محمد قوچانی
بار دیگر همه دولتهای خاورمیانه با ایدئولوژیهای متفاوتشان پرچم حمایت از جنبش فلسطین را بر دوش گرفتهاند، به گونهای که تشخیص دوست راستین و دروغین از میان آنان دشوار است. نه تنها دولتهای اسلامگرای خاورمیانه که دولتهای سکولار منطقه نیز واکنشهای سرسختانهای نسبت به بحران اخیر اسرائیل ـ فلسطین از خود نشان دادهاند که از این میان، رفتار دولت مصر نمونهای جالب توجه است. دولت مصر از سویی در جهان اسلام به دلیل حضور جنبش اخوانالمسلمین و وجود جامعالازهر در قاهره نفوذی قاطع دارد و از سویی دیگر سابقه پان عربیستی آن و نقش کنونیاش در رهبری اتحادیه عرب و حتی فرآیند صلح خاورمیانه سبب شده نقش سیاسی برتری در جهان عرب بیابد. از اینروست که مطالعه رفتار جمهوری عربی مصر به عنوان دولتی سکولار در خاورمیانه که پیشگام صلح با اسرائیل بوده است میتواند راهبردی جدی در تحلیل حوادث یک ماه گذشته خاورمیانه باشد:
1ـ رئیس جمهوری مصر نخست به تحریم اجلاس سران عرب در اعتراض به محصور بودن یاسر عرفات پرداخت و در آخرین واکنش با انتشار اطلاعیهای عملیات استشهادی در سرزمینهای اشغالی را مشروع دانست. این در حالی است که به نظر میرسد سکولارهایی چون حسنی مبارک (که پیشتاز صلح با اسرائیل بودهاند) کمتر از این به حمایت از جنبش اخیر فلسطین (که کاملاً رادیکال و خارج از مدار صلح است) بپردازد. توجه به این نکته مهم خواهد بود که دریابیم دولتهایی چون مصر سالهاست فاقد انگیزههای ایدئولوژیک (اعم از ملیگرایی یا اسلامگرایی) هستند. در واقع مصریها گرچه هنوز ردای رهبری جهان عرب را براندازه خویش میدانند اما از ناسیونالیسم ناصری کاملاً فاصله گرفتهاند.
این اتفاق هنگامی روی داد که کمپدیوید اول شکل گرفت و مصریان به عنوان نخستین گروه اعراب دستهای سران اسرائیلی را در دست خود فشردند. از آن پس زبان عبری نیز در دانشگاههای قاهره راه یافت و درب سفارت اسرائیل گشوده شد و جانشین انورسادات نه تنها از تیری که به او اصابت کرد درسی نیاموخت بلکه در فاصله از ملیگرایی و اسلامگرایی شتاب گرفت.
2ـ دولت مصر اکنون دولتی سکولار و نزدیک به ایالات متحده آمریکاست و در برابر این پرسش قرار دارد که چگونه چنین دولتی از فلسطین، عرفات، انتفاضه و حتی عملیات شهادتطلبانه دفاع میکند؟ از میان سه سازمان مبارز فلسطینی؛ ساف، حماس و جهاد، هیچ یک آیندهای را در فلسطین برای مصر به عنوان جاپایی استراتژیک تضمین نمیکنند. جهاد وابسته به جنبش اسلامگرایی جدید و حماس نزدیک به جنبش اسلامگرایی سنتی و برادر اخوانالمسلمین است که در مصر اپوزیسیون دولت مبارک به شمار میروند. در ساف نیز با پایان حیات سیاسی عرفات جانشینانی چون مروان برغوثی قرار دارند که نوع رفتار آنان با مصر لیبرال نسبتی ندارد. او میتواند خاطره ناصریسم را احیا کند و دولت مصر که با بازداشت، محاکمه و تبعید فرزند ناصر از مصر قصد دوری جستن از خاطره بنیانگذار این جمهوری عربی را دارند طبیعی است که چندان از بازداشت افرادی چون مروان برغوثی نگران نشوند.
3ـ با وجود این دولت مصر در واکنشهای دیپلماتیک اخیر نسبت به بحران خاورمیانه از جمله دولتهای پیشتاز بوده است. میتوان این واکنشها را پاسخی به مطالبات عمومی مردم مصر دانست که خودجوشترین و غیردولتیترین تجمعات اعتراضآمیز را نسبت به مهار جنبشهای اسلامی و ملی این کشور و حتی شیوخالازهر مصر فرض کرد که از او انتظار اقداماتی رادیکالتر دارند و چنین تحلیل کرد که رئیس دولت مصر با این کار تنها آبی به آتش میفشاند.
