گفتاری از حجتالاسلام علی ذوعلم
اساساً توانمندی هر مدیری در مواقع بحرانی خودش را نشان میدهد. اینکه مدیران چگونه بحرانها را مدیریت میکنند و با کمترین هزینهها جامعه را از مشکلات بزرگ میرهانند، مسئلهای بسیار مهم است. این اتفاقات هم محدود به کشور ما نیست، بلکه در هر کشوری ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد. هم در کشورهای غربی، هم در کشورهای شرقی و هم کشورهایی که دموکراتیک یا غیر دموکراتیک اداره میشود، کمابیش چنین اتفاقاتی میافتد. اتفاقاً در کشورهایی که مردمسالاری بیشتری وجود دارد، زمینه چنین اتفاقاتی بیشتر خواهد بود. لذا چگونگی مدیریت این حوادث بسیار مهم است و خودش یک شاخص اساسی است. این برداشت که پس از انتخابات برخی کاندیداها بیانصافی کردند و گفتند که رهبری از قبل مشخص کرده بود که به چه کسی باید رأی داد، برداشت مغرضانهای بود، چون تا قبل از انتخابات هیچکس چنین حرفی را نمیزد. اتفاقاً بعضی روزنامهها که طرفدار جناحهای مختلف بودند، هرکدام آن شاخصهای مد نظر رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق میدادند. نکتهای که در اینجا مهم جلوه میکند، این است که رهبری ولایی و ولیفقیه برای حل یک مسئله یا چالش اجتماعی در موقعیتهای مختلف میتواند طراحیهای مختلفی را ارائه دهد.
ما اگر بخواهیم نقش رهبری را تحلیل بکنیم، نباید بین عواملی که موقعیت ایجاد کرده است و پارامترهایی که رهبری در آن تصمیمگیری کرده، خلط کنیم. درست است که رهبری به عنوان یکی از عوامل مؤثر در ایجاد موقعیتها نقش ایفا میکند، ولی همه عواملی که در یک موقعیت اجتماعی ایجاد میشود و تأثیر میگذارد، فقط تصمیمگیریها و اراده رهبری نیست. در یک جامعه گروهها و افراد مختلف و نخبگان ذینفوذی هستند که دیدگاهها و جهتگیریهایشان نهتنها ممکن است با رهبری یکسان نباشد، بلکه چهبسا متضاد هم باشد. همچنین گروههای معاند و معارضی هستند که ممکن است حتی خودشان را نشان ندهند و منتظر فرصتها بمانند تا به مقاصد خود دست یابند. در جهان و جامعهای که ارتباطات اینترنتی کاملاً باز و آزاد است و اطلاعرسانی خیلی سریع انجام میشود، دستیابی به بسیاری از اهداف نیز چندان سخت نیست. ما باید بررسی کنیم و ببینیم که با توجه به برخی از موقعیتهایی که وجود داشته، مقام معظم رهبری قبل از انتخابات، در حین و بعد از انتخابات چه تدابیری کردهاند و این تدابیر آیا میتوانسته در وضعیت بهتری هم باشد یا نه؟
به نظر من رفتار رهبر انقلاب در قبل، حین و بعد از انتخابات یک رفتار مدبرانه، اخلاقی، مبتنی بر قانون و در جهت مصالح و تعالی کشور بوده، بهگونهای که هر مقداری که بررسی میکنیم، نمیتوانیم بگوییم در یک نقطهای از این تصمیمگیریها و تدابیر بهتر از آن میتوانسته عمل بشود. البته این هم امری خارج از انتظار نیست که بعضیها میخواهند نسبت به تدابیر رهبری تردید بکنند، چرا که در زمان پیغمبر اکرم (ص)، امام علی (ع) و دیگر امامان معصوم نیز چنین وضعی وجود داشته است. مثلاً قبل از انتخابات این امکان بود که رهبری چند نوع برخورد با انتخابات داشته باشند. یک برخورد ممکن بود این باشد که خب قرار است انتخاباتی اتفاق بیفتد و دستگاههایی هم در کشور اعم از مجریان و ناظران مسئول آن هستند. بنابراین ایشان هیچگونه حساسیتی به انتخابات نشان ندهند. حتی رهبری حرکتهای خیابانی را که هواداران برخی کاندیداها انجام میدادند و بسیاری از متدینین هم ممکن بود از آن ناراحت باشند، آنها را هم رد نکردند. به خاطر اینکه بتوانند این شور را کاملاً حفظ کنند. حتی رهبری فرمودند که من پیغام دادم به بعضی از کاندیداها که اسم نبرند از دیگران و این نشان میدهد که رهبری باز در پیشگیری از حوادثی اقدام کردند که احساس میکردند امکان دارد اتفاق بیفتد.سناریوی دیگر این بود که مثلاً رهبری اساساً باید روی یک شخص تأکید کند تا مردم متوجه آن فرد بشوند؛ حالا یا به صراحت یا به کنایه. چنین اقدامی از طرف رهبری برخلاف قانون یا عرف هم نیست.
