تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۵  ، 
شناسه خبر : ۲۰۶۸۱۸

یکی از هنرهای بزرگ حضرت امام خمینی، خارج کردن مفاهیم اخلاقی از حیطه اذهان و محدوده افکار و آوردن آنها به صحنه‌های عینی و عرصه‌های عملی در ابعاد گوناگون می‌باشد. و نیز از هنرهای بزرگ امام خمینی، رها کردن نظام اخلاق سیاسی اسلام از حصار اوراق کتب و متسری کردن آنها در رفتار و عملکرد زمامداران است. ثمره این هنر و اقدام عظیم، ملموس و مشهود شدن مفاهیم اخلاقی و حضور آنها در همه صحنه‌ها و عرصه‌ها همچون اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی، اخلاق رسانه‌ای، اخلاق مدیریت، اخلاق سیاسی و حکومتی می‌باشد.
کار بزرگ و عملکرد سترگ امام خمینی دراین باره را نمی‌توان از جنبه‌های مختلف ارزش‌گذاری کرد، چرا که اولا این عملکرد بسیار مهم و حیاتی است. ثانیا میزان تحول‌زایی ناشی از آن بسیار بالاست. ثالثا دارای تنوع موضوع می‌باشد. رابعا آثار آن به دلیل نقش احیاگری این عملکرد، بسیار وسیع است. در واقع باید اعتراف کرد که این گونه مفاهیم و تعالیم و ارزش‌ها "مرده" بودند و این پیشوای الهی آنها را "زنده" کرد و از انزوا رهانید و از نسیان به درآورد.
افراد و گروه‌‌هایی که همه مسلمانی خود را وامدار امام خمینی می‌دانند و به دم مسیحیایی او زنده شدند و حیات یافتند و شخصیتی نه تک سویه، که همه سویه، و دیانتی نه ناقص، که کامل و جامع یافتند، به نیکی می‌دانند که اندیشه‌ها، سیره و روش، ابتکارات، نوآوری‌ها و احیاگری میراث بزرگ فرهنگ شیعی توسط این رجل عظیم‌القدر و اسلام شناس بزرگ و متحول کننده افکار و مهذب کننده نفوس، چه ها کرد و چگونه آئینه روح و روان آنان را از زنگارها زدود و دلهاشان را محل نزول نور حق ساخت.
از میان موضوعات مزبور، اخلاق سیاسی را برمی‌گزینیم و با توجه به گوناگونی مباحث در این مقوله، براساس نیاز جامعه، موضوع "آفات اخلاقی در مدیریت کلان سیاسی" را تبیین می‌کنیم.
یکی از مشکلات بزرگی که در این موضوع و به صورت آفت‌ها و آسیب‌های ناشی از آن، از ابتدای پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی رخ نمود، آفت اخلاقی "دیکتاتوری" می‌باشد.
امام خمینی علاوه بر این که دارای اندیشه بکر و نوین در حوزه اخلاق مدیریت کلان سیاسی می‌باشد،‌ از ویژگی خاصی در شرح و تبیین آن‌ها برخوردار است. این شیوه خاص، عبارت است از بیان "صریح" و بدون "هراس" از افراد و گروه‌ها اگرچه بزرگ و دارای علم و دانش و عملکرد مهم در عرصه‌های گوناگون فعالیت و حوزه‌های مختلف مدیریت باشند. حضرت امام خمینی در این سیره و روش، همچون همه سیره و روش‌هایش، به "تکلیف الهی" توجه داشت، نه رضایت و خشنودی افراد و جناح‌ها و شخصیت‌ها. در نگاه این عارف کامل و واصل، هر کس که بر مبنای دین مبین و براساس ضوابط و دستورالعمل‌های نظام اخلاقی اسلام به ویژه اخلاق سیاسی و اخلاق مدیریت عمل می‌کرد، شایسته تقدیر بود و در نقطه مقابل، هرکس و یا هر گروه وجناح که محور فعالیتش را "خود" و "منافع گروهی و جناحی" قرار می‌داد، مطرود بود و صریح و قاطع، خطاها و بیراهه روی‌هایش را به او می‌نمایاند و با انتقاد سالم از ادامه این سیره و روش بازمی‌داشت.
با این مقدمه ضروری، اکنون به موضوع "دیکتاتوری" به عنوان یکی از آفات بزرگ اخلاقی در مدیریت کلان سیاسی در نگاه این رجل عظیم القدر الهی می‌پردازیم.
