تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۲۰۱۷۸۳

حیدر امانی‌فر
فلسفه حدود الهی

حدود جمع حد از «مصدر حد ـ یحد» می‌باشد و همانگونه که از معنای آن پیداست شامل مجازاتی می‌گردد که شارع‌ مقدس مقدار و میزان آن را محدود و مشخص فرموده است. معنای آن در اصطلاح شرع هم عبارت است از تأدیب خاص، برای کسی که مرتکب جرائم و فواحش محرمه مذکوره در شرع مقدس گردیده است.
فلسفه اجرای حدود هم عبارت است از زجر، تنبیه و تنبه فاعل جرم، که در این میان نقش بازدارنده‌ای جهت جلوگیری از انجام جرایم دارد. به عنوان مثال، حکمت و فلسفه منع شدید اسلام از فعل شنیع زنا این است که اگر چنین فسادی در جامعه رواج یابد، مردان به هر زنی که دست یابند اکتفا می‌کنند و تشکیل خانواده نمی‌دهند. در این صورت نظام خانواده از هم پاشیده و نسب انسان‌ها محفوظ نمی‌ماند و بیش از همه حقوق زن به خطر می‌افتد، و هیچ مردی حاضر به پذیرفتن تأمین هزینه فرزندان و زن خانواده نمی‌شود(1).
از سوی دیگر، نکته قابل توجه در اجرای حدود الهی این است که هیچ‌گونه اغماض و تساهلی در جهت اجرای آن وجود ندارد. همانگونه که در سیره پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) آمده است، آن بزرگواران در مورد مصالح اجتماع و آنچه که عدالت اجتماعی را خدشه‌دار می‌کرد، ذره‌ای انعطاف نداشتند و در صورت لزوم با قاطعیت با آن برخورد می‌کردند. دقیقاً همان چیزی که جامعه ما از نبودن آن رنج می‌برد و مردم تشنه آن هستند.
امام صادق(ع) می‌فرماید: زن سارقی را که میان قومش عزت و احترام خاصی داشت خدمت رسول خدا(ص) آوردند،‌ حضرت دستور قطع دست او را صادر کرد. عده‌ای از قریش به گرد آن حضرت جمع شدند و به اعتراض گفتند: آیا شما دست یک زن شریف و با منزلت را مانند یک زن معمولی قطع می‌کنید؟ حضرت برآشفت و طی خطبه‌ای به مردم فرمود: «من را به چیزی می‌خوانید که امت‌های پیشین، از آن به هلاکت افتاده‌اند‌. زیرا آنان حدود و جزائیات را فقط بر ضعفا اجرا می‌کردند و اقویا و اشراف را آزاد می‌گذاشتند، به همین خاطر هلاک شدند(2)».
اصرار رسول خدا(ص) بر اجرای حدود و عدم تساهل و تسامح در ترک آن، تا آنجاست که حتی وقتی مرد سالخورده‌ای را برای اجرای حد به نزدش می‌آورند، با خوشه‌ای از خرما که صد شاخه داشت یک ضربه بر او می‌زند(3) تا حدود الهی تعطیل نگردد.
در اجرای حدود الهی شفاعت هیچکس پذیرفته نیست و حتی حاکم شرع، جز در مواردی که با اعتراف خود مجرم، اثبات شده باشد، نمی‌تواند عفو نماید. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: «من شفع فی حد من حدود الله لیبطله و سعی فی ابطال حدوده عذبه الله یوم القیامه(5) هر کس برای ابطال حدی از حدود خدا وساطت کند، خداوند او را در روز قیامت عذاب خواهد کرد».
برای امیرمؤمنان علی(ع) در اجرای حدود، غریبه و آشنا تفاوتی نداشت، و همین امر باعث شده بود مؤمنین دلباخته حق و حقیقت، شیفته او باشند و منافقین فرصت‌طلب با او دشمنی بورزند. امروز نیز اگر منطق علی در جامعه تبدیل به فرهنگ شود، بروشنی خواهیم دید که بسیاری از مدعیان دروغین دوستی با علی، در صف دشمنان آن حضرت قرار خواهند گرفت.
