* گروهی از اصولگرایان طرح مکتب ایرانی را یک تئوری انتخاباتی می دانند. آنها می گویند مدافعان مکتب ایرانی، دنبال جذب آرای خاکستری جامعه هستند، آیا مکتب ایرانی می تواند برای کسی رای آور باشد؟
** بعید می دانم. باید علی القاعده اصولگرایان طرحی نو دراندازند تا بتوانند رای جمع کنند. کسانی که این جریان مکتب ایرانی را مطرح کرده اند گمان می برند که با توجه به علایق وطن دوستانه که در مردم ما وجود دارد و به ویژه در کسانی که اصطلاحاً رای خاموش خوانده می شوند، این جریان می تواند رای جمع کند و از نظر آنان این استراتژی که بیشتر بوی ایران گرایی می دهد تا بوی اسلامیت، می تواند راهگشا باشد. به گمان من آنان به این جمع بندی رسیده اند که باید به راهکارهای دیگری غیر از راهکارهای معمول و تجربه شده فکر کرد. اکنون زمانی است که مردم نسبت به هویت ایرانی حساسیت پیدا کرده اند و من می خواهم از این زاویه مساله را بررسی کنم. نمی خواهم بگویم این استراتژی ای که انتخاب کرده اند در مقابله با اسلامیت نظام است، من این طور نمی بینم. طرح مکتب ایرانی نه از موضع قبول این شعار بلکه برای رای جمع کردن یا توجیه رای آوردن است. به خصوص واژه مکتب ایرانی را مطرح می کنند که خیلی ها روی آن حساسیت ویژه دارند و جذب کننده است. شما خاطرتان هست ایران برای ایرانی چقدر زیبا بود و چگونه همه را به خود جذب کرد؛ شعار مردم پسندی که عامه مردم این شعار را روی هوا گرفتند و مقبول بود.
* پرسش همین است که آیا این شعار جذاب رای آور هم هست؟
** با این شعارها اتفاقی نخواهد افتاد و برای جذب آرا فضا باید تغییر پیدا کند. البته من یک بحثی دارم و آن این است که با این برخوردی که پیش آمد، جنبش اصلاحات و جریان اصلاحات در کجا و در چه وضعیتی قرار گرفته است؟ جایگاه و بردش تقویت شده یا تضعیف؟ تلقی خیلی ها ممکن است این باشد که اصلاحاتی که صدای قوی داشت و برد این صدا برد قوی و صدای پر شنونده ای بود، چرا امروز کمتر صدایش شنیده می شود؟ آیا این امر نشان از این است که اقبال جامعه نسبت به اصلاح طلبان کم شده یا شرایط این وضعیت را ایجاد کرده است؟
این بحث را باید در جای جدایی بررسی کرد. اما با همه اینها من فکر می کنم چاره ای جز تغییر فضا وجود ندارد. تغییر فضا هم به تغییر یک شعار انتخاباتی نیست. فضا باید تغییر کند. من فکر می کنم تاثیر این شعارها در این حد است که آن درصد رای سنتی اصولگرا را بخواهد حفظ کند و قطعاً به جذب نمی رسد. می توانیم بگوییم سه جبهه رای می دهند، جبهه اصولگرا، جبهه اصلاحات و رای های خاموش. از این سه جبهه من بعید می دانم با هر شعاری بتوان دو جبهه دیگر یعنی اصلاحات و رای های خاموش را جذب کرد، مگر اینکه فضا تغییر کند. خیلی باید تلاش کرد تا بتوان بخشی از فضا را برگرداند تا فضای مناسب و قابل قبولی برای حرکت های اجتماعی و سیاسی به وجود آید.
