامی کار کنند، مشکلی وجود ندارد. از نیروهای صادق و وفادار به نظام و انقلاب و حتی پیروان سرسخت امام خمینی جزو این دسته هستند که صراحتا یا تلویحا این نظر را ابراز می‌کنند.
‏وی ادامه می‌دهد: دسته دوم که با عنوان برداشت ظرف و مظروف از آن یاد می‌کنم، مربوط به نظر کسانی است که اولویت را به اسلامیت نظام می‌دهند و جمهوریت را ظرف آن می‌گیرند. یعنی محتوا را اسلام و شکل و قالب را جمهوریت در نظر می‌گیرند. این نگاه هم در جهت همکاری و همراهی با نظام و دیگر هواداران آن نگاه بی‌اشکالی است. اسلام‌گرایانی هستند که می‌خواهند اسلام را در سطح حکومت در قالب و شکل جمهوری ارایه بکنند. بن‌مایه احترام به جمهوریت در این نظر این است که اگر کسی معتقد به اسلام است به عنوان محتوای نظام و دلش برای اسلام می‌تپد باید به ظرفی که این اسلام را ارایه می‌کند هم احترام بگذارد و عامل شکستن آن ظرف هم نباشد؛ زیرا اگر آن ظرف بشکند مظروف هم روی زمین می‌ریزد و از بین می‌رود. مطابق این نظر، شما در حال حاضر ظرفی بهتر از جمهوری ندارید که اسلام را در امر حکومت در دلش بریزد. در واقع یک حکومت اسلامی از نوع سلطنتی، از نوع خلافتی، از نوع طالبانی چیزی نیست که در دوره و زمان ما اساسا قابل طرح باشد. اعتقاد به نظرات دسته دوم هم مخل همراهی با دیگر وفاداران نظام نیست. بسیاری از بزرگان و وفاداران به نظام و انقلاب به این قضیه معتقدند، یعنی برایشان در ذات خودش اسلام مطرح است به هر شکل که باشد، ولی در حال حاضر مناسب‌ترین شکلش جمهوری است که البته مشروعیت سیاسی هم دارد. بنابراین در این نگاه «زنده باد جمهوریت» چون می‌خواهم اسلام زنده بماند. اما نگاه اول این بود که اگر می‌گوییم «زنده باد جمهوریت» ‏باید به اسلام احترام بگذاریم؛ چون جمهوری ما یک صفت اسلامی دارد و چون ما تسلیم اراده عمومی هستیم، پس باید به اسلام احترام بگذاریم. در هر حال تفاوت بینشی در دو دسته اول و دوم مایه عدم همراهی و همکاری آنها در خدمت مشترک به نظام و انقلاب نیست.
‏این کارشناس علوم سیاسی می‌افزاید: دسته سوم و دسته چهارم کسانی هستند که اصلا جمهوری اسلامی را یک تناقض می‌دانند. به نظر آنان جمهوریت و اسلامیت با یک چسبی موقتا بر اثر یک اضطرار یا یک وضعیت خاص تاریخی ‏به هم چسبیده شده است. این دو نه تنها نسبتی در همراهی با هم ندارند، بلکه تناقض هم دارند. ما نمی‌توانیم اسلام را که از نظر قواعد و فرم‌ها یک امر ثابت است با آرای مردم که ممکن است درپی هر ارزشی باشند و علاوه بر آن در طول زمان و براثر حوادث، دستخوش تغییرات هم می‌شوند پیوند بزنیم.
‏در هر حال وجه اشتراک نظر دو دسته سوم و چهارم این است که به نظر آنان جمهوریت و اسلامیت در تناقض هستند، اما تفاوت آن این است که دسته سوم، تقدم را به جمهوریت و دسته چهارم برعکس، تقدم را به اسلامیت می‌دهند. نظرات هریک از دو دسته سوم و چهارم چنانچه رشد یا گسترش پیدا کند، در جهت تخریب نظام، عبور از نظام و ایجاد بحران مشروعیت خواهد بود و نه در جهت توسعه و ثبیت نظام جمهوری اسلامی؛ چون اصلا با مبانی نظام و بنیان‌های میراث امام خمینی منافات دارد. البته افراد وکسانی که به دسته سوم و یا چهارم تعلق دارند، غالبا در طرح نظر خود صراحت ندارند و به جز خارج‌نشینان از اینکه به صراحت بگویند «ما جمهوریت منهای اسلامیت» را می‌خواهیم، پرهیز می‌کنند. همچنین غالبا در سطح عموم صراحت ندارند که اعلام کنند ما اسلام منهای جمهوریت را می‌خواهیم ولی بطور تلویحی در بحث‌های هر دو دسته این موضوع مطرح است و این را می‌شود از حرف‌هایشان درک کرد که می‌کوشند با تن دادن به هزینه‌یی کمتر، این را تبلیغ کنند. اقلیتی نیز هستند که به صراحت اعلام می‌کنند که به تناقض قایلند.
