محمد فتحی / کارشناس مسایل بینالملل
جورج بوش پسر با پیروزی بر جان کری از حزب دموکرات توانست به موفقیت قابل توجهی رسیده و برای دومین بار به مدت 4 سال دیگر ساکن کاخ سفید واشنگتن شود. او که 4 سال پرتنش و پرهیاهو را پشت سرگذارده درصدد است در 4 سال آینده، آنچه را که در سالهای گذشته کاشته، درو کند.
جورج بوش پسر در انتخابات ریاست جمهوری و حزب جمهوریخواه رکورد جدیدی بر جای گذارده و به قدرت برتر آمریکا تبدیل شدند در حالی که در نظرسنجیهایی که در جریان مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکراتها انجام گرفت هیچیک از رقبا برتری قابل توجهی نسبت به یکدیگر نداشته و پیشبینی موفقیت آنها امکانپذیر نبود. به همین دلیل موفقیت جورج بوش و حزب جمهوریخواه ارتباط به تحولاتی داشت که در آخرین روزهای قبل از برگزاری انتخابات شاهد آن بودیم. عدهای بر این اعتقاد هستند که پیام اسامهبنلادن رهبر القاعده که تهدید آمریکا را در پی داشت کمک مؤثری به برتری بوش کرده و در حقیقت به یاری بوش آمد زیرا این پیام به آمریکاییها هشدار داد که تا زمانی که بن لادن و القاعده به بقای خود ادامه میدهند واشنگتن نیز باید سیاست ضدتروریستی خودش را پی بگیرد و از پای ننشیند.
در انتخابات آمریکا جورج بوش از حزب جمهوریخواه موفق به کسب 279 رای الکترال شد که این میزان 9 رای بیشتر از آرای مورد نیاز برای پیروزی بر رقیب بود. به این ترتیب جورج بوش برای دومین بار و به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری برگزیده شد. در حالی که جان کری از حزب دموکرات فقط توانست 252 رای الکترال بدست آورد. برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بدست آوردن 270 رای از مجموع 538 رای الکترال لازم است. در آمریکا 100 سناتور، 435 نماینده و 3 نماینده منطقه واشنگتن دی. سی هستند که تمامی سناتورها و نمایندگان کنگره 50 ایالت آمریکا را شامل میشوند. آنها روی هم دارای 538 رای الکترال هستند. اگر یک کاندیدا موفق به پیروزی در یک ایالت شود تمامی کارتهای الکترال آن ایالت در اختیار کاندیدای پیروز قرار میگیرد.
همین سیستم سبب گردیده عدهای بر این باور باشند که ممکن است کسی که بیشترین کارت و آرای الکترال را بدست میآورد از نظر تعداد آرای مردم اکثریت را از آن خود نکرده باشد. ولی بوش که 279 کارت و رای الکترال را از آن خود کرد در مجموع 59 میلیون و 117 هزار 523 رای مردم یعنی 51 درصد از کل آرای مردم را نیز بدست آورد.
در حالی که تاکنون کمتر رئیسجمهوری در آمریکا بوده که بیش از 50 درصد آرای رایدهندگان را از آن خود کرده باشد. در همین حال جان کری از حزب دموکرات نیز 55 میلیون و 557 هزارو 584 رای یعنی 48 درصد آرای مردم را کسب کرد.
در این انتخابات 114 میلیون و 675 هزار و 107 رای بر صندوقها ریخته شد در حالی که در انتخابات سال 2000 که جورج بوش توانست بر ال گور پیروز شود 106 میلیون نفر درپای صندوقهای رای حضور یافته بودند.
در آمریکا 156 میلیون نفر واجد شرایط هستند که به این ترتیب حدود 73 درصد از آنها رای دادند.
موفقیت بوش و حزب جمهوریخواه برای بار دوم با توجه به انتقادهای شدید جان کری و حزب دموکرات و شبکه مطبوعاتی و اطلاعاتی آمریکا و برخی کشورها از جمله جناح محافظه کار ایران، غیرمترقبه بود.
8 سال پس از آنکه جورجبوش پدر با شکست عراق و آزادیسازی کویت موقعیت آمریکا را در خلیجفارس تقویت و تثبیت کرد و در شرایطی که امپراتوری شوروی به زعامت و رهبری میخائیل گورباچف آخرین روزهای حیات خود را به عنوان ابرقدرت شرق سر میکرد طرح نظم نوین جهانی را اعلام کرد که در دوران حکومت بیل کلینتون و دموکراتها مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته و فراموش شد.
