منوچهر ثابتی
احزاب ناسیونالیست
بخش قابل توجهی از احزاب این دوران را احزاب و جمعیت هایی تشکیل می دهند که به لحاظ ایدئولوژیک دارای گرایشات ناسیونالیستی بودند. اندیشه ناسیونالیسم که در دوران قبل به صورت ابزاری در خدمت گرایشات نژادپرستانه رضاشاه در آمده بود و شکل افراطی و شوونیستی به خود گرفته بود, در این دوران در جریان احزاب کاربرد فراوانی یافت. تکیه احزاب و گروهها به لزوم اصلاح امور ایران و برانگیختن احساسات میهن دوستی ابزار اکثر احزاب و جمعیت ها بود. در این زمینه لنچافسکی می نویسد: سیمای تمامی این احزاب سیاسی را تمایلات ناسیونالیستی مشخص می کرد و هدف آنها نیل به دموکراسی بود.
در این میان احزاب و جریاناتی که رویکردی به ناسیونالیسم داشتند در روند حوادث به گرد شخص دکتر مصدق جمع شدند و سرانجام در سال 1328 شمسی , جبهه ملی را تشکیل دادند. این گروه از احزاب و جمعیت ها در سیاست خارجی طرفدار موازنه منفی و در سیاست داخلی خواستار حل مشکلات و معضلات مردم و آزادی های اجتماعی و سیاسی بودند. از جمله احزاب مطرح در میان احزاب ناسیونالیست می توان از حزب ایران, حزب میهن پرستان , حزب میهنی و حزب ملت نام برد. ( 24 ) همچنین حزب پان ایرانیست, نهضت مقاومت ملی, جبهه ملی دوم, سوم و چهارم دارای ایدئولوژی ناسیونالیستی بودند. مصدق هم پیش از شکل گیری جبهه و هم پس از آن پافشاری می کرد که ائتلافی آزاد و باز ازسازمانها با یک هدف عمومی برای ایران مناسب تر است تا یک حزب سیاسی سازمان یافته با اعضای منضبط و برنامه های مدون. او همچنین پافشاری می کرد که می خواهد نه از زبان یک حزب بلکه از زبان همه ملت سخن بگوید. در ماههای بعد چهار سازمان, حزب ایران , حزب ملت ایران, حزب زحمتکشان و جامعه مجاهدین اسلام به جبهه ملی پیوستند و پشتیبانان اصلی و سازمان یافته مصدق را تشکیل دادند.
جبهه ملی دو جناح مختلف داشت: طبقه متوسط سنتی بازار متشکل از تاجران خرده پا, روحانیون و بزرگان اصناف و طبقه متوسط جدید. طبقه روشنفکر شامل افراد متخصص , مزدبگیران و روشنفکران تحصیلکرده غیرمذهبی. اعضای جناح نخست که زیر نفوذ مدرسان مکتبها و وعاظ مساجد بودند, اسلام را یک شیوه زندگی, شریعت را منبع قوانین درست و علما را نگاهبانان حقیقی جامعه شیعی می دانستند. اعضای جناح دوم که فارغ التحصیلان مدارس دولتی بودند, مذهب را امری خصوصی و روشنفکران تحصیلکرده غرب را شایستهترین سازمان دهندگان و نوسازان جامعه قلمداد می کردند. از اقتصاد آزاد پشتیبانی می کردند و با دخالت دولت در اقتصاد بازار مخالف بودند. اعضای گروه دوم به درآمدهای دولتی وابسته بودند, احتکار تجاری را قبیح می دانستند, از تورم که از سال 1316 گسترش یافته بود هراس داشتند و دولت را به عنوان نهادی پیشگام در نوسازی پرشتاب تحسین می کردند. اعضای این دو گروه حتی در سلیقههای غذایی , گذران اوقات فراغت, لباس و زبان نیز متفاوت بودند. خلاصه یکی محافظه کار, مذهبی, خداشناس و تجارت پیشه و دیگری نوگرا, غیرمذهبی, تکنوکرات و سوسیالیست بود.
