تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۸  ، 
شناسه خبر : ۱۸۵۵۲۶
در گفتگو با صاحب‌نظران حوزه و دانشگاه بررسی شد
مقدمه: فرهنگی: وحدت «حوزه و دانشگاه» موضوعى است که پس از پیروزى انقلاب اسلامى ذهن روشن اندیشان و متفکران این دو مرکز علمى را به خود معطوف ساخت. طى این سالها سمینارها و همایش هاى متعدد در تبیین این موضوع برگزار شد و اقدامات عملى بسیارى نیز صورت گرفت که گرچه به تحقق هدف نینجامید ولى نمى توان دستاوردهاى آنها را نادیده گرفت. در آستانه 27 آذر سالروز شهادت شهید مفتح و روز «وحدت حوزه و دانشگاه» ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن شهید بزرگوار زیرساخت هاى نظرى این وحدت و آسیب هایى را که این هدف متعالى را تهدید مى کند بصورت اقتراح باحجج اسلام استادسیداحمدخاتمی، استادعلیرضااعرافی، استادمحسن غرویان ،دکترعباس ایزدپناه ودکترمنصورى لاریجانى ازاساتیدمبرزحوزه ودانشگاه و از صاحب نظران موضوع وحدت حوزه ودانشگاه درمیان گذاشته ایم که تقدیم حضورتان مى شود.

* زیرساخت هاى معرفتى وحدت حوزه و دانشگاه یا خاستگاه هاى نظرى آن را چگونه تبیین مى کنید؟
** سید احمد خاتمی: خاستگاه نظرى این وحدت، وحدت در هدف است. آنچه حوزه و دانشگاه را به وحدت حقیقى مى رساند این است که حوزه و دانشگاه مى توانند همچون دو بال در جهت رشد و تعالى و کمال نظام اسلامى عمل کنند. حوزه در بعد دینی، اخلاقى نقش سازنده خود را در نظام اسلامى ایفا کند و دانشگاه در بعد علوم و فناورى هاى لازم براى نظام اسلامى نقش خود را ایفا کرده و تلاش کنند تا در این عرصه نظام اسلامى را به خودکفایى برسانند.
علیرضااعرافی: مقوله حوزه و دانشگاه مسئله اى است که لایه هاى زیرین آن عبارت است از:
الف) معرفت دینى و معرفت بشرى و یا مناسبات علم و دین
ب) نگرش و تربیت دینى و بشری
اتخاذ موضع در نوع مناسبات علم و دین و نیز تصویر چگونگى ارتباط تربیت دینى و بشری، در این مبحث تاثیر بسزا دارد. چنانچه از این دو عنصر بنیادین معرفتى و فرهنگى تصویرهاى مبتنى بر «ناهمخوانى و ناسازگاری» ارائه شود، طبعا در نهادها و نمادهاى آن دو منعکس خواهد شد، همانطور که تصویرهاى حاکى از «تلائم و همگرایی» این دو رکن، در رویکرد همگرایى دو نهاد فوق نمایان مى شود، رویکردهایى که معرفت و تربیت دینى و معرفت و تربیت بشرى و علمى را در منظومه اى واحد سازگار مى بیند، از ظرفیت بیشترى در تحقق وحدت و تعامل حوزه و دانشگاه برخوردار هستند.
از سوى دیگر بنا به دلایل تاریخى و اجتماعى و سیاسى در کشور ما دو نهاد علمى و فرهنگى و نخبه پرور شکل گرفته است، دو نهادى که از خاستگاه ها، نظام هاى آموزشى و سنت هاى متفاوت برخوردارند و هر یک داراى نقش ها و کارکردهاى ویژه اى هستند. و از آنجا که نخبگان فکرى و فرهنگى داراى تاثیرات ژرف در همه ارکان و اجزاى جامعه اند، همگرایى و تلائم و تعامل آنان و نیز تنافر و تقابل و تعارض آنان در همگرایى و وفاق اجتماعى و نیز ناسازگارى و انشقاق و تفرق اجتماعى انعکاس مى یابد، اینجاست که شعار استراتژیک وحدت حوزه و دانشگاه، علاوه بر آن که از متن انقلاب اسلامى برخاست و یک ضرورت اجتماعى بود به عنوان یکى از راهبردهاى ماندگار و پایدار جامعه ما محسوب شد.