جورجبوش پدر وعده سرنگونی صدام حسین و رژیم بعث عراق و استقرار دموکراسی را در کشورهای عرب خاورمیانه و خلیجفارس داده بود اما دموکراتها، مخالف سیاستهای جمهوریخواهان بوده و سیاستی در حقیقت مخالف روشهای جورجبوش پدر را در پیش گرفتند.
جمهوریخواهان در پی ناکامیهای دموکراتها و جیمی کارتر در ایران و این منطقه، قدم به کاخ سفید گذاردند. به همین دلیل طی 12 سال حکومت جمهوریخواهان که رونالد ریگان و جورجبوش پدر در کاخ سفید حضور داشتند سیاست خارجی واشنگتن، سیاست تهاجمی بود. در همین رابطه حملاتی به پاناما، گرانادا و عراق شده و ارتش آمریکا در گوشه و کنار جهان فعال شد. ولی آمریکاییها پس از 12 سال جمهوریخواهان را کنار گذاشته و رای به بیلکلینتون و حزب دموکرات دادند که شعارهای جان کندی رئیس جمهوری پیشین را سر داده بود. کلینتون طرحها و برنامههای جمهوریخواهان و جورج بوش پدر را فراموش کرده و نظم نوین جهانی را نادیده گرفت تا حدی که دست دوستی به سوی تهران و بغداد دراز کرده و در صدد تنشزدایی برآمد.
ولی تاریخ آنگونه که درباره ریگان و جورج بوش پدر تکرار شد به کلینتون و معاونش الگور روی خوش نشان نداد و مردم آمریکا پس از 8 سال دموکراتها را در کاخ سفید حفظ نکرده و بار دیگر به جمهوریخواهان رای دادند. این بار قرعه به نام جورجبوش پسر اصابت کرده و او راهی کاخ سفید شد تا در حقیقت ادامه دهنده راه پدر و رونالد ریگان باشد و طرحهای جورج بوش پدر را درباره نظم نوین جهانی و خاورمیانه آزاد و دموکراتیک به مرحله اجرا در آورد. به همین دلیل 4 سال اول ریاستجمهوری جورجبوش پسر در کاخ سفید بر خلاف دوران پدرش که آمریکا حالتی تدافعی داشته و فقط از حوادث و رویدادهای جهانی و منطقهای پیروی و دنبالهروی میکرد به تهاجم به خاورمیانه و خلیجفارس سپری شد که از جمله دستاوردهای این سیاست که میتواند به تحقق نظم نوین جهانی منجر شود سقوط طالبان در افغانستان و رژیم بعث عراق و صدام حسین در عراق بود.
روشی که جورج بوش پسر در 4 سال اول حکومت خود در واشنگتن پیش گرفت به مذاق بسیاری خوش نیامد و زمزمههای مخالفی در آمریکا و گوشه و کنار جهان آغاز شد که سبب گردید برخی از متحدان این کشور در اروپا از جمله آلمان و فرانسه هم چون روسیه نیز از همراهی با واشنگتن سرباز زده و به انتقاد از سیاستهای بوش پرداختند. به همین دلیل در ماجرای عراق سعی کردند او را تنها بگذارند ولی موفق نشدند و جامعه جهانی از اقدام مشترک آمریکا و انگلیس در عراق پشتیبانی کرد به گونهای که دهها کشور همراه با نظامیان آمریکا در عراق حضور یافتند.
در دوران مبارزات انتخابانی، دموکراتها نیز همراه با روسیه، فرانسه و المان علیه اقدامات بوش در عراق و خاورمیانه به انتقاد پرداختند. در این رابطه مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیلکلینتون از حزب دموکرات، هم صدا با دیگر مخالفین اعلام کرد: ما روش مناسب در مبارزه با تروریسم را به شکل شایستهای به کار نبردهایم.
مبارزه با تروریسم، اوضاع عراق و افغانستان و چگونگی مقابله با ایران از محورهای اصلی مبارزات تبلیغاتی بوش و کری در زمینه مسایل بینالمللی بود.