‏نخعی اظهار می‌کند: نظرات دسته سوم که جمهوریت منهای اسلام را می‌خواهند، نهایتا و در وجه اعلای تصور پیروزی یک شبه‌لائیک ناکارآمد که از «‏گسست دولت - ملت» رنج خواهد برد و نظرات دسته چهارم که اسلام منهای جمهوریت را می‌خواهند نهایتا و در اوج پیروزی به یک شبه‌خلافت که در جهان امروز جزو زیرحکومت‌های اقتدارگرای عقب‌مانده دسته‌بندی خواهد شد، منجر می‌شود. در هر دو صورت حکومت درگیر بحران مشروعیت خواهد بود. متاسفانه این دو دسته برخلاف دو دسته قبل نمی‌توانند با نظام جمهوری اسلامی و وفاداران آن همراه باشند و اساسا تقویت و توسعه اینها در واقع باعث اخلال در روند تقویت و توسعه نظام و باعث ایجاد بحران مشروعیت می‌شود؛ چون با مبانی مشروعیت نظام نمی‌خواند.
‏نخعی تاکید می‌کند قبل از اینکه دسته پنجم را ‏توضیح بدهم نکته‌یی را باید یادآوری کنم و آن این است که بعضی، نظرات خود را ذیل دسته ظرف و مظروف ارایه می‌کنند اما اگر کمی بیشتر به عمق نظراتشان و نیز رفتارشان دقت شود، مشخص می‌شود که اهل دسته تناقض هستند. آنها می‌گویند که اسلام برای ما اصل و محتواست و جمهوریت شکل ارایه ‏آن است. منتها با این شکل و ظرف جوری برخورد می‌کنند که گویی اهمیت ندارد. گویا مظروف بدون ظرف قابل تصور است. البته واضح است که اگر به ظرف موجود (جمهوریت) بی‌اعتنایی شود و ا‏ز بین برود، آن مظرف در ظرف‌های دیگر مثلا در ظرف خلافت یا سلطنت باید قرار بگیرد که قابل پذیرش نیست. به این ترتیب با از بین رفتن ظرف (جمهوریت) مظروف هم از بین می‌رود. در هر حال عده‌یی عملا تظاهر می‌کنند به ظرف و مظروف، ولی در واقع دنبال اسلام منهای جمهوریت هستند. ازطرف دیگر بعضی‌ها تظاهر می‌کنند به «صفت و موصوف» ‏ولی در واقع بی‌اعتنا به اسلام درپی اهمیت دادن تام و تمام به جمهوریت‌اند. پس دسته سوم می‌تواند ظاهر دسته اول را برای خود انتخاب کند و همچنین دسته چهارم می‌تواند در پوشش دسته دوم خود را قرار دهد. به این ترتیب توجه به تفاوت ظاهر و باطن چهار دسته فوق ضروری است. به نظر من اگر واقعا قضیه تفاوت در برداشت صفت و موصوف یا ظرف و مظروف در کار باشد. کار به دعوا و کینه‌توزی کشیده ‏نمی‌شود. اگر برخی تشنجات و حذف کردن‌ها و برخوردهای کینه‌توزانه را شاهد هستیم، بایستی ردپای قایلین به تناقض را در این میان جست‌وجو کرد.
وی در توضیح دسته پنجم می‌گوید: اما دسته پنجمی وجود دارد که این دسته در واقع روح نظام را بیشتر نمایندگی می‌کند و مناسب‌ترین وجهی که می‌توان در نظر گرفت برای برداشت و تلقی از کلمه جمهوری اسلامی برداشت پنجم است که عنوان برداشت پنجم را من می‌گذارم «ترکیب». از همان اول جدی شدن مساله حکومت اسلامی در ایران، امام و بنیانگذاران قانون اساسی که در قانون اساسی بحث‌های قوی کرده‌اند و قانون اساسی را نوشته‌اند، برای ما براساس این ترکیب، پایه‌های نظام جدید را می‌دیدند و وقتی مباحث‌ مربوط به بنیانگذاری نظام را پیگیری کنیم، چه در عرصه سیاست و قدرت و چه عرصه در حقوقی در واقع می‌بینیم که اساسا هیچ‌گاه بحث دوگانگی و جدایی یکی از این دو رکن به میان نیامده است، چه برسد به تناقض . در دسته پنجم ترکیب جمهوریت و اسلامیت مطرح هست نه تناقض و نه تقدم و تأخر هیچ‌کدام. نوعی ترکیب علمی در آن مشاهده می‌شود و ما می‌دانیم وقتی دو عنصر با هم ترکیب می‌شوند، چیزی که از آن به دست می‌آید، دارای ویژگی‌های جدید و کاربردهای جدیدی هست، مثلا شما از ترکیب هیدروژن و اکسیژن را می‌بینی که آب است و آب نه هیدروژن است نه اکسیژن؛ بلکه آب است، تشنگی را رفع می‌کند، شست‌وشو می‌دهد و پاکیزه می‌کند، نبات می‌رویاند و ... کارکردهایی که از هیچ‌کدام از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن برنمی‌آید.
