تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۱۷۴۵۴
مدیر کل پیشین اسناد وزارت امور خارجه:
مریم یوسفی مقدمه: با پدیده ویکی لیکس، تاریخ شتاب گرفته است.در اسناد منتشر شده ویکی لیکس، نام اکثر کشورها وجود دارد. فرضیه های مختلفی درباره دلیل انتشار اسناد از سوی سایت ویکی لیکس وجود دارد که می توان به فرضیه های ماجراجویی سیاسی، ابتکار عملی منجر به سازماندهی یک سازمان جهانی، تلاش قدرت های بزرگ برای تغییر افکار عمومی و جایگزینی یک بحران به جای بحران دیگر، انهدام بحران در جهان سوم بخصوص در منطقه خاورمیانه، نقش اسرائیل در منطقه، بکارگیری اطلاعات گردشگری و تفکر پست مدرنی شکل گرفته اشاره کرد. در واقع بر اساس این فرضیه ها احتمال داده می شود که نظام جهانی به سمت جدیدی حرکت کند که به دنبال تدوین جدیدی از نشر اطلاعات، بتواند نشر اطلاعات را قانونمند کند و در یک چارچوب قرار دهد. برخی کارشناسان معتقدند این اسناد چیزی را اثبات نمی کند بلکه منعکس کننده دیدگاه های مقام های آمریکایی در جلسات پنهانی با سایر مقامات کشورهای دیگر است، ضمن اینکه این نظرات می تواند برداشت غلط ایالات متحده آمریکا از موضوعاتی باشد که از اصل واقعه خبری نداشته باشند و در مواردی هم اتهاماتی است که معمولا آمریکا در مذاکراتش با متحدان خود درباره مخالفانش مطرح می کند. اهمیت ظاهری ویکی لیکس در ارزش اخبار منتشر شده توسط آن است و نشاندهنده ضعف دو رویی و تزویر بسیاری از سیاستمداران.اما این جنبه ظاهری داستان است. ویکی لیکس در معنایی فلسفی محرمانه بودن را زیر سوال می برد:چرا باید در روابط ملتها و دولتها با هم امری محرمانه وجود داشته باشد؟راستی چرا محرمانه؟ ویکی لیکس پس از این سوال فلسفی با منتشر کردن هزاران صفحه اسناد خاطر نشان می کند که دیگر محرمانه بودن معنایی ندارد. در همین ارتباط با آقای سید علی موجانی پژوهشگر حوزه مطالعات اسنادی و مدیرکل پیشین اسناد وزارت امورخارجه به گفت وگو نشسته ایم. وی معتقد است تصادفی نیست که بیشترین سهم در مدارک ویکی لیکس از آن رهبران عرب است. در این اسناد توطئه و رسوایی سران عرب و تحقیر ملت های عربی ثبت شده است که در نهایت منجر به پیروزی انقلابیون در این کشورها شده است. به باور او در این گفت وگو، انتشار این اسناد هم باعث فرصت و هم باعث چالش در عرصه دیپلماسی می شود و باید بدانیم که این اسناد چه فرصت ها و چالش هایی ایجاد کرده و بر اساس آن پیش رویم. با هم این گفت وگو را می خوانیم:

* انتشار اسناد محرمانه چه پیشینه ای در عرصه بین الملل دارد؟
** انتشار اسناد مکاتبات رسمی و پنهان دولت ها امر بدیعی نیست. سوابق بسیارزیادی وجود دارد که نشان می دهد در 200 سال اخیر کشورها به دلایل خاصی تصمیم گرفته اند اسنادی را منتشر کنند و به صورت گزینشی آن اسناد را انتخاب و به انتشار آن مبادرات ورزیده اند. به طورمثال زمانی که کشوری در قالب مذاکرات بین المللی و چند جانبه به دستاوردهایی می رسد، اما قدرت هایی که طرف آن مذاکره بودند از تمکین نسبت به نتایج ابا ورزیده روی بر می تابند و کشور مورد اشاره احساس می کند طرف مقابل مسوولیت مذاکره را نپذیرفته است، پس در این حالت سعی می کند گزارش چگونگی توافقاتی که در پشت میز مذاکراتی وجود داشته است را به صورت سند در اختیار افکار عمومی و اصحاب رسانه قرار دهد.اما اینکه چقدر این اقدام موفقیت آمیز و نتیجه بخش باشد، برای کشوری که اقدام به این کار می کند موضوع اصلی نیست، بلکه مساله اصلی این است که بتواند میزان پیشرفتی که داشته، ثبت و اعلام کند که ما تا این نقطه در مذاکرات به توافقات رسیده ایم و عملا تعهد طرف مقابل را در سطوح کارشناسی; به یک خواست برای فرصت های بعدی مذاکراتی یا فرصت های احتمالی که پس از این ممکن است میان طرفین شکل گیرد،تبدیل کند.
