محسن رفیق دوست که از اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این نهاد فعالیت میکرد و حتی عنوان اولین وزیر سپاه پاسداران را در دولت به خود اختصاص داد، فکر تشکیل نیرویی برای حراست از انقلاب اسلامی در حال پیروزی را مربوط به سالهای مبارزه با رژیم طاغوت دانست و تصریح کرد: "این فکر در بین تعدادی از آشنایان و در راس همه اینها در ذهن برادر شهید محمد منتظری شکل گرفت. دغدغه ایشان این بود که باید نیرویی برای حفاظت از انقلاب به وجود بیاید."
سپاه پاسداران و روزهای آغازین
محسن رفیق دوست، اولین و تنها وزیر سپاه انقلاب اسلامی، در سالگرد صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) برای تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به بازخوانی و روایت چگونگی تشکیل این نیرو پرداخت و اظهار داشت: "پیش از پیروزی انقلاب در رابطه با تاسیس سپاه، پیشنهادات مختلفی مطرح و جلسات متعددی برگزار شد. این جلسات و بحثها پس از پیروزی هم ادامه داشت و البته جای ثابتی هم پیدا کرده بود.
جلسات در منزل آقای اخوان در خیابان ایران برگزار میشد و من هم در آن جلسات شرکت میکردم. تا اینکه، امام(ره) در مورد تشکیل سپاه حکمی به آقای لاهوتی دادند. دولت موقت هم برای سامان دادن این بحث حول محور خود پیش دستی کرد. امام(ره) هم فرمودند که آقای لاهوتی! زیر نظر دولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دهید." وی یادآور شد: "امام(ره) میخواستند ارتش را نگه دارند. ما هم با بدنه ارتش مشکل نداشتیم.
بدنه ارتش خود مردم بودند. چه کسی بود که فردی سرباز در خانواده نداشته باشد؟! بحث این بود که مقوله انقلاب از مقوله سرزمین جداست. ارتش معمولا حافظ سرزمین و مرزهاست، ولی نیرویی میخواهیم که حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد. آن روزها وقتی بحث میشد که مثلا دستاوردهای انقلاب چیست؟ در جواب میگفتیم مثلا قانون اساسی، آزادی که مردم در پناه جمهوری اسلامی پیدا میکنند و حتی اگر به ایران حملهای بشود، نه به خاطر اشغال سرزمین بلکه به خاطر از بین بردن انقلاب، نیرویی میخواهد که از آن دفاع کند."
وی همچنین خاطرنشان کرد: "در همان روزهایی که من در مدرسه رفاه فعالیت میکردم، مرحوم شهیدان بهشتی و مطهری مرا فرا خواندند و گفتند که امام(ره)، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است، شما هم کارها را در مدرسه رها کن و به آن سپاه بپیوند. مشخص شد که عدهای از برادرانی که دستاندرکار بودند، به خصوص بیشتر افرادی که جزو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا بودند، در محل پادگان لجستیکی ارتش که تا چند روز قبل فرماندار نظامی تهران بود، جمع شده بودند.
من هم به آنجا رفتم، دیدم عدهای از آقایان مثل مهندس صباغیان، تهرانچی، مرحوم علی فرزین، جعفری، محسن سازگارا، سنجقی و ... آنجا جمع شدهاند. سلام کردم و نشستم. پرسیدم قراراست سپاه تشکیل شود؟ گفتند که بله. بر روی کاغذی نوشتم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: -1 محسن رفیق دوست" و آن یادداشت را مقابل دیگران گذاشتم."