حضرت امام خمینی دراین باره چنین می‌فرماید:
"یک نکته‌ای را که باید به شما آقایان و همه ارتشی‌ها، و همه قوای مسلح، و همه کسانی که "دست اندرکار" هستند در این کشور، تذکر بدهم این است که هیچ چیز، هیچ صفتی در انسان از آن وقتی که متولد شده است، این صفاتی که بعدا بروز می‌کند، آنوقت نبوده. هیچ فردی از افراد انسان... اول که متولد شدند عالم نبودند. بعد برای مجاهدت خودشان کم کم تحصیل کردند و هرکس یک علمی را انتخاب کرد.
دیکتاتوری هم از آن اموری است که بچه وقتی متولد شد، دیکتاتور نیست‌، وقتی هم که بزرگ می‌شود کم کم، آن طور نیست که آن دیکتاتورهای بزرگ را داشته باشد، لکن با تربیت‌های اعوجاجی، در همان محیط کوچکی که خودش دارد، کم کم دیکتاتوری در او ظهور می‌کند. اگر تربیت صحیح باشد برای این بچه، آن دیکتاتوریش روبه ضعف می‌رود. و اگر تربیت فاسد باشد، آن دیکتاتوری که کم بود رشد می‌کند. آنهایی هم که در قوای مسلح و دست‌اندرکار‌ند در کارهایی که درمملکت ما یا سایر ممالک هستند، این طور نیست که ابتدائا، اینها دیکتاتور بودند. دیکتاتوری کم کم بروز می‌کند در انسان. "(1)
براساس دیدگاه امام خمینی، تمام صفات و روحیات و رفتارهای نیک و پسندیده همچون دانش. بینش، تواضع،‌ ایثار، خیراندیشی، خیرخواهی، صدق، خلوص و مهرورزی که در مجموع "فضایل اخلاقی" نام می‌گیرند، و همچنین تمام خصال ناشایست و نکوهیده همچون خودپسندی،‌ دروغ‌گویی، تهمت‌زنی، تکبر،‌ جهل و ناآگاهی، جمود و تنگ نظری، مکرورزی و فتنه‌انگیزی و نفاق و دورویی که در مجموع "رذایل اخلاقی" نامیده می‌شوند از ابتدای تولد هر انسان، همراه او نیستند،‌بلکه او در مراحل مختلف رشد، در اثر "تربیت صحیح و سالم" به کسب فضایل اخلاقی توفیق حاصل می‌کند و در اثر "تربیت ناصحیح و فاسد" به سوی رذایل اخلاقی متمایل می‌گردد و آنها رادر روح و روان خود تثبیت می‌کند و سپس در رفتار و عملکردهایش متجلی و متسری می‌گرداند.
"دیکتاتوری" هم مانند هر رذیله اخلاقی و هر صفت منفی و بازدارنده رشد و کمال، پس از تولد انسان و در اثر انتخاب و خواست و تمایل افراد، در وجود آنان تثبیت و تسری می‌یابد و چنانچه مقابله‌ای با آن صورت نگیرد، به مرور و مرحله به مرحله بر شدت و فزونی آن افزوده می‌شود و در نهایت و در اثر اوج‌گیری، "انسان دیکتاتور" در همه ابعاد و در آخرین درجه و مرتبه، تحویل جامعه می‌دهد.
"دیکتاتوری" یعنی بروز و ظهور صفت و روحیه خودرأیی و استبداد و خودسری در انسان. "دیکتاتور"، به آن فرمانروا و حاکم - در امور سیاسی و حکومتی و نظامی و در سطوح بالای مدیریت‌های حیاتی و حساس و مرتبط با اداره جامعه و کشور- اطلاق می‌شود که به خودسری گرفتار آمده و مطلق العنان است و با زور و فشار عقاید و افکار خود را به دیگران تحمیل می‌کند و هیچ نظر اصلاحی را نمی پذیرد و هرگز مشورت و رایزنی برای انتخاب اصلح را برنمی‌تابد.
دیکتاتور، چنان سر در "خود" فرو برده و به "خویش" مشغول است که هیچ کس دیگر و هیچ نظر دیگر را نمی‌بیند و همچنان در اوج استبداد بر دیدگاه‌ها و نظرات خود پای می‌فشرد.
در نگاه فرهنگ غنی و جامع اسلامی، انسان تا "تربیت صحیح و سالم" نشود، در چنبره "نفس" گرفتار است و رهایی نمی‌یابد تا دیگران را هم مشاهده کند و ارزش انسانی برای آنان قائل شود و به دانش و اندیشه و نظر و روشی که ارائه می‌دهند احترام نهد.