به عنوان مثال در جنگ جهانی اول کشورمان ایران اشغال شد. در همان زمان مذاکرات بسیار گسترده و وسیعی با طرف های درگیر و قدرت های بزرگ برای حفظ استقلال، خروج نیروی اشغالگر از کشور و برای حفظ تمامیت ارضی آغاز شد. اما پس از آنکه جنگ به اتمام رسید و ثبت این مساله که بی طرفی ایران در این جنگ نقض شده مورد توجه قدرتهای پیروز واقع نشد، و آنها از پذیرش ایران در کنفرانس صلح خودداری کردند، همین اقدام آنها باعث شد دولت ایران اقدام به انتشار کتابی به نام کتاب سبز نقض بی طرفی ایران کند و در آن کتاب تمام یادداشت های متبادل بین طرفین و مذاکراتی که انجام شده بود را منتشر کرد و حداقل نشان داد که قدرت های بزرگ دوگانگی در رفتار و کردار داشته اند.البته زمانی که آن کتاب انتشار پیدا کرد تاثیر وضعی را در پرونده مذاکراتی ایران نگذاشت، اما در فرآیند زمان و پس از یک سال همین اسناد به طرح موضوع ضرورت ترک نیروی اشغالگر روسیه از خاک ایران کمک کرد و عملا استقلال کشورمان را تضمین کرد.
* آیا می توان نسبت به صحت این اسناد منتشر شده از سوی ویکی لیکس تردید داشته باشیم؟
** یقینا نمی توانیم اسناد منتشر شده را به صورت کامل مورد تایید قرار دهیم. گاهی اوقات به دلیل حضور عامل انسانی در اسناد و نقشی که طرف ها مذاکراتی داشتند; مطالبی را در قالب مذاکرات مندرج ونشر کردند که بخشی از آنها شاید زاییده تصورات و برداشت های شخصی آنها بوده است و انتظار داشته اند که این قضاو ت ها و تحلیل های شخصی را در بیان طرف مقابل خود بگنجانند. به همین ترتیب در ساده ترین وجه به دلیل حضور عامل انسانی شما نمی توانید در مورد صحت اسناد و اصالت آنها نظر قاطع دهید. از طرفی دیگر روند انتشار این اسناد و نادیده گرفتن دو پرونده بی نهایت مهم در سیاست خارجی آمریکا و در سیاست جهانی دیپلماسی آمریکا، نشان می دهد که این اسناد با گزینش منتشر شده اند و اگر بپذیریم با گزینش این اسناد منتشر شده است بنابراین می توانیم بگوییم که با جهت گیری خاصی حتی اسناد می توانسته در اختیار جولیان آسانژ یا ویکی لیکس هم قرار بگیرد.
دو پرونده ای در اسناد منتشر شده ویکی لیکس وجود دارد که اطلاعات درباره آن بی نهایت محدود است یا بهتر است بگوییم اصلا به آن پرداخته نشده است. القاعده یکی از این دو پرونده است. بخش قابل ملاحضه ای از اسناد منتشر شده حوادث سال های 2001 تا 2010 را دربرمی گیرد، اما در این سندها در رابطه با القاعده و اقدامات القاعده گزارش جدی وجود ندارد. هیچ مذاکره دو جانبه درسطح بالا در این ارتباط وجود ندارد که طرفین مذاکراتی با مقامات آمریکایی به موضوع القاعده بپردازند که در آن اطلاعات عینی مشاهده شود.پرونده مهم دیگری که آن نیز از سوی ویکی لیکس نادیده گرفته شده است، پرونده صلح خاورمیانه، یا حتی تحولات داخلی اسرائیل است. اینگونه نیست که دیپلمات های آمریکایی در رابطه با مسائل داخلی تمام کشورهای همسایه و اسرائیل ده ها گزارش، سند و مدرک تولید کنند ولی به مسائل داخلی اسرائیل به هیچ عنوان نپردازند. این عدم توجه به این موضوع نشان دهنده این است که اسناد با گزینشی هدفمند انتخاب شده، و با این فرض می توانیم یک گام جلوتر برویم و بگوییم که اسناد با هدف خاصی انتشار پیدا کرده اند.