در جامعه ما، گسست نخبگان حوزه و دانشگاه آثار مخرب ترى نسبت به گسست قشرهاى دیگر، گسست نسل ها، گسست دولت - ملت و مانند آن بر جاى مى گذارد، بلکه یکى از عوامل زاینده دیگر شکاف ها و گسست ها، گسست حوزه و دانشگاه است، اعتلاء و سرافرازى و امنیت ملى کشور در پیوند و ربط وثیق با این مقوله است.
همه آنچه برشمردیم هنگامى که بحث حاکمیت دینى مطرح مى شود، ابعاد وسیع ترى مى یابد و این امر ضرورت موکدترى پیدا مى کند. در این مجال کوتاه کوشیدم تا به برخى از مبانى نظری، تعامل وحدت دانشگاه و حوزه در ساحت هاى معرفتی، فرهنگی، اجتماعى و سیاسى اشاره اى بنمایم و البته بسط آنها مجال دیگرى مى طلبد.
دکتر منصورى لاریجانی: حوزه و دانشگاه دو سنگر علمى هستند که هدف واحدى را تعقیب مى کنند و آن تولید اندیشه و پرورش اندیشه ورزان و عالمان به منظور تامین نیازهاى علمى و تخصصى کشور است. اگرچه وجه غالب دانشگاه علوم تجربى است و وجه غالب حوزه علوم دینى و معنوى مى باشد، ولى در کنه و ذات با هم مشترک هستند. انسان همانگونه که به علم ابزارى و مادى براى تامین نیازهاى گوناگون زندگى خود محتاج است براى تنظیم رفتار، اخلاق و رشد باورها و جهان شناختى ها به علوم دینى و اخلاقى نیازمند است
جالب اینجاست که سابقه تاریخى این دو علم نشان مى دهد که هر کدام بدون دیگرى در انجام ماموریت خود موفق نیستند، منافع و محصول این دو حوزه زمانى نمایان مى شود که با هم و در آغوش هم باشند که اصطلاحا آن را وحدت حوزه و دانشگاه مى نامیم، به تعبیر مولاى موحدان على (ع) علم دو نوع است؛ علم مسموع و علم مطبوع و اگر علم مطبوع نباشد علم مسموع مفید به فایده نیست (العلم علمان مسموع و مطبوع اذالم یکن المطبوع لا ینفع المسموع.)
یعنى اگر علوم تجربى همراه و در ارتباط با علم الهى و معنوى نباشد نه تنها خدمتى به جامعه نمى کند بلکه مضر به حال جامعه و مردم هم مى شود. جدایى دین از علوم ظاهرى و مادى پس از نهضت پروتستانیزم در غرب و رشد سکولاریزم، و دیانت ستیزى روشنفکران غربى جامعه غربى را با بحران هویت مواجه کرده است و مدرنیته با شعار انسان محورى و عقلانیت و علم پرستى و عرفى سازى نهاد مدنى جامعه نه تنها عدالت و آزادى و امنیت و احترام به حقوق انسان ها را به ارمغان نیاورده است بلکه موجب گسترش نظام سلطه استکبارى و انحصار سرمایه و توسعه استعمار غرب در ممالک جهان سوم و تبعیض نژادى و فقر اقتصادى و بحران هاى اخلاقى بوده است و اینک آن کسانى که روزى پرچم مدرنیته را به دوش مى کشیدند منتقد جدى آن شدند و رویکرد به دین و اخلاق را مهم ترین راه نجات انسان ها از ورطه جهالت و فساد و تبعیض مى دانند.
البته سهم متحجران افراطى و تعالیم علم گریز و دین ستیز هم نباید در انزواى دین از متن جامعه نادیده گرفته شود شاید به نوعى تاثیر مدعیان دینى در بعضى جوانب در دیانت ستیزى جامعه بیشتر از فرایند سکولاریزاسیون روشنفکران بوده است. بنابراین یکى از زیرساخت‌هاى معرفتى حوزه و دانشگاه این شد که علم و دین در عالم واقع وحدتى جوهرى دارند و براى یک هدف در حرکت اند و این از آموزه هاى روشن دین اسلام است که سفیر علم را رفیق نفیر حلم مى کند:
صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار
براى وصل گل آمد برون زبیت حزن
اما شرط علم داران و دین داران آن است که اهل درد باشند و در برابر جامعه و سرنوشت مردم احساس مسئولیت بکنند. پس اگر دیانت گرایان درد دین و علم پژوهان هم درد خدمت داشته باشند، دست در آغوش هم مى نهند و خود را دو روى یک حقیقت مى پندارند که یکى جداى از دیگرى خود را ناقص مى بیند.
