محمد داوود محمدی*
تفاوت اساسی الگو های اقتصاد اسلامی با سایر مکاتب اقتصادی در این است که الگوی اقتصاد اسلامی بر وحی مبتنی است در حالی که نظریهپردازان اقتصاد سرمایهداری حول محورهای مطلوبیت، سود و رفاه مادی میچرخند در نظریه اقتصاد سرمایهداری مبنای رفتار انسان در جایگاه مصرفکننده، حداکثر سازی مطلوبیت و در جایگاه تولیدکننده بهینهسازی تولید به هدف حداکثر کردن سود است. افق زمانی در اقتصاد سرمایهداری، کوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثری دیده نمی شود نگرش به خالق مبتنی برفلسفه رئالیسم و قطع رابطه با مبدأ است. نقش خالق به حدّ سازنده ساعت استراسبورگ کاهش یافته که پس از ساخت و تنظیم آن را رها کرده است. به رفتارهای انسان بریده از مبدأ و معاد و به صورت بخشی توجه میشود در حالی که اقتصاد اسلام در همه مراحل تولید وتوزیع و مصرف، انسان را به مبدأ و معاد متوجه مینماید و راه تکامل مادی و معنوی را برای بشر هموار میسازد. البته اسلام دارای الگوهای مطلوب و اهداف متعالی بسیار متعالی می باشد که در بسیاری از موارد بخصوص موارد فردی این الگو وجود دارد. لیکن در موارد اجتماعی بخصوص در اقتصاد کم رنگتر می باشد که نیازمند کارهای علمی نخبگان جامعه اسلامی ایرانی می باشد.لذا اصول حاکم بر اقتصاد جامعه و بررسی روابط اقتصادی شهروندان در عرصه کار و تلاش روزانه، از جمله مسائلی است که میتوان آنها را در لابهلای آیات قرآن پیگیری نمود و با استفاده از راهنماییها و رهنمودهای قرآنی، به یک الگو یا دستور العمل ثابت، واقعگرا و بدون نقص در این زمینه دست یافت که بتواند راهگشای مشکلات فراوانی که در عصر حاضر، گریبانگیر بشر شده است، باشد و ما را به سوی جامعه آرمانی مورد نظر اسلام راهنمایی کند.همچنین مبانی ارزشی و اعتقادی مسلمان توانایی ایجاد برایند رفتار توسعهزا را در خود دارد. متون دینی و عملکرد اولیای دینی، کار اقتصادی را مطلوب و محبوب معرّفی کرده است و اعتقاد به قضا و قدر الهی، رزاقیت خداوند، شفاعت، قیامت، توکّل، زهد، و صبر فقط تضادی با انجام کار نداشته، بلکه درک صحیح از موارد پیشگفته، اثر مثبت آن را بر کار و ایجاد زمینه رشد و توسعه اقتصادی(جهاد اقتصادی) نشان میدهد.
جهاد اقتصادی در چارچوب انگاره حرکت جهادی و براساس فهم دقیق مفاهیم اقتصاد اسلامی قابل تبیین و تفسیر است. اقتصاد اسلامی بهطور موازی و هماهنگ، پیشرفت اقتصادی را همراه با رشد معنویت و توسعه مکارم اخلاقی تعریف کرده است و برای اجرای دقیق آن برنامهریزی میکند. سادهاندیشی است که برخی صرفاً در میان آمارها و دادههای اقتصادی غرق شدهاند و حرکتهای این آمارها را شرح و بسط میدهند، اما برای رشد مکارم اخلاقی و معنویت شاخصسازی نکردهاند و همچنان خلأ این محور اصلی اقتصاد اسلامی نادیده گرفته شده است. به عنوان مثال جهاد اقتصادی زمانی در مسیر صحیح خود قرار میگیرد که عملکرد نهادهای اقتصادی از انباشت ثروت در دست عدهای محدود جلوگیری کند(1) و دسترسی امکانات تولید(2) و رشد اقتصادی را برای همه میسر سازد و درآمدها(3) و برخورداریها را براساس سعی و تلاش هر یک از عوامل تولید ارزشگذاری کند. همین امر اگر محور حرکت جهادی در اقتصاد قرار گیرد، میتوان برای آن شاخصسازی کمی و معیارهای ارزیابی تعریف کرد.(4) اقتصاد اسلامی درصدد اجرای علوم اقتصاد منبعث از طبیعت در فضای مدل، چهارچوب وسازوکارهای اسلامی است. بدین سان هم باعث افزایش تولید، بهره وری و رشد ملی می شود و هم باعث رعایت اصول اسلامی که نهایتاً تمام نیازهای مادی و معنوی انسان را در مسیری صحیح هدایت می نماید. لذا باید از اجرای چنین نظامی توسعه عدالت محور، رشد و رفاه مادی -معنوی(کمی و کیفی) را انتظار داشت.
پس؛ بدیهی است که جهاد اقتصادی در شرایط کنونی اقتصاد ایران تنها در قالب طراحی و اجرای دقیق برنامه های اقتصاد اسلامی می گنجد.از حیث نظری نیز فرصتی فراهم است تا ادبیات انقلاب اسلامی را در چارچوب اقتصادی احیا کنیم و از این فرصت برای نقد بیش از پیش علم اقتصاد، بومی کردن علم اقتصاد و البته اصلاح الگوی پیشرفت استفاده کنیم و افقی را پیش روی نظام اقتصاد کشور قرار دهیم.
از ارزیابی های شتابزده و غیر عمیق خود، از مصادره شدن این پیام های استراتژیک توسط احزاب، سیاسیون و افراد جلوگیری کنیم. لذا باید در ایجاد هر چه بهتر مفاهیم اقتصاد اسلامی و طراحی الگوی اقتصاد اسلامی در راستای الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی کوشا باشیم.