* با این تفاصیل و اظهاراتی که فرمودید گمان می برید اصلاح طلبان چقدر می توانند در سبد خود رای جمع کنند؟
** من بعید می دانم اصلاح طلب ها با این فضا و این شرایط امکان ورود به صحنه را داشته باشند. این سی و اندی سال نشان داده که اصلاحات جریان باشخصیت، باایده و بااستراتژی است. بالاخره شرایطی باید وجود داشته باشد و من فکر می کنم این شرایط دیر یا زود به وجود می آید. یک زمانی در این مملکت مدیران اصولگرا و مدیران اصلاحات که با یکدیگر اختلاف داشتند در سطوح مختلف مدیریت حضور داشتند و مستقر بودند و مملکت را اداره می کردند اما حالافقط بخشی از مدیران اصولگرا وجود دارد یعنی درصدی از اصولگراها هم اکنون از گردونه خارج هستند. من قطعی عرض می کنم و با عدد و رقم حرف می زنم، من فکر می کنم که اگر هم استراتژی ریزش و رویش می خواهد در مملکت اجرا شود، نباید مدیران باتجربه را از میدان و صحنه مدیریت کشور کنار گذاشت. باید مدیران و کارشناسان جدید و نسل جدید را در کنار کارشناسان و مدیران قدیم قرار داد تا اطلاعات و تجربه و تکنیک های مدیریت هر بخش منتقل شود. در هر نسل بیش از دو دهه به طول می انجامد تا به مرور این اطلاعات و تکنیک های مدیریت منتقل شود و مدیران و کارشناسان جدید در بستر زمان و به طور طبیعی و منطقی جایگزین شوند. نسل مدیریت قبلی و نسل کارشناسی قبلی باید کنار نسل مدیریت جدید و کارشناسی جدید قرار بگیرد تا مسائل انتقال پیدا کند.
* برگردیم به اصلاح طلب ها، اکنون پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را در چه وضعیتی می بینید؟
** من فکر می کنم برد اجتماعی اصلاحات روز به روز بیشتر شده است. اما این برد با یک سکوت نیز مواجه است. من فکر می کنم جریان اصلاحات در طبقه میانی جامعه نفوذ داشت و الان هم دارد. یک ضعفی که اصلاحات داشت این بود که نتوانست بین طبقه میانی جامعه و طبقه پایین جامعه پیوند برقرار کند. من فکر می کنم گرایش به اصلاحات هم در طبقه میانی و هم در طبقه پایین جامعه تقویت شده است. فضا به سمت این می رود که جبهه اصلاحات به صحنه اجتماعی و سیاسی برگردد و برخواهد گشت و این برگشت به صحنه سیاسی و مدیریتی کشور اجتناب ناپذیر است. اگر قرار بود برای همیشه اصولگرایان بر سر کار بمانند، مادها الان بر سر کار بودند.
*برای آنکه این فردا بیاید و اصلاح طلبان بتوانند به فضای اجتماعی و سیاسی جامعه برگردند، چه برنامه و استراتژی در نظر گرفته شده است؟
** ورود به فضای سیاسی و حرکت اجتماعی دو مقوله است و باید از هم تفکیک شود. دو روش وجود دارد؛ فعالیت سیاسی برای به دست گرفتن بخشی از مدیریت و حضور در صحنه حاکمیت می تواند انجام شود. ببینید شما وقتی در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری 51 درصد آرا را آوردید دولت را در دست می گیرید. آن 49 درصد دیگر چه؟ کاملاً حذف می شوند یعنی در دولت و سایر ارکان حاکمیت هیچ کرسی ای ندارند یا در مجلس 50 کرسی دارند. این کرسی باید در حاکمیت صندلی ایجاد کند که نمی کند و این ضعف جدی در سیستم انتخاباتی کشور وجود دارد که باید اصلاح شود تا در حاکمیت هر جناحی که رای می آورد به اندازه رایش در حاکمیت کرسی داشته باشد. نمی شود جناحی که یک سوم آرا را بیاورد یک کرسی هم در قوه مجریه نداشته باشد و این قابل تداوم نیست. نه در دولت و نه در زیرمجموعه دولت یک نفر از این یک سوم تحمل نمی شود. در آینده باید این وضعیت اصلاح شود چراکه ساز و کار توزیع قدرت در قانون اساسی ما به طور کامل دیده نشده است. پس می بینید یک بخش فعالیت های سیاسی است. ایران کشور چندصدایی است و در نهایت موجب آسیب دیدن کشور خواهد شد. نمی توان کشور را تک حزبی کرد در مورد بحث اجتماعی گمان می برم یک نقش بسیار کوچکی را احزاب، گروه ها و انجمن ها می توانند ایفا کنند و بخش عمده را در شرایط موجود گروه های اجتماعی می توانند ایفا کنند. ما قبل از انقلاب، حزب، گروه، انجمن و جبهه نداشتیم یا قابل ذکر نبودند، گروه های اجتماعی همگن ایجاد شد که باهم تبادل نظر می کردند، کلاس قرآن می گذاشتند، جلسات بحث سیاسی داشتند، در مدرسه و محافل خصوصی با هم جمع می شدند و راهکار ارائه می دادند.