مخالفین حدود الهی چه کسانی هستند؟
دو قشر با حدود الهی و مبارزه علیه کفر و ظلم و فساد، سخت مخالفند، و از مدافعان سرسخت تساهل و تسامح، به معنای تعطیلی حدود الهی، براساس قرائت جدید از اسلام و تغییر آن هستند. این دو قشر عبارتند از:
1- عده‌ای از مدیران دولتی و صاحبان سرمایه و قدرت، و قشر مرفه و غربزده، و به تعبیر حضرت امام خمینی مرفهین بیدردی که از بیت‌المال مسلمین به ثروت‌های بادآورده رسیده‌اند، و در پس ثروت‌های نامشروع،‌ خود و فرزندانشان در اوج فساد و فحشای مدرن بسر می‌برند. اینها یک قشر از مهاجمین به اسلامند که در سایه تساهل و تسامح، هم می‌دزدند و می‌بلعند، و هم بپای اسلام و روحانیت اصیل می‌نویسند!
این گروه، قشر عافیت‌طلبی هستند که همیشه در استفاده از امکانات، جلوتر و در جهاد و مبارزه و دفاع از اسلام و وطن، در عقب صف قرار داردند و یا اصلا حضور ندارند. دیروز تعبیر حضرت علی(ع) مانند «زنان حجله‌نشین»، خون به دل حضرت امام می‌کردند و در هنگامه دفاع مقدس دم از سازش با آمریکا می‌زدند‌، تا لطمه‌ای به کسب و کارشان وارد نشود و در حالی که جوانان مردم برای دفاع از ایران عزیز، پر ـ پر می‌شدند، اینها بچه‌هایشان را برای فرار از جنگ به خارج از کشور فرستاده بودند تا مبادا یک قطره خون از بینی آنها بیاید. خنده‌آور این است که بعضی از اینها، نام خود را ملی‌گرا(!) نیز گذاشته‌اند! و امروز حماسه‌سرایی می‌کنند و دم از بی‌نیازی از دین، و تعطیلی حدود الهی می‌زنند.
2- گروه دوم، بخشی از افراد محروم جامعه هستند که از فقر و بدبختی ناشی از همان چپاولگری‌های گروه اول، مرتکب جرائمی شده‌اند، و قهراً واهمه اجرای حدود الهی، آنها را در هراس دائم نگه داشته، و از طرف دیگر چون کسی درد دل آنها را نمی‌شنود و عوامل بدبختی خود را به خوبی نمی‌شناسند، و نمی‌دانند چگونه حقوق واقعی خود را مطالبه کنند، به دلیل عدم بینش سیاسی، به دنبال شعارهایی راه می‌افتند که همان گروه اول در دهان آنها می‌گذارند. غافل از آنکه این گروه مانند آن دزدی می‌ماند که در هنگام فرار، بلندتر از دیگران فریاد می‌زد: آهای دزد!
جوانان ما اگر بدانند، تمام نابسمانی‌هایشان از عدم برخورد قاطع با مفاسد اجتماعی و عدم اجرای حدود الهی ـ بالاخص علیه اختلاس‌های کلان است ـ به جای شعار تساهل و تسامح، شعار خشونت سر خواهند داد.
دلایل مخالفین حدود الهی و پاسخ آنها
یکی از دلایلی که اباحه‌گرها برای تعطیلی حدود الهی می‌آورند عدم رضایت غربی‌ها و سرزنش‌های آنان است که در نامه یکی از متأثران از غرب، به آیت‌الله مکارم شیرازی نیز به آن استناد شده است. یعنی در واقع، پسند غرب، ملاک اجرای احکام قرار گرفته است!(6)
اولاً: اگر ما از این مورد نیز دست برداریم،‌ کفار و شیاطین از سر ما دست بر نخواهند داشت و تا نابودی کامل اسلام به شکلی که نامی از آن نباشد پیش خواهند رفت. کدام حکم از احکام فقهی را می‌توانید پیدا کنید که غربی‌ها به آن ایراد نمی‌گیرند؟
ثانیاً: مگر ملاک حقانیت اسلام این است که خوشایند کفار باشد؟ اگر بنا بود اسلام به سبکی باشد که با سلیقه مستکبران سازگار باشد، اولا لازم نبود نازل شود، ثانیاً اگر بنا بود برای خوشایند کفار و به بهانه اینکه جامعه، این احکام را نمی‌پذیرد! دست از احکامش بردارد، زمان رسول‌الله(ص) اولی بود به تعطیلی احکام، زیرا کل عالم،‌ کافر یا پیرو ادیان دیگر بودند و فقط مردم مدینه مسلمان بودند. ولی رسول خدا(ص) حدود الهی را با قاطعیت تمام اجرا می‌کردند.
