دکتر پیران: بحثم را با یک سؤال اساسی شروع میکنم و آن اینکه دوم خرداد یک اتفاق است یا یک رخداد قانونمند در ادامه تحولات تاریخی این کشور؟ اعتقاد من بر این است که دوم خرداد و حضور چشمگیر مردم در مراسم انتخاب ریاست جمهوری ادامه تحولات و تغییراتی است که در ایران از سالیان قبل شروع شده است. به نظر من دوم خرداد را نمیتوانیم از تحولاتی که از انقلاب مشروطیت شروع شده، مجزا بدانیم. تفاوت وقایعی که از انقلاب مشروطیت تا امروز رخ داده واقعاً بیش از هر چیز در درگیر شدن عامه مردم و شکلگیری یک خرد جمعی قابل توصیف است و لذا اگر ما دوم خرداد را یک پدیده قانونمند بدانیم، از دیدگاه جامعهشناسی باید به تحلیل آن بپردازیم.
به نظر من برای شروع از تحقیق باید بدانیم که جامعه ایران در گذشته تاریخی خود چه الگویی را نشان میدهد و این الگو درصدد ارائه چه تغییراتی در تاریخ خودش بوده است.
جامعه ایران از گذشتههای دور در یک تلاش تاریخی جهت تغییر و دگرگونی از یک جامعه زورمندمداری به یک جامعه قانونمند و قانونگرا به سر میبرد.
فقط یک مثالی برایتان بزنم در زمینه شهر که بیشتر زمینه تخصصی و کار من هست با آمدن اسکندر به ایران تحت تأثیر تمدن هلنی شهرهای خودفرمان ایجاد میشود که این امر خود اولین نطفههای حرکت به سمت جامعهای مبتنی بر شهروندی در ایران است.
بعدها در دوره سامانی این گرایشات شدیداً سرکوب شد، شهرهای خودفرمان از میان رفتند و شهرهای شاهی جانشین آن شدند این شهرها، شهرهای زورفرمان در مقابل شهرهای خودفرمان هستند، در دوران اسلامی تلاش برای حرکت از یک جامعه زورمندمدار به یک جامعهای براساس سنتها و قوانین شکل میگیرد که با زور خلافت، باز هم الگوی تاریخی ایران تداوم مییابد و اینجاست که به گفته محسن مهدی متفکر عرب مبنی بر شکلگیری دو رویای تاریخی برمیخوریم. رویای شهروند صاحب حقوق و رویای السلطان العادل و الگویی که در جامعه ایران تداوم پیدا میکند الگوی زورمندمداری و بر پایه نظام شاهنشاهی، خردمدار با تمرکز قدرت در نهادهای مشخص معین رسمی است. لذا بحث از گرایش به یک جامعه قانونگرا از محدوده انقلاب مشروطیت فراتر میرود و به گذشته تاریخی ایران برمیگردد و در طول تاریخ مبارزات ملت ایران تمایل به قانونمند شدن جامعه و عبور از زورمندمداری کاملاً قابل مشاهده و ردیابی است. برای اینکه مستند صحبت کنم به تحقیق انجام شده از دو سال پیش به کمک دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی یکی در مورد شرقشناسی در ایران و دیگری الگوهای تداوم حکومت در ایران اشاره میکنم که هر دو تحقیق براساس تحلیل محتوای متون تاریخی انجام شده است. اطلاعات نهایی که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته نشان میدهد یکی از وجوه مشترک تمام مبارزات ملت ایران، مبارزه علیه زورمندمداری بوده است. ولی از آنجا که نظام اجتماعی ایران در مراحلی به یک تعادل ساختاری دچار میشده، لذا الگوی تاریخی زورمندمدار برخلاف کشاکشهای دائمی داخلی و خارجی در ایران برای قرنها ادامه پیدا میکند.
علیرغم مبارزات ملت ایران، پس از پیروزی این الگو مجدداً به شیوه جدیدی احیا شده و ادامه یافته است. پس تلاش برای حرکت جامعه از زورمندمداری به قانونگرایی، حرکت تاریخی است. آنچه که امروز اهمیت بنیادین دارد تحولات اجتماعی است که در بستر آنها تحولات تاریخی مجدداً مطرح میشود. اکنون جامعه ایران دستخوش تحولات ساختاری شده، این تحولات ساختاری گرایش به شروع یک دوره قرارداد اجتماعی در ایران دارد و به نظر من برای درک اهمیت یافتن جامعه مدنی در ایران باید به این نکات توجه شود و این نکات مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد، سابقه جامعه مدنی در متون به قرون 16، 17 و 18 میرسد که اروپا متولد شده است. متفکران اروپایی به هنگامی که بحث جامعه مدنی در آغاز شکلگیری سرمایهداری مجدداً مطرح شد از دو وضع صحبت کردند: 1- وضع طبیعی 2- وضع مدنی و تمدنی. لذا با هر جامعهای هر شکل و الگویی به سامان سیاسی میرسد وارد بحث جامعه مدنی میشود، منتها الگوهای حاکمیت در جامعه مدنی یا در جهت توافق و دیالوگ با آن حرکت یا در جهت سرکوب جامعه مدنی حرکت میکند. آنان براساس ضرورتهای تاریخی خود جامعه مدنی ایجاد کردند و امروز ما نیز باید روند شکلگیری جامعه مدنی را با توجه به نهادهای مربوط به آن در تاریخ ایران کشف کنیم تا بتوانیم بر پایه زمینه تاریخی و ضرورت امروز و تحولات جهانی مسئله جامعه مدنی را در شرایط حاضر تحلیل کنیم و از این زاویه دوم خرداد را به عنوان یک رخداد قانونمند در جریان تحولات تاریخی این مرز و بوم تفسیر کنیم.
