تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۲۰۴۵۲۸

در یک بیان ساده می‌توان جنگ نرم را نحوه جنگ فرهنگی – سیاسی مبتنی بر استفاده از تمامی اهرم‌های رسانه‌ای [مطبوعات، رسانه‌های مجازی، رسانه‌های صوتی و تصویری، سینما]، هنری، فرهنگی [از تألیف و ترجمه کتاب گرفته تا نفوذ دادن عناصر وابسته به دولت‌های استعمارگر در نهادها و سازمان‌ها و مراکز و وزارتخانه‌های تصمیم گیرنده و سیاستگزار فرهنگی و هنری کشور هدف]، سیاسی به منظور تغییر هویت فکری و فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه و نظام سیاسی مورد حمله به منظور تضعیف آن تا حدی که یا از درون گرفتار فروپاشی شود و یا این‌که در پی تضعیف شدن توسط جنگ نرم به نقطه‌ای برسد که با یک تهاجم کوتاه مدت سخت افزارانه [مثلا تهاجم نظامی، کودتا و توطئه محدود سازمان داده شده از داخل کشور، تجمع و اعتراض بخش‌هایی از یک کشور که در تور جنگ نرم گرفتار شده و تحمیق و اسیر گردیده‌اند...] از هم فرو پاشد و از بین برود، دانست.
بدین‌سان مشخص است که جنگ نرم یک تهاجم گسترده فرهنگی- سیاسی و ایدئولوژیک و عقیدتی و روانی و تبلیغاتی است که به منظور دست یافتن به اغراض خاص سیاسی صورت می‌گیرد. در حقیقت می‌توان گفت «جنگ نرم» صورت پیچیده‌تر تهاجم سازمان یافته و هدفمند فرهنگی با اغراض سیاسی است که در شرایط کنونی با استفاده از سلطه گسترده رسانه‌ای نظام جهانی سلطه اومانیستی به نحوی بسیار وسیع و در عین حال فریبنده و پیچیده و حتی با اتکاء به ژست و ظاهر علمی و آکادمیک صورت می‌گیرد. چرا و در چه زمان‌هایی نظام استکبار سرمایه‌داری لیبرال خود را نیازمند و یا ناگزیر از در پیش گرفتن «جنگ نرم» به جای «جنگ سخت» [جنگ نظامی از طریق تجاوز و اشغال کشور هدف و یا کودتای نظامی توسط عوامل درونی خود در نهادهای نظامی کشور هدف] می‌بیند؟ در واقع جنگ نرم، استراتژی انتخابی امپریالیزم لیبرال برای سرنگونی نظام‌هایی است که دارای مؤلفه‌های ذیل هستند:
1. نظام‌هایی که ماهیت و یا خصلت ضد استکباری و یا ضد استعماری دارند و به نحوی رژیم‌های حکومتی‌ای مستقل از سیطره امپریالیزم لیبرال محسوب می‌شوند. نظام ماهیتا ضد استکباری، نظامی است که موجودیت خود را خارج از چارچوب تفکر مدرن و اومانیسم تعریف می‌کند. نظام جمهوری اسلامی ایران یگانه نظام ماهیتا ضد استکباری است؛ زیرا ماهیت خویش را فراتر از مدرنیته و اومانیسم و در ساحت دین تعریف می‌کند. اما نظام‌هایی هم در جهان هستند که به ساحت مدرنیته و یکی از ایدئولوژی‌های آن تعلق دارند، بنابراین تضاد ذاتی با استکبار مدرن ندارند، اما چون برای مثال، ایدئولوژی سوسیالیستی [که یکی از ایدئولوژی‌های عالم مردن است] - نه ایدئولوژی لیبرال- سرمایه‌داری - را برگزیده‌اند علی‌رغم وحدت ماهوی‌ای که با استکبار اومانیستی مدرن دارند، چون ایدئولوژی غالب نظام استکبار مدرن، سرمایه‌داری لیبرالی است، با نظام سرمایه‌داری لیبرال جهانی دچار تضاد ایدئولوژیک و تقابل منافع می‌گردند. این‌گونه رژیم‌ها [مثل کوبا یا کره شمالی] خصلت ضد امپریالیزم لیبرال [به عنوان سرکرده نظام جهانی سلطه اومانیستی] دارند، اما با تمامیت و کلیت استکبار مدرن ستیزی نداشته و بلکه به آن تعلق خاطر دارند؛ زیرا موجودیت خود را در چارچوب مدرنیته و اومانیسم تعریف می‌کنند، منتها به جای ایدئولوژی لیبرال – سرمایه‌داری مدرن، ایدئولوژی سوسیالیستی مدرن را برگزیده‌اند.