احزاب مذهبی
از میان این گروه, احزاب سعادت خوزستان, فناناپذیر بابل , اسلام شاهرود, ایمان کرمان, برادران شیراز و حزب الله شیراز را می توان نام برد. این گروه ازتشکل ها به طور کلی خواستار رعایت اصول شرعی و اجرای پاره ای قوانین شرعی در چارچوب وضع موجود سیاسی کشور بودند, به عنوان مثال تعطیلی مراکز فساد و فحشا, بستن مغازه های فروش مشروبات الکلی, رعایت حجاب اسلامی, برگزاری آزادانه مراسم و شعائر مذهبی و حل پاره ای از معضلات اقتصادی اجتماعی روز نظیر رشوه, فساد اداری, گرانی ارزاق از جمله خواستههای آنان بود. به جز همه اینها مبارزه با تفکرات الحادی بویژه مقابله با اقدامات حزب توده و همچنین تبلیغات احمد کسروی از دلایل اصلی تاسیس اکثر این احزاب محسوب می شود. در میان این جمعیت ها و احزاب اسلامی , وضعیت دو گروه تا حدودی با دیگران تفاوت داشت, این دو جریان یکی فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی و دیگری جمعیت خداپرستان سوسیالیست به رهبری نخشب بودند. این دو جریان با یکدیگر نیز اختلافاتی اساسی داشتند. با این حال رویکرد آنان به دین یک رویکرد تقریبا ایدئولوژیک بود. جمعیت خداپرستان سوسیالیست به دنبال تدوین یک ایدئولوژی بر مبنای اسلام و سوسیالیسم بودند و فدائیان اسلام نیز اساسا طرح اجرای قوانین شرع و پیاده نمودن حکومت اسلامی را در سر داشتند.(31)
حزب ملل اسلامی از جمله احزاب مذهبی بود که به طور زیرزمینی و غیررسمی فعالیت می کرد. " این حزب که در اوایل سال . 134 شکل گرفته بود تاکید بر اسلام , استناد به قرآن و تاکید به همبستگی ملل و سرزمینهای اسلامی و اعتقاد به انقلاب از اهداف این حزب بود. این حزب از جوانانی تشکیل می شد که با هیچ یک از گروههای سیاسی مربوط نبوده و غالبا فاقد سابقه فعالیت سیاسی بودند. اینها معتقد به وحدت ملل اسلامی اعم از شیعه و سنی بودند.»(32) گروه مذهبی دیگری که بعد از واقعه 15 خرداد 1342 بوجود آمد هیاتهای موتلفه اسلامی بود. " این هیات مستقیما با روحانیت مبارز مربوط و اهل تقلید کامل بودند و از اتئلاف شش هیات از میان هیات های عزاداری سنتی تشکیل شد که دارای فکر سیاسی و معتقد به تشکیل حکومت اسلامی بودند.»
لازم به ذکر است که فدائیان اسلام و جمعیت خداپرستان سوسیالیست و هیاتهای موتلفه اسلامی تحت عنوان حزب معروف نبودند, اما به دلیل داشتن ایدئولوژی مذهبی و اسلامی در این دوران حائز اهمیت بودند. نهضت آزادی با وجهه ای ملی مذهبی یکی دیگر از گروههای سیاسی همین دوران است که اشخاص معروفی به این جمعیت جذب شدند. نهضت آزادی در اردیبهشت . 134 تاسیس گردید, رهبران آن عموما رهبران یا بنیانگذاران و فعالان نهضت مقاومت ملی بودند. ایدئولوژی نهضت آزادی ایران, حفظ اصالت نهضت مقاومت ملی و ادغام و وحدت آن با جنبش نوین اسلام بود. نهضت آزادی ایران, دکتر مصدق را به عنوان یگانه رئیس دولت منتخب و محبوب واقعی مردم ایران و مبارز بزرگ استعمار می داند و در اولین بیانیه نهضت آزادی در تجلیل و احترام به او می گوید: مصدقی هستیم و مصدق را از خادمین بزرگ و افتخارات ایران و شرق می دانیم, ما مصدق را به عنوان یگانه رئیس دولتی که در طول تاریخ ایران, محبوب و منتخب واقعی اکثریت مردم بود و قدم در راه خواسته های ملت برداشت و توانست پیوند بین دولت و ملت را برقرار سازد و مفهوم واقعی دولت را بفهماند و به بزرگترین موفقیت تاریخ اخیر ایران یعنی شکست استعمار نایل گردد, تجلیل می کنیم, گروهی از کادرهای جوان این گروه به مبارزه مسلحانه روی آوردند و سازمان مجاهدین خلق ایران را ایجاد کردند, نهضت آزادی اولین حزبی بود که با ایدئولوژی منطبق و ماخوذ از اسلام , توانست فعالیتهای سیاسی ملی را با نهضت روحانی هماهنگ سازد و در جریان پیشرفت و تکامل تنها راه مبارزه با رژیم شاه را که مبارزه مسلحانه بود هموار کند.(33)
احزاب فاشیست
آغاز جنگ جهانی دوم همراه با ظهور فاشیسم در آلمان هیتلری بود. پیشروی آلمانیها, فاشیسم را در سراسر جهان گسترش می داد. از جمله در ایران احزابی به وسیله جاسوسان نازی مانند فرانتس مایر تاسیس شدند که به دلیل حمایت نازیها از آنها, گرایشات فاشیستی در این احزاب قوت می گرفت. حزب کبود یا ملیون و حزب سومکا در زمره این احزاب بودند, البته فاشیسم در ایران رشد چشمگیری پیدا نکرد. در فاصله بین . 132 تا ,1332 سوسیالیسم و ناسیونالیسم بیشترین تاثیر و نفوذ را در تاسیس احزاب داشتند و اسلام ایدئولوژی احزاب کوچک و منطقه ای بود. اما بعد از کودتای 28 مرداد ,1332 به خصوص بعد از 15 خرداد 1342 گروههای مذهبی فعالیت سیاسی فراگیری را آغاز کردند که هدف آنها کسب قدرت نه از طریق سیستم حزبی و تاسیس حزب بلکه کسب قدرت به وسیله انقلاب و تغییر رژیم بود.
