تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۲۰۸۱۰۰

انسان تا "خود" را نیابد و ارزش‌های وجودی‌اش را نشناسد و به جستجوی نواقص و کاستی‌هایش نپردازد و به رفع و اصلاح آنها همت نگمارد، نمی‌تواند به "خدا" برسد. به دیگر سخن، آدمی تا خود را نشناسد، خدا را نمی‌شناسد و تا زمانی که دربند خویش اسیر است، نمی‌تواند مرغ روحش را آزاد و رها به طیران درآورد و در فضای پاک آزادگی معنوی به پرواز آید و خداپرستی را با تمام ذرات وجودش در آمیزد.
آنچه مانع و حجاب است و نمی‌گذارد تا انسان از خویش برهد تا به خدا برسد، "خودبینی" در جلوه‌های مختلف و در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی و سیاسی است، زیرا نه اسلام با جامعیتی که دارد دینی یکسویه است که در ذکر و عبادت محدود شود و به جنبه‌های گوناگون زندگی خاکی و دنیایی انسان نظر نگسترده و نه انسان به گونه‌ای سرشته شده و به آفرینش درآمده است که نیازهای اندک و محدود داشته باشد و حیات او در امور فردی محصور گردد. بنابر این وقتی سخن از رهایی انسان از اسارت خود و رسیدن به خدا به میان می‌آوریم، این رهایی با گسستن همه زنجیرهای اسارت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی،‌ حزبی و جناحی امکان پذیر می‌شود و این رسیدن به خدا با متسری کردن همه قوانین و ارزش‌های اسلامی در تمام رفتار و عملکردها تحقق می‌یابد و به همین دلیل است که برمبنای تعالیم و معارف دینی، "عبادت" فقط به ارتباط معنوی و نماز و ذکر و روزه خلاصه نمی‌شود، که فعالیت و مدیریت در همه عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، صنعتی و سیاسی و حکومتی نیز درصورتی که با انگیزه سالم و به دور از امیال نفسانی و برای خدا و در مسیر خدمت به خلق خدا صورت گیرد، عین عبادت است و دارای اجر و پاداش‌های الهی می‌باشد.
با این وصف، "خودبینی" و "خودرأیی" از مصداق‌ها و نمونه‌های اسارت نفس انسان به شمار می‌روند که چنانچه مهار نشوند، به دیکتاتوری و استبداد و آثار زیانبار ناشی ازآن منتهی می‌شود. در نقطه مقابل، رهایی از این اسارت‌ها به "خدابینی" و "تضارب و تبادل افکار" می‌انجامد و هر زمامدار و مدیر و کارگزاری از آنجا که حجاب و مانع بین خود و خدا را پاره کرده و فضایل اخلاقی همچون خلوص و تواضع در رفتار و عملش متجلی گردیده است، برای افکار و اندیشه‌های دیگران - اگرچه مخالف باشد و راه اصلاح جامعه و اعتلای دین و ملت و کشور را بپیماید - احترام خاص و اکرام ویژه قائل است و به فضاسازی‌های سالم برای مطرح شدن اندیشه‌ها و نظرها و فراهم آوردن فرصت‌های مناسب برای مشاوره با آزاداندیشان و صاحبان فکر و نظر می‌پردازد.
این شیوه مواجهه و تعامل، برای بهره‌وری از نظریات سالم و صائب بسترسازی می‌کند و آزاداندیشی و آزادگی معنوی و علمی و اجتماعی و سیاسی را مجال رشد می‌دهد و همه راه‌های منتهی به ظهور دیکتاتوری و نقش ‌آفرینی مخرب دیکتاتورها را مسدود می‌کند.
متأسفانه برخی از افراد و جناح‌ها از مهیا شدن فضا و فرصت برای تعامل نظریه پردازان و تبادل افکار سازنده، مانع می‌شوند و در اثر خودبینی و خودرأیی هم از جنبه فردی و هم از جنبه گروهی و جناحی، به دام دیکتاتوری گرفتار می‌شوند و فضا را تیره و غبارآلود و صاحبان فکر و نظر را منزوی می‌کنند و زمینه ساز رشد استبداد رأی می‌شوند.