با این بیان اگر در عالم خارج اختلافى بین دانشگاهیان و حوزویان وجود دارد به ذات علم و دین مربوط نمى شود چون علم و دین در ذات و عالم واقع با هم اختلافى ندارد بلکه باید منشا این اختلاف را در عوامل دیگرى جستجو کرد.
دومین زیرساخت معرفتى به تجربه تاریخى علم و دین برمى گردد، هر گاه علم و دین از هم دور شدند مهجور شدند و آسیب هاى فراوانى هم به ساحت خود و هم جوامع بشرى زدند که مصداقش فرایند سکولاریزاسیون در جهان غرب است که اشاره نمودیم و هر گاه علماى دو حوزه علم و دین به هم نزدیک شدند اعجاز آفریدند که مصداق تاریخى آن وحدت حوزه و دانشگاه و تاثیر آن در پیروزى انقلاب اسلامى است که بارها امام راحل به عنوان معمار انقلاب از آن به اعجاز یاد فرمودند.
سومین زیرساخت معرفتى وحدت حوزه و دانشگاه، شناخت مولفه هاى توسعه وحدت و آسیب ها و چالش هاى پیش روى وحدت است که هر دو را توامان باید مورد توجه قرار داد.
دکتر عباس ایزدپناه:
وحدت حوزه و دانشگاه به رابطه و پیوند عمیق میان فیزیک و متافیزیک و به تبع آن علوم بشرى و علوم دینى ریشه مى دواند. بنابراین، بر مبناى سکولاریسم و نگرش دنیوى و بشرى به علوم نمى توان از وحدت حوزه و دانشگاه سخن به میان آورد چنان که برپایه ایمان گرایى افراطى یا فیدئیسم و یا عرفان گرایى دنیا گریزانه که با هر ارزشى جز عشق و معنویت عرفانى خاص مبارزه مى کند، نمى توان از وحدت دو نهاد دینى و بشرى سخن گفت. پس استراتژى وحدت میان دو نهاد حوزه و دانشگاه در دو سنت نظرى و تئوریک ریشه دارد که در یونان باستان و در تمدن ایران قدیم و فرهنگ اسلامى مطرح بوده است. پیوند بنیادین و عمیق میان فیزیک و متافیزیک به طور رسمى در اندیشه سقراط مطرح مى شود و پس از آن در فلسفه افلاطون به اوج خود مى رسد و بعد از وى ارسطو و فلوطین آن اصول را در مکتب فلسفى خویش مورد توجه قرار مى دهند. در تمدن ایران باستان نیز هرگز تعقل و تفکر از تدین و فیزیک از متافیزیک جدا نمى شود چنان که هرگز دیانت و حکمت از سیاست تفکیک نمى گردد. براى اثبات این مدعا اندک تاملى در شاهنامه حکیم فردوسى کافى است. ولى در فرهنگ و تمدن اسلامى که از قرآن آغاز شد و تا انقلاب اسلامى ایران ادامه مى یابد، وحدت علم و دین و تفکیک ناپذیرى دیانت از دانش و متدینان از دانشمندان وضوح و شکوه بیشترى مى یابد. البته این اصل بنیادین معرفتى در فرهنگ و تمدن غرب بعد از توسعه سکولاریسم و سرمایه دارى به شدت آسیب دید و به جاى آن، انسان مداری، عقل محورى و علم پرستى نشست که تکنولوژی، سرمایه سالارى و استعمار جهانى را رقم زد.
پس وحدت حوزه و دانشگاه داراى یک سابقه بسیار دیرینه و ریشه دار است. هر چند در غرب بعد از اصلاح دینى و پیدایش صنعت و سرمایه دارى به شدت دچار آسیب و آفت مى شود. آرى هم علوم بشرى احتیاج به دینى شدن دارند و هم عنایت ضابطه مند دینداران به علوم بشری، دین شناسى آنان را قوت و توانى مضاعف مى بخشد.