کری بارها اعلام کرده بود که آمریکا به رهبری نیاز دارد که بتواند متحدین این کشور را متحد کند. همچنین "جان ادواردز" معاون کری گفته بود: در صورت پیروزی در انتخابات، با ایران و سوریه به ملایمت برخورد نخواهد شد وی افزود: ما میتوانیم تضمین کنیم که همسایگان عراق از جمله ایران و سوریه هرگز نخواهند توانست مانعی در راه ایجاد عراق دموکرات به وجود بیاورند.
یکی از مسایلی را که درباره دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا و روسای جمهوری این کشور باید عنوان کرد این است که تفاوتی میان این احزاب وجود ندارد و این گونه نیست که دموکراتها و جمهوریخواهان مخالف هم بوده و یا مشی جداگانهای داشته باشند بلکه این دو حزب دو محفل سیاسی هستند که مشابه هم بوده و در یک راستا حرکت میکنند و هدف آنها نیز حفظ منافع آمریکا در جهان است.
نگاهی به حامیان مالی آنها در انتخابات اخیر این واقعیت را آشکار میسازد که بسیاری از کمپانیهای بزرگ و ثروتمند هم زمان از هر دو حزب حمایت و پشتیبانی مالی کردهاند. در این رابطه میتوان به کمپانیهای جنرال موتورز و آیبیام اشاره کرد که کمکهای خود را به بوش و کری اعطا کردند. همچنین میتوان به این سخن یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا قبل از برپایی انتخابات اشاره کرد که صراحتاً بر این مساله تاکید کرده بود که حتی با وجود روی کار آمدن دموکراتها، هیچ تغییری در سیاستهای واشنگتن به وجود نخواهد آمد.
ایران و آمریکا:
یکی از مهمترین محورهای تبلیغاتی جانکری و جورجبوش، ایران و مساله برنامههای هستهای ایران بود. بطوری که هر یک از آنها سعی میکرد مواضعی حاد علیه ایران اتخاذ کرده و مسایلی را عنوان کند که آرای بیشتری را بدست بیاورد.
جان کری در مصاحبهای با مجله آمریکایی نیوزویک گفته بود: من پیش از این نیز اعلام کردهام که ایران و منع تولید و گسترش تسلیحات را در راس برنامه کار دولت قرار خواهم داد.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در شرایطی برگزار شد که ایران و سه کشور اروپایی مذاکرات خود را درباره فعالیتهای هستهای ایران ادامه داده و اتحادیه اروپا تهدیدهایی را مطرح کرده بود که بسیار جدی به نظر میرسیدند. در همین رابطه پس از پیروزی بوش، دیوید فروم یکی از کارشناسان آمریکایی اعلام کرد: موضع آمریکا در قبال ایران خصمانهتر خواهد شد. وی که با مجله آلمانی اشپیگل سخن میگفت افزود:
اروپاییها اصرار دارند بوش برنامه هستهای ایران را از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل کنترل کند. به گفته وی، دنیا به ویژه با این مساله روبهرو است که چه چیزی رخ خواهد داد اما ایران، عراق نیست و تحریمهای اقتصادی میتواند بر دولت ایران مؤثر واقع شود.
رابطه ایران و آمریکا در طول سالهایی که از برقراری رابطه میان این دو کشور میگذرد پرفراز و نشیب بوده است. به طوری که زمانی مردم ایران و حتی سیاستمداران دیدگاه مثبتی نسبت به آمریکا داشته و این کشور را کشوری دموکراتیک و آزادیبخش به حساب میآوردند. ولی جالب توجه است که بین ایران و آمریکا از زمان برقراری رابطه دیپلماتیک سیستم کاپیتولاسیون برقرار شد که این روش در زمان رضا شاه لغو گردید. ولی این قانون در زمان محمدرضا شاه و نخست وزیری حسنعلی منصور مجدداً احیا شد که اعتراض آیتالله خمینی و تبعید وی را به ترکیه سپس عراق در پی داشت.
رابطه ایران و آمریکا از سال 1856 تا حال حاضر 3 مرحله را پشت سر گذارده است که عبارتند از:
1- مرحله اول از سال 1856 تا اوت 1953 (28 مرداد 1332) که در این سالها آمریکا رابطه قابل قبولی با ایران داشته و توانسته بود همایش و پشتیبانی مردم را به خود جلب کند.