همچنین بر اساس این دو برداشت این فرض قابل توجه است که چه بسا در دل این اسناد گزارش های غیر واقعی هم وجود داشته باشد که آن گزارش های غیر واقع می تواند جهت فکر افکار عمومی را به نوعی تحت توجه و تاثیر قرار دهد. به مثالی در این رابطه اشاره می کنم، اسناد در رابطه با شخصیت رهبران کشورهای خاورمیانه مطالب بسیار زیادی را در بر دارد. یکی از این اسناد در رابطه با اردوغان بود. در سند ادعایی گفته شده بود اردوغان، نخست وزیر ترکیه حساب های شخصی در بانک های اروپایی به ویژه سوئیس دارد. پس از انتشار این سند آقای اردوغان مستقیما موضع گرفت و این مساله را تکذیب کرد و اعلام کرد در این رابطه آماده پاسخگویی است. این تخریب ها که به لحاظ سیستماتیک صورت گرفته از وجاهت رهبران خاورمیانه در همه کشورها کاسته است.
* تکذیب سندها و تاکید بر توطئه بودن اقدامات ویکی لیکس را چطور ارزیابی می کنید؟
** به نظر می رسد نه می توان تمام این اسناد را تکذیب کرد و نه می توان تمام این اسناد را تایید کرد. به هر حال این اسناد حاوی بخشی از واقعیت حوادث و تحولات هستند. گزارش هایی که انتشار پیدا کرده است بخشی از آن موید تحولات پنهان و پشت پرده مسائل سیاسی در جهانی است که ما در آن زندگی می کنیم. اما به دلیل روشی که ویکی لیکس به کار برد و اقدام جنجالی- و نه علمی- و پس از خبری و رسانه ای کردن ارائه اسناد به صورت مقطعی و موردی، می توان این را حدس زد که نیات خاصی در نظر انتشار دهندگان اسناد بوده است. آقای آسانژ انکار نکرده که بی هدف مبادرت به این کار کرده است و در عین حال اعلام کرد که هدف وی از انتشار این اسناد این بوده که قصد داشته است چهره کریه سیاست خارجی آمریکا را نشان دهد. خب حالا به دلیلی یک جریانی که می خواسته به سیاست خارجی آمریکا نقد وارد کند، سعی کردند از این اسناد بهره برداری کنند. به این ترتیب استفاده کنندگان نگاه بهره برداری به آن اسناد داشتند که می توان به آن مشکوک بود. اما اینکه از کجا دستور گرفته اند یا چه چارچوبی در ذهن آنها بوده است در حال حاضر روشن نیست. به طور قطع در یک مقطع زمانی در مورد نحوه انتشار این اسنادی که در اختیار ویکی لیکس قرار گرفته و اهدافی که پشت و یکی لیکس بوده است، اطلاعات جدیدی منتشر خواهد شد.
* ویکی لیکس در دیپلماسی چه تحولی را به وجود آورده است؟
** ویکی لیکس به طور قطع در روند و روش های مذاکراتی دیپلمات ها تاثیر مستقیمی داشته است.همچنین به دلیل بیم از انتشار ناگهانی و ناخواسته اسناد و تبعاتی که می تواند متوجه امنیت فردی و جانی دیپلمات ها بر جای گذارد، نیز موثر بوده است. از این پس دیپلمات ها سعی نخواهند کرد به عمق مسائل توجه کنند و در گزارش های خود به صراحت به موضوعات بپردازند. در چنین فضایی، سیستم تحلیل گرایانه که در سازمان وزارت خارجه کشورها هستند از نتیجه مذاکرات بین المللی ومذاکره با طرف های خود برداشت مبهمی را به دست میآورند و نمی توانند به صورت ملموس بر نیات طرف مقابل در مذاکرات واقف شوند، نیاتی که در لفافه و در قالب مثل ها، اشارات وکنایه ها مطرح می شوند. اصولا در دیپلماسی سعی می کنیم با تجسم، تشابه و یا تصور خودمان حدس بزنیم که طرف مقابل چه نیات و چه پیامی را در این مذاکراه قصد داشته انتقال دهد. اما در حال حاضر با وضعیتی که پیش آمده است طرف مقابل ما سعی خواهد کرد که با ظرافت و پیچیدگی بیشتر و با رعایت ملاحظات افزون تر پیام خود را منتقل کند.