استادغرویان: علم و دانش حقیقتا نور است و نور با نور، هرگز تضاد و اصطکاکى ندارد. اگر حوزه مرکز علم است و دانشگاه نیز محل علم و دانش است، على الاصول نمى بایست با یکدیگر تضاد و کشمکش داشته باشند، پس نتیجه مى گیریم هر کجا اختلاف و شقاقى بین حوزه و دانشگاه هست، ریشه در ظلمت و جهل دارد. البته نور با ظلمت نمى سازد، کما این که علم با جهل ناسازگار است. من فکر مى کنم اگر جهل را برطرف کنیم و یا به حداقل برسانیم، فرقت ها تبدیل به وحدت خواهند شد. پس یکى از زیرساخت هاى نظرى و معرفتى وحدت حوزه و دانشگاه، توجه به خود مقوله علم و معرفت است. اگر حوزه و دانشگاه واقعا دو پایگاه علم اند، باید با هم وحدت داشته باشند. یکى از جهل هایى که مانع وحدت مى شود، جهل حوزویان به ماهیت دانشگاه، دانشگاهیان و علوم دانشگاهى و نیز متقابلا جهل دانشگاهیان به ماهیت حوزه، حوزویان و علوم حوزوى است.
باید همگى توجه داشته باشیم که نیازهاى انسان مختلف و متنوع است و هر یک از حوزه و دانشگاه، بخشى از نیاز آدمى را تامین مى کنند. انسان موجودى است هم دنیوى و هم اخروی. هم مادى است و هم معنوی، هم جسمانى است و هم روحانی. جهت گیرى علوم حوزوى عمدتا به سمت اهداف اخلاقی، معنوى و اخروى است گرچه حوزه مى بایست به علوم و دانش هاى مربوط به حیات دنیاى آدمیان نیز توجه داشته باشد. اما جهت گیرى علوم دانشگاهى عمدتا براى تامین نیازهاى حیات دنیوى و مادى انسان هاست گرچه آنها نیز جداى از جهات معنوى و اخروى انسان نیستند، چرا که «الدنیا مزرعه الاخره؛» «دنیا مزرعه آخرت است.»
نکته دیگرى که به عنوان زیرساخت نظرى وحدت حوزه و دانشگاه باید بدان توجه داشته باشیم، توحید و یکتاپرستى است. به هر حال دانشگاه و حوزه مى بایست هر دو در جهت واحد حرکت کنند و آن جهت، قرب به خداست. اگر معبود واحد و مشترک را در نظر داشته باشیم، طبیعتا حرکت ها و جهت گیرى‌‌هاى ما در حوزه و دانشگاه، وحدت و همسویى پیدا خواهد کرد و اما اگر اهداف شیطانى در هر یک از حوزه و دانشگاه پیدا شود، وحدت را به هم خواهد ریخت و شقاق و جدایى آغاز خواهد شد.
* آسیب ها و آفت هاى تئوریک وحدت حوزه و دانشگاه را چه مى دانید؟
** استادسید احمد خاتمی: آسیب اساسى به آرمان بلند وحدت حوزه و دانشگاه آن است که اساس این وحدت آسیب ببیند. این هدف وقتى آسیب مى بیند که کسانى در پى جدایى دین از تمامى عرصه ها از جمله در عرصه دانشگاه باشند. تحرکاتى که علیه دین و مقدسات صورت مى گیرد کارى ترین ضربه به آرمان بلند وحدت حوزه و دانشگاه است و چه بسا از اهداف آنها هم همین باشد که این آرمان مقدس که تلاش هاى فراوانى جهت تحقق آن صورت گرفته است آسیب ببیند.
تجربه «وحدت حوزه و دانشگاه» میوه شیرینى بود که با پیروزى انقلاب اسلامى به بار نشست و بذر آن به دست بزرگان فرهیخته اى همانند آیت الله شهید مطهری، آیت الله شهید دکتر مفتح و... در اوج دین ستیزى طاغوت در دانشگاه ها نشانده شد.
این تجربه ارزشمند را باید پاسدارى کرد و نباید گذاشت کسانى با عملکرد دین ستیزانه خود آن را از بین ببرند. باید زمینه هاى بدبینى حوزویان و دانشگاهیان را نسبت به یکدیگر از بین برد، گرچه این یک واقعیت تردید ناپذیر است که اکثریت دانشجویان عزیز ما دین مدار و مسلمان و پایبند به احکام دین هستند ولى حرکت معدود کسانى که حریم دین را مى شکنند زمینه بدبینى ایجاد مى کند.
و نیز این واقعیت را به عنوان یک حوزوى که با بزرگان حوزه حشر و نشر دارم و فکر و اندیشه آنها را مى شناسم ابراز مى دارم که دیدگاه حوزه درباره دانشگاهیان همان دیدگاه امام راحل است و هیچ فرد حوزوى را نمى شناسم که معتقد باشد دانشگاهیان بى دین هستند. این تهمت بزرگى است که عوامل انتشار آن شیاطینى هستند که نمى خواهند این دو قشر موثر به همدیگر خوش بین باشند.