وی‌می‌افزاید: شما وقتی آب می‌نوشید هیچ‌گاه به عناصر تشکیل دهنده و دوگانگی آن فکر نمی‌کنید. به این معنا اگر بخواهیم در نظر بگیریم، خب هرکسی می‌تواند عقیده اسلامی فردی خودش را داشته باشد، ولی وقتی بخواهیم در قالب سیاسی و حکومتی نگاه کنیم، می‌بینیم که قرائتی از اسلام سیاسی هم سنخیت پیدا می‌کند که جمهوری اسلامی را با آن برپا کنیم، قرائتی از اسلام سیاسی هم سنخیت بیشتری پیدا می‌کند که با آن خلافت اسلامی یا سلطنت اسلامی برپا کنیم. شما نمی‌توانید کسی را مجبور کنید که عقیده اسلامی خودش را تغییر دهد. طبعا نظرات متفاوتی وجود خواهد داشت اما در پدیده انقلاب شکوهمند اسلامی که بتازگی سالگرد آن را پشت سر گذاشتیم، کسانی برنده شدند (یعنی امام و یارنش) که تلقی آنان از اسلام طوری بوده است که قابل ترکیب با جمهوریت بوده است. از این رو آنان برای ساختن یک نظام اسلامی، توانا شده‌اند. این یک بحث بسیار بسیار ظریف است. یعنی اگر نگاه به اسلام جوری باشد که در آن عناصر اتکا به اراده مردم نباشد با آن نمی‌شود جمهوری اسلامی ساخت. حداکثر می‌شود تصور کرد که یک جمهوریت موقت ساخت تا استقرار قدرت و پس از آن جمهوریت تعطیل و یک حکومت اقتدارگرای منهای آرای مردم برپاداشت. همان‌طور که بعضی از آقایان می‌گویند، امام موقتاً گفته بود رای مردم باشد، در حالی که واضح است این‌طور نیست، زیرا برداشت امام که یک برداشت دوران‌ساز است نمی‌تواند مبتنی بر تعارف و ملاحظه‌کاری‌های مقطعی و خدای نکرده بر نوعی ظاهرسازی استوار باشد. اندیشه سیاسی دوران‌سازی ویژگی‌های خود و استحکام لازم دارد که با ادعای آقایان نمی‌خواند. امام یک برداشت جدید و نگاه خاص به اسلام و سیاست داشته است. کسی که دوران جدیدی را در اندیشه سیاسی شروع می‌کند، در واقع در طراحی اندیشه‌اش تعارف نمی‌کند. شخصی مثل امام خمینی که‌ نه تنها در سطح طرح اندیشه‌ی سیاسی بلکه در طراحی نظام سیاسی و چگونگی برپایی آن معماری و رهبری می‌کند، نمی‌تواند یک آدم متزلزلی باشد و در رودربایستی یک صحبتی کرده و یا بر اثر اضطرار یک حرفی زده باشد. نه! یک اندیشه منسجم دارد و بر اثر آن اندیشه که در واقع مبتنی بر قرائتی از اسلام هست که با جمهوریت قابل ترکیب است و نیز نگاهی به جمهوریت دارد و قرائتی از جمهوریت دارد که با اسلام قابل ترکیب است، (سخن می‌گوید).
وی اظهار می‌کند: می‌توانیم در جمع‌بندی نهایی بگوییم نظرهای «صفت و موصوف» و «ظرف و مظروف» هم مشکلی برای نظام ایجاد نمی‌کنند، اما نگاه پنجم «ترکیب» مناسب‌ترین و واقعی‌ترین نگاه برای توضیح، تثبیت، تقویت و توسعه نظام است و براساس آن، اسلام در شرایطی می‌تواند حکومت بکند که از فیلترهای اراده مردم و افکار عمومی عبور کند، همان چیزی که ما الان در قانون اساسی و در پروسه شکل‌گیری قوانین‌مان داریم. یعنی می‌گوییم ما به ‏اسلام معتقد هستیم، اما قانون کشور را نمایندگان مردم باید ‏تهیه کنند. البته نمایندگان مردم نباید قانونی تهیه کنند که با شرع مغایرت داشته باشد. اگر دقت کنید وظیفه شورای ‏نگهبان همین است. یعنی باید عدم مغایرت قوانین با شرع را ‏احراز بکند، نه اینکه برآمدن یا برنیامدن قوانین از شرع را، در ‏حالی که اگر قرار بود بحث جمهوریت را در نظر نگیریم، ضرورت نداشت که بگوییم قوانین‌مان حتما از سوی نمایندگان مردم طراحی بشود و ارکان حکومتمان حتما باید از ‏آرای مردم عبور بکند. مثلا رئیس‌جمهور مستقیما با آرای ‏مردم انتخاب می‌شود. حتی مقام رهبری از طریق خبرگان با ‏رای مردم انتخاب می‌شود. شوراهایمان با رای مردم انتخاب ‏می‌شوند، نمایندگان مجلس‌مان با رای مردم انتخاب می‌شوند، ‏البته همه اینها زیر چتر اسلام.