پس در این وضعیت دریافت این پیام دشوارتر خواهد شد و مذاکرات نیز طبعا پیچیده تر خواهد شد همچنین احتمال بروز حوادث ناخواسته ناشی از فهم بد و غیر صحیح از پیام طرف مقابل می تواند فجایعی را به بار بیاورد. در همین مورد به مصداقی برای شما اشاره کنم، صدام قبل از حمله به کویت با خانم سفیر آمریکا در این کشور مذاکره ای انجام داد. مشهور است که در آن مذاکره صدام به صراحت در رابطه با مسائل مرزی خود با کویت صحبت کرد و از طرفی دیگر اشاره کرد:گاهی اوقات دولت فعلی کویت حقوق اتباع وشهروندان عراقی در حوزه های مرزی را نادیده می گیرد و همچنین اعلام کرد به این نتیجه رسیده است که در این زمینه خودش وارد عمل شود. در واقع اینگونه که صورت مذاکره نشان می دهد صدام به عمد و یا به سهو خواسته بود استمزاج و ارزیابی کند که واکنش طرف آمریکایی از طرح این موضوع چه خواهد بود.
گفته شده است که خانم سفیر در آن جلسه به صدام گفته بوده ما در مسائل داخلی جهان عرب دخالت نمی کنیم. این گفته به صدام نشان دادکه آمریکایی ها در این مساله واکنش نشان نخواهند داد; بنابراین صدام این باور را پیدا کرد که به کویت حمله کند. یا اینکه سفیر آمریکا به دلیل استفاده دیپلماتیک و پیچیده از لغات در مذاکره با صدام نتوانسته بود عمق پیامی را که صدام قصد انتقال آن را داشته به درستی دریافت کند،و اینگونه فکر کرده بود بهترین پاسخی که می تواند دهد این است که بگویید نظر خاصی برای این موضوعات ندارم. اما برداشت این موضوع برای صدام برداشت خطرناکی بود که منجر به وجود آمدن فاجعه بزرگی چون اشغال کویت شد و کشورهای منطقه نیز به تبع آن درگیر جنگی فراگیر شدند. همچنین مردم عراق وارد وضعیت بسیار دشوار و سختی شدند.
* آیا می توان این فرض را در نظر گرفت که قدرت های بزرگ به دنبال تغییر افکار عمومی با جایگزین کردن یک بحران به جای بحرانی دیگر هستند؟
**  نه تنها قدرت های بزرگ بلکه هر کشوری به دنبال تاثیر گذاشتن بر افکار عمومی است. امروز افکار عمومی است که نقش اول را در تصمیم سازی و سیاست گزاری ها دارد و هر کشوری سعی می کند که افکار عمومی خود را مجتمع و همراه کند و در عین حال افکار عمومی طرف مقابل را برای پذیرش سیاست هایی که قصد عملیاتی کردن آن را دارد، مستعد سازد. به همین منظور یکی از ادله ای که پیش بینی می شود از درون این اسناد و از فضا و فرصت انتشار این اسناد به وجود آید تاثیر گذاری بر روی افکار عمومی مخاطبین بود. در ساده ترین وجه باید گفت تحولات امروز مصر،تونس،لیبی، یمن و کشورهای حوزه خلیج فارس موید و مشخص کننده تاثیر پذیری افکار عمومی است. بسیار ساده انگارانه است که ما برای آنچه که در شمال آفریقا اتفاق می افتد نقش ویکی لیکس را نادیده بگیریم. مشروعیت رهبران سیاسی و هیات حاکمه را در این کشورها اسناد ویکی لیکس مورد حمله قرار داد.