رفیق دوست ادامه داد: "همان روز پس از طرح بحثهای مفصل شورای فرماندهی موقت تعیین و آقای دانش مفرد هم به عنوان فرمانده انتخاب شدند. من هم به عنوان مسوول تدارکات، موظف شدم مکانی برای سپاه تهیه کنم. فکر کردیم دستگاهی که از بین رفته، ساواک است. بهتر است ساواک را تحویل بگیریم و سپاه را در محل ساواک تشکیل دهیم. در ادارهی مرکزی ساواک بسته بود و آقای دکتر یزدی به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب، نگهبانانی برای آنجا گذاشته بود. ادارهی چهارم ساواک که بالاتر از آنجا قرار داشت، خالی بود. آنجا را گرفتیم. عدهای از بچهها را برای تمیز و آماده کردن آن محل مسئول کردیم. به آقایان هم گفتیم فعلا بیایید. فردی به نام آقای شادنوش از طرف آقای یزدی مسوول نگهداری از ادارهی مرکزی ساواک بود. درب آنجا را باز کرد اجبارا و با زور مقدار زیادی کاغذ و خودکار و لوازم التحریر و ... را در کارتنهایی پر کردیم. در تعدادی از ماشینهای ساواک را که در آنجا پارک شده بود را به زور باز کردیم و ماشینها را با یکسره کردن سوییچ روشن کردیم و بردیم. افرادی هم آمدند و به سپاه ملحق شدند.
افرادی چون آقای مهندس غرضی و محمدرضا طالقانی پسر آقای طالقانی، اصغر صباغیان، آقای بشارتی، ناصر آلادپوش، محمودزاده و ..." اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی در ادامه بیان خاطراتش از روزهای تاسیس این نهاد انقلابی گفت: "پس از مدتی احساس کردم این سپاهی که در حال شکلگیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام(ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگر هم نیروهای به صورت مسلح فعالیت میکردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، میشدند و در ساختمان کیا در خیابان دکتر شریعتی و ساختمانی در بهارستان فعالیت میکردند."
رفیق دوست اضافه کرد: "سپاه تشکیل شده بود و کار ادامه داشت اما همخوانی مناسبی میان افرادی که در این سه تشکل فعالیت میکردند، نبود. بعضا هم با افرادی که در جاهای مختلف بودند، درگیری پیدا میکردیم. مثلا خبر میدادند که جایی اسلحه جمع شده است. میرفتیم و میدیدیم قبل از ما گروه آقای منتظری یا ابوشریف رسیده است؛ چند بار این اتفاقات به این شکل افتاد."
اولین وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: "یک روز تصمیم گرفتم مراکز فعال دیگر را به هر نحو ممکن در سپاه ادغام کنم. پاییز 58 از ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دعوت کردم و درب اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود میشناسم، همه یک هدف را تعقیب میکنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید.
حکم ما از سوی امام(ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام(ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجهای برسیم، اول شما 3 نفر را میکشم، بعد خودم را و همه راحت میکنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و با هم مذاکرهای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز 3 نفر انتخاب شوند این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند. از هر کدام از گروهها افرادی آمدند. قرار شد در محل پادگان جمشیدیه که دست ابوشریف بود مرتب جلساتی تشکیل شود. پس از تشکیل 3 یا 2 جلسه موضوع را به دوستانمان در شورای انقلاب مطرح کردم. آقای بهشتی، خامنهای، هاشمی و ... جمع بودند. این کار بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آقای هاشمی مامور شد به فعالیتهای ما نظارت داشته باشد و بعضا هم در جلسات ما شرکت میکرد و این جلسات شاید 2-3 ماه طول کشید." وی در ادامه بیان خاطراتش از نخستین روزهای فعالیت سپاه پاسداران در حفاظت و صیانت از انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: "به خاطر دارم اردیبهشت سال 58 به ما گفتند شهربانی مسجد سلیمان را چپیها گرفتند. نیرو بفرستید. نیرو آماده کردیم و فرستادیم. به غیر از مقدار پولی که خودم داشتم و خرج میکردم اولین پولی که گرفتم از فردی به نام آقای جابر انصاری بود که لوستر فروشی داشت. چند بار از این فرد پول گرفتم. قبل از ادغام اولین پولی که به ما داده شد 20 میلیون تومان در شهریور 58 بود. دولت موقت چکی در وجه آقای هاشمی رفسنجانی نوشت. ایشان هم به نام من پشتنویسی کرد. فردا صبح عکس پشت و روی این چک را در روزنامه کارگر که متعلق به چریکهای فدایی بود چاپ کردند و نوشتند هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده، غنایم انقلاب تقسیم شد!! بعد هم بودجه 100 میلیون تومان هم دولت موقت داد. ارتباطمان با دکتر یزدی بود. مرتب درخواست ملاقات میکردیم. وقتی که به ما اختصاص میداد پس از ساعت 12 شب بود و معمولا من و مهندس غرضی و ... به دیدار ایشان میرفتیم" رفیق دوست همچنین یادآور شد: "پس از ادغام اولین شورای فرماندهی جدید را انتخاب کردیم.