‏نخعی در ادامه درباره برخی استدلال‌ها مبنی بر اینکه بعضی به مراسم تنفیذ اشاره می‌کنند و اینکه ریاست جمهوری بدون تنفیذ رهبری اعتبار ندارد و نتیجه می‌گیرند که نظر ولی فقیه بر آرای مردم مقدم است، می‌گوید: اینکه گفتم مبحث ترکیب بحث ظریفی است، نمونه‌اش همین‌جاست. در واقع ‏مسأله ترکیب در موارد مختلف به شکل‌های مختلف بروز می‌کند. در قانون اساسی سعی شده است مناسب‌ترین شکل برایش پیدا شود. تنفیذ یکی از موارد بروز ترکیب یاد شده است نه به معنای سلطه اراده یک فرد بر اراده مردم. بدون اینکه وارد بحث‌های طولانی و بعضا تمام نشدنی شویم، می‌توانیم با اطمینان بگوییم اگر برداشت از تنفیذ به این معنی باشد که رای مردم قابل حذف است، این قطعا میراث امام و جمهوری اسلامی نیست، ولی اگر معنی‌اش این است که نوع تاثیر رای مردم و نوع جمهوریت ما مثل جمهوری فرانسه و مثل ایتالیا نیست؛ بلکه در یک ترکیب با اسلام قابل ارایه است، این درست است. من نمی‌دانم کسانی که این‌گونه حرف‌ها را در مورد تنفید می‌زنند با چه قصد و غرضی می‌زنند. به نظر من قصد و غرضشان هم اصلا مهم نیست، نتیجه‌اش مهم است. اگر نتیجه حرفشان این است که به حذف جمهوریت بینجامد، بحران مشروعیت ایجاد می‌کند و صدالبته بیشترین لطمه در این میان به اصل ولایت فقیه و جایگاه و مقام رهبری وارد می‌شود. خسارت بیشتر اینکه آن را به اندیشه سیاسی امام نسبت بدهیم.
‏این مدرس دانشگاه تاکید می‌کند: بحث‌های نظری، ‏عقیدتی و فکری تمام‌شدنی نیست و هرکس هم استدلال می‌کند، حتی برداشت‌های مختلفی هم از اندیشه امام می‌توان داشت؛ برداشت‌هایی که صراحتا با هم تفاوت داشته باشد. شما نمی‌توانید من را مجبور کنید که مثل شما به امام نگاه بکنم. هرکس به امام طوری نگاه و برداشت می‌کند؛ اما یک چراغ راهنما می‌توانیم اینجا برای خودمان قرار بدهیم و آن اینکه بررسی کنیم آیا این برداشت به تقویت و تثبیت و توسعه نظام جمهوری اسلامی و در واقع به احترام میراث امام می‌انجامد یا برعکس آن. اگر به انهدام و خرابی نظام و به بحران در حرکت و ارکان آن می‌انجامد، نظریه ممکن است غلط نباشد، اما نسبت دادن آن به امام صحیح و درست نیست؛ چون هیچ ‏وقت امام نمی‌آید با دست خودش زمینه‌های نابودی میراث فکری خود را فراهم کند. از جنبه‌ی دیگر هم می‌توان وارد بحث و به نوع نتیجه‌گیری آن کمک کرد. من از دوستانی که راجع به رای مردم این حرف‌ها را می‌زنند، سوال می‌کنم چه نتیجه‌یی از نظرات خود می‌خواهند بگیرند. نتیجه نهایی این بحث‌ها چیست؟ اگر نتیجه آن عملا وضعی باشد که گویا مقام رهبری و ولایت فقیه از چرخه جمهوریت نظام خارج است، گویا رهبری و ولایت فقیه مسلط است به آرای مردم و قانون اساسی، اگر این‌طور برداشت شود از نظرات شما، ولو اینکه قصدتان هم این نباشد، نتیجه آن تضعیف نظام و تضعیف مهم‌ترین نهاد آن یعنی نهاد رهبری است.
‏وی در توضیح گفته خود می‌افزاید: از جمله مطالبی که آقایان در این زمینه طرح می‌کنند این است که می‌گویند خبرگان وظیفه‌شان این است که بروند رهبر را کشف کنند. یعنی مقام رهبری یک نصب الهی است و خبرگان وظیفه دارند آن را پیدا، خود تبعیت بکنند و مردم هم تبعیت کنند. البته این خود اندیشه‌یی است، ولی ارتباطی با اندیشه امام و میراث سیاسی امام خمینی ندارد. من عین دست خط امام را که برای رئیس شورای بازنگری قانون اساسی نوشته است در اینجا می‌خوانم و می‌دانیم همیشه حرف‌های آخر یک اند‏یشمند، یا مکمل حرف‌های قبلی ‏اوست یا یک اندیشه سیاسی ناسخ است. یعنی حرف‌های آخر نسبت به حرف‌های گذشته، در صورت تعارض، آمریت و فانقیت دارد. آنچه از قول امام می‌خوانیم آخرین و روشن‌ترین ‏سخنان امام درباره رهبری و ولایت فقیه است. همین‌جا باید یادآوری کنم در تعیین آخرین شکل انتخاب مقام رهبری، شخص امام خمینی نقش تعیین‌کننده ‏داشته‌اند. دست‌خط ایشان به رئیس شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر اینکه در رهبری «شرط مرجعیت لازم نیست» و نافذ بودن حکم مجتهد ‏عادل منتخب خبرگان منتخب مردم، در این دست‌خط، ‏منزله فرمانی تخطی‌ناپذیر در مباحت شورای بازنگری مورد استفاده قرار گرفت. در آن دست‌خط امام صراحت داشتند: «اگر ‏مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را بر عهده بگیرد، قهری، او مورد قبول مردم است و در ‏این صورت اولی منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است.»