2- مرحله دوم پس از کودتای 28 مرداد آغاز و تا زمان اشغال سفارت این کشور در تهران بدست دانشجویان مسلمان در 13 آبان 1358 طول کشید.
در این سالها آمریکا از یک کشور دوست و حامی به یک ابرقدرت مداخلهگر تبدیل شده و توانست کنترل ایران در دست بگیرد.
3- مرحله سوم که پس از اشغال سفارت آمریکا و قطع رابطه این کشور با ایران آغاز شد تاکنون ادامه داشته است.
اگرچه ایران و آمریکا در سال 1856 روابط دیپلماتیک برقرار کردند ولی چندین سال بعد سفارت این کشور در تهران گشایش یافت. در طول این سالها به دفعات رابطه دو کشور قطع و یا بحرانی شد.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و رقابت میان جانکری و جورج بوش از احزاب دموکرات و جمهوریخواه بر خلاف تمامی انتخابات و جابهجایی چهرهها که در گوشه و کنار جهان حتی در همسایگی ایران شاهدیم از سوی افکار عمومی کشورمان با جدیت پیگیری شده و چشمهای بسیاری متوجه نتایج آن بود. در صورتی که در سالهای قبل از انقلاب، اگرچه ایران نگاهی به انتخابات آمریکا داشت و از یک کاندیدا و یا حزب خاصی در برخی مقاطع حمایت و پشتیبانی میکرد ولی این حمایتها و نگاهها ماهیت مردمی نداشت و دربار و هیات حاکمه سعی داشت با یک حزب و کاندیدا ارتباط برقرار کرده و به نفع او وارد صحنه شود به طوری که گفته میشود در انتخابات سال 1976 آمریکا که رقابت میان جرالد فورد از حزب جمهوریخواه و جیمی کارتر از حزب دموکرات بود شاه ایران و دربار پهلوی از جمهوریخواهان حمایت مالی و سیاسی کرده و تمایل خود را به ادامه ریاست جمهوری جرالدفورد که پس از رسوایی واتر گیت جانشین ریچاردنیکسون شده بود ابراز میکرد زیرا از شعارها و برنامههای کارتر درباره حقوق بشر و انتقاد از سیاستهای داخلی دولت ایران نگران بوده و او را مخالف خود میدانست . هر چند در نهایت کارتر در پی سفر به تهران که در زمان ریاست جمهوریش صورت گرفت خود را با ایران همراه ساخته و هماهنگ شد ولی این رابطه و هماهنگی با اوجگیری انقلاب اسلامی و سقوط شاه به وخامت گرایید.
در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر دو حادثه و رویداد مهم در ارتباط با ایران اتفاق افتاد که بسیار حائز اهمیت است و تأثیر منفی بر روابط دو کشور گذاشت. این دو حادثه عبارت بودند از:
1- پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام پادشاهی در ایران که سبب از بین رفتن یک متحد آمریکا در منطقه استراتژیک خاورمیانه و خلیجفارس گردید.
2- گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکایی به مدت 444 روز در تهران توسط دانشجویان مسلمان که به قطع رابطه میان دو کشور انجامید و تنش میان تهران و واشنگتن را افزایش داده و در حقیقت ایران و آمریکا را از نظر سیاسی و حتی نظامی رویاروی هم قرار داد.در حالی که قبلاً این ذهنیت به وجود آمده بود که پس از پیروزی انقلاب، آمریکا به واقعیتهای ایران جدید پی برده و در صدد اصلاح روشهای خود در قبال ایران اسلامی برآید و در سیاستهای خود تجدید نظر کند.اما حوادث بعدی نشان داد که دو کشور در 2 مسیر جداگانه حرکت کرده و روز به روز از همدیگر دور میشوند.
در این شرایط بود که انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نیز برای مردم اهمیت پیدا کرد و آنها همراه با دولت و حکومت مبارزات انتخاباتی آمریکا را پی گرفته و نظریات مثبت و منفی درباره کاندیداها بیان میکردند.
البته این مساله یک جانبه نبوده و کاندیداهای ریاست جهوری آمریکا هم در این سالها به ایران توجه داشته و وضعیت این کشور را به عنوان یک پارامتر انتخاباتی مورد توجه قرار دادهاند بطور مثال رابطه با تهران، فعالیتهای هستهای ایران و چگونگی مقابله با ایران از محورها و پارامترهای مهم مبارزات انتخاباتی بوش و کری بود و آنها سعی داشتند با اتخاذ مواضع تند و حاد علیه ایران، آرای مخالفان تهران را به خود جلب کنند.