2. نظام‌هایی که دارای هویت اعتقادی و یا ایدئولوژیک متفاوت و بلکه مقابل با نظام‌های سرمایه‌داری هستند. در حقیقت نظام جهانی سلطه اومانیستی(استکبار مدرن) که در بیست سال اخیر و در پی سرنگونی استکبار سوسیالیستی شوروی، اینک سرکردگی نظام جهانی استکباری را به تنهایی بر عهده دارد، برای تحت سیطره در آوردن حکومت‌های مستقل از نظام سیطره امپریالیزم لیبرال و حکومت‌های ضد استکباری (یعنی جمهوری اسلامی که به تبع ضدیت با استکبار، ضد استعمار و ضد امپریالیست نیز است) و یا رژیم‌های صرفا ضد استعمار لیبرالی- سرمایه‌داری نیازمند آن است که تا هویت اعتقادی و یا ایدئولوژیک این حکومت‌ها را مورد حمله قرار داده و نفی نماید تا با از بین بردن هویت اعتقادی یا ایدئولوژیک آن‌ها، زمینه سرنگونی‌شان را فراهم آورد.
3. جنگ نرم، استراتژی اصلی امپریالیزم لیبرال- سرمایه‌داری در مبارزه با نظام‌ها و حکومت‌هایی است که به دلیل بهره‌مندی از حمایت‌های مردمی و نیز توانمندی‌های استراتژیک دفاعی، امکان سرنگونی آن‌ها از طریق تهاجم و اشتغال نظامی (نظیر کاری که با رژیم صدام کردند که فاقد پشتوانه مردمی بود) وجود ندارد.
در بیان فهرست‌وار خصایص «جنگ نرم» می‌توان گفت:
1. جنگ نرم، صورت پیچیده‌تر و بسط یافته و متکامل! (کمال در نقصان) تهاجم فرهنگی و یکی از انحاء آن است.
2. کانون اصلی جنگ نرم، جنگ عقیده و اعتقاد است.
3. جنگ نرم به صورتی کاملا نامحسوس، پنهان، زیرکانه و با استفاده از تمامی اهرم‌های فرهنگی و هنری و رسانه‌ای موجود و ممکن صورت می‌گیرد.
4. طراحان و مدیران و هدایت‌گران جنگ نرم در برخی موارد از اشخاص نفوذی خود که دارای ژست‌های موجه و ماهیت‌های پنهان بوده و در نهادها و سازمان‌ها و مراکز و وزارتخانه‌های مختلف فرهنگی و هنری در سطوح مختلف حضور دارند، جهت تسهیل در ترویج آراء و ایدئولوژی‌ها و هنر و ادبیات لیبرالی به نحوی کاملا قانونی و تحت عناوینی چون بسط و ارتقاء فرهنگ و نام‌های زیبا و موجه دیگری بهره می‌برند.