‏این پژوهشگر ادامه می‌دهد: اگر در این عبارت دقت شود چند نکته و مفهوم کلیدی از آن قابل استخراج است که فقط یک شجاعت! غیرعلمی و غیرمنصفانه می‌تواند آن را نادیده بگیرد. به توضیح واضحات زیر توجه شود:
‏الف: مردم به خبرگانی رای می‌دهند تا مجتهد عادلی را ‏برای رهبری حکومتشان تعیین کنند.
‏ب: این خبرگان منتخب مردم هستند که رهبری را تعیین می‌کند البته از میان مجتهدان عادل
‏ج: رهبری که به این ترتیب تعیین می‌شود «قهری» مورد قبول مردم است.
‏د: مجتهد عادل منتخب خبرگان منتخب مردم «‏ولی منتخب مردم» است.
هـ: «ولی منتخب مردم» حکمش نافذ است.
این کارشناس علوم سیاسی در ادامه گفت‌وگویش با ایسنا تصریح می‌کند: معلوم نیست اگر این همه صراحت و تاکید بر ضرورت ترکیب جمهوریت با اسلامیت در این مکتوب و نظر امام برای ما باقی‌نمانده بود، بازی کردن با جمهوریت نظام آن هم از قول امام، چه میزان وسعت می‌یافت. در این «ترکیب» نه ما قادریم جمهوریت را حذف کنیم. (چون این «ولی منتخب مردم» است که «حکمش نافذ است») و نه قادریم اسلامیت نظام را حذف کنیم چون خبرگان منتخب مردم باید مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند. ‏اگر فرد تعیین شده غیرمتجهد یا غیرعادل باشد، دیگر حکمش نافذ نیست، همان‌طور که اگر خبرگان مزبور منتخب مردم نباشد، ‏ماذون به تعیین رهبر نیستند. بنابراین همان ترکیبی که عرض کردم در اینجا مشاهده می‌شود. یعنی شما درگیر این دو چیز هستید (جمهوریت و اسلامیت) که دایما باید با هم ترکیب بشوند. درحرکت نظام و نیز در تمام ارکان و در تمام نهادهای نظام هر کدام را حذف کنیم، دچار اشکال می‌شویم. در سوال شما این مضمون آمده بود که بعضی از آقایان طوری برخورد می‌کنند که گویا از اندیشه امام برداشت کرده‌اند که مقام رهبری و ولایت فقیه نه در چرخه جمهوریت بلکه بالای سر جمهوریت و بالای سر قانون اساسی است و قانون اساسی و جمهوریت اراده ‏عامه ذیل نظر ولی فقیه قرار دارد. این را طوری مطرح می‌کنند که جمهوریت به عنوان رکن مشروعیت نظام حذف می‌شود. اضافه می‌کنم به عرایض قبلی که فرض کنیم این برداشت ترویج شود و غلبه یابد، در این صورت کلیه نهادها و ارکان نظام لطمه اساسی می‌بیند از جمله مجلس خبرگان رهبری.
‏نخعی در تفاوت سازندگان بنای جمهوری اسلامی ‏با نگاه اهل سنت می‌گوید: اهل سنت اصحاب حل و عقد ‏دارند که یک جمع خبره غیرانتخابی است، عده‌یی از بزرگان قوم هستند که در هر دوره به تناسب معادلات قدرت و شأنیت اجتماعی و ... اهل حل و عقد را شکل می‌دهند. ولی ما خبرگان منتخب مردم داریم. اگر شما عملا همین نظر اهل سنت قائل شدید که براساس آن خبرگان دیگر نقش و شأن منتخب مردم را نداشته باشند که نظر مردم را ببرند در انتخاب و برکناری رهبری البته زیر چتر اسلام لحاظ بکنند، بلکه صرفا آدم‌های تحصیلکرده‌یی هستند، اهل علم و فضل و کمالاتند، زاهد و باتقوایند و ... وظیفه‌شان این است که ببینند آن نصب الهی چه بوده آن را کشف بکنند و تایید، اگر قدم در این راه گذاشتید، قدم‌های بعد به ترتیب این خواهد بود: کمرنگ شدن جمهوریت در نهاد خبرگان، کمرنگ شدن خبرگان در چرخه جمهوریت نظام، کم‌تاثیری و بی‌تاثیری آرای مردم، دریافت و جهت‌گیری و حرکت خبرگان، کناره‌گیری مردم از شکل‌گیری خبرگان و نهایتا حذف خبرگان از چرخه جمهوریت نظام و آرای مردم. یعنی در بهترین صورت تبدیل شدن به اصحاب حل و عقد اهل تسننی، ما همین الان احتمال خطر کمرنگ شدن انتخابات خبرگانی را داریم حس می‌کنیم. این درحالی است که اگر خدای نکرده روزی خبرگان دیگر منتخب مردم نباشد، طبق نظریه درون‌ساز امام (ذکر شد) و طبق قانون اساسی، اینها دیگر صلاحیت قبلی را ندارند و در ادامه این مقام رهبری است که مشروعیتش لطمه می‌بیند. در شرایط کنونی صحت روند انتخاب و نفوذ حکم رهبری طبق نظر امام که به اصول قانون اساسی تبدیل شده، در این است که خبرگان منتخب مردم ایشان را انتخاب و بر ایشان نظارت می‌کنند و اگر لازم باشد از اختارات خود در این نظارت استفاده می‌کنند. به این صورت خیال همه راحت است که امکان حکومت مدام‌العمر استبدادی نداریم، مثل اسد و قذافی و امثال اینها بلکه ما مقام ولایت فقیه داریم که خبرگان منتخب مردم، آن و ادامه رهبری‌اش را تایید می‌‌کنند.