این مساله بیانگر این واقعیت است که در سالهای پس از پیروزی انقلاب، وضعیت ایران و آمریکا و روسای جمهوری دو کشور برای طرفین اهمیت یافته و آنها نسبت به این مسایل و خواستهها و مواضع هم حساس شدهاند.
در این سال رونالد ریگان، جورج بوش پدر، بیلکلینتون و جورجبوش پسر قدرت را در آمریکا در دست داشتهاند ولی به استثنای 8 سالی که کلینتون از حزب دموکرات رئیسجمهوری بود در بقیه سالها جمهوری خواهان کنترل کاخ سفید را در دست داشتند. همچنین در طول این سالها اگرچه در زمان بیلکلینتون اندک گشایشی در روابط دو کشور به وجود آمد ولی ایران و آمریکا همواره علیه هم جوسازی و تبلیغ کرده و در مقابل یکدیگر صفآرایی نموده بودند.
مصاحبه خاتمی در 14 دسامبر 1997 با کریستین امانپور و روشی که پس از دوم خرداد در پیش گرفته شد در گشایش روابط دو کشور مهم بود. در این رابطه"فرد هالیدی" کارشناس مسایل خاورمیانه معتقد است: خاتمی به عنوان منتخب مردم ایران با رفتار خود و گفتوگوی مستقیم با مردم آمریکا، خاطره 444 روز گروگانگیری در تهران را از بین برد، بحران سلمان رشدی را که از سال 1989 ایران را تحت فشار بینالمللی قرار داده بود به کنار زده و رای آوریل 1997 دادگاه برلین را باطل کرده و در فاصله یک سال ایران را از انزوا به موضوع اول بحث بینالمللی تبدیل کرد بطوری که اکنون به پیشتاز گفتوگوی تمدنها در سال 2001 تبدیل شده است.
ولی روند حوادث آنگونه که "فردهالیدی" و برخی ناظران سیاسی مسایل ایران و منطقه فکر میکردند ادامه نیافت زیرا دولت خاتمی در داخل در شرایطی قرار گرفت که نتوانست هیچ برنامه رفرمیستی و اصلاحی را به اجرا در آورد.
در دو دهه اخیر اهمیت ایران برای آمریکا به تدریج بیشتر شد و واشنگتن در صدد برآمد به گونهای با تهران به تعامل برسد. سفر هیات آمریکاییبه ریاست مک فارلین در زمان ریگان به ایران و ماجرای ایران کنترا این واقعیت را آشکار ساخت که دو کشور با وجود کشمکشها و چالشها، نیم نگاهی نیز بر رفع مشکلات و نارساییها داشته و مایل بودند اختلافات جای خود را به دوستی و همکاری بدهد.
ولی در این میان آنچه مانع نزدیکی بیشتر و آشتی دو کشور شده دیوار بلند بیاعتمادی و دخالتهای کانونهای قدرت بود که اوضاع را روز به روز وخیمتر میکرد.
در دوران قبل از پیروزی انقلاب، شاه از طریق کمکهای مالی که در اختیار کاندیدا و حزب مورد نظر خود قرار میداد سعی میکرد در انتخابات تأثیرگذار باشد اما در سالهای اخیر خصوصاً در انتخاب میان بوش و کری ایرانیها خواستههایی داشتند که اگرچه این خواستهها نمیتوانست بر رایدهندگان آمریکایی تأثیر بگذارد اما برای ایرانیها مهم بود بطوری که مردم طرفدار ادامه ریاست جمهوری بوش بودند در حالی که دولت و هیات حاکمه معتقد به تغییر رییسجمهوری آمریکا و جابهجایی بوش با کری بودند. هر یک از آنها دلایل خاصی داشتند و نظریاتی به خصوص را بیان میکردند.