آقای جواد منصوری فرمانده و محمد غرضی هم مسئول فرمانده عملیات شد. من مسئول تدارکات و آقا بشارتی هم مسئول اطلاعات شدند. واحدی هم برای هماهنگی با استانها تشکیل دادیم و 2 نفر مسئول آن شدند. در نظر گرفتن این واحد ضروری بود، چرا که مثلا در اصفهان و مشهد سپاه تشکیل شده بود، اما اصلا هیچ توجه و هماهنگی با ما نداشتند و مستقل فعالیت میکرد، که بعد از مدتی همه را در سپاه اقدام کردیم."
رفیق دوست در ادامه با بیان اینکه در آن ایام مرتب با دولت موقت اختلاف پیش میآمد، اظهار داشت: "دولت موقت بودجه نمیداد و میخواست سپاه تحت کنترل خودشان باشد. زمانیکه امام(ره) در قم بودند یکبار من به همراه آقای مهندس غرضی و خانم دباغ به قم رفتیم. من سخنگو بودم. خدمت امام(ره) عرض کردم که سپاه زیر نظر شورای انقلاب باشد، بهتر است. تا من این جمله را گفتم، امام(ره) فرمودند که بله، امر سپاه با شورای انقلاب باشد. عرض کردم چیزی مینویسید؟ فرمودند که نیاز نیست. گفتم پس اجازه دهید من عین فرمایشات شما را در دفترم بنویسم. تقویم را باز کردم و نوشتم؛ امام(ره) فرمودند امر سپاه با شورای انقلاب باشد. گفتم که همین جمله را به آقایان برسانم کافی است؟؟ فرمودند: بله! با خوشحالی به حضور آقای بهشتی رسیدیم و خدمت ایشان عرض کردیم. پس از مدتی هم قضیه ادغام انجام شد و اولین حکم شورای فرماندهی جدید را آقای دکتر بهشتی به عنوان رییس شورای انقلاب صادر کردند و حکم را دوم اردیبهشت 59 در محل سپاه بین نماز ظهر و عصر به ما 7 نفر منتخب دادند." وی ادامه داد: "سپاه در حال شکلگیری بود و فراز و فرودهایی هم داشت. ابوشریف هم به این ائتلاف پیوسته بود. پادگان ولیعصر را هم آماده کرده بودیم. من و تیمی که همراه من بودند در آن پادگان بسیار زحمت کشیدیم. این پادگان از پادگانهایی بود که مردم در پیروزی انقلاب از بین برده و آتش زده بودند و بسیار تخریب شده بود. آسایشگاه، آشپزخانه و حمام ساختیم و پادگان عملیات سپاه را آنجا قرار دادیم. ابوشریف ادعای فرماندهی داشت و چندان زیر بار سپاه مرکزی نمیرفت، اختلاف شدیدی بین عملیات و فرماندهی سپاه بود. پس از آقای منصوری وقتی بنی صدر رییس جمهور شد حکم فرماندهی سپاه را به آقای مرتضی رضایی داد. ایشان بسیار جوان، شریف، محترم و انقلابیای بود. طرفدار بنی صدر نبود.