‏نخعی ادامه می‌دهد: پس شما اگر آمدید و خبرگان را از چرخه جمهوریت خارج کردید، اولین لطمه‌اش، کمرنگ شدن رونق انتخابات خبرگان است و بی‌تاثیری آرای مردم در خبرگان، در واقع این فرهنگ جا بیافتد که ربطی ندارد به جمهوریت، ربطی ندارد به آرای مردم، بنابراین انتخابات خبرگان دیگر انتخابات نخواهد بود و خبرگان تبدیل می‌شوند به جمعی مثل اهل تسنن. خب این لطمه‌ای است که به خبرگان وارد می‌شود لطمه دوم به ‏مقام رهبری وارد می‌شود. ما یادمان نرفته است‌ که پس از ارتحال حضرت امام(ره) مقا‏م رهبری آیت‌الله خامنه‌ی چگونه انتخاب شدند؛ چون خبرگان احساس کردند در خلأ امام، خطرات بزرگی ایران را تهدید می‌کند، باید کسی به جای امام بیایدکه توانایی‌های ضروری را داشته باشد، استراتژی و سیاست بین‌المللی بداند، امنیت ملی و خطرات آن را درک کند، خطر منافقین و ... را درک کند و جمهوری اسلامی را در شرایطی که همه دشمنان امیدوارنه ‏به فروپاشی نظام می‌اندیشیدند، حفظ کند. از طرفی نظر امام هم در اختیار بود که برای مقام رهبری اینکه مجتهد عادل باشد کافی است، لازم نیست از مراجع باشد. این مجتهد عادل اگر ازطرف خبرگان منتخب مردم تعیین شود، دیگر ولی فقیه حکمش نافذ است و طبق همین استدلال‌ها بود که حضرت آیت الله خامنه‌یی انتخاب شدند، برای اینکه برای ایفای وظیفه مهم رهبری در حفظ انقلاب و نظام و کشور و اسلام، ایشان را مناسبترین و تواناترین تشخیص دادند. به این ترتیب، مرحله خطرناکی را نظام پشت سر گذاشت.
‏وی یادآور می‌شود: اما اگر شما آمدید این مقام را به عنوان یک مقام دینی صرف مطرح کردید، مثلا یک مقام مربوط به نصب الهی که ربطی به آرای مردم و منتخبان آنها ندارد، فکر نمی‌کنید اولین چیزی که اینجا زیر سوال می‌رود، انتخاب رهبری است؛ بخاطر اینکه بعد از رحلت امام این خبرگان منتخب مردم بودند که طبق موازین ذکر شده، اجازه انتخاب رهبری را داشتند. آنان در شرایطی حضرت آیت‌الله خامنه‌یی را برای مقام رهبری اصلح تشخیص دادند که آن روز یک مجتهد عادل به حساب می‌آمدند، نه بالاترین مراجع تقلید یا حتی یکی از مراجع وقت. بنابراین با این طور تبلیغات در واقع رهبری را تضعیف می‌کنند، بخاطر اینکه همواره کسانی می‌توانند مدعی باشند که فرد مورد نظر آنها از نظر علم و تقوا و فقاهت و دیگر مراتب و مدارج صرفا مذهبی، بالاترین است، بنابراین اوست که نصب الهی است، اگر مکانیزم مشخصی برای انتخا‏ب رهبری نداشته باشیم، هرکس می‌تواند بگوید خدا، من یا فرد مورد نظر من را انتخا‏ب کرده است.