5. ایران اسلامی و نظام جمهوری اسلامی امروز در متن یک جنگ نرم بسیار گسترده، جدی و سرنوشت‌ساز قرار گرفته است. یکی از بسترهایی که طراحان و عوامل اجرایی جنگ نرم از آن برای گسترش دامنه نفوذ فعالیت خود استفاده می‌کنند، «تساهل و تسامح» تأسف‌بار و غیر قابل پذیرش بسیاری از مدیران فرهنگی و هنری اسلامی است که با مدعیان به قول خودشان «جذب مخالفان» و «استفاده از روشنفکران سکولاریست در مسیر اهداف نظام از طریق به اصطلاح مدیریت آن‌ها»! (که البته همگی تاکتیک‌هایی شکست خورده است که نتایج عملی آن،‌ تقریبا همیشه، استحاله و یا انفعال مدیران و برخی نیروهای انقلابی و محوریت یافتن روشنفکران سکولار و پیشبرد پروژه جنگ نرم بوده است) نادانسته، شرایط و امکانات بسیاری برای فعالیت جریان پیشبرنده پروژه‌ها جنگ نرم فراهم کرده و می‌کنند حقیقتا حیرت انگیز است که در وسط یک جنگ فراگیر سنگین پر تلفات فرهنگی- سیاسی، چگونه بسیاری از مدیران و مسؤولان فرهنگی و هنری و مطبوعاتی ناگهان یادشان می‌افتد که نباید «انحصارطلب»؟! باشند و «وظیفه» دارند از روشنفکران سکولار مهاجم در جنگ نرم، و جریان فرهنگی- سیاسی اسلامی مدافع آرمان‌های انقلاب «به یکسان» حمایت کنند. این مدعاها به این می‌ماند که در یک جنگ نظامی، جمعی از فرماندهان نظامی نیروهای خودی به منظور جلوگیری از«انحصار طلبی»، «گزینشی عمل کردند»، «پرهیز از تندروی و افراطی گری»، «در نظر گرفتن همه سلایق و علایق» (بخوانید همه اعتقادات اعم از حق یا باطل) «رعایت اعتدال» «رعایت عدالت» و عبارات به ظاهر زیبای دیگری نظیر این‌ها، بخشی از اسلحه و مهمات نیروهای خودی را به دشمن بدهند، بخشی از نیروهای خودی را منفعل کرده و از صحنه خارج نمایند و برخی سنگرهای خودی را در اختیار نیروهای دشمن قرار دهند و خوشحال هم باشند که به «عدالت»! رفتار کرده و مشغول جذب نیروهای غربزده به اردوگاه خودی هستند، به قول برخی از این دسته مدیران به اصطلاح«هل دادن این روشنفکران به ضد انقلاب» جلوگیری از این‌که تمامی آراء و آثار و سیر و رفتار فرهنگی و هنری و مطبوعاتی این روشنفکران سکولار، تجسم سیار ضد انقلابی‌گری است.
6. در جریان جنگ نرم در ایران امروز، روشنفکران سکولارمدرنیست آته‌ئیست [غیر مذهبی] و روشنفکران التقاطی به ظاهر دینی سکولارمدرنیست که خود را «روشنفکر دینی» می‌نامند و بخشی از آکادمیسین تکنوکرات‌های مدرنیستی که نقش تدریس و ترویج برخی دروس علوم انسانی در دانشگاه‌ها را برعهده دارند، به همراه طیفی از روزنامه‌نگاران سکولار لیبرالیست و گروهی از شاعران و نویسندگان و تئوریسین‌ها و مدیران مقید به آداب شریعت و حفظ ظواهر که به هر دلیلی ماهیت جنگ نرم و ابعاد پنهان و گسترده آن‌را در نیافته و مرزبندی روشنی با مشهورات لیبرال مدرنیستی‌ای نظیر حقوق بشر لیبرالی، درک لیبرالی از آزادی بیان، مفهوم مدارا و تساهل و تسامح ماسونی، آثار و کتب و مقالات مروج مشهورات اومانیستی و نظایر آن‌ها ندارند؛ در ائتلافی نانوشته و ناخواسته به سربازان و کارگزاران و بسترسازان جنگ نرم استعمار لیبرالی علیه انقلاب اسلامی و علیه اصالت هویت شیعی و استقلال سیاسی و عزت و سرافرازی ملی مردم ما بدل گردیده‌اند.
7. بزرگ‌ترین نقطه ضعف امروز ما در جنگ نرم با دشمن اومانیست لیبرال، وجود طیفی از مدیران فاقد بصیرت، فاقد شجاعت و جسارت انقلابی، ناکارآمد، غافل از ابعاد و وجوه و شؤون و انحاء و اشکال و انواع ظهور جنگ نرم و نیز غافل از عمق و وسعت خطر ناشی از تهاجم فرهنگی دشمن؛ در رأس برخی از مراکز و نهادها و مجموعه‌ها و سازمان‌های فرهنگی و هنری و فکری و مطبوعاتی و دانشگاهی خودی است که به دلیل عدم بصیرت، فقدان تدبیر، ضعف در دشمن شناسی، جهل و ناآگاهی از توانایی‌ها و ظرفیت‌های نیروهای خودی و مرعوبیت و انفعال نسبت به چهره‌های آکادمیک و یا مشهور و دارای القاب و عناوین دشمن، عملا به بسترساز و جاده صاف کن مهاجمان فرهنگی بدل گردیده اند و نادانسته ماحصل سیاست‌ها و رفتارشان به پیشبرد پروژه جنگ نرم کمک کرده و می‌کند.

برچسب اخبار