یعنی شما میبینید در یک کشوری مثل آمریکا، هنگام انتخابات آن رئیسجمهوری که رهبری جامعه را هم به عهده دارد، صریحاً از کاندیدای حزب خودش حمایت میکند و جامعه هم میداند.سناریوی سوم این بود که رهبری بنا به یک وظیفه الهی مردم را به شرکت حداکثری در این انتخابات تشویق کردند. تدابیری را هم انجام دادند که تمام جناحهای سیاسی بتوانند در این انتخابات شرکت کنند تا میزان مشارکت افزایش پیدا کند و درواقع آن اقتدار سیاسی نظام بتواند خودش را نشان بدهد. در عین حال شاخصهایی را هم مشخص کردند که به شخص خاصی متوجه نبود، بلکه میشد در بین کاندیداها با نسبتهای مختلف برای آن مصادیق پیدا کرد. این نشان میداد که شاخصهایی را که رهبری مشخص کردند، واقعاً بهطور مشخص انگشت اشاره را به سمت هیچکدام از کاندیداها نشانه نمیرفت.این برداشت که پس از انتخابات برخی کاندیداها بیانصافی کردند و گفتند که رهبری از قبل مشخص کرده بود که به چه کسی باید رأی داد، برداشت مغرضانهای بود، چون تا قبل از انتخابات هیچکس چنین حرفی را نمیزد. اتفاقاً بعضی روزنامهها که طرفدار جناحهای مختلف بودند، هرکدام آن شاخصهای مد نظر رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق میدادند. حتی رهبری صریحاً مطرح کردند که حمایت من از دولت به معنی موضع انتخاباتی من نیست و این تعبیر صریح رهبری بسیار شفاف و روشن بود.لذا میخواهم به این نکته برسم که قبل از انتخابات، رهبری تمام تلاش و تدبیر خودشان را به کار بردند که جامعه به دور از تشنج و درگیری بتواند در یک رقابت پرشور وارد انتخابات شود.
بنابراین در موقعیتهای قبل از انتخابات، رهبری کاملاً بیطرفی و قانونمداری خودشان را بهنحوی با ارائه نشانههایی مطرح کردند که بتواند جناحهای مختلف را البته با رعایت آن شاخصهای اصولی انقلاب زیر چتر خودش قرار بدهد.در طول انتخابات هم رهبر انقلاب از هرگونه اظهار نظری که توازن انتخاباتی را به نفع یکی از کاندیداها تغییر بدهد خودداری کردند. بعد از انتخابات هم موقعیتی شکل گرفت که خارج از اداره نهادهای جمهوری اسلامی بود. در آن موقعیت باز به نظر میرسد که رهبری بهترین و اثرگذارترین تدابیر را به کار بردند. آن فتنهای را که همه فکر میکردند که تا ماهها ممکن است رشد کند و جامعه را به سوی مسائل غیر قابل پیشبینی ببرد، با تدابیر خودشان و البته با اتکا به خداوند و آن روحیه ایمانی و معنویشان، توانستند با حداقل هزینه جامعه را از این چالش به سلامت عبور بدهند. درواقع بردباری مقتدرانه رهبری، آن اخلاق الهی و انصاف، قانونمداری و حقمداری واقعبینانه رهبری، توانست کسانی را هم که دچار غفلت یا حتی تردید شدند، بهتدریج هوشیار کند.