‏این مدرس دانشگاه می‌گوید: من فکر می‌کنم که این طور تفکرات که چرخه جمهوریت را حذف می‌کنند، ظاهرا با دلسوزی برای رهبری و تقویت رهبری، ولی عملا تخریب رهبری را همراه دارند. در تفکری که در آن، در انتخاب و نظارت بر رهبری خبرگان کاره‌یی نیستند، در انتخاب خبرگان هم مردم کاره‌یی نیستند، طبیعی‌ترین جایگزین وضع کنونی یک بلبشوی بی‌اعتبار بیش نیست و این نه تنها درست نیست، بلکه ظلم به امام، رهبری و نظام است. ما الان حکومتی داریم که شکل گرفته، قواعدی دارد، تنظیماتی دارد، این تنظیمات در همه رده‌های قدرت مبتنی بر ترکیب اسلامیت و ‏جمهوریت است. وقتی ما این را می‌شکنیم نفعش نه به اسلامیت می‌رسد، نه به جمهوریت. دقت کنید در طرح این مسائل، نیت آدم‌ها یک بحث است که من نمی‌دانم نیت‌شان چیست، ولی نتیجه عمل‌اش چیست؟ فعلا تضعیف جمهوریت و در قدم‌های بعدی تضعیف رهبری. شما وقتی جمهوریت و چرخه آن را تضعیف کردید و در واقع ثابت کردید رهبری از چرخه جمهوریت خارج است. در واقع رهبری را تضعیف کردید. حالا نوبت می‌رسد به جنگ بین شخصیت‌ها، حالا در غیاب مردم چه کسی قاضی بین این شخصیت‌هاست؟ الان عملا مردم از طریق خبرگان مقام معظم رهبری را انتخاب کرده‌اند و این امر ادامه دارد و ان‌شاالله نظام جمهوری اسلامی ادامه پپدا می‌کند ولی اگر شما ‏این ملاک رای متعهدانه را خط زدید، اگر یکی از دو ستون جمهوری اسلامی را خراب کردید؛ ‏ستون جمهوریت را، حکومت دیگر جمهوری اسلامی نیست. در بهترین شرایط یک «اریستوکراسی اسلامی» یا «الیگارشی اسلام» است و چون قابل حصول و بقا نیست و چه بسا بسرعت یک دیکتاتوری به نام اسلام. وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی خود به خود همه نهادهایش از جمله نهاد رهبری و خبرگان همه ‌اینها باید در چرخه جمهوریت باشند، از چرخه جمهوریت خارج شدن، همانا و تضعیف شدن و دچار بحران مشروعیت شدن همان. رشد این تفکر علی‌رغم همه شعارهای حمایت از رهبری و ولایت فقیه در عمل، هر منتخب خبرگان را خط می‌زند. در اندیشه امام و در نص امام دیدیم که عین عبارت امام است، آن هم با تاکید که مجتهد عادل تعیین شده به وسیله خبرگان منتخب مردم به دلیل اینکه رای مردم پشتش است، حکمش نافذ است. یعنی خود مردم در این‌ جا نقش و حضور دارند و حکومت مردمی است و دارای اهلیت نفوذ حکم یا به عبارت اسلامی دارای مشروعیت سیاسی است.
‏این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: ‏من در پرانتز باید یک یادآوری بکنم. در کنار تاکید بر دقت به عبارت حضرت امام که آورده‌اند «ولی منتخب مردم» که وقتی می‌گوییم مجتهد عادل یعنی بلافاصله داریم با حکومت‌های لائیک مرزبندی می‌کنیم. یعنی با قید مجتهد عادل شروع می‌کنیم و وارد فضای اسلام‌گرایی و مذهبی می‌شویم اما موضوع این است که تعداد زیادی مجتهد عادل داریم. آن فقیهی که منتخب خبرگان منتخب مردم است، ولی می‌شود و نفوذ حکم پیدا می‌کند. در واقع اگر کسانی قید منتخب خبرگان منتخب مردم را خط می‌زنند این احتمال وجود دارد که می‌خواهند خودشان را در جایگاه ‏انتخاب مردم قرار بدهند. در حال حاضر حضرت آیت‌الله خامنه‌یی در مقام رهبری قرار دارد که ‏از رهبران انقلاب بوده‌اند، در جنگ بوده‌اند، دو دوره رییس‌جمهور بوده‌اند، در شورای عالی دفاع و مراکز حساس یا اصلی نظام نقش تعیین کننده داشته‌اند و معلوم است که کسانی را یارای آن نیست که با ایشان در بیفتند، ولی این حرف‌ها بخصوص برای آینده نظام خیلی خطرناک است.
‏نخعی می‌افزاید؛ زیرا اگر به لحاظ تئوریک زیر پای ولایت فقیه و رهبری را خالی کردند. آرای مردم را از آن گرفتند، آن وقت رهبران بعدی را چه کسی و با چه مکانیزم می‌باید انتخاب کند، ... دیگر جلوتر نرویم... اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم توطئه‌یی هم می‌تواند علیه نظام در کار باشد، یعنی سناریویی را در نظر گرفت که بر اساس آن زمینه‌یی فراهم می‌شود که جایگاه رهبری تضعیف شود. وقتی با جایگاه رهبری ولو از موضع حمایت ظاهری، بازی و از چرخه نظام خارج شد، در واقع به مشروعیت سیاسی رهبری حمله شده است. انتخاب رهبری در اختیار چند تن از «بزرگان قوم» قرار می‌گیرد. درست مثل اهل سنت و این جمهوری اسلامی نیست و آنچه که امام خمینی آورده که اصلا این نیست. البته من قید کنم که این تصوری بدبینانه است که بعضی به آن معتقدند، اما برداشت خود من این نیست. به نظر من این تفکرات از قبل از انقلاب در آقایان بوده است. با پیدایش انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جدید و پیروزی اندیشه امام، مدتی به حاشیه رفته بود و اکنون در پی احیای خود است و نه پی توطئه، لکن نتیجه عملی آن را در هر حال تهدیدکننده نظام را باید تلقی کرد.