کافی است تصور کنید لیبیایی، مصری یا تونسی هستید و تصور کنید که حاکم یا رئیس دولت شما یک رئیس دولت همراه با سیاست جهانی آمریکا مانند حسنی مبارک رئیس جمهوری سابق مصر یا در تقابل با سیاست سلطه آمریکا مانند علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن یا معمر قذافی رهبر لیبی است. در کمال ناباوری مشاهده می کنید که آمریکایی ها تندترین انتقادات را به کسی که تا دیروز تصور می شد مثل حسنی مبارک متحد اصلیشان بود، را دارند، یا فردی که تا چندی پیش درباره او تصور می شد در جبهه مقابل با آمریکا در حال دفاع از ارزش هاست در حالی که امروزه پنهانی مانند علی عبدالله صالح با آمریکایی ها به میز مذاکره می نشیند. پس به این نتیجه می توانیم برسیم که اسناد; مشروعیت رهبران حاکم به ویژه در کشورهای خاورمیانه را به چالش کشید و مورد تردید در نزد افکار عمومی قرار داد. این مهمترین پدیده ای بود که این انقلابات امروزی را در منطقه که زمینه و فضای آن وجود داشت، را به وجود آورد.
انقلابیون نمی دانستند که در مصر اگر علیه رژیم مبارک اقدام کنند جامعه جهانی و افکار عمومی آمریکا و دولتمردان آمریکایی واکنششان چه خواهد بود. اما زمانی که اسناد ویکی لیکس را مطالعه کردند متوجه شدند به همان اندازه ای که اینها از مبارک ناخرسند هستند یک بخشی از هیات حاکمه و سیستم دولتی نیز در آمریکا نیز این افراد را به دیکتاتوری، فساد و بی تفاوتی نسبت به حقوق مردم و غیره متهم می کنند. همچنین آنهایی که تا دیروز فکر می کردند علی عبدالله صالح رهبر مبارزه با دنیای غرب و هژمونی آمریکا است و احساس میکردند در کنار آن ارزش ها در حال جنگ هستند احساس خیانت به خود را از ناحیه رهبرشان نمودند. این لطمه بسیار برزگی بود و کمک کرد به از بین رفتن مشروعیت سیاسی این افراد و همچنین فضا را برای تاثیر پذیری افکار عمومی آماده کرد.
* چگونه می توان از تهدیدهای ویکی لیکس فرصت به دست آورد؟
** اسناد ویکی لیکس را اگر به صورت دقیق حلاجی شود چند مساله را برای ما روشن می کند: چگونگی روش مذاکراتی، روش جمعآوری اطلاعات و تحلیل اطلاعات مربوط به منطقه توسط آمریکایی ها; نکته بعدی این است که این اسناد می تواند کارکرد ساختارهای دیپلماسی و دیپلماتیک ما را نشان دهد. در این مورد به مثالی در مورد ایران اشاره می کنم، به طور مثال در این اسناد منتشر می شود که در ریاض مذاکره ای میان مقامات آمریکایی و عربستانی صورت گرفته است ،طبیعی است وقتی یک مقام آمریکایی به آنجا سفر کرده است برخی اخبار به رسانه ها درز پیدا می کند.در حال حاضر شما می توانید با مقایسه متن ویکی لیکس و مقایسه گزارش هایی که نمایندگان سیاسی از آن حادثه انتقال داده اند اندازه گیری واقعی از توانمندی و سطح دسترسی صحت تحلیل و نگاه کارشناسانه کادرهای دیپلماتیک خود در منطقه داشته باشید. اگر هیچ خبری و تحلیلی در این رابطه نبود نشان دهنده این است که دیپلمات ها در بدیهی ترین موضوعی که در حوزه ماموریت شان گذشته است وارد نمی شدند و اگر تحلیل وجود داشت با واقعیت نزدیک باشد نشان می دهد که آن دیپلمات و آن نمایندگی سیاسی در آن کشور دقیق،کار آزموده،توانمند و به لحاظ خلاقیت و تحلیل دارای قدرت تحلیل و رصد موضوع بوده است.
وجه دیگری که به نظر من می توان تهدیدهای ویکی لیکس را تبدیل به فرصت کند، این است که ما در ویکی لیکس شاهد هستیم که برخی از کشورها در رابطه با کشور دیگری قضاوتی را کرده اند که آن قضاوت می تواند برای طرف مذاکراتیشان یعنی آمریکایی ها این پیام را داشته باشد که اگر اقدامی به لحاظ نظامی و یا به لحاظ فشار سیاسی در رابطه با کشور شما صورت بگیرد، این همسایگان و این کشورها با سکوتی که می کنند اقدامات آمریکایی را همراهی می کنند. درست است که این مساله در ابتدا تهدید محسوب می شود ولی در نهایت فرصتی است که به ما این اجازه را می دهد قبل از بروز هرگونه احتمالی شما بتوانید اسنادی را جمعآوری کنید که با استناد به این اسناد در مجامع بین المللی مقولاتی را طرح کنید که اگر حادثه ای رخ داد مسوولیت این حادثه تنها متوجه کشور عمل کننده نباشد،بلکه مشارکت افرادی که در مذاکرات چراغ سبز نشان داده اند را هم در برگیرد که حداقل به لحاظ معنوی در تبعات و خسارت محتمل قابل محاسبه باشد.