اعرافی: آسیب هاى وحدت را مى توان به چند نوع تقسیم کرد:
الف: آفت ها و موانع نظرى و تئوریک که در بخش هاى معرفتى و سیاسى و اجتماعى تئورى هایى مطرح شود که ترابط علم و دین با اصالت دین و حاکمیت دینى را راسا زیر سوال برد یا دیدگاهى که ارزش و جایگاه علم را به درستى نشناسد، و خلاصه اندیشه هایى که مبناى وحدت یعنى نگاه و ایده مشترک را تهدید و تخریب نماید.
ب: آسیب هاى فرهنگى - اجتماعى که عبارت است از فعل و انفعال هاى خاص در قلمرو جامعه و در درون این دو نهاد که امر وحدت را مغفول یا مطرود سازد.
ج: آسیب هاى اخلاقى - رفتاری، بدیهى است پایدارى وحدت در گرو منطق، اخلاق و رفتار متناسب و سازگار با گفتگو و هم اندیشى تعامل است، بیرون رفتن از این منطق و اخلاق متناسب از هر طرف که باشد مى تواند وحدت را تهدید نماید.
لازم به یادآورى است که از این ایده تقریرهاى گوناگونى به عمل آمده است و به نظر مى رسد مقصود اصلى امام (ره) در طرح این شعار وحدت در ایده ها، عواطف مثبت متقابل و تعامل فکرى و عملى بوده است.
دکتر منصورى لاریجانی: منظور از وحدت این نیست که حوزه هویت آموزشى خود را در مقابل دانشگاه از دست بدهد یا بالعکس دانشگاه هویت خود را در حوزه هضم کند. اتفاقا یکى از مولفه هاى وحدت آن است که تفاوت نظام آموزشى و برنامه ریزى بین حوزه و دانشگاه حفظ شود و تفاوت به معناى تعارض نیست، بلکه تفاوت طبیعى بین این دو قشر مبناى وحدت معقول است. مثلا مدرک گرایى در حوزه ها عدول از هویت آموزشى حوزه هاى علمیه محسوب مى شود و این آفت بزرگى است، یا واحد محورى در دروس آموزش همین آفت را براى حوزه دارد یا اگر دانشگاه بخواهد از نظام مندى سیستماتیک آموزش دست بردارد هویت آموزش خود را خدشه دار مى کند. یا جناح گرایى و صف بندى هاى سیاسى براى هر دو قشر مضر است و به هویت و شخصیت آموزش حوزه و دانشگاه لطمه مى زند. در عین حالى که تحلیل سیاسى و نقد منصفانه عملکردها و انتقال علمى نیازهاى مردم به پیکره نظام وظیفه اصلى هر دو قشر روحانى و دانشجوست.با این پیش فرض ها مى توان رئوس مولفه هاى وحدت و آفات آن را به شرح ذیل بیان کرد:
1- نهادینه کردن دروس معارف دینى در دانشگاه ها. متاسفانه پس از دو دهه هنوز دروس معارف اسلامى در دانشگاه ها نهادینه نشدند، و در بعضى جاها خیلى غریبانه به آنها برخورد مى شود و در بعضى رشته ها احساس تحمیل شدن دروس معارف در نوع برخورد دانشجویان و اساتید مشخص است شاید علت عمده آن باشد که ضرورت این دروس براى دانشگاهیان خوب تبیین نشده است.
2- حوزه هاى علمیه باید ساختار آموزش خود را ضابطه مند کنند. البته ضابطه مندى بدین معنا نیست که استقلال آموزشى خود را از دست بدهند، اتفاقا اگر همان استقلال آموزشى را روشمند نمایند در شکوفایى استعدادها از این روش راندمان کار بسیار موثر خواهد بود.
3- توسعه مباحث تئوریک بین حوزه و دانشگاه به منظور رفع تعارضات موجود و تشکیل انجمن هاى علمى مشترک بین اساتید حوزه و دانشگاه و افزایش اطلاعات عمومى دانشجویان پیرامون مباحث و آموزه هاى دینی.
4- ایجاد گفتمان علمى و سیاسى بین حوزه و دانشگاه و پاسخگویى متقابل در برابر پرسش هاى علمى و نیازهاى فرهنگى جامعه و تعریف قرائت هاى نوین رفتار سیاسی، اجتماعى براى عموم جامعه.