ثالثاً: فلسفه اسلام برای درگیری با این مسائل است. قرآن کریم درباره بی‌توجهی به اراجیف دشمنان اسلام درباره جهاد می‌فرماید: «یجاهدون فی‌سبیل‌الله و لایخافون لومه لائم» (مائده/54).
رابعاً: مگر با تعطیلی یک حکم، ایراد کفار برطرف می‌شود؟ اگر حدود الهی مایه ننگ باشد، وجود آنها در کتاب خدا و سنت را چگونه در مقابل کفار می‌خواهید توجیه کنید؟
خامساً: چرا ما باید از کثیف‌ترین انسان‌های روی زمین که الفبای حقوق بشر را هم رعایت نمی‌کنند و روزانه صدها نفر را ترور می‌کنند و میلیون‌ها انسان را به خاک و خون می‌کشند شرمنده باشیم؟
اما نمونه‌هایی از حدود الهی که ضامن حقوق بشر است:
1- احکام فقهی برهم‌زنندگان امنیت مردم
«انما جزاءالذین یحاربون‌الله و رسوله و یسعون فی‌الارض فساداً ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجهم من خلاف او ینفوا من‌الارض(7). جزای کسانی که در روی زمین فساد می‌کنند و با خدا و رسول خدا به ستیزه برمی‌خیزند این است که، کشته شوند یا به صلیب کشیده شوند یا دست و پایشان برخلاف یکدیگر بریده شود و یا اینکه تبعید شوند».
امام علی(ع) می‌فرماید: «راهزن محارب را بکشید»(8).
امام باقر(ع) می‌فرماید: «هرکس بر تو وارد شد و قصد جان و مال و ناموس تو را داشت در زدن ضربه بر او پیشی بگیر، زیرا دزد‌، محارب خدا و رسول خداست(9).»
رسول خدا(ص) می‌فرماید:
«هرکس سلاحش را به قصد دزدی آشکار کند خونش هدر است(10).»
در روایت است، محاربی را به نزد پیامبر(ص) آوردند، حضرت دستور داد او را به دار کشیدند در حالی که زنده و رو به قبله بود و مردم صورت او را می‌دیدند. پس از مردن او را تا سه روز بر دار آویخته بودند. سپس او را پایین آورده و بر جنازه‌اش نماز خواندند و دفن کردند(11).
البته سران اباحه‌گر امروزی، در آنجا نبودند تا با قرائت جدیدشان از دین، جلوی این به اصطلاح خشونتها! را که اسمش را قرائت فاشیستی! از دین می‌گذارند، بگیرند و «نغوذبالله» کمی حقوق بشر به رسول‌الله(ص) یاد بدهند!
واقعاً کسانی که ریاکارانه به کلی منکر خشونت هستند، در برابر این همه شواهد چه پاسخی دارند بدهند؟ آیا خشونتی بالاتر از به صلیب کشیدن و جنازه را سه روز بر دار نهادن داریم؟ اما در کجا و توسط چه کسی و برای چه؟
اینها خشونتهای انکارناپذیری است که توسط رسول خدا(ص) در دفاع از حقوق مردم، علیه راهزنان خشنی صورت گرفته که باعث دلهره زنان و کودکان مردم می‌شدند و نشان می‌دهد برای تأمین امنیت و حقوق مظلوم، گاهی اوقات تنها راه ممکن خشونت است.