اسلام تربیت سالم و صحیح را که به طور مستقیم با نفسانیت آدمی پیوند و ارتباط می‌یابد، "تزکیه و تهذیب" می‌نامد و بدون تحقق آن، هیچ رفتار و عملکردی را سالم و سازنده نمی‌داند.
تزکیه و تهذیب نفس زمینه‌‌های مساعدی را در روح و روان آدمی مهیا می‌کند تا خصال ارزشمند به تثبیت برسند و هرکدام به صورت "ملکه" یعنی صفت ثابت، عامل ظهور رفتار و عملکردهای ممدوح و پسندیده شوند.
تزکیه نفس، ستردن و زدودن همه رذایل اخلاقی از آئینه روح و متجلی کردن همه فضایل اخلاقی در درون و برون انسان است.
در اهمیت "تزکیه نفس" همین بس که یکی از بزرگ‌ترین اهداف بعثت است و دیگر این که بر "تعلیم" مقدم است. قرآن کریم می‌فرماید:
"هوالذی بعث فی‌الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه"
"اوست خدایی که از میان اعراب امی و درس ناخوانده و علم نیاموخته، پیامبری بزرگوار برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند واز رذایل اخلاقی تزکیه و پاک سازد ودر پی آن علم و حکمت الهی بیاموزد."(2)
در این آیه شریفه،‌ اولا هدف اولیه و بنیادین بعثت پیامبراکرم(ص) "تزکیه" معرفی می‌شود، ثانیا تزکیه مقدم بر "تعلیم حکمت" نمایانده می‌گردد تا به این وسیله جایگاه و اهمیت خاص آن مشخص شود.
این حقیقت باید بسیار مورد تفکر و تعمق قرار گیرد که اهداف دیگر بعثت پیامبر اکرم(ص) که در قرآن کریم از آنها یاد شده است، با هدف اولیه "تزکیه نفس" پیوند دارند. یعنی وقتی قرآن کریم اعلام می‌کند: "لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط" (ما پیامبران خود را با بینات و کتاب و میزان ارسال کردیم تا در میان مردم جامعه به استقرار عدالت بپاخیزند)(3)، بی‌تردید تا نفوس از مطامع و منافع نفسانی در ابعاد فردی و گروهی و حزبی رها نشوند و از رذایل اخلاقی همچون خود خواهی‌ها و استبدادها و فشار و زور و تضییع حقوق مردم تزکیه و پاک نشوند، هرگز نمی‌توانند "عدالت" را برای خود بپذیرند، و برای استقرار عدالت در جامعه به یاری پیامبران و امامان و عالمان مصلح و قیام‌گر در همه اعصار به ویژه درعصر غیبت امام معصوم، اقدام نمایند.
همچنین وقتی قرآن کریم در تبیین یکی دیگر از اهداف بعثت می‌فرماید: "... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم" (و توسط پیامبر الهی آنچه از رنج و مشقت ناشی از جهل و نادانی همچون زنجیر‌های ثقیل بر گردن خود نهاده‌اند، برداشته می‌شود)(4)، طبیعی است که هر نوع جهالت و نادانی، ناشی از هواهای نفس است که آدمی را از کاوش و یافتن و عمل کردن منع می‌کند تا در برابر سلطه شیاطین و قدرت‌های ستمگر و سیطره جو خاشع و فرمانبردار باشد و چون جاهل است عمق جنایات و خیانت‌های افراد گروه‌های دیکتاتور و انحصار طلب را درک نکند تا دم برآورده و فریاد سر دهد. بنابراین راه رهایی انسان‌ها از جهالتی که زنجیرهای اسارت را بر فکر و دست و پای آنان قرار داده این است که نفوس خود را با "تزکیه" به "تربیت" برسانند و این تربیت آن زمان که به نحو مطلوب تحقق یابد، همه ابعاد فردی، اخلاقی، فکری، اجتماعی و سیاسی آن به تجلی عینی در می‌آید و به همان میزان که فضای تنفس آزاد برای رها شدگان از نفسانیت‌های گوناگون باز و گسترده می‌شود، عرصه‌های ستم ورزی و دیکتاتوری و تاخت و تازهای مختلف برای عناصر و جریان‌ها و جناح‌های زورگو و سلطه‌گر، محدود و تنگ می‌گردد.