* آیا اکنون که اصلاح طلبان در قدرت نیستند برنامه ای برای بازسازی بسترهای اجتماعی و فرهنگی ندارند و درمجموع آیا اکنون زمان مناسبی برای توجه به مقولاتی از این دست نیست؟
** این موضوع یک بحث ریشه ای و اساسی است. متاسفانه هرگاه بحث اصلاحات می شود به فکر ریشه یابی ایرادات می افتیم و بعد هم بلافاصله گفته می شود اکنون فرصت بحث ریشه ای نیست. اما برای بررسی این امر باید از روش های مطالعاتی نظیر SWOT استفاده کرد، S آن به معنی نقاط قوت، W به معنی نقاط ضعف، O به معنی فرصت ها و T به معنی تهدید است و هر امری را که بخواهید تحلیل کنید باید در این قالب تحلیل کنید یعنی نخست نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدید ها را شناسایی و دسته بندی کنید و سپس می توانید بر این اساس تحلیل کنید که البته ما براین مبنا تحلیلی نداریم. به طور مثال از فرانسوی ها خواستیم طرح جامع حمل و نقل را برای ما بررسی کنند. آنها آمدند بر این اساس حمل و نقل ایران را بررسی کردند که حاصل آن شد 20 جلد کتاب که می تواند راه را باز کند که حرف حساب شده بزنید. همچنین باید ایدئوگرام را بر این اساس طراحی کرد و بعد آن را عملیاتی و اجرایی کرد. به طور مثال ما می خواهیم 50 درصد کرسی های مجلس را در اختیار بگیریم، بر اساس همین نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدها برنامه ریزی می شود، بر همین اساس و چارچوب است که گذشته و حال بررسی می شود و مثلاً طرح و برنامه تهیه می شود که در 10 سال آینده چه فرآیندی باید طی شود و چه پروژه هایی باید به اجرا درآید. ما در هیچ زمینه ای این کار را نکرده ایم. ما باید در تمامی حوزه ها این برنامه ریزی را داشته باشیم و اتفاقاً یک جبهه ای مانند جبهه اصلاحات باید از این برنامه مطالعاتی استفاده کند. نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدهای جریان اصلاحات را شناسایی کنیم و بدانیم از کجا باید شروع کرد و به کجا باید ختم شود. هر جبهه ای باید برای خود راهبردی داشته باشد. البته این مبحث، مبحث جداگانه ای است که در جای خود باید به آن پرداخته شود. پایان بخش مطالب اینکه اصلاحات یک جریان و جبهه رادیکال و با برخوردهای براندازانه و خشن و تند نیست. جبهه اصلاحات با نهاد های مدنی تلاش می کند یک حرکت مدنی و با روش های مسالمت جویانه در صحنه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حضور و مشارکت جدی داشته و نقش آفرین باشد.
فرصت ها، ضعف ها، تهدید ها و نقاط قوت خود را شناسایی کند و بداند از کجا می خواهد شروع کند و به کجا ختم شود یعنی برنامه 10 ساله خود را تهیه کند تا بداند چه می خواهد انجام دهد.