بنی صدر تصور میکرد که او طرفدارش است. از طرفی چون بنی صدر حکم داده بود سپاه زیر بارش نمیرفت. من این جا به عنوان واسطه عمل میکردم. از ایشان خواستم مرحوم شهید کلاهدوز را قائم مقام خود کند. امور سپاه را شهید کلاهدوز اداره کند و او فقط فرمانده باشد." رفیق دوست در ادامه گفت و گو با ایسنا خاطرنشان کرد: "آقای منتظری هم هیچ گاه مخالف سپاه نبودند. البته بعضا با بعضی از حرکتهای سپاه مخالفت میکرد. اما سپاه خود را موظف به اطاعت از ولی فقیه میداند. پس از ادغام، ابوشریف با مجموعه خود آمد. سازمان مجاهدین دو قسمت شد. آنهایی که میخواستند کار سیاسی کنند بیرون رفتند. آنهایی هم که میخواستند نظامی باشند در سپاه ماندند. از تشکیلات آقای محمد منتظری هم عدهای آمدند. خودش نیامد، قبول هم نداشت. یک روز من و ابوشریف به محل گارد دانشگاهها رفتیم. درب آنجا را قفل کرد و ما را نگه داشت. گفت شما اشتباه کردید وارد سپاه شدید. سپاه نباید زیر نظر دولت موقت تشکیل شود. یک روز آنجا بودیم. بعد هم آمدیم. پس از آن خود منتظری مجبور شد پاسا را تعطیل کند. چون امکاناتی نداشت. ما قدرتمند شده بودیم. با ما ارتباط داشت و آنجا را با توصیه رفقا تعطیل کرد."
سپاه پاسداران در ایام دفاع مقدس
وی همچنین از وقوع جنگ تحمیلی به عنوان عاملی که وضعیت سپاه را عوض کرد، نام برد و با بیان اینکه با شروع جنگ سپاه نقش جدیتری گرفت، یادآور شد: "سال 60 زمانیکه بنی صدر رفت پیشنهاد کردیم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهی برای سپاه منصوب کنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگیرد. ایشان هم فرمودند که شورای فرماندهی سپاه فردی را معرفی کند. در آن مقطع زمانی بود که آقای رضایی مسئول اطلاعات سپاه شده بود. آقای بشارتی نیز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. لانه جاسوسی فتح شده بود و عدهای از بچههای لانه جاسوسی نیز به سپاه آمده بودند افرادی مثل رضا سیف اللهی که البته با آقای رضایی در اطلاعات کار میکرد."
رفیق دوست ادامه داد: "برای اجماع روی یک فرد همه ما به باغ شیان، باغ پذیرایی ساواک، رفتیم. آن باغ به طور کلی دست من بود. علاوه بر افراد عضو شورای فرماندهی؛ شهید محلاتی و آقای موسوی خوئینیها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که بهترین کسی را که برای فرماندهی سپاه میتوانیم خدمت امام(ره) معرفی کنیم، شهید کلاهدوز است. بنا شد این موضوع را فردای آن روز خدمت حاج احمد آقا اعلام کنیم. به خاطر دارم زمانیکه پس از پایان جلسه به خانه رفتم صبح هنوز هوا تاریک بود، متوجه شدم کسی در میزند. در را باز کردم. دیدم شهید کلاهدوز در حالی که عبایی بر دوش انداخته، پشت در ایستاده است. از زیر عبایش قرآنی درآورد و مرا به قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم. دلیلی هم برای اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم که پس چه کار کنیم؟ گفت که محسن را انتخاب کنید."
اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی در ادامه خاطرنشان کرد: آقای رضایی در آن جلسه سه رای آورده بود در حالی که شهید کلاهدوز 7 رای داشت. بالاخره یک رای اضافه کردیم و رای آقای رضایی به 4 رسید. شهید محلاتی با فرماندهی آقای رضایی مخالف بود. خدمت حاج احمد آقا زنگ زدم و قضیه را کاملا تشریح کردم. دلیل مخالفت آقای کلاهدوز با فرماندهی خودش را هم به او گفتم. ایشان دلیل را هم پسندید. گفتم 3 نفر با آقای رضایی مخالفند. مخصوصا آقای محلاتی با او مخالفت داشت. احمد آقا هم گفتند مطلب را به امام(ره) اطلاع دادند و امام(ره) هم فرموده بودند که چون من تا به حال برای فرمانده سپاه حکم ندادم خود آقایان متنی بنویسند و بیاورند. من و رضا سیف الهی متنی نوشتیم. متن را به احمد آقا دادم. البته در نهایت متنی که امام(ره) نوشتند غیر از آن متنی بود که ما دادیم. به کلی عوض شده بود. ظاهرا امام(ره) میخواستند ما را امتحان کنند! خلاصه ساعت 2 رادیو حکم را خواند. تا زمان رحلت امام(ره) آقای رضایی فرمانده سپاه باقی ماند." رفیق دوست در ادامه اقدامات سپاه در بدو فعالیت را در بخش فتنههای منطقهای یادآور شد و با بیان اینکه قبل از جنگ تمام برخوردهایی که با فتنههای منطقهای انجام میشد را سپاه انجام میداد، گفت: "حزب توده، جریان فرقان، قائله گنبد، کردستان و ... را سپاه شناسایی و مهار کرد. جنگ که شروع شد تحلیل ما این بود که جنگ علیه سرزمین ایران نیست علیه انقلاب اسلامی است، بنابراین سپاه در کنار ارتش از انقلاب و خواستگاههای انقلاب دفاع کرد. امروز هم آن خطی که بین ارتش و سپاه است، این است که ارتش ماموریت دفاع از سرزمین را دارد، اما سپاه مسئولیت دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن را بر عهده دارد."
چگونگی تاسیس بخش اطلاعات در سپاه پاسداران
وی همچنین به چگونگی تاسیس بخش اطلاعات سپاه اشاره کرد و با بیان اینکه تاسیس این بخش توسط جناب آقای بشارتی انجام شد، اظهار داشت: "این بخش سپاه با آمدن آقای محسن رضایی کاملا قدرت گرفت. میتوان به جرات گفت وزارت اطلاعات تشکیل شده از90 درصد از کادر و دستاوردهای اطلاعات سپاه و 10 درصد از اطلاعات نخست وزیری، کمیته انقلاب و سایر نهادهای دیگر بود. به واقع هسته اصلی وزارت اطلاعات از سپاه جداشد. همه سپاهی بودند. بیش از 90 درصد کسانی که وزارت اطلاعات را تشکیل دادند سپاهی بودند. اطلاعات سپاه اطلاعات بسیار قویای بود. بچههای خوبی جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بود. به یاد دارم که وقتی اطلاعات سپاه حزب توده را زد، خود آنها میگفتند حکومت شاه حتی 20 درصد این موفقیت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پیدا کند.
مجتبی طالقانی هم توسط سپاه دستگیر شد. مجتبی از کسانی بود که از سازمان مجاهدین انقلاب رفته بود و تغییر موضع داده بود و گزارشها نشان میدادکه در یک تصفیه درون سازمانی دست به قتل یکی از خانمهای عضو سازمان زده بود. به طور کلی در سپاه اطلاعات مسائل داخلی و خارجی ایران را داشتیم، اما من در آن دخالتی نداشتم." رفیق دوست در ادامه با خاطرنشان کردن این مساله که شروع کار گروههای نظامی مانند گروه محمد منتظری، ابوشریف و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قبل از تشکیل سپاه بود، اظهار داشت: "آنها هر کدام با اتکاء به یکی از مسئولین بالای مملکت این کار را شروع کرده بودند. ابوشریف مورد پشتیبانی آقای موسوی اردبیلی و مرحوم شهید منتظری نیز مورد حمایت شهید بهشتی بود. اما همه آن آقایان هم زمانیکه سپاه تشکیل شد با آن موافقت بیشتری داشتند. اولین روزهای تشکیل سپاه روزهای سختی بود، اما الحمدالله به خوبی سپری شد."
