محمود لطیفی
از کارآمدترین حربه های مستکبران و سلطه گران , مسخ شخصیت و بی هویت نمودن انسان ها و جوامع تحت سلطه برای تداوم سلطه است . چه اینکه خطرناک ترین حالت برای انسان شناختن خود و فراموش نمودن هویت و شخصیت خود است و خود باختگی برایند این دو خصلت است .
« در طول تاریخ در این سده های اخیر کوشش شده است که ملت های جهان سوم خواب باشند , غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلا وابسته بغیر بدانند.»(1)
« باور انسان اساس تمام امور است . غربیان و در سابق انگلستان و بعد از او امریکا و سایر کشورهای قدرتمند دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان به ممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند , باور بیاورند که اینها نمی توانند هیچ کاری انجام بدهند , اینها باید در صنعت , در نظام , در اداره کشور دستشان به طرف قدرت های بزرگ از شرق و غرب دراز باشد . » (2 )
نقش موثر و بی نظیر حضرت امام خمینی در تبیین علمی و تربیتی مفهوم « خودباختگی » و تاکید بر تحلیل و تفسیر ابعاد گونه گون این آفت اجتماعی ـ سیاسی معاصر و دعوت مسلمانان و مستضعفان بر « خودباوری » و « خودآگاهی » یکی از بارزترین و بلکه برجسته ترین اقدام فرهنگی تربیتی آن بزرگوار و یکی از سرشاخه های محوری در مدیریت و رهبری ایشان در تاریخ معاصر به شمار می آید و به همین جهت نیازمند پژوهشی گسترده و مستند و همه جانبه می باشدـ که متاسفانه همچون دیگر دیدگاههای حضرت امام ناجوانمردانه در بوته فراموشی قرار گرفته و می رود تا در گرد و غبار بوجود آمده توسط بعضی از خود باختگان مرعوب پنهان گردد که البته با وجود تربیت یافتگان سرفراز آن عزیز با عزت چنین آرزویی عملی نخواهد شد.
آنچه در این نوشتار آمده است گزارش گونه ای از جایگاه این مفهوم در گفتار و نوشتار حضرت امام است که تنها به عناوین کلی اکتفا شده و حتی فرصتی برای تحلیل و توضیح و استنادهای قرآنی و تاریخی منظور نشده است .
الف: خاستگاه روانی و رفتاری خودباختگی
1 ـ دل بستگی به دنیا اولین گام انحرافی در این راه است : « هر چه وجهه قلب به تدبیر امور و تعمیر دنیا بیشتر شد و علاقه افزون گردید , غبار ذلت و مسکنت براو بیشتر ریزد و ظلمت مذلت و احتیاج زیادتر آن را فراگیرد . » (3 )
2 ـ غفلت یکی دیگر از عوامل روانی خود باختگی است زیرا : « اگر دل از اشتغال به حق و فراغت برای توجه به او منصرف گردد. این غفلت سرمایه تمام شقاوتها و سرچشمه تمام نقایص وام الامراض قلوب است . پس کدورت و ظلمتی به واسطه این غفلت دل را فراگیرد و ... ذل ذاتی فقر حقیقی آن ظاهر گردد . » (4 )
« یک کشور وقتی آسیب می بیند که ملتش « بی تفاوت » باشد راجع به آسیب ها , آن وقت که مملکت شما را , آنها می آمدند و همه آن کارهای خلاف مصالح شما را می کردند , برای اینکه ملت یک ملتی بود که خوابش کرده بودند , مخمورش کرده بودند , تهی کرده بودند ملت را از خودش . » (5 )
حضرت امام بارها متذکر می شوند که : « ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند لازم است که اول بیدار شود » (6 )
3 ـ ضعف نفس و سستی اراده نیز همپای با غفلت انسان را دچار ذلت و حقارت می کند. بهشت عزت و سرفرازی در گرو اراده قوی و عزم آهنین است و ذلت و خود باختگی ره آورد ضعف نفس و عزم سست است . این بیماری روحی چه بسا گریبانگیر اشخاص ظاهر الصلاح نیز می شود :
« من باید به مصادر امور بگویم , اخطار کنم که اینقدر ضعف نفس به خرج ندهید , دنبال این نباشید که فرم غربی پیدا کنیم ... این قدر ضعیف النفس نباشید ... اینها همه متعهدند , (7 ) همه مسلمانند لکن ضعیف النفسند می ترسند که مبادا یک وقت مهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخست وزیری و اینجا ببینند که یک چیز محقری است , باید حتما بفرم غرب باشد! ضعیفند آقا , تا ضعیفید زیر بار اقویا هستید(8 )
4 ـ ترس و هراس از بیگانه دستاورد ناپسند انسان غفلت زده و ضعیف النفس است که در اتکا به ظواهر مادی مرعوب تخیلات خود قرار گرفته است و دیو در کمین نشسته از این فرصت شوم بهره ها می برد :
« اینها بوسیله تبلیغاتشان ایجاد خوف کرده بودند که با همین خوف کارهای خودشان را انجام می دادند. بیشتر مردم به واسطه این خوف کنار می رفته و بی تفاوت می شدند و می ترسیدند...