نکته مهم این است که شما ببینید بعضی از نخبگان جامعه دچار تردید شدند و رهبری فقط با تبیین و ارائه تحلیل با گذر زمان و حوادثی که بعداً اتفاق افتاد، زمینه را فراهم کردند تا آنها خودشان متوجه و متنبه شوند. با وجود اینکه در فضای منفی بعد از انتخابات، قدرتطلبی بعضی جناحها، بیانصافیها، تهمتها، خودخواهیها و کینهورزیها نسبت به رهبری و نظام و انقلاب موج میزد، ما میبینیم که خوشبختانه ایشان با مدیریت بسیار عالی و خویشتنداری، بدون شتابزدگی و دستپاچگی، با آن اعتماد قلبی که نسبت به توان و همراهی مردم داشتند و با توکل به خداوند متعال توانستند بسیار مدبرانه جامعه را از این مسیر عبور بدهند.به نظر میرسد خود این جریانهای یک سال گذشته که به تعبیر مقام معظم رهبری امتحان بزرگی بود برای همه اقشار جامعه، برای شخص رهبری هم یک امتحان الهی بزرگتر بود که ایشان بسیار سربلند و سرافراز از آن بیرون آمدند.
امروز هیچ کس نمیتواند بگوید که رهبری بهخاطر رفاقت یا نسبتهای خاصی که با برخی اشخاص داشتند، از آنها حمایتهای خاصی کردند. هیچ کس نمیتواند بگوید که رهبری در این جریانها از یک جناح خاص جانبداری غیر قانونی کردند. هیچ کس نمیتواند بگوید که رهبری راه را برای تبیین و اعتراض منطقی معترضان بستند، چرا که در همان چند روز اول حاضر شدند که بنشینند و با نمایندگان کاندیداها بهطور صریح صحبت کنند و مسائلشان را مطرح کنند. رهبری از لحاظ قانونی شاید چنین وظیفه و تکلیفی نداشتند. اصلاً بعضیها شاید انتقاد کردند که چرا رهبری که باید در ستاد باشند به صف وارد شدهاند، ولی رهبری برایش این حرفها و جریانها وارد نیست، چرا که برای ایشان انجام تکلیف الهی، حفظ کشور و نظام و انقلاب و پیشبرد جریان امور در جهت مصالح کشور اولویت دارد. در حالی که حتی برخی حکومتهای دموکراتیک این مجال را نمیدهند که آزاداندیشی و مباحث جدی بین صاحبنظران بالا بگیرد، در کشور ما رهبری خودش پرچم آزاداندیشی را برافراشته نگهمیدارد.اصلاً در قضایای یک سال اخیر رهبری نظام در مقام این نبود که اقتدار حکومتی خودش را به رخ معترضان بکشد، بلکه بهعکس، دائماً معترضان را هم به عنوان بخشی از مردم و به عنوان کسانی تلقی میکردند که به هر حال اگر حرف قانونی دارند، باید شنیده شود.
به نظر میرسد که خود همین برخورد، قضایا را برای خیلی از افراد روشن کرده است. به همین جهت موجب شد که آن پشتیبانی اجتماعی که بعضیها توانسته بودند با یک نوع اغواگری و فریب برای خودشان به دست بیاورند، بهشدت تضعیف شد و جریان فتنه دچار ریزش شدیدی شد. بهگونهای که امروز وقتی آنها حرفی میزنند و اقدامی انجام میدهند، اساساً در جامعه هیچ گوشی به سمت آن برنمیگردد و هیچ چشمی به آنان نگاه نمیکند.بنابراین خودبهخود میشود گفت که آنها در حاشیه قرار گرفتهاند. البته این به آن معنی نیست که ما آن لایههای عمیق این فتنه را نادیده بگیریم و از طراحیهای دشمن غافل باشیم، ولی به نظر میرسد آنچه را که تا امروز پشت سر گذاشتهایم، بهترین وضعیت بوده و این خودش یکی از نمادهای توانمندی و کارآمدی رهبری ولایی است.