نگاهی به روابط ایران با آمریکا موید این مساله است که ایران هم در زمان دموکراتها و هم جمهوریخواهان دارای مشکلاتی با واشنگتن بوده و یا حمایت آنها را جلب کرده است به همین دلیل نمیتوان ادعا کرد دموکراتها طرفدار ایران هستند یا جمهوریخواهان بلکه باید به این واقعیت توجه کرد که برای روسای جمهوری و احزاب آمریکا آنچه بیش از همه اهمیت دارد منافع ملی این کشور است. اگر آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرده و اقدام به اشغال این دو کشور و سرنگونی رژیمهای آنها میکند و یا وقتی که ارتش آمریکا به کویت لشکرکشی کرده و این شیخنشین را از اشغال نظامی عراق خارج میسازد ابتدا منافع خود را در نظر گرفته سپس به موارد دیگر توجه میکند. به همین دلیل با جرئت باید اعلام کرد که اگر حادثه 11 سپتامبر اتفاق نمیافتاد و بن لادن و القاعده حملات خود را به واشنگتن و نیویورک صورت نمیدادند هیچ حملهای به افغانستان و عراق صورت نگرفته و یا این اقدامات و حملات از چنین شدت و وسعتی برخوردار نبودند.
نگاهی به آنچه جورج بوش در مبارزات انتخاباتی خود در سال 2000 با ال گور کاندیدای دموکراتها بیان کرد با مسایلی که در ماههای اخیر از سوی او و جانکری عنوان شد این واقعیت را آشکار میسازد که محورهای تبلیغاتی در فاصله 4 سال گذشته تفاوت اساسی کرده است. به طوری که امروزه وضعیت خاورمیانه، فعالیتهای هستهای ایران، اوضاع عراق، افغانستان و فلسطین تا حدودی بر تبلیغات انتخاباتی سایه انداخته بود.
ایران و آمریکا در طول سالهایی که با یکدیگر رابطه سیاسی برقرار کردهاند، روابط یکسانی نداشتند. در زمان صدارت امیرکبیر او به فکر ایجاد سفارتخانههای دائمی در کشورهای مختلف افتاد که در همین جهت با برخی از کشورها رابطه دیپلماتیک برقرار شد. در سال 1856 ایران و آمریکا رابطه سیاسی برقرار کردند اما تا سال 1886 که سفارت آمریکا در ایران دایر شد توسعه روابط دو کشور به تعویق افتاد. در این سال بنجامین اولین سفیر آمریکا در ایران اقدام به تأسیس سفارت کرد در حالی که ایران در سال 1888 سفارت خود را در آمریکا دایر کرد.
اولین سفیر ایران در آمریکا حاجی حسینقلیخان صدرالسلطنه معروف به حاجی واشنگتن بود که از اقدامات شاخص و برجسته او در زمان سفارت بریدن گوسفند و قربانی کردن در عید قربان در واشنگتن بود که اعتراض بسیاری را در پی داشت. او هفتمین فرزند میرزاآقاخان اعتمادالسلطنه صدراعظم ناصرالدین شاه بود. در دهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه قرار داد دوستی و سیاسی میان ایران و آمریکا امضا شد ولی از زمان برقراری رابطه سیاسی تا گشایش سفارت 25 سال طول کشید بطوری که در زمان ریاست جمهوری آرتور، اولین سفیر آمریکا انتخاب و راهی تهران شد.
آمریکاییها تا زمان کودتای 28 مرداد رابطه مطلوبی با ایرانیها داشتند آنها در مقابله با استبداد محمدعلیشاه در زمان مشروطه نقش مثبت ایفا کردند و با بیروی راندن روسها از آذربایجان در زمان استالین فعال بودند.
ولی حادثه 28 مرداد 1332 و نقش آنها در سقوط دولت ملی دکتر مصدق و بازگرداندن رژیم شاه به قدرت و حوادث پس از آن روابط مردم را با آمریکا دگرگون کرد. به نظر نمیرسد روی کار آمدن مجدد بوش نیز تغییری در دیدگاههای دولتهای واشنگتن و تهران به وجود بیاورد. زیرا خواستههای دو طرف کاملاً مغایر یکدیگر بوده و در حقیقت متضاد است. اگرچه ممکن است عنوان شود بسیاری از اتهامات آنها به همدیگر وهم و خیالی بیش نیست و واقعیت ندارد اما باید شرایط به گونهای فراهم شود تا این موانع خیالی به تدریج از بین رفته و زمینه مساعد و مناسبی برای دوستی و تفاهم فراهم شود.