خرید ادوات نظامی در دوران دفاع مقدس
تنها وزیر سپاه جمهوری اسلامی همچنین در بیان کیفیت فعالیتهایش در سپاه، همزمان با ایام دفاع مقدس گفت: "پیش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط، و با شخص مرحوم عرفات هم آشنایی داشتم. قلعهای در جنوب لبنان بود که معتقدم اگر خالی نمیشد هیچ گاه اسرائیل نمیتوانست جنوب لبنان را اشغال کند و آن قلعهای بود که از آنجا میشد تا کیلومترها خاک اسرائیل را دید. من قبل از انقلاب در آن قلعه پاسداری داده و دورهی نظامیگری را آنجا تمرین کرده بودم." رفیق دوست اضافه کرد: "اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینیها خریدم. به خاطر دارم 500 قبضه آرپیجی هفت که ساخت خودشان بود. به لبنان رفتم و زیر کوهی کارخانهشان را دیدم. تفنگ هم از آنها خریدم که آن را از بلغارستان خریده بودند. از ابتدای تشکیل سپاه تا پایان جنگ مسئول پشتیبانی سپاه بودم. بعضا هم در بسیاری از موارد به نیروهای ارتش هم کمکهایی را داشتم. مثلا در مقطعی از لیبی امکاناتی آوردم که به نیرو دریایی خودمان توان بخشید. چرا که نیرو دریایی ایران و لیبی را، هر دو، از یک سیستم طراحی کرده بودند. قطعات ناوهای آنها که به کلی کنار گذاشته بودند به ناوهای ما میخورد. یک کشتی مهمات برای نیرو دریایی از لیبی وارد کردم." وی که تهیه مهمات را در دوران دفاع مقدس بسیار دشوار برمیشمرد، ادامه داد: "در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامی بودیم. اولین کشوری که از آنجا مهمات تهیه کردم فلسطین و پس از آن کره شمالی بود. کشوری عقب افتاده، اما از نظر نظامی پیشرفته. من در آنجا به ملاقات کی مین سونگ میرفتم. او به انقلاب اسلامی خیلی علاقهمند بود و با سعه صدر با ما برخورد میکرد. البته پول هم در ازاء تجهیزات میگرفت. یک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات میخری؟! برو خودت بساز. اصولا ملتی که دیگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمیشود!! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصمیم گیرفتم در سپاه صنایع ایجاد کنم. شنیده بودم خمپاره 60، اسلحهای است که در تشکیلات ارتش 15 سال است از رده خارج شده. سراغ صنایع دفاع رفتم و گفتم اگر شما 15 سال است این اسلحه را نمیسازد قالبهایش را بدهید ما بسازیم. از هر کسی که میگفت میتواند کاری بکند حمایت میکردم. پیش خودم و خدا و در پیشگاه ملت افتخار میکنم که خودکفایی نظامی و دفاعی امروز مملکت را پایهریزی کردم و تا آخرش هم ایستادهام. اکثر کارهایی که هنوز در حال پیگیری است به کارهایی مربوط میشود که آن زمان من پایهریزی کردم."
وی اضافه کرد: "سال 65 بود که میخواستم عملیاتی را طراحی کنم که مهمات بسیار زیادی میخواست و این مهمات را اگر میخواستم از خارج از کشور وارد کنیم 2 میلیارد و 800 میلیون دلار هزینه لازم بود. کل ارز آن سال مملکت 5/6 میلیارد دلار بود. کل ارزی که به دفاع میدادند یک میلیارد دلار بود. پیشنهادی بردم و از حضرت امام(ره) اجازه گرفتم که با 380 میلیون دلار ارز آن صنعت را در ایران ایجاد کنم. با روش خاصی که به کارگیری همه امکانات مملکت بود، بر این اساس به هر کارخانهای که میتوانست ریختهگری کند پوکه و مواد اولیه دادیم. سه هزار دستگاه کپی تراش وارد کردم و به 3 هزار تراش کار در مملکت هدیه کردم. گفتم هر کدام هزار گلوله برای من تراش بدهید دستگاه مال خودتان، مزد کارتان را هم به شما میدهم."