* آیا با بالا بردن سطح سواد رسانه ای می توان با ویکی لیکس مقابله کرد؟
** خیر، به تنهایی سطح سواد رسانه ای جواب نخواهد داد. امروز دیپلماسی آمریکا تصمیم گرفته با استفاده از ابزار شفافیت در عمل دیپلماتیک و در انتشار برخی از گزارش ها و اطلاعات تاثیر مستقیمی را بر روی افکار عمومی بگذارد و همچنین تاثیر مستقیمی را بر دولت هایی بگذارد که طرف خطابش هستند. همچنین در کنار این دو مورد تاثیر غیر مسقیمی هم بر روی پنج کشور عضو شورای امنیت بگذارد. در چنین فضایی به نظر می رسد صرف کار رسانه ای کردن منجر به نتیجه نخواهد شد.ما نیاز داریم به بررسی عمیق اسناد و پس از آن انتشار اسنادی که بتواند مکمل تحلیل های رسانه ای ما باشد در رابطه با روش و رویه هایی که آمریکایی ها آن را دنبال می کنند. به طور مثال آمریکا علاقه دارد در ویکی لیکس اعلام کند برنامه هسته ای ایران یک تهدید و یک عارضه جهانی است، این مساله را در مذاکرات مختلفی که با مقامات کشورهای مختلف داشته است به عنوان یک نتیجه از این مذاکرات در قالب بیان آنها وقالب تحلیل کارشناس خود در درون اسناد می گذارد.
اگر ما سطح سواد افکار عمومی را در این رابطه بالا ببریم و چگونگی برنامه هسته ای را اعلام کنیم و بگوییم اصلا وجه تهدیدی که آمریکا بر روی آن تاکید می کند، را ندارد، نمی تواند صرفا به اقدامی که آمریکایی ها با ارجاع به این اسناد به آن مبادرت نمودند جواب دهد. ما در ایران در مقابل این اقدامات باید با مجموعه ای از اسناد و مدارکی که از مذاکرات خودمان با کشورهای همسایه و با طرف هایی که دوست ما هستند و بارها به صلحآمیز بودن برنامه هسته ای ایران اذعان کرده اند منتشر کنیم. کاری مانند ویکی لیکس ولی در سطح محدودتر انجام دهیم. ما باید کتاب سفید اسناد پرونده هسته ای خودمان را منتشر کنیم که خنثی کند بهره برداری یک جانبه آمریکایی ها را از مواضع کشورها باشد. در درون اسناد ویکی لیکس گفته شده مقام یک کشوری از برنامه هسته ای ایران ابراز نگرانی کرده است. این به منزله این نیست که این کشور صرفا و تنها با طرف آمریکایی مذاکره کرده است حتما در طی این 10 سال با کشورمان نیز در ارتباط با پرونده هسته ای مذاکره کرده است و زمانی که توضیحات ما راشنیده است قانع شده است.
اگر امروز این دسته از اسناد و گزارش ها را برای حقانیت برنامه هسته ای خودمان منتشر کنیم دیگر اجازه بهره برداری یک طرفه به آمریکایی نمی دهد که آنها اعلام کنند که در مذاکره با یک مقام مسوول، این مقام از برنامه هسته ای ایران ابراز نگرانی کرده است. شاید از دید آمریکایی ها از نظر این کشور برنامه هسته ای ایران یک تهدید است اما ما هم نسخه های بدیل و برابری را داریم که همین مقام مسوول در مذاکرات متنوعی که با ایران داشته به حقانیت ایران در استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای تاکید کرده است و آن را تهدیدی ندانسته است.در اینجا مساله صرف موضع رسانه ای گرفتن جواب نمی دهد و باعث می شود که نسخه های بدیلی از اسنادی که می تواند برای ما تبعاتی داشته باشد را در قالب مشخص و در قالب یک بیان رسمی انتشار داد.