این تحولات باید از چند مقطع بررسی شود. جامعه ایران یک جامعه شهری است و ساز و کارهای جامعه شهری در جامعه ایران در حال پیاده شدن است. جامعه ایران در حال حاضر مواجه با ظهور یک گروه مرجع جدید است، امروز 20 میلیون دانشآموز و 2 میلیون دانشجو داریم، این شروع زندگی گروه مرجع در اقصی نقاط کشور است، جامعه روستایی ایران تحولات اساسی را به خصوص بعد از انقلاب اسلامی از سر گذراند و برای اولین بار در جامعه ایران برای جامعه روستایی با رأی جامعه شهری، برخلاف انتظاراتی که از جامعه روستایی میرفت، در انتخابات دوم خرداد یکدست شده است.
دکتر باوند: ما در حال حاضر در یک مقطع حساس تاریخی قرار گرفتهایم. مقطعی که امکان تلاش و کوشش در جهت بهزیستن و کسب جامعهای سرافراز در دنیای امروز برایمان فراهم آمده، اگر موفق بشویم از این فرصت تاریخی به نحو مطلوب استفاده کنیم، راهی که در پیش است قرین موفقیت خواهد بود، اما اگر این فرصت را همانند فرصتهای گذشته دیگر از دست بدهیم، د یک نوع توقف تاریخی نسبی قرار میگیریم به عبارت دیگر اگر در این برهه با تحولی که در جامعه ما رخ داده، موفق شویم در جهت توسعه اقتصادی، تامین رفاه عمومی مردم، اعتلای فرهنگی و کسب جایگاه مطلوب در صحنه بینالمللی پیدا بکنیم، حاکی از این است که توانستهایم از این فرصت تاریخی استفاده کنیم ولی اگر چنین نشود باید یک نقطه ضعف دیگری بر تاریخ اخیر خود بیفزاییم، بر این اساس مطالعه حرکت دوم خرداد و تحولات پس از آن ضروری است، در شعارها یا اعلام اهداف انتخابات دوم خرداد دو نکته مطرح شد یکی ایران آباد و دیگری ایران آزاد. عجیب است که در تاریخ اخیر ایران این دو واژه در تار و پود افکار، امیال و آرمانهای مردم، عجین شده و همواره در طول تاریخ در طلبش بودند ولی با ناکامیهایی روبهرو شدند، بخصوص این دو واژه از قرن 13 به بعد یعنی بعد از تهاجم مغول و ویرانیهای مادی و معنوی و همچنین ارثیه شومی که به نام خشونت و خشونت سیاسی در جامعه ما به جا گذاشته بود نوعی تداوم و استمرار پیدا کرد. مسئله آبادی، آبادانی، تلاشهای انسانی بصورت فردی و داوطلبانه تا حدودی صورت گرفت، انسانهایی با حسننیت برای احیای قراء ویران شده و قنوات مخروب شده تلاش کردند و همان محلها به نام این افراد گمنام دوراندیش مانند حسنآباد، حسینآباد و اکبرآباد امروزی و... نامگذاری شده است. اما تلاش برای یک ساختار توسعه یافته و گسترده که شاید بصورت قابل توجه در زمان صفویه به ویژه شاه عباس صورت گرفته بود، پس از سقوط صفویه و جنگهای داخلی مجدداً این روند متوقف شد، بعد از برخورد با غرب تلاشهایی که جهت آبادانی در زمان عباس میرزا و امیرکبیر صورت گرفت با نافرجامیهای نسبی روبرو گردید. جنبش مشروطیت، تلاشی بود برای تحقق 2 پدیدهای که در جامعه ما مطرح بود. یکی تلاش برای آبادانی و دوم احیای آزادی و پایان دادن به خشونت که بخصوص از زمان مغول در ساختار نظام حکومتی ما جای گرفته و تا حدودی نهادینه شده بود.
