رها طاهری
شهلا لاهیجی وقتی میخواهد خودش را معرفی کند، میگوید: "من ناشرم، نه کمتر و نه بیشتر" و تنها پسوندی که به این نام اضافه میشود "محقق مسائل زنان" است. هر وقت هم که از او میپرسند چه شد که ناشر شدید؟ جواب میدهد: "سرنوشت کسی مثل من که از کودکی با کتاب بزرگ شده و از شانزده سالگی مینویسد و با قلم سروکار دارد جز این نباید میشد."
شهلا لاهیجی (1321.ش) که نوشتن را به تهیه برنامههای زنان برای رادیوی محلی شیراز آغاز کرده، از 16 سالگی به عنوان جوانترین عضو انجمن جهانی زنان روزنامه نگار و نویسنده به عضویت این انجمن درآمد و در همان زمان مسئولیت روابط عمومی سازمان زنان ایران را نیز برعهده داشت.
او جامعهشناسی را به صورت مکاتبهای در دانشگاه آزاد لندن گذراند و پس از فعالیتهای اجتماعیای که در شیراز و بهبهان در حوزه زنان داشت، در سال 1358 به تهران آمد.
نویسندگی برای لاهیجی یک دلمشغولی خیلی خیلی قدیمی بود و کار نشر و راه اندازی مکانی که آدمها بیایند کتاب بخوانند، کتاب به امانت ببرند و به کتاب نزدیک شوند، آرزوی دیرینش و بالاخره در سال 1362 آرزویش را با تاسیس "انتشارات روشنگران و مطالعات زنان" عملی کرد.
تاسیس انتشاراتی در حوزه مسائل زنان، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، هنر و ادبیات داستانی، که یک چارچوب آرمانی دارد و حرف اول آ» را تجارت نمیزند.
خودش میگوید: "ادبیات مربوط به مسائل زنان شاید مهمترین حوزه فعالیت ما باشد که به هر حال پسوند مطالعات زنان آن را تعریف میکند. این پسوند از سال 75 به انتشارات ما سمت و سویی دیگر داد و مرکز ثقل ما شد. بدین معنا که در این نشر کارهای پژوهشی مسائل زنان صورت میگیرد تا بعد به صورت کتاب منتشر شود."
به گفته لاهیجی، که اولین زن ناشر ایرانی است، انتشارات روشنگران مطالعات زنان برای کسانی که روی مسائل زنان کارهای پژوهشی انجام میدهند یک منبع مطالعاتی نیز به شمار میرود، که هم منابع خود را امانت میدهد و هم بر اساس دانش و تواناییشان مشاوره میدهند.
او وقتی از مشکلات یک زن ناشر میگوید بیشتر از نهادهای دولتی، از آدمهایی حرف میزند که در این صنعت هستند و یک زن ناشر برایشان تعجب برانگیز و گاهی غیر قابل قبول بوده است. لاهیجی تعریف میکند: "یک بار من زینکی را از لیتوگرافی به چاپخانه میبردم که دستم لای وانتی ماند که با آن میآمدم. حالت ضعف به من دست داد و وقتی داخل چاپخانه رفتم که فکری برای انگشت سیاه شدهام بکنم، مدیر چاپخانه گفت: خواهرم چرا کار بهتری برای خودت انتخاب نمیکنی. مثل آشپزی، خیاطی نمیدانم از این کارها که این همه سنگین نباشد."
وی اینها همه مال اوایل کار بود و به محض اینکه به قول خودش به "سلاح دانایی و توانایی" مجهز شد، این مشکلات را هم پشتسر گذاشت.
او علاوه بر نشر کتاب، دستی به قلم نیز دارد و تا کنون کتابهای "زن در جستوجوی رهایی"، "سیمای زن در آثار بهرام بیضایی" و "شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش از تاریخ و تاریخ" را منتشر کرده و جلد دوم "شناخت هویت زن ایرانی" را نیز در دست انتشار دارد.