رفیق دوست در ادامه با خاطرنشان کردن این مساله که میتوان گفت در صنایع نظامی امروز کشور آن بخشی که با قدرت به واسطه به روز بودن قابل عرضه است، صنایع سپاه به شمار میآید، تصریح کرد: "البته صنایع ارتش هم خیلی رشد کرده و آنها هم کارهای نو زیادی کردند. اما آنچه که امروز تبلور دارد صنایع سپاه است. به خاطر دارم در دوران جنگ از آلمانیها بیسیم میخریدیم و کشفکننده را هم آلمان به عراق میفروخت. همان زمان جنگ بیسیم ساختیم که 190 کانال داشت. رمزکننده و کشفکننده را هم خودمان ساختیم و فرستادیم جبهه. زمانیکه دشمن از سلاح شیمیایی استفاده کرد بلافاصله شروع کردیم پدافند شیمیایی را اجرایی کردیم. در عملیات خیبر صدام از مواد شیمیایی بدون محابا استفاده کرد از مجروحین شیمیایی 8 درصد شهید شدند. عملیات بعد عملیات بزرگ بدر بود که ما پدافند درست کرده بودیم. انفرادی، گروهی و لشکری. شهدایمان به 8 در هزار رسیدند. هر کس ادعا میکرد میتواند کاری بکند از او استفاده میکردیم. به یاد دارم زمانیکه اولین موشک تاو را در میدان تیر سمنان امتحان کردیم بالای سر خودمان فرود آمد. سال 64 بود. عدهای ما را مسخره کردند.
یک سال بعد موشک تاوی را که ساخته بودیم را آزمایش کردیم و به هدف متحرک خورد. من خیلی به همکاران برای این کارها جرات میدادم و به حمدالله در بخش دفاعی کشور خوب کار شد."
رفیق دوست در ادامه بیان خاطراتش از کیفیت فعالیت سپاه در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: "ارتش عراق تانک زیاد داشت. باید سلاحی میداشتیم که بتواند تانکها را هدف قرار دهد و آنها را منهدم کند. موشک تاو بهترین سلاح ضدتانک بود. کانالهای مختلف پیدا میشدند و میگفتند که ما تاو میفروشیم. وارد مذاکره میشدیم. گشایش اعتبار میکردیم. تضمین هم میکردند. سر 6 یا 9 ماه هم به ما نمیدادند. حتی یکی دو بار به ما هم خسارت دادند. یکباره دیدم همه امکانات ارزی دفاعی 2 میلیارد دلار است، 5/1 میلیارد دلار گیر موشک تاو است که هنوز نیامده! تصمیم گرفتیم تاو را خودمان بسازیم. همه کشورها از مصر، اروپا خود آمریکاییها پیشنهاد میدادند. از طرف دیگر دلالهای مختلف هم مراجعه میکردند و میگفتند شما هر چه میخواهید ما تهیه می کنیم. روال این بود که ارتش و سپاه به آن دلالها لیستی میداد و میگفت ما اینها را میخواهیم. اما هیچ کس اینها را به ما نمیفروخت. گفتم هر کس مراجعه کرد بگویید ما هیچ چیز نمیخواهیم. شما باید به 4 تا "چ" جواب بدهید. چی دارید؟ چند تا دارید؟ چند میدهید؟ چه جوری میدهید؟ هر کس این 4 تا چ را جواب داد وارد مذاکره میشویم. به کسی مربوط نیست که ما چه میخواهیم. از آن به بعد توانستیم معاملات خوبی انجام دهیم." وی اضافه کرد: "در بین کشورهایی که با ما معامله میکردند از همه بیشتر کشور بیطرف سوئیس بود که در حد بالایی به ما مهمات خوب فروخت. چین هم به ما خوب فروخت. بلغارستان، لهستان، مجارستان هم به ما سلاح فروختند. کره شمالی که هر چه داشت به ما میداد. از لیبی هم در حد بالایی سلاحهای استراتژیک مجانی آوردیم."