حضرت امام خمینی نیز درباره مخلین امنیت مردم چنین می‌فرماید: «شما چه می‌گوئید که نخیر، شما بروید همه سر جای خودتان بنشینید و تماشا کنید چماق‌بدستان بیایند و بزنند و بکشند و شما هیچ حرف نزنید... این چماق بدستان واجب القتلند، همه‌شان را باید کشت. هر کس پیدا کند این چماق بدستهایی که مفسد فی‌الارض هستند و در زمین دارند فساد می‌کنند، هر که یکی از اینها را پیدا کرد بکشد او را...»(12)
اگر خشونت را به طور مطلق انکار کنیم، مدعیان دروغین تساهل و تسامح، چگونه می‌خواهند بدون استفاده از خشونت، حقوق این مردم را از زالوصفتان استیفا نمایند؟ آن وقت با کمال بی‌شرمی بر افراد می‌تازند که چرا خشونت را به ممدوح و مذموم تقسیم کرده‌اند! سخنان اباحه‌گرها به قدری بی‌اساس است، که خودشان را نیز دچار بن‌بست می‌کند. زیرا به محض آنکه خطری آنها را تهدید کرد، دم از کندن چشم فتنه و خشکاندن ریشه‌های آن کردند، در حالی که تا دیروز روزنامه‌هایشان، علی(ع) را به جرم برخورد خشونت‌آمیز در «بدر و خیبر»، محکوم کرده و حادثه عاشورا را نتیجه آن خشونتها شمرده بودند.
بله، خشونت لازم است اگرچه به مذاق افرادی خوشایند نباشد و نام آن را قرائت فاشیستی ـ که سزاوارترین نام برای خودشان و اربابانشان است ـ بگذارند. آنها با قرائت آنارشیستی خود از دین، امربه‌معروف را قرائت فاشیستی قلمداد می‌کنند! اما خود از جوانان و افراد ساده‌لوح می‌خواهند به نام جنبش‌های (ضد) مردمی و (ضد) دانشجویی! به خیابان‌ها بریزند تا اصلاحات مورد نظر اربابانشان را تحقق بخشند. اگر فرض کنیم حق با اینهاست، آیا اینگونه اقدامات، جز همان امر به معروف و نهی از منکری است که حضرت امام در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود، از مردم خواسته‌اند که در صورت کوتاهی نهادهای مربوطه در برخورد با مسائل ضد اسلامی، ‌خود رأساً اقدام نمایند؟! آنگاه اینها نام آن را قرائت فاشیستی می‌گذارند!
خشونت لازم است به این دلیل واضح‌ قرآنی: «ولولا دفع‌الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم‌الله(13).» چقدر دردآور است که یک عده مسلمان‌نما، جنگ‌های دفاعی رسول‌الله(ص) و اباعبدالله(ع) را ببینند و ظلم و جنایت کفار و بنی‌امیه را نادیده بگیرند! آیا اباعبدالله راهی جز جنگ و شهادت داشت؟ بله، یک راه دیگر هم بود و آن (نعوذبالله) زندگی با ذلت، شعاری که امروز در مقابل استکبار جهانی تکرار می‌کنند؛ می‌خواهیم زندگی کنیم! همچنانکه ایران به جرم دفاع از خود جنگ‌طلب و ملت آواره فلسطین را به جرم دفاع از خود، تروریست می‌نامند.
2- قصاص و دیات
احکام قصاص و دیات، همچون بقیه احکام مترقی اسلام، قوانین کاملا منطبق با فطرت است که خداوند متعال آنها را برای استیفای حقوق مردم تشریع کرده است. در فلسفه قصاص که از جانب نوکران امپریالیسم به عنوان قانون ضد بشر معرفی شده، قرآن کریم می‌فرماید: «ولکم فی القصاص حیوه یا اولی‌الالباب(14).»
خداوند متعال قصاص را به خاطر حفظ حرمت خون انسان جعل کرده است، تا انسانها را از قتل و جنایت دور نگه دارد و اگر قرآن هم آن را جعل نمی‌کرد، عقل و فطرت انسانها به آن رأی مثبت می‌داد.
البته در کاخهای شیشه‌ای نشستن، و بدون توجه به فطرت و احساسات مردم نظریه‌پردازی کردن، بهتر از این نمی‌شود، ولی آیا نظر آن والدینی که عزیزشان را یک جانی به قتل رسانده است، مانند نظر این نظریه‌پردازان کنار شومینه است؟ قطعاً نه، زیرا نه تنها هیچ عقل سالمی این ادعاهای عوام‌فریبانه را تأیید نمی‌کند، بلکه خود این افراد نیز در صورت قرار گرفتن در چنین شرایطی، قصاص قاتل را مطالبه خواهند کرد.
پاورقی‌ها در دفتر نشریه موجود است.