به اندیشه ژرف و بینش زای حضرت امام خمینی در این باره نظر بیفکنیم:
"شماها که انشاءالله بعدها یک چهره‌های فعالی برای این مملکت می‌شوید و یک چهره‌های اسلامی برای این مملکت می‌شوید، بدانید که این چیزهایی که در نفس خودتان هست، این اوصافی که در نفس خودتان هست، اگر مهار نکنید، یک وقت یک "دیکتاتور" ازکار در می‌آیید، این طور نباشد که آن قدر خودتان را ببینید که هرچه می‌گویید همان درست است، و آن قدر "خودبین" باشید که اگر نادرستی را فهمیدید، حاضر به تسلیم نباشید. انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است، با برهان اظهار کند و مطالبش را برهانی بفهماند. این که در قرآن کریم دارد که: "لااکراه فی الدین"(1) برای این که تحمیل عقاید نمی‌شود کرد. امکان ندارد که همین طوری یک کسی تحمیل عقاید بکند، این باید با توطئه‌هایی باشد که "بد" را به دیگران به عنوان "خوب" جلوه بدهد. یا این که اگر انسان باشد و اگر تربیت شده باشد، با برهان آن مطلبی را که دارد، به مردم بفهماند، تحمیل نباشد. آگاه کند مردم را بر این که راه این است، نه این که تحمیل کند به مردم که باید از این راه بروید. شما توجه به این معنا داشته باشید که چنانچه انشاءالله رئیس و فرماندار شدید، این خوی را که در انسان هست، این خوی را از خودتان زایل کنید. و از الان توجه به این معنا داشته باشید که مبادا مبتلا به این "خودخواهی عظیم" باشید که منشأ "دیکتاتوری" و منشأ همه مفاسد است."(2)
امام خمینی تصریح دارند که خودبینی و خودخواهی عامل بروز دیکتاتوری می‌باشد و یکی از جلوه‌های آن تحمیل فکر و نظر خود بر دیگران است. این که خودبینی و خویشتن‌گرایی بسترساز رذیله خطرناک و زیانبار دیکتاتوری می‌باشد و به صور گوناگون از جمله تحمیل فکر و نظر خود به دیگران - که "استبداد رأی" نام دارد - بروز می‌کند، باید به این شناخت و بینش رسید که تا آدمی از خودبینی‌ها و خودپسندی‌های مختلف رهایی نیابد، سخن از آزادگی روح و تلاش و فعالیت در مسیر مخالفت با دیکتاتوری و خفقان و استبداد در فکر و نظر، شعاری بیش نیست و از چنین مدعیانی نمی‌توان پذیرفت که به ماهیت دیکتاتوری در همه ابعاد و جلوه‌ها معرفت و شناخت کسب کرده‌اند و دریافته‌اند که "آزادی" چه نعمت بزرگی است و چنانچه در فعالیت‌های فکری و اجتماعی و سیاسی ظهور عینی یابد، چگونه جامعه و کشور را به اوج شکوفایی و رشد و پویایی و بالندگی می‌رساند.
راستی چگونه می‌توان باور داشت افراد و گروه‌هایی که در "هوای نفسانی" به سر می‌برند، به "فضای آزادی" بیندیشند و در همان حال که عمل ناصحیح خود را در ذهنشان زینت داده اند، به آنچه حق است رضایت دهند؟!
قرآن کریم چه زیبا این واقعیت را می‌نمایاند و همگان را به تفکر و تعقل در شناخت خودبینان و مستبدان وامی‌دارد:
"افمن کان علی بینه من ربه، کمن زین کمن له سوء عمله و اتبعوا اهواءهم"
"آیا کسی که حجتی آشکار از پروردگار خویش دردست دارد، همانند کسی است که عمل بدش در چشم او آراسته و زینت داده شده و پیروی از هوای نفس می‌کند..."(3)
بدیهی است وقتی رفتار و عملکردهای فردی و اجتماعی و سیاسی در نظر آلودگان به خودبینی، به عنوان عمل نیک آراسته شود، دانسته‌های فکری و داشته‌های علمی خود را "مطلق" و "بی خطا" می‌یابند و نسبت به نظر و دیدگاه‌های سطحی و ضعیف خود دلخوش و فرحناک می‌گردند، چنان که قرآن کریم ماهیت آنان را با عبارت "فرحوا بماعندهم من العلم" (آنان نسبت به دانسته‌ها و افکار و نظرات خود، راضی و دلشاد می‌باشند." (4)، نمایان می‌کند و به این وسیله به مذمت و نکوهش این افراد و گروه‌ها در هر عرصه از فعالیت‌های فردی، علمی، اجتماعی و سیاسی می‌پردازد.
با توجه به این که خودبینی و استبداد رأی که از نفسانیت‌های فردی و گروهی و جناحی و سیاسی مایه می‌گیرد و راه روشن را برای شناخت حقایق مسدود می‌کند، نوعی "کوری" (5) به شمار می‌رود. قرآن کریم بسیار عمیق و دقیق این نوع کوری را معرفی می‌کند:
"وتراهم ینظرون الیک و هم لایبصرون"
"و آنان را می‌بینی که به تو می‌نگرند، لکن نمی‌بینند!"(6)
این آیه، به این واقعیت بزرگ اشاره دارد که انسان‌های مبتلا به خودبینی و خودرأیی به آن دلیل که در حصارهای منیت و خویشتن‌گرایی اسیر شده‌اند و نمی‌خواهند از این خودشیفتگی که آنان را به دلشادی کاذب افکنده رهایی یابند، همواره به هواهای نفسانی در ابعاد فردی و گروهی مشغول و سرگرم می‌باشند و به ظاهر می‌بینند، ولی در حقیقت نمی‌بینند!