ولی این تلاش هم با نوعی ناکامی نسبی روبهرو شد. نهضت ملی نیز به عنوان یک جنبش مردمی برای ایجاد رنسانس سیاسی و فراهم نمودن زمینهای برای رشد و توسعه اقتصادی و اعتلای فرهنگی و احراز جایگاه مطلوب برای ایران علیرغم موفقیتهای اولیه با نافرجامیهایی روبهرو شد و به گفته حافظ: خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود، نهضت ملی هر چند شکست خورد ولی ارزشهایش نه فقط در بعد داخلی بلکه در بعد منطقهای و جهانی آثار مثبت خود را با ایجاد حرکتهای جدید بجا گذاشت. تحول و انقلابی که در ایران روی داد بدون تردید استقرار این حرکت و درخواست ارضا نشده مردم ایران بود و بنابراین انتظاری که امروز برای ما مطرح است بحث آبادی و آزادی است. لذا بازنگری دوم خرداد 76 به امروز از چند بعد قابل تأمل است: ابتدا مسئله توسعه اقتصادی امری فیالبداهه نیست. تلاشهای گذشته اعم از اینکه نافرجام بوده یا قرین موفقیت در هر حال زمینهای است که اگر مثبت بوده میتوانسته مؤثر و کارساز در امر توسعه اقتصادی باشد ولی اگر نافرجامیهایی بوده آثار منفی خودش را برجا گذاشته اما به هر حال کوشش و تلاش بیشتری را برای ادامه حرکت و حل معضلات میطلبد. زیرا ما از لحاظ توسعه هنوز در زمره کشورهای در حال توسعه جهان هستیم اما مسئله توسعه اقتصادی بدون وجود آزادی و بدون تعاملات آزاد در جامعه برای بررسی مسایل و مشکلات عملی نخواهد بود. مسئله آزادی و توسعه اقتصادی و آبادانی دو بال یک پدیده هستند. البته در بعد اقتصادی آنچنان که باید و شاید به دلیل کوتاهی وقت شاید انتظارات برآورده نشده ولی به دلیل فضای باز و آزاد و وجود تضارب عقاید افق جدیدی برایش باز شده است. اکنون سؤال این است که همین آزادی را در بعد سیاسی چگونه میتوانیم ترجمان خارجی به آن ببخشیم؟ در نظام دنیای امروز تصمیمات مبتنی بر دو اصل تقسیم کار و تخصص اتخاذ میشود.
همه انسانها مسئولند، هر فرد جامعه به نوبه خودش مسئول است، مسئولان هم در برابر رفتار خود مسئولند، هر انسانی که صلاحیت تصمیمگیری داشته باشد باید پاسخگو باشد. در واژه مسئولیت مبرا از مسئولیت وجود ندارد. در نظام دنیای امروز مسئله تقسیم و تفکیک قوا در حقیقت به منظور همین نکته است یعنی سه قوه ضمن اینکه در حال موازنه با یکدیگر هستند میباید یکدیگر را کنترل کنند، ولی این هم کافی نیست، این سه قوا در مظان نظارت و کنترل و چون و چرایی جامعه سیاسی باید قرار بگیرند، جامعه سیاسی وقتی تحقق پیدا میکند که احزاب، جمعیتها، انجمنها و گروههای فشار و غیره که به نوبه خود نوعی موازنه منصفانه بین منافع متفاوت و متنوع موجود در جامعه ایجاد میکنند، نوعی چالشگری و چون و چرا را در قبال مسئولین مطرح کنند. باید اضافه کنم که جامعه سیاسی خود برخاسته از جامعه مدنی است و همراه با مسئولین سه قوا باید پاسخگوی مردم باشند. اگر ما بر این باوریم که حاکمیت از آن مردم است و تصمیمگیری نهایی به آرای مردم برمیگردد، بنابراین لازمهاش مشارکت مردم در اداره امور جامعه مربوطه خود در تمام زمینههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. در این میان انتخابات دوم خرداد یک عرصه دینامیک و پویایی جدید از لحاظ سیاسی و اجتماعی در داخل و در خارج به نفع جامعه ما بوجود آورد. در حوزه سیاست خارجی باید این نکته را اذعان کنم که سیاست خارجی ساخته و پرداخته یکسال پیش نبود، در برخی از زمینهها سیاست خارجی ما با نوعی نافرجامی نسبی روبرو بوده، البته در بعضی زمینهها نیز تلاش برای حفظ منافع و مصالح ملی صورت گرفته است. در مورد خلیج فارس گامهای مثبتی برای بهبود روابط با کشورهای همسایه برداشته شده، بخصوص بعد از برگزاری سازمان کنفرانس اسلامی تلاشهای جدی در این رهگذر صورت گرفته است. ادامه دارد...