کافی بود که امریکا یا شوروی یک تشر بزنند با همان یک تشر مساله ختم می شد . (9 )
به دولت های بی اطلاع و ملت های در بند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فراش سفارتخانه انگلیس یک حرف درشت زده شود ایران به باد فنا می رود و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمی که افراشته می شد از مجازات مصون می گشت و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا صدر اعظم کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بی چون و چرای او. و امروز از این دو قدرت , خصوصا آمریکا در بلاد مسلمین همان غول را بسیار بزرگتر و شاخدارتر ساخته اند . » (10 )
« و غم انگیزتر اینکه آنان ملت های ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهای مصرف بار آوردند و به قدری ما را از پیشرفت های خود و قدرت های شیطانیشان ترسانده اند که جرات دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم . (11 ) »
5 ـ بوقهای تبلیغاتی دشمن بولدوزری را می ماند که با ایجاد آلودگی صوتی و جنجال , گوشهای بیدار مانده و موانع جزیی بر جای مانده را در نوردید و رعب و وحشت را با بی تفاوتی و بی خیالی و یاس پیوندزد.
« به واسطه تبلیغات سوئی که در طول چند صد سال تقریبا کرده اند و نفوذی که در دانشگاهها , در جایی که مراکز تربیت ابنا مسلمین است کرده اند , مسلمین را طوری کردند که از خودشان مایوس شدند , یعنی خودشان را گم کردند . » (12 )
« تبلیغات دامنه داری که در چند قرن کردند و اخیرا زیاد شده است , به ما تحمیل شده است که خودتان هیچ چیز نیستید و هر چه هست آن شرق و غرب است . » (13 )
« رادیو , تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای موثر تباهی و تخدیر ملتها خصوصا نسل جوان بوده است ... به طوری که افتخار بزرگ , فرنگی ماب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن ... و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار بود . » (14 )
6 ـ سلطه و برفرهنگ و نظام آموزشی کشورهای اسلامی امتیاز بزرگی بود که بیگانگان و بیگانه پرستان به آن دست یافتند و سالهاست که مراکز آموزشی و دانشگاهی بیشتر کشورهای اسلامی و بلکه همه آنها سنگر بلامنازع آنان است .
« این غرب یا شرق که سلطه پیدا کرده است بر همه ممالک اسلامی مهمش این سلطه فرهنگی بوده است که در آن مراکز تربیت می شدند بچه های ما به تربیت هایی که وقتی که از دانشگاهها بیرون می آمدند طرفدار غرب یا طرفدار شرق بودند . (15 )
فرهنگ مبدا همه خوشبختی ها و بدبختی های ملت است ...
فرهنگ استعماری , جوان استعماری تحویل مملکت می دهد.
فرهنگی که با نقشه دیگران درست می شود و اجانب برای , نقشه کشی می کنند و با صورت فرهنگ می خواهند تحویل جامعه ما بدهند , این فرهنگ فرهنگ استعماری و انگلی است ... وقتی فرهنگ فاسد شد جوانان های ما که زیربنای تاسیس همه چیز هستند از دست ما می روند و انگلی بار می آیند , غربزده بار می آیند . (16 )
7 ـ بی خبری از فرهنگ خودی و غفلت از معارف غنی و بی نظیر دینی و ملی ضمن اینکه دستاورد شوم بخشی از عوامل پیشین است , خود عاملی برای توسعه اختاپوسی خود باختگی در افق های دیگر جامعه گردیده است .
« ما از اروپائیان چنان وحشت کردیم که یکسره خود را باخته و علومی که خود در او تخصص داریم و اروپائیان تا هزار سال دیگر نیز به او نرسد به سستی تلقی می کنیم , کسی که منطق الشفا و حکمت الاشراق و حکمت متعالیه صدرای شیرازی دارد به منطق و حکمت اروپائیان که باز در کلاس تهیه است چه احتیاج دارد. اینها گمان کرده اند که اگر مملکتی در سیر طبیعی پیشرفت کرد در سیر حکمت الهی نیز پیشقدم است و این از اشتباهات بزرگ ماست و یکی از تبهکاریهای نویسندگان مشرق اسلامی باید دانست . (17 )
ما گم کردیم خودمان را , با تمام مفاخر شرقی را کنار گذاشتیم و هی رفتیم سراغ مفاخر غرب . (18 )
ما الان اسلام را نمی دانیم چیست . اینقدر به مغز ما خوانده است این غرب و این جنایتکارها که اسلام را , گمش کردیم ... از آن مرکز که کعبه معظمه است و مرکز اجتماع مسلمین است در هر سال گرفته تا آخر بلاد مسلمین , اسلام گم است . نمی دانند چیست ... آن اسلامی که الان دست ماست بکلی از سیاست جدایش کردند. سرش را بریدند , آن چیزی که اصل مطلب است از آن بریدند و جدا کردند و مابقی اش را دست ما دادند , همان ما را به این روز نشانده است که ما نمی شناسیم سر اسلام را . (19 )
اینها نمونه ای بود از دهها عوامل کوچک و بزرگ که در پیام های گفتاری و نوشتاری حضرت امام به آنان اشاره و یا از آنان نام برده شده است و جوامع اسلامی را از آن برحذر داشته اند.