به تعبیری دیگر اینان با چشمی که در "کاسه سر" است می‌بینند و فاقد چشمی هستند که در "خانه دل" است و به همین دلیل واقعیت‌ها را فقط از جنبه ظاهری مشاهده می‌کنند و از مشاهده باطن و حقیقت آنها عاجز و در مانده‌اند. و باز به تعبیری دیگر، آنان آنچه می‌بینند، وجود مادی و انبوه سلول و پوست و گوشت و جسم و جماد است، و آنچه نمی‌بینند حقیقت انسان و هویت و شخصیت معنوی و حقیقی و جایگاه رفیع ارزشی و الهی اوست، و همین گونه است وجود جهان و شگفتی‌ها و نظم و سامان‌های پدیده‌های فراوان هستی که چون در چشم سر خودشیفتگان می‌آید و در چشم دلشان نمی‌آید، از مشاهده این حقایق درمانده می‌شوند و همچنان مبتلا به کوری دل باقی می‌مانند.
در رهنمودهای امام خمینی نکته‌های عمیق دیگری شایسته تفکر است و آن اینکه برمبنای آیه شریفه "لااکراه فی الدین"، هیچ فرد از آحاد ملت در عرصه‌های فعالیت و هیچ زمامدار و مسئول در حوزه‌های مدیریت نباید فکر و نظر خویش را بر دیگران تحمیل کند.
استناد امام خمینی به این آیه شریفه، به جنبه اجتماعی و سیاسی آن نظر دارد، نه جنبه اعتقادی آن که در جای خود بسیار حیاتی و دارای اهمیت خاص می‌باشد.
امام خمینی می‌خواهد این حقیقت را القاء کند که وقتی اسلام اجازه نمی‌دهد کسی عقیده و راه و روشی را به زور و اجبار بر دیگران و در سطح وسیع بر جامعه تحمیل کند، طبیعی است که هیچ نظر و دیدگاه نیز تحمیل شدنی نمی‌باشد. بنابر این دین راه خودخواهی و خودرأیی و تحمیل نظرات و دیدگاه‌ها را به شدت محکوم می‌کند.
این کلام ژرف از حضرت علی(ع) که می‌فرماید: "العجب رأس الجهل" (خودبینی اساس نادانی است) (7)، و این سخن که: "العجب یفسدالعقل" (خودبینی عقل را تباه می‌کند) (28، با صراحت به این واقعیت اشاره دارد که خودشیفتگی‌ها و خویشتن گرایی‌ها از هر کس و در هر مسئولیت، به تباه شدن عقل و خرد و نقصان در فهم و درک و فرو رفتن در جهل و نادانی می‌انجامد و همین جاست که زور و اجبار و فشار چهره کریه خود را ظاهر می‌کند.
از حضرت علی(ع) این روایت نیز بسیار عبرت‌زا و آگاهی‌بخش است:
"لیس لمعجب رأی"
"آدم خودبین، رأی و اندیشه ندارد."(9)
یعنی هر انسان خودبین، به همین دلیل که خودبین است، رأی و نظر ندارد، چه رسد به این که از اندیشه و نظری برخوردار باشد که به دلیل داشتن خطا و نقص، نقد صحیح و انتقال معایب و کاستی‌ها به او ضرورت یابد!
رنج و مصیبت بزرگتر این است که در اوج شگفتی، فاقدان اندیشه‌های نوین و جامع، مدعی تفکرات بزرگ باشند و خود را "اندیشه قرن" بنامند، چنان که موجود خودخواه و دیکتاتوری چون "بنی صدر" چنین ادعایی را در برابر شخصیت متفکر و مدیر و مدبر و جامع علوم یعنی شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی - که توسط حضرت امام خمینی به دلیل جایگاه و نقش حیاتی و تأثیرگذار و اصلاحات اساسی‌اش "یک ملت" نامید شد و عالی‌ترین تمجیدها از مقام علمی او به عمل آمد - به زبان آورد!
متأسفانه این ادعاهای پوچ و بی بنیان همیشه در بستر زمان از زبان عناصر خودکامه و خودبین و خودرأی مطرح شده و می‌شود و شگفت انگیز است که با فضاسازی‌های مبتنی بر دروغ و نفاق و فریب، در باور برخی از افراد و جریان‌ها و اقشاری از مردم جامعه نیز می‌نشیند و به این ترتیب آنان که از دانش و بینش و اندیشه و دیدگاه‌های ضعیف برخوردارند بر مرکب خودکامگی و خودرأیی سوار می‌شوند و درحالی به تاخت و تازهای خودخواهانه می‌پردازند که بنابر سنت همیشه تاریخ تشیع، "صاحبان تفکرات جامع" برای مصلحت دین و ملت و کشور در برابر "صاحبان تفکرات نازل" سکوت اختیار می‌کنند و همچنان منادی "وحدت" باقی می‌مانند و مظلومیت و غربت علی وار را بر هر راحتی و آسایش ناشی از کرنش و ذلت در برابر هر تفکر متصلب و نظر ضیق و تنگ و رفتار جاهلانه و عملکرد متحجرانه ترجیح می‌دهند.

برچسب اخبار