همچنین برای درک و فهمی دیگر از واقعیت ارتباط تحقق اهداف و برنامه‌های پیامبران الهی با تزکیه و تهذیب نفس، توجه دقیق در آیه‌ای دیگر از قرآن کریم را بسیار ضروری می‌دانیم، آنجا که، خداوند متعال اعلام می‌فرماید:
"کان الناس امه واحده فبعث‌الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی‌الله الذین امنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه"
"مردم همه گروهی واحد بودند. خداوند رسولان را فرستاد تا نیکوکاران را بشارت دهند و زشت کاران را بترسانند و از گناهان پرهیز دهند، و با پیامبرانش کتاب الهی را فرستاد تا در نزاع و اختلافات مردم، فقط احکام دین خدا حکمفرما باشد. سپس همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر در کتاب حق شبهه و اختلاف افکندند، پس خدا اهل ایمان را به لطف و عنایت خود از ظلمت آن شبهات به نور حق هدایت فرمود."(5)
می‌بینیم که اولا یکی از از اهداف بعثت، رفع نزاع و اختلافات بین افراد و گروه‌ها با حاکم کردن تعالیم و دستورالعمل‌های کتاب خدا می‌باشد. ثانیا پس از نزول پیامبر الهی، نه تنها گروهی که برای آنان کتاب آسمانی ارسال شده بود از نزاع و اختلاف دست نکشیدند، که حتی در تعالیم کتاب الهی شبهه و اختلاف افکندند! اکنون پرسش اساسی این است که چه عاملی باعث دست برنداشتن از اختلافات و از این بدتر، اختلاف و شبهه افکنی در تعالیم الهی گردید؟ آیا جز این است که هواهای نفسانی و تمایلات گروهی از نوع فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باعث نپذیرفتن کتاب آسمانی و حکم آن درباره رفع نزاع و اختلاف می‌باشد؟ و آیا از همین جا نمی‌توان به اهمیت تزکیه نفس و تربیت الهی نفوس اذعان نمود و به این نتیجه رسید که نفس تهذیب نشده و آلوده به خود خواهی‌های فردی و گروهی، خاستگاه رشد و گسترش رذایل اخلاقی از جمله دیکتاتوری می‌باشد؟
این سخن حضرت امام خمینی است که در اهمیت تزکیه نفس و تربیت صحیح الهی اعلام می‌کنند:
"تا تزکیه نباشد، تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست، باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگی‌ها"(6)
امام خمینی ضمن تصریح بر ضرورت تزکیه و تربیت الهی نفوس برای عموم مردم و تمام اقشار جامعه(7)، بر اولویت خاص تهذیب و تزکیه زمامداران و حکمفرمایان انگشت می‌نهد و آن را حیاتی‌تر و ضروری‌تر می‌داند و با این بیان که: "کسانی که می‌خواهند زمامداری کنند، اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهای شیطانی نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را" (8)، اهمیت این عمل در مدیریت کلان سیاسی را می‌نمایاند.
علت این که حضرت امام خمینی بر ضرورت خاص تهذیب و تربیت الهی نفوس در زمامداران تصریح می‌کند این است که قدرت ناشی از زمامداری و حکومت بر مردم، فساد خیز است و عامل همه مهالک و تباهی‌ها می‌باشد.
برق "قدرت" چشم‌ها را خیره می‌کند و عقول را پریشان می‌سازد و قلوب را به طمع می‌افکند.
کسی که ذلیل قدرت است، به طور کامل در سیطره نفسانیت‌های فردی و گروهی قرار دارد و ناگزیر است که در بیراهه‌های تباهی و ضلالت ره بسپرد که یکی از خطرناک‌ترین آنها "دیکتاتوری" می‌باشد.
فقط "وارستگان" هستند که به دلیل تزکیه و تربیت الهی، همه زنجیرهای اسارت را از هم گسیخته‌اند و به مراتب بالایی از تقوا و اخلاص دست یافته‌اند که در اثر آن، قدرت در مشت آنان است، نه آنان در مشت قدرت، و ریاست ابزار خدمت آنان به جامعه است، نه هدف تحقق آمال نفسانی و باندی و گروهی.
فراموش نکنیم که تسلیم ناپذیری در برابر جاذبه‌ قدرت و به دیکتاتوری و ظلم و ستم روی نیاوردن، آسان نیست و در شعار نمی‌گنجد، که باید راه پر پیچ و خم جهاد اکبر طی شود و نفوس پاک و منزه گردد و قله‌های رفیع تقوا و وارستگی و آزادی روح و جان نمایان و قابل دسترس گردد.

برچسب اخبار