او عشقش به کتاب را مدیون مادرش میداند که از همان کودکی و حتی قبل از آن که مدرسه برود، برایش کتاب میخواند: "مادرم ما را به شدت به کتاب وابسته کرده بود. حتی وقتی که سواد نداشتم و به مدرسه نمیرفتم مادرم خودش کتابها را برای ما میخواند و یکی از لذتهای بعدازظهرهای تابستان ما این بود که مادرم تابی را با صدای بلند برای ما بخواند. گاهی هم آن وسطها خوابش میبرد و ما تکانش میدادیم و میگفتیم دنبالهاش را بگو، به هر حال این فضا ما را بیش از پیش با کتاب نزدیک کرد. آن هم در آن سالها که در خانوادهها کتاب نقش تعیینکنندهای نداشت ولی ما به واسطهی مادرمان با انواع کتابها از نزدیک آشنا میشدیم." اولین کتابها هم کارهای الکساندر دوما و ویکتور هوگو بودند که از کلاس دوم یا سوم ابتدایی او را با دنیای کتاب و نوشتن آشنا کردند.
شهلا لاهیجی که به گفته خودش سرنوشتش با کتاب و قلم و نشر گره خورده است، در کنار نویسندگی و ناشری آرزوی دیگری هم داشت." در گذشته چیزی به نام نشر حرفهای وجود نداشت. هر کسی میتوانست کتاب چاپ کند. بنابراین هر کسی میتوانست ناشر بشود در حقیقت آرزوی من داشتن یک کتابسرا یا کتابخانه بود. این که برای مراجعه کنندگان امکان دسترسی به کتاب خیلی آسان و میسر باشد و دیگر کسانی به بهانه اقتصادی از کتاب خواندن باز نماند."
آرزویی که با راهاندازی "پاتوق فرهنگی" عملیاش کرد. "پاتوق فرهنگی" کتابفروشی. کتابخانهای بود که برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و لمس هر چه بیشتر کتاب راه اندازی شد. مجموعهای با جلد کتاب و با شعار "یک کتاب، یک صندلی، یک فنجان چای" که علاوه بر کتابخانه محلی بود برای برگزاری نقد کتاب و آثار جدید، فیلم مستند، شب شعر و شب فلسفه و مساله اصلی آن جذب مخاطب به کتاب بود و اینکه کسی کتاب بخرد یا نه دغدغه اصلی مدیریت پاتوق نبود.
اما عمر پاتوق فرهنگی به یکسال هم نرسید و به خاطر هماهنگ نبودن با سیاستهای روز از سوی مراجع قانونی تعطیل شد و به قول لاهیجی: "سماورش سرد شد و چراغهایش خاموش"
لاهیجی از آن روزها به عنوان سختترین و غم انگیزترین دوران زندگیاش یاد میکند و میگوید: "فکر میکنم آن زمان وجود و لزوم پاتوق درک نشده بود و مجازاتی شد که حقش نبود. ما از طرف هیچ کس حمایت نشدیم؛ مطبوعات سکوت کردند و اتحادیه ناشران و کتابفروشان هم هیچ حمایتی نکردند. هیچ کس، کوچکترین واکنشی نشان نداد و من فکر کردم چقدر تنهایم، در حالی که حقش بود حداقل سؤال شود. سماور ما دائم به جوش بود و چای تازه برای رفع خستگی. اما خوشحالم که حداقل پایه گذار پاتوق بودم و باعث شدم دیگران براحتی در این راه قدم بگذارند و نترسند از اینکه در این کار سود و تجارتی نیست." و البته هنوز امیدوار است که در شرایط بهتری این کار را ادامه دهد. برگزاری اولین مراسم بزرگداشت روز جهانی زن با همکاری نشر توسعه در سال 78، حمایت از نویسندگان جوان و چاپ اولین آثار آنها، راه اندازی شبکه بزرگ پستی کتاب در شهرستانها و بنیانگذاری جمع صنفی زنان ناشر از دیگر فعالیتهای شهلا لاهیجی است.