‏از این پژوهشگر پرسیده شد «به نظر برخی این طور می‌آید که این نظرات هر چند در تضعیف جمهوریت است اما در تقویت اسلامیت نظام و رهبری و... است. اما شما چنین نتیجه‌یی نمی‌گیرید؟»
‏وی در پاسخ اظهار می‌کند. بله، ظاهرا دارد از بین دو رکن نظام، اسلامیت آن تقویت می‌شود، ولی در حقیقت این طور نیست ما با این تفکر داریم در واقع اسلام را از حکومت حذف می‌کنیم. من پیشتر گفتم جمهوری اسلامی یک ترکیب است. به هر کدام از این ارکان دوگانه نظام که تلنگر بزنیم هر دو صدمه می‌بینند اگر به جمهوریت ضربه زدی، اسلام‌انگار روی زمین ریخته، دیگر متولی ندارد، چگونگی انتخاب ندارد، مشروعیت سیاسی ندارد. اگر به اسلامیت ضربه برنی جمهوریت روی هواست. من همین‌ جا ‏باید تاکید کنم همان‌طور که بازی کردن با رای مردم و جمهوریت، تخرب نظام و ایجاد مشروعیت است، متقابلا کسانی که اسلام را نادیده می‌گیرند، آنها هم همین نقش را دارند. ایران کشوری است که قبل از ظهور اسلام جامعه‌یی شدیدا مذهبی بوده است، بعد از اسلام هم همین‌طور در تیره‌ترین روزها و سال‌ها حتی امثال رضاخان نتوانسته‌اند مذهب را از مردم بگیرند. منتها این بنیان مرصوص هر روز به یک شکلی خودش را نشان می‌دهد. در این کشور، شما اگر بخواهید جمهوری واقعی تشکیل بدهید غیرممکن است که بتوانید از اسلام جدایش کنید. اگر فکر کنید یک زمانی می‌شود جمهوریت منهای اسلامیت تشکیل شود، دروغ و فریبی بیش نیست، معنی‌اش حاکمیت یک اقلیت لائیک است، یک دیکتاتوری لائیک که فقط تحت حمایت قدرت‌های خارجی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. چون سران در بین توده‌های مسلمان غریبه به حساب می‌آیند (مثل دوران قبل از جمهوری اسلامی) بنابراین سران نظام پایگاه مردمی نخواهند داشت و مجبورند از خارج توان بگیرند. بسیاری از کشورهای وابسته که در داخل پایگاه ندارند، به قدرت‌های جهانی خودشان را وصل می‌کنند که بتوانند بمانند. پس ببینید اگر شما اسلامیت را حدف کردی، جمهوریت هم از بین می‌رود یقینا پس در ایران جمهوریت منهای اسلامیت و اسلامیت در حکومت منهای جمهوریت معنا ندارد.
نخعی در پایان گفت‌وگو خود با ایسنا می‌گوید: اگر از میان برداشت‌های پنج‌گانه ذکر شده (صفت و موصوف، ظرف و مظروف، تناقض با تقدم جمهوریت تناقض با تقدم اسلامیت و ترکیب) بنده عرض می‌کنم «ترکیب» بهترین است اما شرایط مناسب ترکیب می‌خواهد، مثل اکسیژن و هیدروژن. اگر شما شرایط مناسبی نداشته باشید که اکسیژن و هیدروژن با هم ترکیب بشوند آب نخواهید داشت، در حالی که هم اکسیژن داری هم هیدروژن، تشنه می‌مانی، اینها باید با هم ترکیب بشوند تا آب ایجاد شود و بتوان تشنگی را رفع کرد. در واقع در تاسیس نظام جمهوری اسلامی اصلا هنر امام این بوده که این دو عنصر جمهوریت و اسلامیت را ترکیب کرده‌اند و به درستی فهمیده بودند که در ایران حکومت منهای جمهوری سر نخواهد گرفت. از مدتی مانده به زمان رفراندوم نظام جمهوری اسلامی من شخصا روی آن حساس بودم و دنبال می‌کردم. امام چندین بار تاکید کردند که جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. خیلی واضع است، چون هر کلمه‌اش را از جمهوری اسلامی کم یا زیاد بکنی از بین می‌رود دیگر آن نیست. دیگر آن ترکیب نیست. دیگر شفا نمی‌دهد. دیگر تشنگی را رفع نمی‌کند. مثل اینکه از ترکیب آب یکی از عناصر تشکیل دهنده آن را تجزیه و... جدا کنی، دیگر آبی در کار نخواهد بود.