سپاه پاسداران و فعالیت اقتصادی
رفیق دوست در ادامه با بیان اینکه تا زمانی که جنگ بود و من وزیر سپاه بودم حتی یک ریال کار اقتصادی در سپاه انجام نشد، اظهار داشت: "ما بودجه از دولت میگرفتیم و خرید میکردیم. بعضی از خریدها سری بود و بعضی هم شامل لباس، مواد غذایی و مواد اولیه صنعتی میشد. عمده خریدها کالای خاص نظامی بود. بعد که جنگ تمام شد و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء تشکیل شد، امکانات عظیمی که سپاه در زمان جنگ از نظر ادوات راهسازی پیدا کرده بود بسیار به کشور خدمت کرد. سد بزرگ کرخه را سپاه ساخت. سدی که در نوع خود بزرگترین سد خاکی دنیا است. اتوبان تهران ـ ساوه را سپاه ساخت. همین طور اتوبانها و نیروگاههای دیگر را، امکاناتی که در جنگ استفاده میشد در خدمت سازندگی قرار گرفت و سپاه ارزانتر از دیگران قرار دادها را گرفت. بهتر از دیگران میساخت و به دولت کمک میکرد."
وی همچنین خاطرنشان کرد: "امروز بخشی از صنایع نظامی که ساخته میشود بودجهای دارد که منتقل میکند تا بتواند با آن خرید کند. اما کار اقتصادی نمیکند. سپاه هیچ وقت مثلا واردات صنایع قضایی نداشته است. کار عمرانی کرد. برایش سود داشت آن را به سپاه برد و جزء بودجهاش هزینه کرد. قرارداد 15 یا 16 پارس جنوبی را با سپاه بستند. این همه نیروی تحصیل کرده و مطمئن که میتواند به سازندگی مملکت کمک کند باید وارد جریان کار شود. البته من معتقدم همین الان کارهایی را که بخش خصوصی میتواند از پروژههای دولتی انجام دهد، سپاه آن کارها را نکند. با سیاستهای جدید نظام که میخواهد بخش خصوصی رونق بگیرد. واقعا گذر ما از این مشکلات اقتصادی به این مسئله مرتبط است. همه مشکلاتی که امروز داریم اعم از فساد دستگاه اداری، تورم و ... همه به این علت است که دولت در مسائل اقتصادی همه کاره است. مردم باید بیایند خودشان مشکل خود را حل میکنند. الان هم معتقدم اگر مردم خود میتوانند کاری انجام دهند سپاه نرود انجام دهد.
سپاه هیچگاه در تجارت وارد نشده است. بلکه در بخش سازندگی فعال است. همین الان خیلی از اتوبانهایی که اطراف تهران در حال ساخت است را سپاه میسازد. خیلی از پلهای بزرگ را سپاه میسازد. به عنوان پیمانکار در مناقصه شرکت میکند. قیمت را از دیگران بهتر میدهد. برنده میشود و کارها را انجام میدهد."
رفیق دوست در پایان با بیان اینکه امروز ارتش و سپاه در کنار هم در چارچوب وظایف مشخص به بهترین نحو فعالیت میکنند، گفت: "امام(ره) به عنوان معمار هوشمندی بود که با درس از تاریخ آنچه را که یک انقلاب برای ماندن خود لازم داشت برایش ایجاد کرد. سپاه، جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی، بنیاد مسکن و ... همه به دستور امام(ره) ایجاد شد. امروز ارتش مثل سپاه متدین، با ایمان، علاقهمند به انقلاب و رهبری است. یکی از عوامل این مسئله هم بودن سپاه بود چرا که دیگر کسی تصور نمیکرد که میتواند از طرق ارتش کاری انجام دهد و به آن به چشم طمع نگاه نکرد و ارتش فرصت ساخته شدن پیدا کرد. امام(ره) فرمودند که اگر سپاه نبود کشور نبود و امروز نیز باز باید بگوییم اگر سپاه نباشد کشور نیست."