5- تبادل متقابل محصولات حوزه و دانشگاه؛ بدین معنا که دانشگاه نیازهاى دینى و اخلاقى خود را از حوزه کسب نماید به شرط آن که حوزه هم در تولید آموزه هاى دینى و اخلاقى فعال عمل کند و حوزویان هم خود را از علوم تجربى بى نیاز ندانند و یقین بدانند که استفاده از علوم تجربى و تکنولوژى فهم دینى را تقویت مى کند هم این که در رونق و توسعه دین بسیار موثرند.
همه این توفیقات منوط به آن است که از سر صدق و صفا و به دور از هیئت هاى منفى ذهن به جوهر وحدت بیندیشیم. درخواهیم یافت که حقیقت علم صرف نظر از حوزه و دانشگاه آدم شدن و به جمال محبوب رسیدن است. اگر خدا در همه علوم اصل باشد همه چیز فداى نگار او:
آن پریشانى شبهاى دراز و غم دل
همه در سایه گیسوى نگار آخر شد
استاد محسن غرویان: من فکر مى کنم در عالم ثبوت، وحدت حوزه و دانشگاه هیچ آسیب و آفتى را به دنبال ندارد، اما در عالم اثبات، یعنى حوزه موجود و بالفعل و دانشگاه موجود و بالفعل، اگر بخواهند با هم وحدت داشته باشند، البته آسیب هایى خواهد داشت و دارد. مثلا یکى از مشکلاتى که الان در دانشگاه هاى ما موجود است، مدرک گرایى و مدرک زدگى است و این آفت هم اکنون کم و بیش به حوزه هاى علمیه هم سرایت کرده است در حالى که سابقا در حوزه هاى علمیه واقعا هدف طلاب، تحصیل علم و دانش بود، اما هم اکنون برخى از طلاب روحیه دانشگاهى پیدا کرده و در فکر گرفتن مدرک هستند و مى خواهند زودتر مدرکى بگیرند و مشغول به کار شوند! این خود، آفت بزرگى است. همچنین در محیط هاى دانشگاهى هم اکنون آزادى هاى رفتارى زیادى دیده مى شود که از قدیم در حوزه هاى علمیه نبوده و الان هم نیست و انشاءالله در آینده هم نباشد. بارزترین این رفتارها، معاشرت دختر و پسر نامحرم در محیط کلاس و درس و دانشگاه و... است. بنده صریح و رک عرض مى کنم که حوزه هاى علمیه هرگز نباید این چیزها را از دانشگاه یاد بگیرند چون تجربه عینى نشان داده و مى دهد که فراهم کردن این گونه محیط هاى مختلط هم به درس و علم و دانش ضربه مى زند و هم به اخلاق. الحمدلله حوزه هاى علمیه از قدیم مکان هایى بوده اند که طلاب اکثرا با وضو پا به آن مکان ها مى گذاشته اند و براى درس حاضر مى شده اند و الان هم کم و بیش همین طور است. دانشگاه - به نظر من - وقتى اسلامى مى شود که دانشجویان عزیز ما چنین احساسى پیدا کنند که وقتى مى خواهند وارد محیط دانشگاه و محل کلاس بشوند، وضو بگیرند و با نام و یاد خداوند درس و بحث را آغاز کنند. من از طریق همین گفتگو پیشنهاد مى کنم که دانشجویان یک دانشگاه به طور آزمایشى به مدت یک ماه تصمیم بگیرند هر روز با وضو وارد دانشگاه و کلاس درس شوند و آنگاه نتیجه آن را در وجود خودشان و در محیط اطراف شان حس کنند!یکى دیگر از مشکلات دانشگاه ما، روحیه انفعال و غرب زدگى و حرکت ترجمه اى است! منظورم این است که اغلب کتب و دانش ها در دانشگاه هاى ما، ترجمه است و این یک آفت است و حوزه نباید از آن متاثر گردد. باید حد اعتدال را حفظ کرد و از افراط و تفریط پرهیز نمود.
از سوى دیگر حوزویان هم بایستى مانند دانشگاهیان به مسایل سیاسی، اجتماعی، فقر و تبعیض و امثال این مقولات عنایت بیشترى داشته باشند و همه هم و تلاش شان را براى آخرت نگذارند، بلکه نگاهى هم به حیات دنیاى مردم داشته باشند و در نحوه سروسامان دادن به زندگى مادى مردم نیز دغدغه داشته باشند و در آن اندیشه کنند.

برچسب اخبار