4ـ عمده این تحلیلها احتمالاً درست است اما نمیتوان فراموش کرد که از جمع آنان استراتژی سیاسی آشکاری به دست میآید که در سالهای پس از صلح مصر و اسرائیل بر دیپلماسی قاهره حاکم بوده است. مصریها در دو دهه اخیر هیچگاه دست حمایت خویش را از پشت فلسطین برنداشتهاند. در واقع هر دو کارکردی که رادیکالهای عرب و محافظهکاران حاکم بر جهاد عرب برای فلسطینیها داشتند مصریها مشترکاً بر عهده گرفتند: تأمین سلاح و تدارک صلح. هنوز هم هواپیماهای حامل فلسطینیهای عازم شمال آفریقا که به قصد مذاکرات صلح سفر میکنند با سلاح بازمیگردند.
5ـ استراتژی دولت مصر در برابر جنبش فلسطین تداوم سکولاریزاسیون است که در دولتهای خاورمیانه با عبور از ایدئولوژیهای سیاسی (ملیگرایی و بنیادگرایی) وقوع یافت اما هنوز دوره گذار خویش را طی میکند. دولتهای خاورمیانه گرچه انگیزههای جزمی خویش در دفاع از قالبهای نظری را رها کردهاند اما در تکوین استراتژی سیاسی خویش هنوز به عناصری پایبند هستند که نه تنها از ایدئولوژیهای سیاسی پایدارترند بلکه آن ایدئولوژیها نیز از ایشان سیراب شدهاند. کمپدیوید گرچه این اصل دیپلماسی مدرن را ثابت کرد که دولتها، دوست و دشمن دائمی ندارند اما بر این واقعیت نیز انگشت نهاد که دوست و دشمن دولتها تنها در قراردادها و اسناد مکتوب تعیین نمیشوند. از آن مهمتر این که در درون مرزها عواملی وجود دارند که تازه پس از امضای قرارداد قدرت تأثیرگذاری خود را آشکار میسازند. مذهب در خاورمیانه چنین است. دولتهای سکولار خاورمیانه گرچه ایدئولوژی مذهبی را از در راندند، اما پس از مدتی مجبور شدند از پنجره شکل دیگری از آن را دریابند. مصر دولتی نیمه دموکراتیک است که اپوزیسیون اسلامی آن توان تغییر در هیأت حاکمه را ندارد اما همین هیأت حاکمه مجبور است به رفتارهایی دست زند که در موازنه میان حاکمیت و اپوزیسیون، مشروعیت اجتماعی دولت نابود نشود، چه هنوز مذهب در این دولت سکولار نقش فائقهای را ایفا میکند. شیخالازهر البته خود را همچون بنلادن، مجاهد یا مانند ملاعمر، امیرالمؤمنین نمیداند اما مفتی صدها میلیون اهل سنت است و این فارغ از داوری اخلاقی یا فلسفی، واقعیتی اجتماعی است و سیاست نیز جز با واقعیت سروکار ندارد، همچنان که ایدئولوژی با آرمان و خیال.
6ـ موج سکولاریزاسیون البته تنها محدود به دولت مصر یا دولتهای اسلامی خاورمیانه نیست. نتایج کمپدیوید اول به ترور سادات منتهی شد، مقدمات کمپدیوید دوم ترور اسحاق رابین را رقم زد. در واقع هر دو حادثه نشان داد که تنها میان یهودیان و مسلمانان اختلاف نظر وجود ندارد بلکه در درون هر یک میان بنیادگرایان و سکولارها مرزهای خونینی جدایی افکنده است. بنیادگرایانی که بر اصالت مرزهای خود با دیگران تأکید میورزند و آن را مقدس میدانند و سکولارهایی که مرز میان انسانها، دولتها و عقاید قراردادی و تنها محترم (نه مقدس) میدانند.
