تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۲۱۰۱۱۹

احمد تشکر
طیفی که در سال‌های اخیر جز حاکمیت و تحمیل اندیشه‌های التقاطی به جامعه چیز دیگری را در ذائقه سیاسی خود راه ندادند، به دنبال تکمیل پروژه اصلاحات آمریکایی، پیکان حملات خود را بی‌صبرانه و طی مدت کوتاهی به سوی ارکان نظام نشانه گرفتند و طبع تند این گروه با پیشی گرفتن از فرماندهان خود در این جبهه، تحرکات ایذایی را همزمان به طرف اهداف از پیش تعیین شده آغاز کردند تا ماهیت آنان بر مردم بیشتر هویدا شود و مرز آنان با اصلاح‌طلبان واقعی بهتر پدیدار گردد. آنان با پراکندن بذر فتنه در جامعه، آن چنان فضا را مسموم کردند که خود قبل از دیگران دچار مسمومیت شدند. همچنین با سوءاستفاده از نجابت مردم و مسئولان، حمله به پایه‌های نظام را به منظور یک استحاله سیاسی و مذهبی در دستور کار مواجب‌بگیران یا ساده‌اندیشان بی‌تجربه خویش قرار دادند.
تقاضای انحلال دادگاه ویژه روحانیت، لغو نظارت استصوابی، انحلال مجلس (پنجم) و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام در فاز اول و هجوم به نیروی انتظامی و سپاه و بسیج در فاز بعدی، عملیات میلیشیایی سازمان منافقین در بدو پیروزی انقلاب را تداعی می‌کرد. ارمغان اقدامات این جماعت، بروز حوادثی نظیر حادثه کوی دانشگاه تهران و تبریز و به دنبال آن حوادث خرم‌آباد بود.
ضد انقلاب داخلی و خارجی که در چنین شرایطی در پوست خود نمی‌گنجید، از هیچ‌گونه حمایتی در این رابطه دریغ نورزید و مرتب بیانیه‌ها و مصاحبه‌های خود را در دفاع از این قوم و از طریق نشریات خود و یا رسانه‌های بیگانگان اعلام می‌کرد. از جمله حزب توده در نشریه خود نوشت: «باید با اتخاذ مواضعی نسبت به تشدید برخوردهای تهاجمی و خصمانه بین جناح‌های موجود در کشور با استفاده از جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری [دوم خرداد 76] استفاده شود. در رأس این اقدام، انجام حمله علیه شکست‌خوردگان انتخابات ریاست جمهوری اخیر و نیز حمله به نهادها و سازمان‌های زیر نظر رهبری قرار خواهد داشت(1)» و به دنبال آن، روشنفکران مدنی که با تعریف از خود ادعا می‌کردند که: «زبان روشنفکران و اصلاح‌طلبان، زبان منطق و چالش فکری است، اما زبان مخالفان آن‌ها زبان تهدید، ارعاب و رفتارهای خشونت‌طلبانه(2)» نیات خود را بر ملا و مقصود از اصلاح‌طلبی را در این مرحله و البته به دست این گروه به گونه‌ای تفسیر نمودند که منطوق به ادبیات زمان انتخابات نبود؛ گرچه تحلیل را بر اهل فن آسان‌تر ساخت.
آن‌ها در نشریات تک‌صدایی خود نوشتند: «در دوره فعلی [بعد از خرداد 76] که جمهوری اسلامی در وضعیت ثبات قرار گرفته و تلاش‌هایی صورت می‌گیرد تا همه نهادهای حاکمیت و عملکرد آن‌ها نه بر پایه سلیقه‌های فردی یا نگرش‌های ایدئولوژیک خاص دوره انقلاب، بلکه در چارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعه در جایگاهی موجه و شایسته قرار گیرند!(3)» اما نویسنده مقاله توضیح نداده که منظور از ایدئولوژیک دوره انقلاب چه بوده که ایشان و همفکران وی در عصر اصلاحات آن را برنمی‌تابند؟ و آیا نمی‌دانند که هویت معنوی هر انقلاب بسته به نوع ایدئولوژی آن می‌باشد که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته است و قابل تغییر نیست؟ و نگفته که چه کسانی خلاف قانون اساسی عمل کرده‌اند (البته مقصود نویسنده در سطح نخبگان حاکمیت است) گرچه هیچ فرد و گروهی تمام عملکرد خود را نمی‌تواند مبرای از اشتباه بداند.
گروه موصوف که خود را پشت انبوه شعارهای توسعه سیاسی پنهان کرده‌اند، معلوم نیست خود به کدام یک از اصول قانون اساسی که میثاق ملی کشور است پایبند هستند و روابط خود را با کدام یک از نخبگان فرآیند واقعی اصلاحات تنظیم نموده‌اند. روابط با جریانات خارجی که ادعا کردند: «اگر موجبی که در مطبوعات اصلاح‌طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شد و حالا به تردید در اساسی‌ترین وجوه انقلاب اسلامی مشغول است، بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهد شد. این بار سنگین همان است که امروز ایران را از غرب دور نگه داشته و امکان صلح با اسرائیل را تا حد صفر تنزل داده است(4)». همچنین عوامل تحت‌الحمایه داخلی آنان در روزنامه‌های مورد نظر و تأیید این جریانات فکری و سیاسی، برای خوشایند اربابانشان نوشتند: «حکومت ولایی با حکومت جمهوری در تعارض است(5)» و «جامعه ولایی را انحصارگر و مستبد» دانستند. در حالی که رهبر جبهه اصلاحات صراحتاً اعلام می‌دارد: «اندیشه تقابل رهبری و قانون که عده‌ای بر آن تلاش می‌کنند، اندیشه خطرناکی است(6)». و «ولایت مطلقه فقیه را اصل نظام» می‌داند(7).
البته این برداشت درستی است که حکومت ولایی با جمهوری در تعارض است، اما کدام نوع جمهوری؟ حکومت ولایی با جمهوری اسلامی دقیقاً در تطابق است و سند معتبر آن هم خواست مردم و قانون اساسی می‌باشد.
مسلماً کسانی که به دامن دشمنان جمهوری اسلامی تمسک می‌جویند، هرگز فضای جمهوری اسلامی برایشان قابل درک و تحمل نخواهد بود. اما منادیان جامعه چندصدایی و تکثرگرا باید بدانند که هر آنچه به مذاق سیاسی آن‌ها تلخ می‌آید، لزوماً موانع سر راه آنچه آنان اصلاحات می‌نامند نیست و اگر مبنا، دموکراسی و رأی مردم هم باشد، قطعاً رأی و نظر مردم در جهت تقویت نظام و برقراری عدالت اجتماعی بر پایه اسلام و قانون اساسی است و برای اثبات این مدعا، هیچ سندی معتبرتر از حضور میلیون‌ها نفر ایرانی به مناسبت‌های مختلف در اقصا نقاط میهن اسلامی و شعارهای کوبنده آنان علیه دشمنان رادیکال و خرده‌پای جمهوری اسلامی در داخل و خارج نخواهد بود. صد البته که این حضور مهر تأییدی برای دوام و بقای نظام است؛ مگر این که طایفه مذکور این حقایق روشن را به دیده اغماض یا اغماز بنگرند!          ادامه دارد...