فرهنگ سیاسی
تقسیم بندی کشورها به توسعه یافته و در حال توسعه یا کشورهای جهان اول و جهان سوم همچنین جوامع شرق و غرب به دلیل تفاوتهای فرهنگی و ساختاری موجود در هر یک از این گروه کشورها می باشد. ایران در زمره کشورهای جهان سوم دارای تمام ویژگیهای این نوع جوامع می باشد. " ویژگی عام زندگی سیاسی در کشورهای جهان سوم را می توان در ضعف یا نبود نهادهای سیاسی و اجتماعی خلاصه کرد. از ویژگیهای اساسی کشورهای جهان سوم می توان موارد زیر را نام برد, ساختار قبیله ای و اجتماعی, جامعه توده وار, ضعف نخبگان سیاسی , شخصی شدن قدرت و قدرت شخصی , ضعف فرهنگ سیاسی.»(34) فرهنگ سیاسی در طول حیات سیاسی اجتماعی یک ملت و تحت تاثیر عوامل مختلف اعم از وضعیت اقلیمی و موقعیت ژئوپولیتیک, شرایط تاریخی, نظام اعتقادی, ساختار سیاسی اجتماعی و بالاخره آداب و رسوم و سنتها و اندیشه های سیاسی شکل می گیرد و سپس در یک فرایند مستمر و درازمدت جامعه پذیری سیاسی نهادینه می شود و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد, مشارکت سیاسی به مفهوم دخالت افراد, گروهها, سازمانها و توده مردم در سرنوشت و حیات سیاسی خویش نقش عمده ای در کیفیت فرهنگ سیاسی دارد. در جوامعی که فضا برای ایجاد ساختارهای دموکراتیک, نهادهای سیاسی مدرن و مشارکتی فراهم باشد, فرهنگ سیاسی توسعه یافته پرورش می یابد اما در جوامعی که درگیر فرهنگهای سنتی هستند طبعا نهادهای مردمی و ایجاد جامعه قانونمند, جایگاهی ندارد. در این گونه جوامع ممکن است به واسطه پاره ای تحولات و شرایط خاص سیاسی نهادهای مدرن نیز متولد شوند اما این فرهنگ نمی تواند بستر مطلوبی برای رشد و استمرار آنها فراهم آورد.
فرهنگ سیاسی ایران پیچیده است. این گفته اکثر نویسندگان و تحلیل گران وقایع ایران است. فرهنگ سیاسی ایران متاثر از عوامل متفاوتی است که به اختصار عبارتند از: 1 خودبزرگ بینی , 2 روحیه افراطی , 3 مناسبات شخصی , 4 تیزهوشی و تحرک , 5 تقدیرگرایی , 6 خرافه گرایی , 7 اعتماد به شایعه , 8 سلطه فرهنگ تسلیم , 9 فرهنگ مطلق انگاری. در ایران, فرهنگ و نگرش سیاسی گروههای حاکم به دلایل عمیق تاریخی و اجتماعی و روانشناختی نگرش پاتریمونیالیستی بوده که در آن ساخت قدرت, رابطهای عمودی و آمرانه از بالا به پایین, میان حکام و مردم تصور می شده است. فرهنگ سیاسی ایران ترکیبی از آمریت و تابعیت در مقابل مشارکت است. در فرهنگ سیاسی تابعیت, رفتارهای سیاسی افراد ترکیبی است از فرصت طلبی, انفعال و کناره گیری, اعتراض پنهان و ترس, چنین فرهنگی توانایی افراد در همکاری و اعتماد به یکدیگر را تضعیف می کند. فرایند فرهنگ پذیری و جامعه پذیری در چنین فرهنگی در اتباع و نیز رهبران, نگرشها و گرایشهایی منفی نسبت به کارکرد قدرت سیاسی ایجاد میکند.