7ـ اما این مرزهای خونین سبب نمیشود سکولارها بسترهای فرهنگی خویش را رها سازند. هراس از بنیادگرایان نه فقط برای آنان که برای دیگران نیز مهم است و این میتواند نقطه اتکایی برای دیپلماسی دولتهای سکولار باشد. در واقع دو نیروی متضاد در یک نقطه به یکدیگر میرسند. بنیادگرایی و سکولاریسم در برابر دشمن متحد میشوند و این اتفاق بیسابقهای در جهان نیست. مسیونرهای مسیحی همواره بیش از سربازان اروپایی وارد جهان سوم میشدند و دولتهای اروپایی در اتحادیه اروپا باشگاهی مسیحی ساختهاند تا ترکیه، تنها دولت خاورمیانه که همچنان از اسرائیل حمایت میکند، به اروپا راه نیابد. بنابراین بدیهی است افزون بر دلایل درونی به علل ساختاری دولت سکولار مصر از فلسطین حتی در وضعیت انتفاضه دوم حمایت کند.
8ـ در دولتهای عرفی، مذهب حذف نمیشود. تنها از صورت ایدئولوژی فردی (شریعت) و ایدئولوژی اجتماعی (مکتب) به صورت پیچیدهتری به نام فرهنگ ارتقاء مییابد که در ناخودآگاه دولتها و جوامع دینی تعبیه میشود. اعراب خاورمیانه در یک دهه اخیر (از فروپاشی اتحاد شوروی) به تدریج از ایدئولوژی فاصله گرفتهاند بهگونهای که در دولتهای اسلامگرای منطقه گمان میرفت هرگونه حس اسلامی یا عربی در این جوامع فرو خفته است. اما هنگامی که در اوج محاصره یاسر عرفات، تصویر به نماز ایستادن او منتشر میشود، یا حسنی مبارک بر فتوای شیخالازهر صحه نماز میگذارد و عملیات استشهادی را نوعی حرکت رهاییبخش میداند، این باور ترک میخورد.
9ـ اما این تنها دولتهای عرب نیستند که در پشت سکولاریسم خویش رفتارهای ملی و دینی بروز میدهند. اینک در خیابانهای مصر نه فقط زنام محجبه یا مردانی با محاسن بلند که همه زنان و مردان عرب و مسلمان در تجمعات میلیونی خویش از فلسطینیها دفاع میکنند بدون آنکه احساس کنند همانند اتحاد شوروی سابق ایدئولوژی را بر منافع ملی ترجیح میدهند، آنان میان دو انتخاب مخیر نیستند: دیانت و ملیت، منافع ملی انترناسیونالیسم، عربیت در اسلامیت و اسلامیت در عربیت ادغام شده است.
10ـ در فلسطین نیز نه تنها اعضای جنبش حماس یا جهاد اسلامی که دانشجویان تحصیلکرده عرب با سیمایی متفاوت از آنچه ما از مجاهدین چفیه بر سر عرب انتظار داریم به سوی شهادت میشتابند. شهادت صفیه از دانشجوی 27 ساله فلسطینی که در عملیاتی ضد اسرائیلی بیتالمقدس را برای اسرائیلیها ناامن ساخت چهره دیگر اسلام سیاسی در خاورمیانه را نشان میدهد. این نسل جدید، بنیادگرا نیست اما رهاییبخش است. اسلام سیاسی جدید، اسلام فرهنگ است نه اسلام ایدئولوژی. بدون شک در یک ماهه اخیر تجمعات دفاع از فلسطین حتی در جوامع سکولار بیش از جوامع ایدئولوژیک شکوهمند بود. در این جوامع خود مردم بودند که به خیابانها ریخته بودند، دولتی آنان را فرا نخوانده بود و این در حالی بود که بنیادگرایان یا به کودتا و جنگ داخلی و ترور فکر میکردند و یا متواری بودند. چنان که بنلادن همچنان از 11 سپتامبر میگوید اما از کشتار جنین سخنی بر زبان نمیراند. در این هنگام بود که صفیه بدون برقع به اسرائیل حمله کرد. ایدئولوگهای یهود ترجیح میدهند جهان را جنگ خیر و شر، جنگ دموکراسی و بنیادگرایی و جنگ یهودیان و مسیحیان ببینند. اما چاپ عکس صفیه بر روی جلد مجله آمریکایی تایم به مردم اروپا و آمریکا این امکان را میدهد که چهره جدید اسلام سیاسی را دریابند. کافی است به صفیه بنگرند: سکولاری که حکم شهادت را از دین اتخاذ میکند و به اسرائیل حمله میکنند.