ماروین زونیس, فرهنگ سیاسی نخبگان ایران را در چهار ویژگی خلاصه کرده است: بدبینی سیاسی, بی اعتمادی شخصی , احساس عدم امنیت آشکار و سوءاستفاده افراد. در دوران پهلوی چهار نوع فرهنگ سیاسی متفاوت مشهود بود: 1 فرهنگ سیاسی اسلامی شیعی , 2 فرهنگ سیاسی شاهی , 3 فرهنگ سیاسی لیبرال ملی , 4 فرهنگ سیاسی سوسیالیستی . چندپارگی فرهنگ سیاسی در ایران موجب عدم انسجام فرهنگ سیاسی مشترک در دوره پهلوی گردید. علاوه بر خصوصیات فوق, ویژگیهای دیگری برای فرهنگ سیاسی ایران ذکرکرده اند از جمله: الف آمریت در فرهنگ ایرانی, ب نظریه توطئه, پ عدم تساهل و سعه صدر, ت خشونت سیاسی, ث سیاست گریزی, ج عمل زدگی , ح بی اعتمادی سیاسی.(35)
" احزاب سیاسی در بستر تحولات اجتماعی, اقتصادی و فرهنگی غرب جوانه زدند, تحول یافتند و به کمال رسیدند. این صیرورت و تکوین که در فضای کاملا طبیعی صورت گرفت , پیوند عمیق و همه جانبه ای را بین احزاب و محیط آنها بوجود آورد. جوامع اروپایی نه تنها از مداخلات خارجی در امان بودند بلکه در پناه پویایی حاصل از تحولات عصرنوزایی به رفع موانع موجود پرداختند. اما کشورهای جهان سوم با تاریخ, فرهنگ, اقتصاد و ساختار اجتماعی متفاوت و تحول نیافته, ناگهان با جوامع صنعتی غرب روبه رو شدند. برخورد فاجعه آمیز بود. خلع سلاح کامل جوامع جهان سوم و فشار اقتصادی و سیاسی غرب به سیطره کامل غرب بر این جوامع انجامید. امروزه جوامع در حال توسعه در راه پذیرش یک نظام حزبی با این مشکل مواجه هستند که باید با تقلید از نظامهای سیاسی اروپایی , پدیده ای خارجی را که هیچ مرجع داخلی برای آن نمی شناسند در محیطی وارد کنند که تمامی عوامل و عناصر آن در جهت خلاف پدیده مزبور قرار دارد. این جوامع که از یکسو به دلیل کارآمدتر بودن نظام های غربی و از سوی دیگر به دلیل روند مسلط جهانی شدن نظامها و ارزشهای اروپایی, مجبور به قبول انتخابات, پارلمان وسازمان اداری غربی هستند, نمی توانند از پذیرش سایر نهادهای همراه واجزای وابسته به اینگونه نظامها مثل حزب خودداری کنند. این امر آنها را در تعارض با ارزشها و سنن محیط خود قرار می دهد, بدون آنکه قادر باشند سنتها و ارزشهای جامعه خود را با این پدیده های نوظهور وفق دهند یا این پدیده ها را با سنن خویش سازگار سازند. احزاب سیاسی در غرب رابطه نزدیکی با نظام دموکراسی داشتند در حالی که دموکراسی در جهان سوم موضوع بیگانه ای است که نه زمینه های اجتماعی اقتصادی آن فراهم است و نه زمینه های ذهنی و فرهنگی آن. همین نکته به تنهایی وضعیت حزب و تحزب در این جوامع را روشن می سازد.(36)
علاوه بر ضعف فرهنگ سیاسی, سایر علل ناپایداری احزاب در ایران عبارت بودند از:
- نفوذ بیگانگان در تاسیس و حمایت از احزاب.
- رشد و ظهور احزاب غیرفراگیر, منطقه ای, فصلی و موسمی.
- موانع حکومتی و تاسیس احزاب فرمایشی به جای احزاب اصیل و مردمی.
- مشکلات اقتصادی و ضعف بنیه مالی احزاب.
- شفاف نبودن مرزهای طبقاتی در جامعه ایران.
- روحیه فردگرایی و عدم اعتقاد به کارهای گروهی.
- اتخاذ روشهای خشونت آمیز به جای روشهای دیپلماتیک توسط احزاب.
- انشعابات درون احزاب.
- فقدان دوران ثبات در تاریخ سیاسی ایران.
- حاکمیت اقتدار پاتریمونیالیسم.
- عدم تعادل ساختی در جامعه ایران مانع توسعه سیاسی و رشد احزاب می شود.
پانوشتها در دفتر روزنامه موجود است